eitaa logo
خادم مجازی
161 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
330 ویدیو
7 فایل
بہ‌نامِ‌اللہ..🌱 دورهم‌جمع‌شدیم‌تابه‌حول‌وقوه‌الهے کمی‌ازشهادت‌وشهدابگیم‌و "رنگ‌بگیریم" •🕊 زیرمجموعہ‌کانالِ'عاشقانہ‌های‌حلال °• @Asheghaneh_halal •° •🕊 خادم‌کانال‌جهت‌انتقادیاپیشنهاد °• @nokar_mahdizahra •°
مشاهده در ایتا
دانلود
•°🌻🌅🧡" 《 》 . . وشهادت‌نام‌گرفت..وقتےخداوندڪسی‌ راازشدت‌عشق‌به‌سوی‌خودآورد(: . . [شرو؏‌یڪ‌روزِ‌شھدایےِدیگہ🤓😌👇] http://Eitaa.com/Khadem_Majazi •°🌻🌅🧡"
[ 🥀] • ° همسرسردارشهیدعباس‌ڪریمی: تواضع‌وفروتنےعباس‌باور‌نڪردنی‌بود..! همیشه‌عادت‌داشت.. وقتۍمن‌وارد‌اتا‌ق‌می‌شدم،بلندمی‏شدوبه قامت‌می‏ایستاد..🙂 یک‌روز‌وقتی‌وارد‌شدم‌روی‌زانوانش ایستاد. ترسیدم،گفتم: عباس‌چیزی‌شده،پاهات‌چطورن؟!😰خندیدوگفت: «نه‌شما‌بدعادت‌شدی😂 من‌همیشه‌جلوی‌تو‌بلند می‌شم. امروز‌خسته‏‌ام.به‌زانو‌ایستادم». می‏دانستم‌ اگرسالم‌بودبلندمی‏شدومی‌ایستاد. اصرارکردم‌که‌بگوید‌چه‌ناراحتی‌دارد. بعداز‌اصرارزیادمن‌گفت: چند‌روزی‌بود‌ڪه‌پاهایم‌راازپوتین‌در نیاورده‌بودم.. انگشتان‌پاهایم‌پوسیده‌است.نمی‏توانم روی‌پاهایم‌بایستم..🥀 عباس‌باهمان‌حال،صبح‌روزبعدبه‌منطقه جنگی‌رفت. این‌اتفاق‌به‌من‌نشان‌دادکه‌حاج‌عباس کریمی‌از‌بندگان‌خاص‌خداوند‌است..! ° • [یا بࢪگرد... یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🦋] . . .سلام مضطرِ غریب... روزهای نیامدنت را می شمارم و رو به قبله امن یجیب می خوانم سلام مضطرِ غریب . . 〖مستۍ‌نھ‌از‌پیالہ‌،نھ‌از‌خُم‌شرو؏شد از‌جادھ‌ۍسہ‌شنبه‌شبِ‌قـم‌شرو؏شد..!🌃💙〗 Eitaa.com/Khadem_Majazi
✨ 》 . . ❣ هرکۍ تو مسیر شهدا اومد هرکۍ تو مسیر این ستارھ ها اومد ماھ میشه، دیدنۍ میشه کنار خورشید میشه، نور از خورشید میگیرھ، خوشگل میشه زیبا میشه، خواستنۍ میشه، بردنۍ میشه ...! :) - حاج‌حسین‌یکتا - ◍⃟🖤 . . •{ماملت‌شھادتیم.. ماملت‌امام‌حسینیم..!✌️❤️}• Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🦋 ] ✨﷽✨ •🍃نام تو را امام خراسان نوشته‌اند •🍃شمسُ‌الشموس ڪل امامان نوشته‌اند •🍃عالیجناب مُلڪ دلیران نوشته‌اند •🍃فرمانروای خطه‌ی ایران نوشته‌اند 🌹 🦋*أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ* [نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 💌 ] آخه تا بيايم حاضر بشيم و ماشين بگيريم، كلي طول ميكشه. 😞 مرد نصف ماندة سيگارش را در زيرسيگاري له ميكند و تند، از جا ميپرد🚬 ـ بريم باباجون، بيا بريم! انگار ما هرچه بگيم بيفايده است. 