eitaa logo
🍒 پــنــد زنــدگــی 🍒
589 دنبال‌کننده
6هزار عکس
4.4هزار ویدیو
3 فایل
دنیاپر اﺳﺖ، اﺯ اﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎی ﺧﻮﺏ . . .🍒 اﮔﺮ ﻧﺘﻮاﻧﺴﺘﻲ اﻧﺴﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﭘﻴﺪا کنی !🍒 ﺧﻮﺩﺕ ﻳکی اﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎش🍒 لینک کانال👇👇 @Lifepnd89 این کانال طبق قوانین ایتا عمل میکند http://eitaa.org/pg/terms
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌿 جلوه ی زیبایی 👌    ✾࿐༅🍃🌹🍃༅࿐✾           ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎◍⃟🍃♥️ @Lifepnd89
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁 🕊 مهربان باش ڪه این عمر گران می‌گذرد قدر این لحظه بدان چرخ زمان می‌گذرد بر لبے گل بنشان دست فقیرے تو بگیر هرچه با هر ڪه ڪنے، بر تو همان می‌گذرد آسمان را به زمین با قلم عشق بدوز زندگے از برت این گونه روان می‌گذرد خنده ڪن غنچه‌ے احساس برویان ڪه بهار به همین سرعت بسیار جهان می‌گذرد پاسح لطف نگاهے به محبت تو بده در عوض از دلت آن آه و فغان می‌گذرد اگر از عشق به هر سینه گلے هدیه ڪنی غم پریشان شده افسوس ڪنان می‌گذرد به تمناے دو چشمان بهارانه‌ے تو روز و شب سخت بر این سوخته جان می‌گذرد 🍂🐿 👉 @Lifepnd89 🍂🐿 👉 @Lifepnd89
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂🔴🍂🔴🍂🔴🍂 🔴🍂🔴🍂🔴🍂 🍂🔴🍂🔴🍂 🔴🍂🔴🍂 🍂🔴🍂 🔴🍂 🍂 ✨﷽✨ 🕊🦋 🍃🍃 و با همسرش صبحانه خورد و لباسش را پوشید و برای رفتن به کار آماده شد هنگامی که وارد اتاقش شد تا کلیدهایش را بردارد گرد و غباری زیاد روی میز وصفحه تلویزیون دید به آرامی خارج شد وبه همسرش گفت: دلبندم ،کلیدهایم را از روی میز بیاور زن وارد شد تا کلید ها را بیاورد دید همسرش با انگشتانش وسط غبارهای روی میز نوشته " یادت باشه دوستت دارم " وخواست از اتاق خارج شود صفحه تلویزیون را دید که میان غبار نوشته شده بود " امشب شام مهمون من " زن از اتاق خارج شد و کلید را به همسرش داد و به رویش لبخند زد انگار خبر می داد که نامه اش به او رسیده این همان همسر عاقلیست که اگر در زندگی مشکلی هم بود، مشکل را از ناراحتی و عصبانیت به خوشحالی و لبخند تبدیل می کند هیچوقت با حالت دستوری با افراد خانواده تان صحبت نکنید عزیزان جانم شما میتونید با مهربانی به هر آنچه میخواهید برسید به راستی که عالی گفتند از محبت خارها گل میشود! @Lifepnd89 🍂 🔴🍂 🍂🔴🍂 🔴🍂🔴🍂 🍂🔴🍂🔴🍂 🔴🍂🔴🍂🔴🍂 🍂🔴🍂🔴🍂🔴🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🕊 🕊🦋 از زخم‌هایی که زندگی بر تنت خراش می‌اندازد شکایت نکن بعضی زخم‌ها را باید درمان کنی تا بتونی به راهت ادمه بدی! ولی .... بعضی زخم‌ها باید باقی بمونه تا هیچ وقت راهت روگم نکنی! 🥀🕊 🍃💜 @Lifepnd89
