|⇦•این بار چندم است...
#سینه_زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی حسین طاهری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
این بار چندم است کفن باز میکنم
دارم به این بهانه تو را ناز میکنم
پلکی تبسمی نَفَسی یا شکایتی
باشد بخواب فاطمه هر طور راحتی
باشد بُرو ولی جگرم را نگاه کن
پُشتم شکستهای کمرم را نگاه کن
برخیز باز چارهی درد مرا بده
برخیز و دستمالِ نبرد مرا بده
مثل قدیم پشت سرم آب را بریز
جانِ علی تو برجگرم آب را بریز
این بار چندم است کفن باز میکنم
دارم به این بهانه تو را ناز میکنم
داریم مثل سوزِ خزان گریه میکنیم
با آستین بین دهان گریه میکنیم
دارم به دوش خویش دو تابوت میکِشم
دستی به زخم گوشهی اَبروت میکِشم
این مرد کوه بود که درهم شکسته شد
دیدم که هفت جای تو باهم شکسته شد
تو غرق زخم رفتی و حیدر تمام کرد
امروز بی تو فاتح خیبر تمام کرد
دارند بچهها همه از دست میروند
خواهر تمام کرد و برادر تمام کرد
*کدوم یکی از بچه هارو آروم کنم؟ زینب داره میمیره، حسن داره میمیره، آخه میگن بعد از اینکه مصیبتی وارد شد اونی که گریه میکنه رو رها کنید، اونیکه گریه نمیکنه رو حواستون بهش باشه، آخه یه بغضی داره، اینجوری دق میکنه...
فاطمه! مگه حسن چی دیده؟ یه گوشه نشسته، هی میگم گریه کن قربونت برم، چی شده؟ چی دیدی مگه؟ میگه: بابا! مادرم گفته به هیچ کسی نگم .. اما حالا میخواد بگه...*
《من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
دشمن گهی به کوچه گاهی به خانه میزد
گردیده بود هم دست قنفذ با مغیره
این با غلاف شمیشیر او تازیانه میزد》
پیش حسن، حسین به زانو نشسته است
وقتی به گریه گفت که مادر تمام کرد
دیدم که قاتلت اثر ضربِ خویش را
با چوبهای شعلهورِ در تمام کرد
وای از قلاف، زخمش از اول عجیب بود
وای از مغیره کارِ خود آخر تمام کرد
روز دوشنبه بود به آتش شروع شد
روز دهم به ضربهی خنجر تمام کرد
#شاعر :حسن لطفی
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#کربلایی_حسین_طاهری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•دوباره دلم تو فاطمیه...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمدرضا طاهری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
دوباره دلم تو فاطمیه بی قراره
هوای گریه بینِ روضه داره
برای مادری که بی مزاره
الهی نداره مادرم یه بارگاهی
که پر بشه ز پرچم و سیاهی
دیگه نمونده توی سینه آهی
ما که خیلی ساله نوکریم
آرزومونه از اون قدیم
یعنی میشه مسجد و نبی نوحه دَم بدیم
فاطمه عزیزِ حیدر...
دعام کن
ببین که مشکی پوشیدم، نگام کن
یه عُمره که صدات زدم صدام کن
با دست نیمه جون منو نگام کن
فداتم
دوباره فاطمیه شد گداتم
می بینی که میونه نوکراتم
منم شریک داغِ بچه هاتم
سایه ی روی سَرِ منی
داد زدم که مادرِ منی
آرزومه که تو یه بار بگی، نوکرِ من
فاطمه عزیزِ حیدر...
میسوزه
داره بهشتِ مصطفی میسوزه
یه مادری تو شعله ها میسوزه
به پیش چشم مرتضی میسوزه
* همچین که بی بی پشت در بود، رو زمین افتاده بود، مولا رو داشتن می بُردن، چه منظره ای امیرالمؤمنین پشت در دید؟ یه وقت دیدن سریع عباش رو انداخت روی زهرا...*
در افتاد
دَرِ خونه به روی مادر افتاد
یه ناله کشید و آخر افتاد
حرومیا دیدن که با سر افتاد
دل اسیرِ غصه ها شده
چه قیامتی به پا شده
روی چادرش خدا پر از رد پا شده
*حالا از مدینه بریم کربلا...*
بُنَیَّ!
