خودنویس
*سفینه اجل سفینه اجل به سرمنزل خویش رسیده است و این آخرین شبی است که امام در سیاره زمین به سر میب
نیک بنگر! فراز سرت آسمان است و زیر پایت سفینهای که در دریای حیرت به امان عشق رها شده است.
این جاذبه عشق است که او را با عنان توکل به خورشید بسته است و خورشید نیز در طواف شمسی دیگر است و آن شمس نیز در طواف شمسی دیگر و...
و همه در طواف شمس الشموس عشق، حسین بن علی(ع) ...
مگر نه اینکه او خود مسافر این سفینه اجل است؟
یاران! اینجا حیرتکده عقل است ... و تا «خود» باقی است، این «حیرت» باقی است.
پس کار را باید به «مِی» واگذاشت؛ آن مِی که تو را از «خویش» میرهاند و من و ما را در مسلخ او به قتل میرساند.
آه! اِنَّ اللهَ شاءَ اَن یَراکَ قَتیلاً.
گاه هست که کس از «خویشتن» رسته، اما هنوز در بند «تن خویش» است...
تن هم که مقهور دهر است. آنگاه از دهر مینالد که:
یا دهر اف لک من خلیل
کم لک بالاشراق و الاصیل
من صاحب او طالب قتیل
و الدهر لا یقنع بالبدیل
و انما الامر الی الجلیل
و کل حی سالک السبیل
این آوای حسین است که از خیمه همسایه میآید، آن جا که «جون» شمشیر او را برای پیکار فردا صیقل میدهد.
شعر و شمشیر؟ عشق و پیکار؟ آری! شعر و شمشیر، عشق و پیکار. این حسین است، سر سلسله عشاق، که عَلَم جنگ برداشته است تا خون خویش را همچون کهکشانی از نور بر آسمان دنیا بپاشد و راه قبله را به قبله جویان بنمایاند.
آن جا که قبله نیز در سیطره حرامیان خون ریز است، عشاق را جز این چارهای نیست.
#فتح_خون
#شهيدآوینی
#خودنویس
@khoodneviss
صحرای بلا به وسعت تاریخ است و کار به یک «یا لیتنی کنت معکم» ختم نمیشود . اگر مرد میدان صداقتی ، نیک در خویش بنگر که تو را نیز با مرگ انسی این گونه هست یا خیر! اگر هست که هیچ ، تو نیز از قبله داران دایره طوافی ، و اگر نه ... دیگر به جای آنکه با زبان «زیارت عاشورا» بخوانی ، در خیل اصحاب آخرالزمانی حسین با دل به زیارت عاشورا برو .
«ضحاک بن عبدالله مشرقی » را که میشناسی ! عصر عاشورا از جبهه حق گریخت بعد از آنکه صبح تا شام را در رکاب امام شمشیر زده بود. خوف ، فرزند شک است و شک ، زاییده شرک و این هرسه ، خوف و شک و شرک ، راهزنان طریق حقند... که اگر با مرگ انس نگیری ، خوف ، راهِ تو را خواهد زد و امام را در صحرای بلا رها خواهی کرد. شب هر چه در خویش عمیقترمی شود، اختران را نیز جلوهای بیشتر میبخشد و این ، سرالاسرار شب زندهداران است. اگر ناشئه لیل نباشد، رنج عظیم روز را چگونه تاب آوریم ؟
حضرت علیاکبر با پنجاه تن از یاران برای آخرین بار راه فرات را گشودند و با چند مشکی آب بازگشتند . یاران غسل شهادت کردند و وضو ساختند و به نماز وداع ایستادند.
#فتح_خون
شهید مرتضی آوینی
#هيام
@khoodneviss