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🕊 🕊🦋 حرف مردم عین موجِ دریاست اگه مقابلش بایستی خستت میکنه! و اگه باهاش همراهی کنی غرقت میکنه! 🥀🕊 🍃🌸 @Lifepnd89
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🕊 🕊🦋 ماهی تا دهانش بسته باشد ؛ کسی نمی تواند آن را صید کند. رازهایت را فاش نکن. بعضی ها در آرزوی صیدِ یک اشتباه در انتظار نشسته اند... 🥀🕊 🍃💜 @Lifepnd89
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Afshin Ava - Delbar.mp3
7.55M
🎙 🎼 دلبر 🎵کانال دنیای آهنگ👇 🍂🐿 👉 @Lifepnd89 🍂🐿 👉 @Lifepnd89
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌼🌼🌼🌼ه 🍃🌼🌼🌼ه 🍃🌼🌼ه 🍃🌼ه ✨﷽✨ 🕊🦋 🔰روزی مردی سوار بر الاغش به یک جالیز خربزه رسید. خسته و تشنه، زیر سایه‌ٔ درخت گردویی که کنار جالیز بود، رفت و آنجا دراز کشید. او که از دیدن بوته‌های خربزه و درخت گردو، به فکر فرو رفته بود، پیش خودش گفت: «درختِ گردکان به این بلندی، درخت خربزه الله اکبر!، من که از کار خدا هیچ سر درنمی‌آورم؛ آخر چگونه خربزه به آن بزرگی را روی بوته‌ای به آن کوچکی و گردوی به این کوچکی را روی درختی به این بزرگی، آفریده است!». 🔸در همین فکر بود که ناگهان، گردویی از شاخه جدا شد و به پیشانی‌اش خورد. مرد، به خود آمد و دست به دعا برداشت و گفت: «خدایا شکرت. حالا می‌فهمم که اگر خربزه‌ای به آن بزرگی را روی درخت، قرار داده بودی و اکنون به جای گردو، آن خربزه به سرم خورده بود، چه بلای وحشتناکی به سرم می‌آمد» 🌼 @Lifepnd89 🍃🌼 🍃🌼🌼 🍃🌼🌼🌼 🍃🌼🌼🌼🌼 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┊    ┊     ┊     🍃 ┊    ┊     🍃     🌷 ┊    🍃     🌸 🍃    🌷 🌸 ✨﷽✨ 🕊🦋 گوش خر بفروش و ديگر گوش خر آورده‏اند كه شيرى بود كه او را ضعف و سستى بر آمده بود و چنان قوت از او ساقط شده كه از حركت باز ماند و نشاط شكار نداشت، و در خدمت او روباهى بود.روزى روباه او را گفت: سلطان جنگل، چرا چنين ضعيف افتاده است؟ آيا در انديشه معالجه خويش نيست؟ شير گفت: اگر دارو دست دهد، به هيچ وجه، تأخير جايز نشمرم و گويند دل وگوش خر، علاج اين ضعف است و آن، اكنون مرا ميسر نيست. روباه گفت: اگر جناب شير، رخصت فرمايند و اجازت دهند خرى به نزدشاان خواهم آورد. شير گفت: چگونه؟ روباه گفت: در اين نزديكى، چشمه‏اى است كه رختشويى هر روز براى شستن رخت‏ها بدان جا مى‏آيد و با او خرى است كه با رخت‏ها بر پشت او است . چون به چشمه مى‏رسد، خر را رها مى‏كند تا در اطراف چشمه بچرد . او را بفريبم و نزد سلطان آورم. شير، پذيرفت و گفت: چنانچه خر بدين جا آورى، دل و گوش او را من خورم و باقى به تو دهم. روباه به نزد خر رفت و با او مهربانى‏ها كرد و سخن از دوستى و رفاقت گفت. آن گاه پرسيد كه سبب چيست كه تو را رنجور و نزار مى‏بينم . خر گفت: صاحبم پى در پى از من كار كشد و علف، چندان كه من خواهم، فراهم