eitaa logo
خودنویس
2.1هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
945 ویدیو
22 فایل
✒#زهراصادقی تخلص: هیام نویسنده سیاسی رمان نویس و تحلیلگر کارشناس ارشد جزا و جرم شناسی ارتباط با من @z_hiam کانال داستان ها http://eitaa.com/joinchat/2126839826C589c9be5e4
مشاهده در ایتا
دانلود
♡﷽♡ 💜 ✍️به قلم: 🍃 کل کل کردن در مرامم نبود اما ماجرا با آن آدم بدجور داشت پیچیده می شد. یک سر طناب دست من بود و سر دیگر دست او. هر لحظه یکی می کشید. مانده بودم آخر کدام یک کله پا می شویم. کله پا شدن هم عالمی داشت. مثل هندوانه ای میشدیم که با زمین خوردن خونابه اش کف زمین روان می‌شد. روز بعد در یکی از کلاس ها بحث از آزادی حجاب و پوشش شد و مثل همیشه فتانه سوال داشت. موهایش را که یک طرف روی صورتش ریخته شده بود؛ کنار زد و پرسید: چرا ما نباید پوششمون رو خودمون انتخاب کنیم؟ چراحجاب اجباری؟ اینجا هم مثل کشورهای دیگه هرکسی هرچی دوست داره بپوشه. استاد رو به دانشجویان نگاهی کرد و گفت: کسی نظره نداره؟ آقای جمشیدی که حدودا از ما مُسن تر بود به حرف آمد. قد کوتاهی داشت. نسبتا فربه، با موهایی که در جلوی پیشانی‌ اش خالی تر از پشت بودند _خب حجاب حکم قرآن هست و تو حکومت اسلامی هم جزء مواردیه که باید اجرا بشه. این هم احکام دینه و جزء قانون. فتانه سرش را چرخاند به طرف جمشیدی و حق به جانب گفت: کجای قرآن دستور داده که واجبه و باید حتما حجاب قانون بشه؟ تا جمشیدی خواست جواب بدهد، استاد گفت: کاش یکی از خانم ها صحبت می کرد، اگر امکان داره چون موضوع بحث مربوط به خودشون هست. اما هیچ کس جوابی نداد. هرکس سرش گرم پچ پچ با بغل دستی اش بود. محبوبه آرام به شانه ام زد. "پاشو بحث حیثیتیه، جواب بده" سگرمه هایم در هم رفت. _خودت چرا پا نمیشی، همش من باید جواب بدهم؟ با لبخندی که حکم دو هندوانه ی زیر بغل داشت گفت:من مثل تو نمیتونم، تو خیلی قشنگ تر جواب میدی خانم. بلند شو" سری به علامت تاسف تکان دادم و بلند شدم. _ ببخشید استاد اجازه هست من چند دقیقه وقت کلاس رو بگیرم و در این باره نکاتی عرض کنم؟ استاد با خوش رویی جوابم را داد _ بله خیلی هم عالی بفرمایید . به طرف تخته رفتم. کمی مضطرب بودم اما با یادآوری حرفی که می خواستم بزنم اضطرابم فروکش کرد. روبه روی دانشجویان ایستادم، نگاهم به آخر کلاس افتاد. باید نادیده اش می گرفتم. نفس عمیقی کشیدم و با بسم الله شروع کردم. _این بحث، ترم قبل هم در یکی از کلاس ها مطرح شد خانم غیاثی! اگر یادتون باشه. خوب می فهمیدم سوال هایش برای چیست؟ دنبال جواب نبود. مغزش را با چهار تا شانتاژ خبری پرکرده بود و ژست روشن فکری را در پس عینک و فرم انگشتان کنار شقیقه اش به یادگار گذاشته بود. فضای ذهنیش سیاه و تاریک از اهرمین رسانه بود. ایران را دیوی پلید میدید که هر آن آماده ی بلعیدنش است. _اما در مورد این سوال باید بگم که همونطور که اقای جمشیدی گفتند حکم قران هست. آیه اش هم همه تون می دونید. جزء واجبات دینه. از اون جا که بحث حجاب یه بحث اجتماعیه و نه فقط فردی باید در جامعه چارچوب داشته باشه. ما داریم در جامعه با هم زندگی می کنیم. شما نمی تونید بگید پوشش و رفتار من به شما مربوط نیست. من هر جور دوست دارم و دلم میخواد لباس میپوشم. کسی آخر کلاس میان حرفم پرید : _چرا نمیشه؟خب ایشون دوست دارن پوششون رو خودشون انتخاب کنند. این حقشون هست. بقیه میتونند نگاه نکنند. چرا اجبار باشه؟ الان کشورهای عربی یا مالزی رو ببینید، هم مسلمون اند و هم آزادی پوشش دارن. باز هم میکائیل معینی .نگاهم را به آخر کلاس کشیدم. دست به سینه و با ابروهای نسبتا گره کرده، نگاهم می کرد. از پره های بینی ام بوی دود بالا می آمد. سرم برای لحظه ای تیر کشید. انگار دستی، پشت سر و گردنم را فشار می داد. هر لحظه دردش تا عمق مغزم رسوخ می کرد. آب دهانم را قورت دادم و گفتم: اگر قرار بر دل خواستن باشه که هر کسی دوست داره هرجوری دلش میخواد رفتار کنه، خب منم دوست دارم مثلا ... ببخشید اما مثلا یه کشیده بزنم تو گوش شما ...اون وقت شما میتونید عکس العمل نشون ندید؟ ابروهایش را بالا داد. شاید باور نمی کرد این قدر صریح جواب بدهم. خودم هم باور نمی کردم. _اگر قرار بر اینه که در جامعه هر کس هرجور دلش خواست رفتار کنه که سنگ رو سنگ بند نمیشه. در ضمن مگه شعار حقوق بشر یا حتی قانون این نیست که آزادی، زمانی معنا پیدا می کنه که مانع حقوق دیگران نشه. به آقای جمشیدی اشاره کردم. _الان حق طبیعی این آقا و خیلی های دیگه اینه که سعادت دنیا و اخرت نصیبشون بشه. اگر افرادی دلشون نمیخواد به سعادت برسند آزادند. "لا اِکْراهَ فِی الدّین"، اما اجازه ندارند مانع سعادت دیگران بشن. حالا مثلا یه خانم با آرایش زننده و پوشش خیلی باز در جامعه ظاهر بشه. شما میگید مردها چشماشون رو ببندند، به نظرتون چقدر میشه؟ در محیط کار، تحصیل، خیابون و هرجا ... مگه میشه با سر پایین زندگی کرد؟ خود شما میتونید؟ 👇👇
وقتی میگن آزادی پوشش که نتیجه اش صرفا روسری برداشتن نیست. وقتی میگیم فِ، ملت تا فرحزادشو میرن. بذارید یه مثال بزنم. شما مثلا یه دختر دارید آیا به دخترتون اجازه میدید با پسری دوست بشه با این تفکر که خودش میتونه مراقب خودش باشه؟ این یعنی ما بگیم تو جامعه هر کس هرجوری دلش خواست بپوشه و بگرده، بقیه هم مواظب باشن. میشه این طوری زندگی کرد؟ این جا دیگر نگاهم به او نبود. او را کنار زده بودم مثل تمام مردهای دیگر که از آن ها فراری بودم. _ در یک جمله حرفامو جمع کنم. مفسده این کار خیلی زیاده. اون هایی که دنبالِ رو سبکِ زندگیِ غربی هستن این نظر رو دارند. به آمارهای غرب نگاه کنید در بحث خانواده چقدر موفق بوده‌اند؟ ابتذال جنسی در غرب چقدر زیاد است؟ فتانه گفت : چرا راه دور بریم همین ایران خودمون، تا دلتون بخواد فحشا هست. هر روز یه اتفاق تازه. _نه دیگه سیاه نمایی نکنیم. کمی واقع بین باشیم. بله در ایران هم متاسفانه وجود داره ولی قطعا به اندازه غرب نیست. چون چارچوب خانوادگی بیشتر رعایت میشه، چون دین مانعی هست بر سر امیال بشر. چون خانواده ها حریم دارن. البته اگر جلوشون رو نگیریم همین هم از دست میره. ادامه ی رمان را از این کانال بخوانید👇👇 ↩️ .... ❌ ✅این رمان فقط مجوز انتشار در کانال نویسنده( کوچه‌خاطرات) را دارد. https://eitaa.com/joinchat/3628531766Cbdf70e0912
خودنویس
وقتی میگن آزادی پوشش که نتیجه اش صرفا روسری برداشتن نیست. وقتی میگیم فِ، ملت تا فرحزادشو میرن. بذاری
اونهایی که سوال داشتید میتونید جدال شاهزاده وشبگرد را دنبال کنید. در کوچه_خاطرات دعا کنید برای چاپ موافقت کنند. اگرچه قصد چاپ نداشتم اما از بس اصرار کردید که میخوایم مباحث تخصصیش رو داشته باشیم، فعلا در حال رایزنی هستیم. تا ببینیم چه شود.
🍃و کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ. . . ” اى خدا اى مولاى من چه بسیار … و چه بسیار ثناى نیکو که من لایق آن نبودم و تو از من بر زبانها منتشر ساختى. ” چه تلخ است آن گاه که دیگران خوبت می پندارند و خود میدانی چه هستی؟ بوی تعفنت تا کیلومترها به مشام می رسد. بوی گندیدگی نمی گذارد تکان بخورم. احساس سنگینی دارم. گوشت های آلوده ی گناه به بدنم چسبیده اند. غوطه ورم در پلیدی نفسم. روزها می گذرد و میرسی به زمانی که خود را میشناسی و آگاهی ازین غفلت که هردم از عمر خویش به تباهی و عصیان و سرکشی به سر بردی. حالا چه در کوله بار داری؟ کاش فقط عصیان و سرکشی بود. تکرار بر عصیان و سرکشی و گناه برایت طنابِ دار می سازد و به گلویت می اندازد. حلقومت را فشار می دهد. و تو نای نفس کشیدن هم نداری. " وای بر من که هر ثانیه از عمر خویش را باید به نعره بگویم : ” وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ. . . ” سخت است، سخت است، سخت … که گمراه باشی و خاطی، ولی نیک برایت بگویند و بپندارند." خدایا تو فقط می دانی منِ آلوده که هستم؟ حتی به رویم هم نمی آوری! ترس دارم. ترس از این که به رویم بیاوری. شده ام مثل کودکی که خطا کرده و مادرش در برابرش ایستاده. تو بر من سخت گرفته ای، خشمگینی، حتی دستت بالا می رود که بزنی، اما من خودم را در آغوشت می اندازم و از تو به خودت پناه می برم. مهربانا! به کرم و رحمت و مهربانیت ببخش‌.