خودم دیدم که گرد و خاک به پا شد
تن تو بوسه گاهِ نیزه ها شد
خودم دیدم سرت چطور جدا شد
بُنَیَّ!
تنت رو خاک کربلا رها بود
تو قتگاه تو سر و صدا بود
چرا رو جسم تو جایِ عصا بود
من خودم دیدم مَحاسنت
مونده بود تو دستِ دشمنت
تا ابد یادم نمیره که تشنه کُشتنت
یا حسین! غریبِ مادر...
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
#فاطمیه
حضرت صادق علیه السلام فرمودند:
ماتت فاطمه مابین المغرب و عشاء
روح حضرت زهرا علیهاالسلام بین مغرب و عشاء به ملکوت اعلی پیوست
#ساعت_سخت
ساعت سخت عروج مادر است
ساعت مرگ امید حیدر است
یا بن زهرا ،در غروب نور حق
چشمهای خون شده سوی در است
مادرتو رو به قبله ، بی نفس
با تنی زخم و کبود و لاغر است
مرتضی گریان و می خندد عدو
لحظه ی خوشحالی آن کافر است
زخمهایی که زده کاری شده
رد پایش بروی آن پیکر است
آه با صورت زمین خورده علی
لرزه بر زانوی مرد خیبر است
آه امشب بین مغرب تا عشاء
روضه های مادرت زجرآور است
گفتم از زجر و دلم ویرانه شد
روضه ی دختر شبیه مادر است
جای دست زجر روی صورتش
زینتی های کبود دختر است
روضه خوان با روضه خوان ها گریه کرد
قلب هر بیتی برایت مضطر است
✍شعرا:
حاج علی پاکدامن
حسین بیدگلی
علی رضوانی
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
....................................................................
.
#فاطمیه
حضرت صادق علیه السلام فرمودند:
ماتت فاطمه مابین المغرب و عشاء
روح حضرت زهرا علیهاالسلام بین مغرب و عشاء به ملکوت اعلی پیوست
#ساعت_سخت
ساعت سخت عروج مادر است
ساعت مرگ امید حیدر است
یا بن زهرا ،در غروب نور حق
چشمهای خون شده سوی در است
مادرتو رو به قبله ، بی نفس
با تنی زخم و کبود و لاغر است
مرتضی گریان و می خندد عدو
لحظه ی خوشحالی آن کافر است
زخمهایی که زده کاری شده
رد پایش بروی آن پیکر است
آه با صورت زمین خورده علی
لرزه بر زانوی مرد خیبر است
آه امشب بین مغرب تا عشاء
روضه های مادرت زجرآور است
گفتم از زجر و دلم ویرانه شد
روضه ی دختر شبیه مادر است
جای دست زجر روی صورتش
زینتی های کبود دختر است
روضه خوان با روضه خوان ها گریه کرد
قلب هر بیتی برایت مضطر است
✍شعرا:
حاج علی پاکدامن
حسین بیدگلی
علی رضوانی
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
....................................................................
taheri-vahed_5.mp3
1.81M
|⇦•این بار چندم است...
#سینه_زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی حسین طاهری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
آیت الله شیخ جعفر توسلی(ره):
لعن کردن دشمنان #حضرت_زهرا سلام الله به این عبارت: «لَعنَ اللهُ قَاتلِیکِ وَ ضَارِبیِکِ و ظَالِمِیکِ وَ غَاصِبی حقِّکِ یا مُولاتِی یا فاطمَة الزهراء»، از گنج هم بالاتر است، خیلی راهگشا و پر برکت است.
.
#امام_زمان
#فاطمیه آمده، آن همدم و مونس کجاست
شمع می پرسد ز پروانه ، گل نرگس کجاست
درعزای مادرت یابن الحسن یک دم بیا
تا نگویند این جماعت بانی مجلس کجاست
..................................................................
.