😔 دنبال شلوارش ميرود و همچنان ميغرد: ـ آخه زن، يه خرده صبر كن . ميخواي بري پشت در بيمارستان وايسي، اينجا وايسا. 🤨 دِ، آخه تو كه پاي سالمي هم نداري كه بتوني روش وايسي. شلوار را به پا مي كشد، عينكش را بـر چـشم مـي گـذارد و زن را بـه رفـتن ميخواند🗣 ـ بريم! حالا كه اينقدر عجله داري و گوش نميدي بريم! زن چادرش را برمي دارد و راه مي افتد. دست هاي مرد، زير بغلش مي آيـد و او را كمك مي كند تـا سـنگيني اش روي پـاي شكـسته نيفتـد .😞 بـه در هتـل كـه ميرسند، هاجر را ميبينند. مادر به او ميگويد: ـ ننه هاجر، ما ميريم پيش داداش ناصرت، تـو ناهـارت و بخـور و مـشق هـاتو بنويس. ☺️ از هاجر دور مي شوند و به خيابان مي رسند. خورشيد، خودش را بـه بـالاي آسمان كشيده تا تازگي و طراوتي را كه باران ديشب بـه شـهر داده بهتـر نـشان دهد.🌧 چنارهاي كنار خيابان، باران خورده اند و سبزي روشـن آنهـا را هنـوز دود ماشين ها كدر نكرده است . باران ديشب چهـرة شـهر را شستـشو داده و هـواي بهاري را تازگي بيشتر. 😍 مرد، براي تاكسي اي كه جلوي پايشان نيش ترمز مي زند، دست بلند مي كند و ميگويد: 🗣 ـ بيمارستان. تاكسي، همانجا از پا درمي آيد و مـرد، زيـر بغـل زنـش را مـي گيـرد و آرام سوارش مي كند. خودش هم سوار مي شود و تاكسي، به طـرف بيمارسـتان نالـه ميكند. 🚖 مادر بادام ها و گردوهايي را كه پدر خريده، مغز كرده است و روي ميـوه هـا گذاشته و براي ناصر مي برد. خيابان خلـوت اسـت و تاكـسي ويـراژ مـي دهـد . 🚕 دوباره به پارك نزديك مي شوند و پدر بـراي سـرگرم كـردن مـادر، شـروع بـه صحبت مي كند. هربار كه به اينجا مي رسند، پدر سر صحبت را بـاز مـي كنـد تـا زنش ياد آن روز نيفتد . 😞 روزي كه ناصـر را بـراي بـستري شـدن بـه بيمارسـتان ميبردند وقتي به اينجا رسيدند، چند دختر و پسر جـوان را ديدنـد كـه بـستني ميخوردند و در حالي كه قاه قاه ميخنديدند، دنبال هم ميكردند و «پريـا پـوچ » بازي ميكردند. 🏃‍♂ آن روز، ناصر جلوي پارك، از رفتن ماند . قدري به آن ها نگاه كـرد و ناگهـان چشمش از آنها كنده شد؛ به دوردست هاي پارك زل زد و با انگشت بـه جـايي اشاره كرد . ناصر فقط انگشتش را به آن سمت گرفته بود و هيچ چيز نمي گفـت . 👆 انگار دنبال چيزي مي گشت. پدر و مادر، حيرت زده و نگران نگاهش مي كردنـد . 👀 ناگهان خوابيد و گفت: ـ بخوابين؛ عراقيا، عراقيا دارن ميآن! دخترها و پسرها خنديدند و گفتند: عراقيا! عراقيا! پدر، تندتند، حرف ميزند: ـ ناصر ديگه بهتر شده . اون دفعه جـات خيلـي خـالي بـود، نشـستيم و كلـي برامون صحبت كرد. خيلي حالش بهتر شده؛ خيلي! پدر هنوز صحبت مي كند و نگاهش به زن است، اما زن حواسش جاي ديگر است.