9.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دو کلمه حرف بزنم بدون بغض. بدون اشک! اگرچه اشک برای چشمی که خشک شده آرزوست. اما ... حال خوبی ندارم. خیلی وقت است حال خوبی ندارم. دلتنگی روزهایم رسیده به ته بن بست. بعدی ندارد. تا جنون فاصله ای ندارم. آه چه می گویم مگر روح هم دچار جنون می شود. شده ام روحی پریشان که خودش را به قفس جسم می کوبد و ناله ی رهایی سر می دهد.حاضرم همین حالا سرم را به در و دیوار بکوبم. دقیقا همین حالا! بوی تعفن دنیا بلند شده و من در آن دست و پا می زنم. انگار کسی دست گذاشته بیخ گلویم و دارد فشار می دهد. حیف که تمام نمی شود. می دانی شب ها که می رسد، جنونِ من هم بالا می زند. مثل زخمی که سر باز می کند. نفس هایم به سختی بالا می آیند. من چیزی کم دارم ... آری چیزی کم دارم . زندگیمان مرگ تدریجی شده آقا ... مرگ تدریجی. کاش از خواب بیدار میشدم! کاش... ببخشید تلخ بودم امشب.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیالوگ برتر فیلم جمونگ: چقدر احمقی که فکر می کنی با ضعف و ترس می تونی چیزی بدست بیاری... رهبر معظم انقلاب: "ترسوها حق ندارند اسم عقلانیت را بیاورند زیرا عقلانیت به معنای محاسبه درست است. البته دشمن تلاش دارد تا معنای غلط عقلانیت را تلقین کند و برخی هم نادانسته، در داخل همان حرف دشمن را تکرار می کنند." ۱۳۹۹/۷/۲۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هم جهت تلطیف فضا چقدر این جور ادم ها دوست داشتنی هستند. واقعا مردم نیاز دارند که علما بیان بینشون. مثل خودشون، کنارشون باشند. فاصله ی روحانیت و مردم باید کم شود.
❤️سلام عیدتون مبارک ❤️ ان شاء الله فردا قسمت جدید تقدیم میشود.
‎‌ ─┅═༅𖣔❤️𖣔༅═┅─ به نام خدای آسمانی ها مثل فردا درمیان غربت آسمانی ها روی زمین ستاره ای ظهور کرد تا در امتداد خطی که از آدم تا خاتم کشیده شده بود؛ پرچم توحید، پرچم "لیظهره علی الدین کله" همچنان بالاتر از همه پرچم ها تا آسمان افراشته باشد. فردا روز میلاد پدرجان صاحب زمین و زمان است. دلمان پَر می زند برای دورهمی هایی که در آن دور مولایمان جمع شویم و به میمنت تولد پدربزرگوارشان شیرینی بر سر و روی جهان بریزیم واز دست مبارکشان آب گوارایی بنوشیم که هیچ تشنگی بعد از آن نباشد. دستمان کوتاه است و دل هایمان بیقرار و دلتنگ روز رسیدن به آقا. دستمان خالی است؛ صلوات ولی دارایی بی نهایتی است که از خاندان مکرم شان گنج شد و برایمان باقی ماند. شاخه گل های صلوات را پیشکش قدم های قشنگ شان می کنیم و به یاد آقا محبت انفاق می کنیم. 💐اللهم صل علی محمد وآل محمد💐 به نیت سلامتی و دفع بلا و تعجیل در فرج جان عالم، صاحب زمین و زمان، عصاره همه خوبی ها ،بقیه الله، مولانا صاحب الزمان روحی فداه بنای قربانی داریم. از امشب که عیدانه آل الله است تا جمعه شب محبت و مواسات را پیشکش قدم های مبارک آقایمان می کنیم. شماره کارت جهت قربانی ۶۰۳۷۹۹۱۷۸۴۰۸۱۰۷۱ به نام فاطمه صادقی ‎‌─┅═༅𖣔❤️𖣔༅═┅─
خودنویس
‎‌ ─┅═༅𖣔❤️𖣔༅═┅─ #قربانی #مواسات به نام خدای آسمانی ها مثل فردا درمیان غربت آسمانی
سلام! الحمدلله و با همت شیعیان امام زمان در مواسات قبل سه گوسفند قربانی شد که میان نیازمندان بشاگرد، قم و بوشهر توزیع گردید. با عنایت ولی عصر و همت مومنین برای لبیک به ندای رهبر عزیزمون مبنی بر تداوم کمک های مومنانه امید داریم ان شالله این بار هم قدمی برای رضایت رهبرمون و در مسیر تعجیل در فرج مولامون برداشته شود. به امید اخلاص .