eitaa logo
خودنویس
2.1هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
955 ویدیو
22 فایل
✒#زهراصادقی تخلص: هیام نویسنده سیاسی رمان نویس و تحلیلگر کارشناس ارشد جزا و جرم شناسی ارتباط با من @z_hiam کانال داستان ها http://eitaa.com/joinchat/2126839826C589c9be5e4
مشاهده در ایتا
دانلود
karimi-sh-09-93-chizar-05.mp3
5.59M
اگر بره سرم رو نیزه ها فدا سر تموم بچه ها پاشو برو عزیز برادرم کسی نره به سمت خیمه ها ...
خودنویس
اگر بره سرم رو نیزه ها فدا سر تموم بچه ها پاشو برو عزیز برادرم کسی نره به سمت خیمه ها ...
روضه امشب من میخوام امشب یه چیزی بگم ولی میخوام قشنگ تصور کنید. لطفا خوب دل بدید. اهل روضه خوندن نیستم. چون لیاقتشو ندارم. اما یه چیزی تو تاسوعا همیشه منو میسوزونه، میخوام شما هم شریک بشید. اون هم وقتیه که قمر منیر بنی هاشم افتاد به زمین. همتون شنیدید و خوندید با چه اتفاقاتی... با صورت خوردن زمین ... بدون دست، با تیری بر بدن ... من اون لحظه ای رو تصور میکنم که نگاه آقا به خیام اهل بیته .... یه نگاهش به اون لشگره یه نگاهش به خیمه گاه هست. تلاش میکنه حواس اینها رو از حرم دور کنه😭 اون لحظه منو آتیش میزنه. نمیدونم کربلا رفتید یا نه . خدا توفیق داد یه بار رفتم اون هم تنهایی ... خدا نصیب همتون کنه. انگار خواب بودم. خواب دیدم. اگر خیمه گاه رفته باشید میبینید خیمه حضرت عباس جلوترین خیمه بوده . آقا ابالفضل ، حیدر وار ستون قدرت و غیرت این خانواده بودند. تصور کنید کوه غیرت بیفته ... من یه زنم خوب میفهمم زن و بچه ها چه حالی میشن. چه رعشه ای به تنشون میفته.😭 نگه عباس به خیمه است . نگاه حسین به خیمه هاست. وای به حال زن و بچه ها .... وای !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم عزاداریهاتون قبول باشه عزاداران امام.🏴 به سایر دوستان برسونید که فرصت شریک شدن در ثواب مواسات واطعام حسینی تا امشب هست. شماره کارت ۶۰۳۷۹۹۷۳۱۲۰۵۹۹۵۰ به نام فاطمه صادقی
خودنویس
سلام علیکم عزاداریهاتون قبول باشه عزاداران امام.🏴 به سایر دوستان برسونید که فرصت شریک شدن در ثواب
امشب که شب عاشوراست. صدقه توصیه شده ... بلکه علامه ی امینی فرمودند : قلب حضرت حجت ارواحناه فداه در فشار است. تو گویی روضه ی مکشوف می خوانند. دیده اند و میبینند صحنه ها را و به جای اشک، خون گریه میکنند. میتونید صداقاتتون رو برای اطعام حسینی هزینه کنید. اجرتون با بی بی زینب🏴
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️ : گوییا روز نهم بود، که از سمت نُخیله، از همان مأمن آن لشگر بدکاره اولاد امیّه، شمر آن نوکر ملعون، که کرده است بسی خون، دل اطفال حسین ابن علی(ع) خاصه رقیّه آمد اطراف خیام شه خوبان، حسین سید و سالار شهیدان ، و صدا زد که: ابالفضل! برای تو امان نامه ای آورده ام از جانب کوفه، آمد از خیمه برون، حضرت عباس (ع)، همان معدن احساس، همان عطر گل یاس، همان شیر عرب، ساقی با اصل و نسب، شاه ادب، صاحب عنوان و لقب قهرمان زاده صفین، تسلای دل سید کونین، همان قاضی قهار که نازد به مرام و ادب و بازوی او حیدر کرّار همان قبله حاجات، همان روح مناجات، همان بابِ حسین ابن علی، سرور سادات، که بُد صاحب فضل و ادب و فیض و کرامات  چنین گفت به آن دشمن ملعون، به آن بی صفت دون، که بزن از حرم آل عبا زود تو بیرون  من امان نامه نخواهم، من امان نامه ز تو دشمن خودکامه نخواهم، که من بی نفَس پاکِ حسین ابن علی زنده نمانم، وَ یک ثانیه دوری ز رخ او نتوانم...