👀 روبه روي پارك كه ميرسند، ميان حرف هاي پياپي شوهر ميگويد: ـ همينجا بود؛ همينجا. جايي را كه ناصرش درازكش خوابيد، به شوهر نـشان مـي دهـد و بـه آنجـا چشم مي دوزد. مرد حرف هايش را قطع مي كند و در خود فـرو مـي رود. 😞 [در دنیاے مدࢪن📱 به سبک قدیمے با تو سخن میگویم اے عشق دیرین♥️] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله) 🔻در هواپیمایی که سوار می‌شوم، این کار ممنوع است! 🌀الان شـما در ایران سوار هواپیما می‌شوید و می‌بینید کسـی که در برج مراقبت هست و یک ایرانی است، با این خلبان که او نیز یک ایرانی است، حتماً انگلیسـی حرف می‌زند! بنده گفتم در آن هواپیمایی که من سوار می‌شوم، این کـار ممنوع است! چرا فارسـی حرف نمی‌زننـد؟! آخر یـک وقت هست که بـا یـک برج بیگانه -که او مثلاً چینی است و شـما فـارس هستیـد و زبـان یکـدیگر را نمی‌دانیـد- از زبان مشترك انگلیسـی اسـتفاده می‌کنیـد؛ اما بنـده مثلاً به مشـهد که می‌روم، به چه مناسـبت شـما انگلیسـی حرف می‌زنیـد؟! ⤴️علتش این است که واژه‌ها انگلیسـی است و این‌ها فقط بایـد این واژه‌ها را به یکـدیگر ربط بدهنـد؛ خودشان را دیگر دچار زحمت نمی‌کنند؛ همان ربط انگلیسـی را می‌دهند! پس ما باید واژه بگذاریم، تا زبان در محیط‌هایی این‌ گونه منزوي نشود؛ که متأسـفانه منزوي شده است. در محیط بیمارستان‌ها خیلی اوقات همین‌طور است؛ در جاهاي دیگر همین‌طور است؛ این‌ها جاهایی است که ما دیده‌ایم. 🎙بیانات در دیدار اعضايِ فرهنگستان زبان و ادب فارسی (۱۳۷۰/۱۱/۲۷) ☺️ 🌱 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
بہ‌نام‌تك‌الهہ‌زندگانےها..خدا🌱🌸 . سلام‌ورحمت‌خدمت‌همہ‌خادم‌مجازی‌هـا😃🖐🏻 ان‌شاءاللہ‌که‌حالِ‌دلتون‌احسن‌الاحوال باشھ😉🦋 عرضی‌داشتم‌خدمتتون☺️ یابهتره‌بگم "خواهشی‌"داشتم‌ازتون..👇🏻❤️ لطفا‌نظرات/پیشنهادات‌و...‌دررابطہ‌با روندکانال،پست‌گذاری‌ها‌و.. روباما،درلینك‌زیربه‌اشتراڪ‌بزارید😍🌿 ﴾ https://harfeto.timefriend.net/16329401422057 ﴿ . قطعا‌تك‌تك‌نظرات‌شمامهمہ‌و خوانده‌میشہ ودرصورت‌لزوم‌پاسخ‌داده‌میشہ🙂 درپناه‌حق..☺️✌️🏻💚
•°🌻🌅🧡" 《 #سپیدانھ 》 . . درقنوت‌نمازهایت‌چگونه‌نجوا‌می‌کردی..خداداند ولیڪن‌برای‌من‌هم‌همان‌دعاهای‌قنوت نمازهایت‌رابڪن(:🕊🌸 #شهیدابومهدی‌مهندس #پستهای‌امروزتقدیم‌به‌شهیدمهندس . . [شرو؏‌یڪ‌روزِ‌شھدایےِدیگہ🤓😌👇] http://Eitaa.com/Khadem_Majazi •°🌻🌅🧡"•°
