eitaa logo
اِسکول‌فان | school fun
2.1هزار دنبال‌کننده
274 عکس
240 ویدیو
0 فایل
اینجا‌قراره‌کلی‌خاطرات سمی‌ ازدوران‌مدرسه‌ازهم‌بشنویم😂💣🗿 خاطراتتون‌به‌اشتراک‌بزارید👀🦥 https://daigo.ir/secret/9726414532 کپی‌ازمحتوای‌ساخت‌کانال‌بدون‌ذکرمنبع‌‌ممنوعه‌❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
حالا همین جغرافی که میگی ماهم امتحان داشتیم هیچی نخونده بودیم مطئنم بودیم امتحان میگیره و لغو نمیشه ولی معلمش اصلا راحت اره خلاصه انقدم چرت و پرته مخصوصا درس ۱ هیچی نشستیم روبرگه تقلب نوشتن من میزدم تو سرخودم رفتم تو راهرو تند تند همه چی رو با هم میخوندم هیچی معلم اومد گفت بیشترش تستی منم گفتم بچه ها با روش اسون و خیلی اسون و ...پیش میریم میدونید چه روشیه دیگه؟هیچی تستیا اونجوری تشریحیا هی میزدم بغل دستیم اونم یواش یواش میگقت معلمه هم یچیزایی فهمیدا ولی جمعش کردیم فک کنم ۱۹ شدم حالا هنوز برگمو ندادن🤣🤣🤣 کتابی🤣بله دیگه منم جدیدم بشناسید
واییی. چنروز پیش معاونمون گفت حتما عضو شورا باش منم گفتم باشه اما دوستام گفتن که رای نمیاری و منم دیگه عضو نشدم تا دیروز که زنگ تفریح اثمدم برم حیاط با دوستام معاونمون صدام زپ و گف چرا عضو نشدی و منم حقیقت و گفتم هیچی دیگه گفت بازم فک کن الان که زنگ خورد صف هست و اونایی که عضو شدن میان خودشون رو معرفی کنن توهم سعی کن بیای بعد همون لحظه دوستام بهم امید دادن و گفتن که رای میاری و اینا.... بعد خودم و سر صف معرفی کردم ولی فعلا هفتما رای دادن و هشتم و نهما موندن. یعنی کلاس ما هشتما و نهما مونده. حدود ده بیست نفر هم از هفتما رای دادن خودشون بهم گفتن ولی انقدددددد سر صف استرس کشیدم که نگو 🤣🤣 _جالبه‌‌همکلاسی‌ها‌ی‌من‌به‌من‌رای‌ندادن🗿مستقیما‌بهم‌میگفتند‌ راهنمایی‌که‌بودم‌دبیرستان‌دوسال‌شورا‌بودم
اِسکول‌فان | school fun
اون اکیپی که گفتم چیکار میکیردن؟! توی گوشی‌هاشون که یواشکی آورده بودن مدرسه میگشتن و باهم صحبت میکرد
دبیر اومد توی کلاس و گفت میخوام امتحان بگیرم بچه‌ها با اونم دعوا افتادن که شما درک نمیکنید و ما خسته شدیم بهش گفتن ما هفته قبل به خاطر این گفتیم امتحان نگیرید چون یه امتحان دیگه داشتیم و این هفته هم فلان امتحان رو داریم و هفته ی بعدش هم اون امتحان و... دبیر هم بهشون گفت شما اجازه ندارید برای من تعیین و تکلیف کنید که چیکار کنم بعد یه بحث طولانی که با دبیر داشتن دبیر وقت داد نیم ساعت همه بخونن و آخرم امتحان گرفت و من و دوستام بیست شدیم🤌🏻😎😂 🥴😂 _احسنتم
اِسکول‌فان | school fun
دبیر اومد توی کلاس و گفت میخوام امتحان بگیرم بچه‌ها با اونم دعوا افتادن که شما درک نمیکنید و ما خسته
خلاصه ما امتحان رو خیلی خوب دادیم و اون اکیپ بعضیاشون امتحان رو تقریبا گنننند زدن و واقعا دلم خنک شددددد چون همیشه درس نمیخوندن و برنامه ماهایی که درسمون رو میخوندیم رو هم بهم میزدنننننن😭😂😂 یکی از بچه‌ها هم از همون اکیپ وسط امتحان کتاب باز کرد و داشت مینوشت که دبیر دید و بهش صفر داد😶 واقعا درکشون نمیکنم یعنی واقعا خوندن ۴ صفحه درس که خیلی هم آسون بود انقدر سخته؟! اینم از خاطره ی من طنز و سم نبود ولی خب گفتم که تعریف کنم😂 💜🌿
خبب ما روز آخر مدرسمون بود و کلا از مدرسه ششمیای کلاس ما اونم چند نفر اومده بودن.. مدرسه ما یجوریه که کنار ساختمون اصلی که کلاسا توشن یه در فنسیه که توش بابای مدرسه ماشینشو پارک میکنه و همیشه هم بستس و از اون پشتش هم راه داره به پشت ساختمون و به حیاط کوچیکمون هیچی آقا زنگ تفریح که شد هیچکس به جز ماها که حدود ۱۰ نفر بودیم توی حیاط نبود من گفتم بریم اون تو و درشو باز کردیم و رفتیم ، یکی از بچه ها دوربین آورده بود و داشت از اونجای وحشتناک فیلم میگرفت هیچی آقا من گه از همشون با دل و جرعت تر بودم اول وارد شدم و رفتیم تا تهش... ادامه دارد... پارت ۱
اِسکول‌فان | school fun
خبب ما روز آخر مدرسمون بود و کلا از مدرسه ششمیای کلاس ما اونم چند نفر اومده بودن.. مدرسه ما یجوری
بعد دیدیم اون جا یه در داره که به نماز خونه میرسه و کلی باهم شوخی کردیم که اینجا چن داره و اینا بچه ها دیگه کم کم ترسیدن بفهمن که ما اومدیم اینجا و سریع دووییدیم توی حیاط منو چند نفر دیگه زودتر از اونجا اومدیم بیرون و دیدیم یه طی شکسته کنار حیاط افتاده اونو برداشتیم و در اونایی که هنوز نیومده بودن بیرون رو قفل کردیم.. بعد یهو صدای زن سرایدار مدرسه رو شنید همه پراکنده شدن و اون بدبختا هم اون تو زندانی🤣 پارت ۲
اِسکول‌فان | school fun
بعد دیدیم اون جا یه در داره که به نماز خونه میرسه و کلی باهم شوخی کردیم که اینجا چن داره و اینا بچه
بعد گفت اجازه ندارید در اینا رو باز کنید تا برم معاون رو بیارم و به حسابتون برسه و ما واقعا ترسیده بودیم.. بعد برگشت دست تنها مث اینکه دیگه معاونا بیخیال شده بودن و دیگه ارزشی براشون نداشت که چیکار میکردیم😶‍🌫️ هیچی آقا اونا رو آزاد کردیم و همه باهم عهد بستیم که اگر یه نفرو گرفتن بریم و بگیم همه ما بودیم و یه جورایی شتر دیدی ندیدی پارت۳