#زبانحال_حضرت_زهرا با حضرت زینب
با گریه شب هامو سحر میکنم
با غصه هام یه جوری سر میکنم
برو بخواب اگه حالم بد بشه
فضه و اسما رو خبر میکنم
قرار نبود خنده به ما حروم شه
دیدن محسن همه آرزوم شه
روزای خوبم پیش بابات علی
فکر نمیکردم اینجوری تموم شه
غصه نخور اگه چشام میباره
خندهی تو زخممو هم میاره
هر طور شده تورو بغل میکنم
نگی که مادرم دوسم نداره
تو کی دیدی که من بگم نمیشه؟
تحمل این همه غم ، نمیشه!
شونه زدم موهاتو با درد ، آخه
انگشتای من دیگه خم نمیشه
وقتی که گل گیر تبر میفته
تیغ تبر با غنچه در میفته
پهلوی من دوباره تیر میکشه
وقتی چشام به میخ در میفته
الهی که دلی آتیش نگیره
آب خوش از گلوم پایین نمیره
پشت در آتیش گرفته موندم
تازگیا وضوم شده جبیره
مثل الان وقتی زیاده تبم
عجل وفاتی میشینه رو لبم
روضهی روضههای عالم منم
گریز روضه ها تویی زینبم
از پشت در روضه میاد کربلا
آتیش میگیره مثل در خیمه ها
اینجا به محسنم لگد میزدن
اونجا حسینم میزنه دست و پا
عماد بهرامی ✍
#زمزمه #مرثیه #زمینه
#فاطمیه #حضرت_زهرا #شهادت_اهل_بیت #شهادت_حضرت_زهرا
.┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
14000925-taheri-zemzemh.mp3
2.87M
|⇦•دوباره دلم تو فاطمیه...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمدرضا طاهری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
#توییت
#حاج_مهدی_رسولی :
وقتی ملت شادن، اونا غمگینن!
وقتی ملت غمگینن، اونا شادن!!
فقط همین یک استدلال کافیه که
دوست و دشمنمون رو بشناسیم...
بسترت را جمع کن از خانه، بیماری بس است
زیر چشمت گود افتاده است، پس زاری بس است
از همان روزی که تو تب کرده ای تب کرده ام
خوب شو خوبم کنی سه ماه بیماری بس است
تو به فکر گریه ای من هم به فکر گریه ام
این تبسم کردن از روی ناچاری بس است
لاله، لاله، لاله، لاله، لاله، لاله .. تا به کی؟
جای خالی در لباست نیست گل کاری بس است
من مرتب میکنم این خانه ات را تو فقط
لحظه ای هم دست از دیوار برداری بس است
*برا بی بی بلند بلند گریه کنید .. آخه تو مدینه کسی براش گریه نمیکنه .. خدا میدونه وقتی مجلس بی بی رو پر رونق میگیرید دل بچه هاش شاد میشه .. خدا رو شکر بچه شیعه ها جای ما بلند بلند گریه میکنن .. آخه بچه هاش پیراهن های عربی رو به دهان گرفته بودن آروم آروم گریه میکردن .. نمیدونم مریض بدحال داشتی یا نه !!.. طولِ درمانش وقتی زیاد میشه هی نگران میشی .. اجازه بدید زبان حال بگم: زینب صدا میزد داداشم حسین، مادرمون چرا خوب نمیشه ..*
ایشکسته بال پس کی استراحت میکنی
هر زمان کهپا شدم دیدمتو بیداری، بس است
اینطرفداری از من کار دستت داده است
بعد ازاین کاری مکن دیگر طرفداری بس است
وقت کردی یک کفن هم بعد پیرهن بباف
زندگیکردن برای من بس است، آری بس است
باشد امشب میروم پیش خدا رو میزنم
بسترت را جمع کن از خانه بیماری بس است
شاعر : علی اکبر لطیفیان
چندین بار وقت ملاقات گرفتن شیخ عباس قمی میفرماید اومدن پیش امیرالمومنین(ع)، علی(ع) برو از فاطمه(س) اجازه بگیر ما لحظاتی در خدمتش باشیم، اومد پیش فاطمه(س) بی بی اینا اجازه میخوان نگاه کرد به مولا صدا زد علی(ع) جان خانه، خانۀ تو هست منم همسرتم .. اگه تو بخوای من حرفی ندارم .. این نامردا اومدن تو خانه هر کاری کردن دیدن بیبی روشو برمیگردونه و نگاه بهشون نمیکنه .. میخوام بگم نانجیبا اینجا اجازه گرفتن اما مدتی قبل .. بمیرم برا اون ساعتی که بدون اجازه وارد خانه شدن .. خانه رو به آتش کشیدن .. مادر ما امد پشت در خانه اما اون حرامی چنان با لگد به در زد .. یا زهرا ..