[ 🥀] • ° همیشہ‌به‌من‌مےگفت‌که‌اون‌رو‌اززیرقرآن ردڪنم.. وقتےتربت امام‌حسین؏ رو‌توی‌قبرگذاشتن‌و‌پࢪچم‌گنبدحضرٺ‌روروےمصطفی‌انداختن(: قرآنم‌رو‌درآوردم‌به‌عموی‌مصطفۍدادم‌کہ‌داخل‌قبر‌بود💔 گفتم‌این‌قرآن‌و‌روی‌صورت‌مصطفی‌بذارن‌و‌بردارن🚶🏻‍♂ به‌محض‌اینڪه‌قرآن‌رو‌روی‌صورت‌مصطفے‌گذاشتند،‌ شاید‌به‌اندازھ‌ دویا‌سه‌دقیقه‌نشده‌بود‌که‌دهن‌و‌چشم‌مصطفی‌بسته‌شد!💔! همون‌جا‌گفتم: «مےخواستۍ‌آخرین‌لحظه، "عند ربهم یرزقون" بودنت‌رو‌‌نشونم‌بدی‌و بگۍ‌کہ‌شہدازنده‌هستن؟!🥀 همہ‌ی‌اینارو‌مےدونم! من‌با‌تو‌زندگی‌مےڪنم‌مصطفے..!(:🖇💗 🎙راوے:همسࢪ شهید ♥️🕊 ° • [یا بࢪگرد... یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #دردونہ ] زینب‌خیلی‌وابسته‌پدرش‌بود‌و‌حتی‌روزهایی‌کہ‌عبدالله‌مےرفت‌سرڪار به‌شدت‌بےتابی‌مےڪرد! تو عالم‌بچگیِ‌خودش‌مےگفت: من‌رییس‌بابا‌رودعوامےڪنم😡😢🙁 حالاتواین‌بیست‌روزدیگه‌خیلی‌بےتاب‌بود، دفعه‌آخرڪه‌باعبدالله‌صحبت‌ڪرد گفت:باباجون‌بسه‌دیگه،کِۍمیای؟🥺 گفت:ناراحت‌نباش‌ ده‌تادیگه‌میام.😅❤️ جالبہ‌ڪه‌درست دھ‌ روزِبعدهم به‌شہادت‌رسید!(:💔.. #آھ💔 #شهید_عبدالله_باقری @Khadem_Majazi
••🖤🕊•• | امروز بہ نیت: •• شهید محمدجعفر حسینی •• ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📿🖤 [🥀]ارسال صلوات ها [🥀] @Deltang_Karbala99 جمع صلـوات گذشتہ: • ۶۰۰ • ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇 @Khadem_Majazi ••🖤🕊••
استاد اباذری جلسه یازدهم.mp3
4.93M
[ 🕊 ] سلسلہ‌مباحث‌مهدویت‌بااستاداباذری..✨ باموضو؏ِ: [ ] ⇦قسمت‌ یازدهم °•👇🏻🌸 Eitaa.com/Khadem_Majazi
✨ 》 . . حاج حسین یڪٺا •✍🏻• بچہ‌هادودوتـاچہارتاۍ‌خدابادو دوتـا چہارتاۍ ما فرق داره یہ گنـاه ٺرڪ میشہ همہ چے بہ پآٺ ریخٺہ میشہ•• یہ جا حۅاسٺ پرٺ میشہ،صـد سال راهٺ دۅر میشہ‼️ می‌گفت: . . ازپاهایی‌که‌نمی‌توانند مارا به‌اَدای‌ِنمازببرند، توقع‌نداشته‌باش‌ما‌را‌ به‌بهشـت‌ببرند . .💔(: •!❛ -رفاقت‌تا‌شهادتـ . . •{ماملت‌شھادتیم.. ماملت‌امام‌حسینیم..!✌️❤️}• Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🦋] . . 【‌ 🚫】 ✍ اشتباہ میڪنند ✋ این روزها نہ مانتوهاے تنگ و جلو باز مد است... ✖️نه ساپورت هاے رنگاوارنگ... ✖️نه انواع شلوارهاے پارہ... ✖️و مدل هاے موے غربے... ✖️و نه روابط نا مشروع و دزدے... 👈این روزها . . . فقط در آوردن اشک مهدی فاطمه مد شده😔 حواست بہ مولا باشہ ! . . 〖مستۍ‌نھ‌از‌پیالہ‌،نھ‌از‌خُم‌شرو؏شد از‌جادھ‌ۍسہ‌شنبه‌شبِ‌قـم‌شرو؏شد..!🌃💙〗 Eitaa.com/Khadem_Majazi
