|⇦•از سن کودکی شده غم...
#سینه_زنی و توسل به راوی دشتکربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام اجرا شده به نفس حاجمحمد رضا بذری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
از سن کودکی شده غم آشنای من
باد خزان وزیده به دولت سرای من
بغض و شرر گرفته مسیر صدای من
بالا گرفته کار دل و گریه های من
اهل زمانه غصه به قلبم رسانده اند
بر روح و جان من غم و غربت چشانده اند
من را به روی مرکب سمّی نشانده اند
از زهرِ زینِ اسب ورم کرده پای من
بر روی خار سخت مغیلان دویده ام
از ابن سعد و حرمله طعنه شنیده ام
هفتاد و دو ستاره سر نیزه دیده ام
این روضه هاست گوشه ای از ماجرای من
بازار و ازدحام نرفته زِ خاطرم
آتش زِ پشت بام نرفته زِ خاطرم
بزم حرام شام نرفته زِ خاطرم
یادم نرفته چشم ترِ عمه زینبم
آتش گرفته بود ، پرِ عمه زینبم
یادِ لباس شعله ور عمه زینبم
من روضه خوان غربت عمه رقیه ام
مردم شکست، حرمت عمه رقیه ام
آه … از شبِ شهادت عمه رقیه ام
یاد غروب کرب و بلا زار و مضطرم
آن خاطرات می گذرد از برابرم
یک عمر یاد تشنگی جدِّ اطهرم
#شاعر:محمدجواد شیرازی
1626531677767195380793.mp3
5.9M
|⇦•از سنکودکی شده غم...
#سینه زنی وتوسل به راوی دشت کربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام اجرا شده به نفس حاج محمد رضا بذری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
هر وقت احساس تنهایی کردی...
به اين فکر كن كه ميليون ها سلول، تو بدنت وجود داره و تنها چيزی كه بهش اهميت ميدن تویی ...!!
چقدر قشنگه خدايا شكرت
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
|⇦•نگاه کودکی ات ...
#قسمت_اول #روضه و توسل به راوی دشتکربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام اجرا شده به نفس سید مهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
"السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة،ب ِمُوالاتِكُمْ عَلّمَنَا اللّهُ مَعالِمُ دينِنا و أصْلَحَ ما كانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيانا
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِي جَاهَدَتِ الْحُسَيْنَ، وَ شَايَعَتْ وَ بَايَعَتْ وَ تَابَعَتْ عَلَى قَتْلِهِ، اَلّلهُمَ العَنهُم جَمیعاً
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ. وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
يه سلام هم از زبان آقا امام محمد باقر بديم، آقايي كه امشب شبِ شهادتشه، آقايي كه روضه خونه كربلاست، نه روضه خواني كه شنيده باشه، روضه خواني كه ديده، شنيدن كي بُوَد مانند ديدن، خودش نگاه كرد ديد جدش روي خاكِ كربلا داره دست و پا ميزنه:اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ."
نگاه کودکی ات دیده بود قافله را
تمام دلهره ها را، تمام فاصله را
*ميگن: بچه اگه توي سن كودكي صحنه اي رو ببينه تا آخر يادش نميره، توي سن كودكي چيزي رو ببينه ضبط ميكنه، تا بزرگ بشه يادش نميره، آقاجان! فقط بگو كربلا چي ديدي؟...*
هزار بار بمیرم برات، می خواهم
دوباره زنده کنم خاطرات قافله را
*آقاجان! اگه امشب حرفي زديم، زخم دلت تازه شد مارو ببخش...*
تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم
خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟
*از كجا بگم؟ باباتون زين العابدين كه فقط ميزد رو پاش ميگفت: "اَلشّام...*
چقدر خاطره ی تلخ مانده در ذهنت
ز نیزه دار که سر برده بود حوصله را
* كار به جايي رسيد كه باباتون زين العابدين به سهل ساعدي گفت: يه ذره پول به اين نيزه دار بده، اين زن و بچه ها داغ ديده اند، بگو: اينقدر اين سرهارو جلوي اين زن و بچه ها نياره، بگو: يا جلوتر بره يا عقب تر، بگو: نيزه هارو ببره تا به بهانه ي نيزه ها اينقدر به اين زن و بچه ها نامحرما نگاه نكنن، اي حسين!... *