.
#کوچه_بنی_هاشم
کار زار بین کوچه کار ما را زار کرد
حال گل را زار کرد و کوچه را گلزار کرد
دیده شیر خدا را دور دید و شیر شد
آن که روز مادرم را همچو شام تار کرد
داشت مادر حرف می زد بی حیا مهلت نداد
ناشنیده وحی را با سیلی اش انکار کرد
مادر نازک تر ازبرگ گل مارا زدند
سنگ می داند چه با آیینه رخسار کرد
نیمی از گلبرگ او پژمرد از سیلی خصم
نیم دیگر را چو لاله ضربه دیوار کرد
او رشیده بود آه افتاد و آن افتادنش
زخم هایی را به زخم کهنه اش تکرار کرد
شکر من بودم عصای مادرم در کوچه ها
بعد ازآن ظلمی که در کوچه بر او اغیار کرد
وای اما از رقیه در شب تاریک دشت
خواب بود و زجر او را بی هوا بیدار کرد
هیچ کس در آن سیاهی های شب یارش نشد
زیر دست پای زجر او مرگ را دیدار کرد
قد او تا زانوان زجر هم حتی نبود
بی حیا اما برای زجر او اصرار کرد
موسی علیمرادی ✍
#فاطمیه #حضرت_زهرا #حضرت_رقیه
.....................................................................
#بتاب_ای_ماه_امشب_بر_مدینه
#حضرت_زهرا_س
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
بتاب ای ماه امشب برمدینه
علی دارد زغم آتش به سینه
بتاب ای ماه حیدررفته ازهوش
چراغ عمر زهراگشته خاموش
بتاب ای ماه حیدرجان به لب شد
که دیگر روزگارش همچوشب شد
دل شب غسل زهرا داغ جانکاه
علی جای نفس هی می کشد آه
یتیمانش بـدور نعـش مـادر
از این غم می زنند برسینه وسر
کسی حال علی را که نداند
زمَشک دیده امشب خون چکاند
غم عالم به قلبش گشته چیره
به نعش یار خود گردیده خیره
دگر زانوی حیدر ناتوان شد
اسیر داغ جانسوزو گران شد
چه دشواراست براو داغ زهرا
که دیگر شد خزانی باغ زهرا
چه سازدحیدر ازاین غم خدایا
ندارد باور این ماتم خدایا
علی دیگر ندارد یاروغمخوار
بکوبدسر به تابوت وبه دیوار
جدا گردیده دو یار صمیمی
حسین می نالد از دردیتیمی
خدا رحمی کند بر نورعینش
چگرها سوزد ازاشک حسینش
اگر زینب از او مادر بخواهد
چگونه ازغم و دردش بکاهد
علی راکُشت زاری های کلثوم
وبغض وبی قراری های کلثوم
حسن جانش نهاده سربه دیوار
بدور ازچشم بابا می زند زار
الهی مادری اینسان نمیرد
الهی سینه ای آتش نگیرد
چه گویم من زتشییع جنازه
که درد وداغ حیدرگشته تازه
علی که از وجودش صبرمی رفت
به سرمی زد درون قبرمی رفت
سخن بابغض گفتا با مزارش
مده ای قبر زهرا را فشارش
که زهراظلم هادیده ز اغیار
مکن زهرای من را دیگر آزار
ببین ای قبر قرآن علی را
مده آزار تو جان علی را
بگو«مداح» بااین قلب سوزان
خداصبرت دهد مولاعلی جان
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»