نتوانم...نتوانم روز عاشور شد و باز ابالفضل به دریا زد و برجلوه دنیای دنی پا زد و ارباب یکی بوسه به آن چهره زیبا زد و آنگه همه گفتند که شیر آمده، فرزند امیر آمده، سقای دلیر آمده، چون ماه منیر آمده وَ کردند چونان گرگ به اطراف کمین  رفت عباس (ع) به نزدیک شریعه، مشک پر کرد از آب آه، ولی دور عمو حلقه زده لشگری از دشمن ناباب  بسی تیر زدند آه، به ناگاه، مشک او پاره شد و وای که بیچاره شد و فکر اطفال حرم غمزده اش کرد و چه سخت است خجل گشتن یک مرد... زان میانه یکی آورد به فرق سر او ضربه فرودی، چه عمودی، که بشکافت سرش را و همان صورت همچون قمرش را وَ تیری به هم آورد دو تا پلک ترش را  خاک بر این دهنم، ساقی زیبای حرم، با صورت خونین خود از اسب زمین خورد، زمین از روی زین خورد، چهره مادرمان فاطمه چین خورد، لرزه بر عرش برین خورد... و چنین بود که دیگر به حرم میر و سپهدار نیامد و ابالفضل همان سید و سالار نیامد علمدار نیامد ...علمدار نیامد هاتف از عرش ندا داد: حرم آب ندارد علی اصغر شش ماهه دگر تاب ندارد حرم آب ندارد علی خواب ندارد شد شکسته کمر شاه آه صاحبِ عصر و زمان آجرکَ الله  شاعر: عباس احمدی  مداح میثم مطیعی •┈••✾•🕊🕯🕊•✾•┈• @Khoodneviss •┈••✾•🕊🕯🕊•✾•┈•
M_20200829_1439452.mp3
7.24M
بحر طویل روز تاسوعا *میثم مطیعی نمیدونم اهل این سبک روضه هستید یا نه ولی بحر طویل یکی از زیباترین قالب های شعری هست که مداح ها استفاده میکنند. تا آخر گوش کنید خیلی زیباست. @khoodneviss
🏴🏳🏴🏳🏴🏳🏴🏳🏴🏳🏴🏳 به لطف الهی و عنایت امام حسین علیه السلام شما دوستداران امام حسین علیه السلام و رهروان پاک رهبری در ثواب ذبح دو گوسفند در روز تاسوعا (امروز) شریک بودید. ان شاالله قرار هست تحت عنوان اطعام حسینی میان خانواده های نیازمند در استان بوشهر توزیع گردد. البته ذبح گوسفند در روزهای آینده ادامه خواهد داشت که اگر حیاتی باشد ان شاالله گزارش آن خدمت سروران ارائه میشود.
🏳🏳🏳لبیک یا حسین 🏳🏳🏳
خودنویس
"حضرت عباس چهارمین پسر حضرت امیرالمومنین علیه السلام بود که کنیه اش ابوالفضل و لقبش سقا بود و چو
هیام: •┈••✾❀🕊❤️🕊❀✾••┈•• ویژه‌ی محرم داستان کوتاه قلم داستانی: •┈••✾❀🕊🌸 نارینه🌸 🕊❀✾••┈•• شب عاشورا : شب عاشورا شب شوریدگان عاشق پارساست. در وصف آن شب گفته اند:" چونان کندوهای عسل زمزمه در هم افکنده بودند. یاران امام مانند ابا عبدالله تمام شب را در حالات زیر گذراندند. نماز، یا استغفار و یا تلاوت قرآن. نیمه های شب ابا عبدالله الحسین علیه السلام از خیمه خارج شد و به سمت ارتفاعات و تپه هایی که نزدیک به لشکر دشمن بود حرکت کرد. نافع بن هلال که همواره مراقب و نگهبان امام و نگران حمله ی ناگهانی و غافلگیرانه دشمن بود با شمشیر آخته خود را به امام رسانید. امام برگشت و نافع را دید. نافع پرسید: فدایت شوم برای چه به لشکر گاه دشمن نزدیک شده اید؟ امام فرمود:" نگران بودم که دشمن کمینگاه هایی برای حمله به خیمه ها تدارک دیده باشد. سپس امام دست چپ نافع را گرفت و بازگشت و با خویش زمزمه کرد : به خدا سوگند وعده تخلف ناپذیر الهی است. آن گاه به نافع گفت: نمی خواهی[ در این شب هولناک] از میان این دو کوه [نقطه کور میدان] بروی و جان خویش را نجات دهی؟ نافع خود را به پای امام افکند و بوسه زد و گفت: مادرم سوگوارم شود،اگر رهایت کنم. من این شمشیر را به هزار دینار و اسب مرا نیز به همین بها خریده ام تا جان در رکاب تو قربان کنم. به خدایی که به واسطه تو بر من منت نهاد هرگز از تو جدا نمی شوم تا همه هستی ام را در راه تو تقدیم کنم . نافع همراه امام تا خیمه ها رسید. امام به خیمه خواهرش زینب آمد و زینب از برادر وضعیت روحی و روانی و آمادگی یاران را پرسید. نافع بلافاصله با شنیدن سخنان او یاران را جمع کرد و اعلام وفاداری کردند. وقتی امام اتمام حجت کرد و فرمودند: این ها کاربی جز کشتن من و مجاهدان همراه من و اسارت پس از غارت حریم من ندارندگ بیم آن دارم که ندانید یا بدانید و شرم کنید. نزد ما خاندان پیامبر مکر حرام است. پس هرکس کشته شدن با ما را نمی پسندد برگردد که شب پوشش است و راه بی خطر و وقت راهی دیر نیست. اولین کسی که بلند شد و ارادت خودش را به حضرت بیان کرد، حضرت عباس بود و سپس یکایک یاران. در اینجا از سکینه دختر امام حسین نقل شده است که :*" به خدا سوگند سخن پدرم پایان نیافته بود که حدود ده بیست نفر رفتند و جز ۷۱ مرد با او نماند. پدر خود را دیدم که سر به زیر دارد. گریه و اشک بر من هجوم آورد و نگران بودم که صدایم را بشنود. ۱* در شب عاشورا وقتی امام وفاداری پاکبازی صفای باطن و اخلاص یاران را به حضرت زینب گوشزد کرد، خطاب به یاران فرمود: _ هر کس همسرش را همراه خویش آورده است از این فرصت شبانه استفاده کند و او را به بنی اسد [محل امن] برساند . علی بن مظاهر _از یاران اباعبدالله_ برخاست و پرسید: برای چه مولای من؟ امام فرمود : پس از شهادت و کشته شدن ما زنان را به اسارت می‌گیرند و من بیمناک اسارت همسران شما هستم. علی بن مظاهر به خیمه بازگشت. تا موضوع را با همسرش در میان بگذارد. هسرش وقتی شنید ماجرا را پرسید: تصمیم تو چیست؟ علی بن مظاهر گفت: برخیز تا تو را به عمو زادگان بنی اسد برسانم. زن برخاست و سر بر عمود خیمه کوبید و گفت: ای پسر مظاهر! این کار منصفانه نیست آیا می‌پذیری که دختران رسول خدا اسیر شوند و من معصوم از اسارت باشم؟ آیا رواست که دختران فاطمه را لباس و زینت ربایند و من در امان و آسودگی باشم؟ آیا تو رو سفید در پیشگاه پیامبر باشی و من شرمسار و روسیاه در حضور دخترش؟ هرگز! شما یاریگر باشد و ما غمخواران زنان. علی بن مظاهر اشک ریزان بازگشت و ماجرا را برای عبدالله باز گفت. امام فرمود: " خداوند از جانب ما پاداش خیرتان عنایت کند." در آن شب پس از صحبت ها و اتمام حجت سیدالشهدا با یارانش حضرت دستور داد دور خیمه ها گودالی کنده و آن را از هیزم پر کنند. به روایتی حضرت علی اکبر را با سی سوار و بیست پیاده فرستاد تا آب بیاورند. در روایتی دیگر از سکینه دختر امام حسین نقل شده که بچه ها پشت سر ما با تشنگی از این خیمه به آن خیمه دنبال آب میرفتیم. صدای گریه ی علی اصغر بلند شده بود. در آن حال یکی از یاران _بریر_ که متوجه ماجرای ما شد خودش را به خاک انداخت و خاک بر سرش میریخت. (بُریز را سیدالقرّا) می گویند . به یاران خطاب کرد: "نظر شما چیست؟ ایا میپذیرید که فرزندان فاطمه تشنه کام بمیرند در حالی که دسته های شمشیر در دست ماست؟ به خدا سوگند خیری در زندگی پس از ایشان نیست. بریر با یحیی مازنی و دونفر دیگر نزدیک شریعه شدند. نگهبانان گفتند برای چه امدید؟گفتند اب میخوریم. اجازه اب خوردن دادند اما اجازه پر کردن مشک ها را نمیدادند. بریر گفت: مراقب باشید و مشک ها را پر کنید. شتاب کنید که قلب کودکان حسین تشنه است. 👇👇👇👇