•°🕊💚↻ #دمے_با_یار . . ‌بهش گفتم: بابک من به خاطر خانوادم نمیتونم بیام دفاع از حرم! گفت: توی #کربلا هم دقیقا همین بحث بود، یکی گفت خانوادم یکی گفت کارم یکی گفت زندگیم این‌طوری‌ شد که امام‌حسین(ع) تنها موند... #شهید_بابک_نوری♥️🕊 . . @Khadem_Majazi •°🕊💚↻
YEKNET.IR - zamine 2 - arbaein 1400 - motiee.mp3
5.64M
[ 🔉 ] شهیدا نگاه کنین به حال ما 😔 شما رو به حق خاک جبهه ها ایشالا ما هم بریم مثل شما تا کربلا❤️🤲 [در این هیاهـو با گوش دل بشـنو💓] Eitaa.com/Khadem_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ 🦋 ] ✨﷽✨ 🍀دوباره اجازه دادی اومدمـ 🍀دوباره احساس مےڪنمـ توی‌ بهشتمـ 🌹 🦋*أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ* 📲 [نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله) 🔻بعد از انقلاب شما، مردم ما با افتخار اسم اسلامی خود را می‌گویند! 🌀یک نفر مسلمان از کشوري بزرگ که مسلمین در آن در اقلیت قرار دارند، به من می‌گفت: قبل از انقلاب اسـلامی، مسلمان بودن خود را هرگز اظهار نمی‌کردیم. طبق فرهنگ آن کشور، همه اسم محلی داشـتند، و هر چند خانواده‌هاي مسـلمان روي بچه‌هاي خود اسم اسـلامی می‌گذاشـتند، اما جرأت نمی‌کردند آن اسم را اظهار کنند و از بیان آن خجالت می‌کشیدند! ⤴️اما بعد از انقلاب شما، مردم ما با افتخار اسم اسلامی خود را می‌گویند، و اگر از آن‌ها بپرسند که شما چه کسی هستید، اول آن اسم اسلامی را با افتخار بر زبان می‌آورند. 🎙خطبه‌هاي نماز جمعه‌ي تهران ۶۸/۴/۲۳ ☺️ 🌱 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
•°🌻🌅🧡" 《 》 . . مااسم‌عشق‌راخراب‌ڪرده‌اییم.. آخـر عاشق‌های‌واقعےهمین‌هاینـد..افسوس ڪه‌الگونمےگیریم..💔 . . [شرو؏‌یڪ‌روزِ‌شھدایےِدیگہ🤓😌👇] http://Eitaa.com/Khadem_Majazi •°🌻🌅🧡"
[ 🥀] • ° دلتنگےهایم فقط با آقا مهدی رفع مےشود وقتی آقا مهدی ماموریت مےرفت تماس کہ مےگرفت و مےفهمید از لحن صدایم ڪه دلتنگ هستم ؛ یڪ ساعت کامل با من حرف می‌زد و آرامم مےڪرد((:🖇❤️ طوری کہ تا دو هفته انرژی داشتم و آقا مهدی را ڪنار خودم حس مےڪردم!😅 تنها چیزی ڪہ در حال حاضر آرامم مےڪند قطعه ۵۳ بهشت زهرا است... 🕊♥️ ° • [یا بࢪگرد... یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔] Eitaa.com/Khadem_Majazi
استاد اباذری جلسه دوازدهم.mp3
5.39M
[ 🕊 ] سلسلہ‌مباحث‌مهدویت‌بااستاداباذری..✨ باموضو؏ِ: [ ] ⇦قسمت‌ دوازدهم °•👇🏻🌸 Eitaa.com/Khadem_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ 》 . . روایتگری زیبا از حاج حسین یکتا . . •{ماملت‌شھادتیم.. ماملت‌امام‌حسینیم..!✌️❤️}• Eitaa.com/Khadem_Majazi