نياورد2 روباه گفت: ندانم چرا اين محنت و رنج را اختيار كرده‏اى. خر گفت: هر جا كه روم، همين است. روباه گفت: اگر خواهى تو را به جايى مى‏برم كه زمين آن را علف‏هاى‏تر و تازه پوشانده است و هواى آن همچون بوى عطر، دل‏انگيز است . پيش از تو خرى ديگر را نصيحت كردم و بدان جا بردم و اكنون در آن جاى خرم مى‏خرامد و به عيش و مسرت، روزگار مى‏گذراند. خر گفت: چه روز خوبى است امروز كه تو را ديدم. دانم كه شرط دوستى به جاى مى‏آورى . باشد كه من نيز، خدمتى به تو كنم. روباه، خر را به نزديك شير آورد. شير قصد خر كرد تا او را شكار كند .اما چون قوتى در بازو نداشت، خر از دست او گريخت .روباه در حيرت شد از سستى شير . خواست كه ترك او گويد. شير، گفت: در اين ناكامى، حكمتى بود كه پس از اين تو را خبر خواهم داد. اكنون دوباره برو. شايد كه او را باز فريب دهى و به اين جا آورى. روباه دوباره رفت . خر به او عتاب كرد و گفت: مرا كجا بردى؟ اين است شرط دوستى و طريق جوانمردى؟ روباه گفت: ندانم چرا گريختى؟ آن كه قصد تو كرد و به سوى تو آمد، خرى از جنس تو بود. مى‏خواست كه تو را استقبال كند و همراه تو شود. خر، تا آن زمان شير نديده بود و وسوسه‏هاى روباه، باز در او كارگر افتاد. همراه روباه شد و نزد شير آمد . اين بار در يك قدمى شير ايستاد و شير چون او را در نزديكى خود ديد، جستى زد و بر سر و روى او پنجه زد . خر بر زمين افتاد.شير به روباه گفت: همين جا باش تا من دست و روى خود بشويم و بازگردم تا از دل و گوش خر طعام سازم.چون شير رفت، روباه دل و گوش خر بخورد. شير باز آمد. پرسيد كه دل و گوش كجا شد؟ گفت: عمر سلطان دراز باد، اگر اين خر را دل و گوش بود، دوبار به پاى خود به مسلخ نمى‏آمد و فريب خدعه‏هاى من نمى‏خورد. او را نه گوش بود و نه چشم و نه دل. 🌼 @Lifepnd89 🌸 🌷🌸 🌸🌷🌸 🌷🌸🌷🌸 🌸🌷🌸🌷🌸 🌷🌸🌷🌸🌷🌸 🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🕊 🕊🦋 زِنـدِگۍمَجموعِہ‌اۍاَزهِـزآرآن‌ مُعجـزه‌‌ۍکوچیڪِہ...!✨🍃 🥀🕊 🍃💜 @Lifepnd89
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🕊 🕊🦋 ‏دست از جنگ با خودت بردار، به اندازه کافی ظلم تو این دنیا هست. اوضاع را با قربانی کردن خودت از این که هست، بدتر نکن ... 🥀🕊 🍃🌸 @Lifepnd89
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🕊 🕊🦋 اگر از من بپرسید که برای انجام چه کاری به این دنیا آمده‌ام،  من، به‌ عنوان یک هنرمند  به شما پاسخ خواهم داد :  من این‌جا هستم تا با صدای بلند زندگی کنم.  🥀🕊 🍃💜 @Lifepnd89
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🕊 🕊🦋 براى شاد بودن بايد : ١- هرآنچه بود را رها كنی ٢- شكرگزار هرآنچه باقيست باشى ٣- با اشتياق چشم براه هر آنچه به سويت خواهد آمد بمانى ... 🥀🕊 🍃🌸 @Lifepnd89
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا