eitaa logo
لذت رهایی
7.7هزار دنبال‌کننده
881 عکس
570 ویدیو
41 فایل
🔸مباحث کاربردی ترک گناه 🔹مدیریت غریزه جنسی 🔸درمان تنبلی 🔹و ... ✍️ قابل استفاده برای مربیان و متربیان
مشاهده در ایتا
دانلود
13990516000303_test.pdf
2.15M
🔸عرض سلام خدمت لذت‌رهایی های عزیز 🔹نسخه ویرایش شده و رایگان به همراه نکات تازه مطرح شده‌ توسط راوی عزیز این کتاب، به عنوان عیدانه منتشر گردید.
6.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 / با نوای حاج‌مهدی‌رسولی 🏴 شهادت مظلومانه امام جعفر صادق علیه السلام را تسلیت عرض می‌نماییم. کانال لذت رهایی 🏴
📌 تفاوتش فقط در شه ↕️ عاااااالی 👌✔️ @LezateRahayi 🖤🕊
‌∞♥∞ خـدایا در مـن کـسـۍ هسـت ڪہ صـدا میـزنـد تـورا بفـریـادش بـرس! ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام سجاد (ع): وَ اَستَغفِرُکَ مِن کُلِّ لَذَّۀ بِغَیرِ لَذَّۀِ ذِکرِک (و از تو طلب مغفرت می‌کند بخاطر تمام لذت هایی به غیر از لذت ذکر تو ) این نکته مهمی است که هرچه گرایش به سوی لذات مادی و دنیوی بیشتر باشد محرومیت از توجه قلبی به درگاه خدا بیشتر خواهد بود و هر چه تعامل انسان با دنیا بیشتر باشد و بیشتر با دنیا سر و کله بزند ناگزیر گرایش او به دنیا هم بیشتر می شود این مفهوم از این حدیث امام علی علیه السلام برداشت می شود که :"المالُ مادَّۀُ اشَّهَوات" . خود وجود مال عاملی است که کِشنده شهوت‌ها و وابستگی‌ها و گرایش‌ها به سوی خود است. حال این سؤال مطرح می شود که چگونه از این اسارت ها رهایی یابیم ؟ آیا ترک دنیا کنیم یااین که ... نه، ترک دنیا نه تنها وابستگی ها را از شما دور نمی مند بلکه شما را عقده ای می کند و غرور ها را به همراه می آورد . این حقیقت درست است که باید سعی شود از دنیا دوری کرد و فقط به قدر نیاز با آن تعامل دلشت ولی راهش قطع ناگهانی تعاملات دنیایی نیست . انسان زمانی می تواند به گونه ای عمقی وپایدار و بی خطر از اسارت های دنیایی رهایی یابد که دو عنصر را با هم داشته باشد : 1. بصیرت و معرفت 2. مجاهدت منظور این است که انسان تدریجا روی دنیا و پستی و حقارت آن فکر کند و در مورد آخرت و عظمت آن به تأمل بنشیند و بعد که از ته دل به حقارت دنیا و عظمت آخرت پی برد کم کم دنیا را کنار بگذارد و به قدر نیاز کفایت کند . *البته نکته ای را هم توجه می دهم که گاهی اوقات انسان ناخود آگاه در مصائب و مشکلات و حوادث و شکست ها قرار می گیرد و این ها عاملی می شوند تا از قید اسارت رها شده به سوی خدا باز گردد . این نوع رهایی که نا خود آگاه و اتفاقی است ، موقتی است و از عمق برخوردار نیست پس مسأله خود آگاه بودن هم مسأله مهمی است . نکته قابل تأمل دیگر این که تعلقات همیشه مادی نیستند بلکه گاهی معنویند و باعث اسارت انسان می شوند . مثل این که انسان علم را ، معرفت را ، عبادت و زهد و عرفان را برای خود این ها بخواهد نه برای خدا . @LezateRahayi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐 🌿💐 💐 🌷‍ آیت الله جوادی آملی(حفظه الله): ✨«کسی که بداند گناه، روح انسان را تیره می‌کند هرچه زودتر برای رفع آن اقدام می‌کند؛ همانند سم خورده‌ای که بر خود لازم می‌داند فوراً استفراغ کند تا از مرگ رهایی یابد. ✨اگر در توبه شتاب نکرد، تاریکی‌های گناه روی قلب او انباشته می‌شوند و اولین نتیجه این است که اندک اندک به گناه بی اعتنا می‌شود و در اصل گناه، سهل انگار می‌گردد و توبه را فراموش می‌کند. مرحله بعد این است که اصلا معصیت را خلاف نمی‌داند و کم کم اصل واقعیت را انکار می‌کند. ✨آن گاه هیچ نصیحت صاحب نفسی در قلب وارونه، اثر نمی‌کند، زیرا گناه آن را زیر و رو کرده است، چنان که قطره‌ای باران به درون کاسه وارونه نمی‌رود.» @LezateRahayi 🕊
4_5888580641636745320.mp3
2.12M
گناهان و توبه آقا عالی🎤 @LezateRahayi 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ازدواجی جالب : شمس‌الدین محمد؛ شاگرد نانوایی بود. عاشق دختر یکی از اربابان شهر شد. که دختری بود زیبارو بنام شاخ نبات. در کنار نانوایی مکتب خانه ای قرار داشت که در آنجا قرآن آموزش داده می‌شد و شمس‌الدین در اوقات بیکاری پشت در کلاس مینشست و به قرآن خواندن آنان گوش می‌داد. تا اینکه روزی از شاخ نبات پیغامی شنید که در شهر پخش شد " من از میان خواستگارانم با کسی ازدواج می‌کنم که بتواند 100 درهم برایم بیاورد!" 100 درهم، پول زیادی بود که از عهده خیلی از مردم آن زمان بر نمی‌آمد که بتوانند این پول را فراهم کنند عده ای از خواستگاران شاخ نبات پشیمان شدند و عده ای دیگر نیز سخت تلاش کردند تا بتوانند این پول را فراهم کنند و او را که دختری زیبا بود و ثروتمند به همسری گزینند در بین خواستگاران خواجه شمس‌الدین محمد نیز به مسجد محل رفت و با خدای خود عهد بست که اگر این 100 درهم را بتواند فراهم کند 40 شب به مسجد رود و تا صبح نیایش کند. او کار خود را بیشتر کرد و شب‌ها نیز به مسجد می‌رفت و راز و نیاز می‌کرد تا اینکه در شب چهلم توانست 100 درهم را فراهم کند و شب به خانه شاخ نبات رفت و اعلام کرد که توانسته است 100 درهم را فراهم کند و مایل است با شاخ نبات ازدواج کند. شاخ نبات او را پذیرفت و پذیرایی گرمی از او کرد و اعلام کرد که از این لحظه خواجه شمس‌الدین شوهر من است. شمس‌الدین با شاخ نبات راجع به نذری که با خدای خود کرده بود گفت و از او اجازه خواست تا به مسجد رود و آخرین شب را نیز با راز و نیاز بپردازد تا به عهد خود وفا کرده باشد. اما شاخ نبات ممانعت کرد. خواجه شمس‌الدین با ناراحتی از خانه شاخ نبات خارج شد و به سمت مسجد رفت و شب چهلم را در آنجا سپری کرد. سحرگاه که از مسجد باز می‌گشت چند جوان مست خنجر به دست جلوی او را گرفتند و جامی به او دادند و گفتند بنوش او جواب داد من مرد خدایی هستم که تازه از نیایش با خدا فارغ شده‌ام، نمی‌توانم این کار را انجام دهم. اما آنان خنجر را به سوی او گرفتند و گفتند اگر ننوشی تو را خواهیم کشت بنوش، خواجه شمس‌الدین اولین جرعه را نوشید آنان گفتند چه می‌بینی گفت: هیچ و گفتند: دگر بار بنوش، نوشید، گفتند:حال چه می‌بینی؟ گفت: حس می‌کنم از آینده باخبرم و گفتند :باز هم بنوش، نوشید، گفتند: چه می‌بینی؟ گفت :حس می‌کنم قرآن را از برم؛ و خواجه آن شب به خانه رفت و شروع کرد از حفظ قرآن خواندن و شعر گفتن و از آینده‌ی مردم گفتن و دیگر سراغی هم از شاخ نبات نگرفت! تا اینکه آوازه او به گوش شاه رسید و شاه او را نزد خود طلبید و او از آن پس همدم شاه شد؛ و شاه لقب لسان‌الغیب و حافظ را به او داد. (لسان‌الغیب چون از آینده مردم می‌گفت و حافظ چون حافظ کل قرآن بود) تا اینکه شاخ نبات آوازه او را شنید و فهمید و نزد شاه است و به دنبال او رفت اما... او را نخواست و گفت: زنی که مرا از خدای خود دور کند به درد زندگی نمی‌خورد... تا اینکه با وساطت شاه با هم ازدواج کردند. این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد اجر صبریست کزآن شاخ نباتم دادند. @LezateRahayi 🕊