چه کودکیِ بزرگی است این که دستانت
گرفته بود به بازی گلویِ سلسله را
میان سلسله، مردانه در مسیرِ خطر
گذاشتی به دلِ درد، داغِ یک گِله را
*امام باقر توي مسير شام و كوفه يه بار گِله نكرد، يه بار نگفت: بابا! دستام توي زنجيره، ميدوني چرا نگفت؟ آخه ميديد رقيه هم دستاش به زنجيره، نگاه مي كرد مي ديد زن و بچه همه توي زنجير و سلسه هستند، چي بگه؟...*
چقدر گریه نکردید با رقيه، چقدر
به روی خویش نیاورده اید آبله را
*تازيانه و سيلي و كعب ني و زخمِ شمشير امام باقر رو اذيت نكرد، مي دوني چي امام باقر رو اذيت كرد؟...*
هنوز یک به یک، آری به یاد می آری
تمام زخمِ زبان های شهرِ هلهله را
*اومدن به باباش امام سجاد گفتن: خارجي... امام سجاد به اون مرد شامي كه بهش گفت خارجي، گفت: بيا جلو، ازت يه سئوال دارم، به من بگو تا حالا قرآن خوندي يا نه؟ به من بگو: آيه ي تطهير رو خوندي يا نه؟ گفت: آره خوندم، حفظم، اما تو رو به اين آيه چكار؟ حضرت بهش گفت: به من بگو اين آيه در وصف كيه؟ سريع جواب داد اين در وصف پيغمبر و بچه هاي پيغمبرِ، آقا فرمود: آي مردِ عرب! اين سري كه داري سنگ ميزني، سَرِ بچه ي پيغمبرِ، منم پسرِ اين آقام، اين حسينِ، اين لبهايي كه داري سنگ ميزني بوسه گاه پيغمبرِ...*
مرا ببخش که مجبور می شوم در شعر
بیاورم کلماتی شبیه حرمله را
1398-mirdamad-roze.mp3
6.76M
|⇦•نگاهِ کودکی ات ....
#روضه وتوسل به راوی دشت کربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام اجرا شده به نفس سید مهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
#آیت الله بهجت رحمة الله
انسان باید دائم الذکر باشد
زیرا کسی که دائم الذکر باشد
همواره خود را در محضر خدا می بیند
و پیوسته با خدا سخن می گوید..
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
1. سلام آقا.mp3
12.11M
#زمزمه_شهادت_امام_باقر
( علیه السلام )
شعررضا نصابی. مجید مراد زاده
به نفس
#حاج_محمد_کمیل
سلام آقا
سلام آقای بی زائر
سلام آقا
سلام یا ایهاالباقر(ع)
سلام آقا
سلام هردل عاشق
به قبرتو
یا مولا یا ابالصادق(ع)
سلام ما
به اون قبر رفیع تو
سلام ما
به خاکای بقیع تو
خدا رو شکر
سایه روی سرم داری
توی قلبم
یه عمریه حرم داری
#بند_دوم
غریب آقا
تو دیدی ازدحام آقا
غریب آقا
دیدی بازار شام آقا
غریب آقا
غروب کربلا دیدی
غریب آقا
تنی رو زیر پا دیدی
غریب آقا
تو دیدی قحطیه آب و
غریب آقا
دیدی اشکای رباب و
غریب آقا
تو دیدی غصه و غم ها
غریب آقا
تو دیدی قامت خم ها
غریب آقا
تو دیدی قوم صد رنگ و
غریب آقا
تو دیدی بارونه سنگ و
غریب آقا
تو دیدی کوچه و باز ار
غریب آقا
تو دیدی طعنه و آزار
غریب آقام غریب آقام
#بند_سوم
منم باقر
منم هم نام پیغمبر(ص)
که جدم بود
علی و فاطمه مادر
میادیادم
که تو دشت بلا بودیم
میاد یادم
اسیر غصه ها بودیم
میاد یادم
که عمه م میکشید هی آه
تو کربلا
توی گودی قتلگاه
میاد یادم
دیدم خنجر روی حنجر
میادیادم
که دیدم روی نیزه سر
میاد یادم
غروب قافله دیدم
میاد یادم
نگاه حرمله دیدم
میاد یادم
دیدم بی سر شیر خوار
میاد یادم
که دیدم غارت گهوار
میاد یادم
که دیدم گریه ی دختر
میادیادم
که دیدم غارت معجر
میادیادم
لگد از اون و این خوردم
هزاربار با رقیه
هی زمین خوردم
حسین جانم حسین جانم
#شعر شهادت امام باقر علیه السلام
من امام هدایتم مردم
من مسیر سعادتم مردم
من دلیلم به کل این خلقت
من امام به پاکی و عصمت
دورم از زشتی و پلیدی ها
دورم از هر چه رجسِ این دنیا
حق به ما داده اینچنین عزت
رزق عالم ز ما رسیده فقط
کار و بار جهان به شانه ی ماست
در و دیوار آن نشانه ی ماست
نه خدائیم و با خدا مائیم
ذات آیات انّما مائیم
منم از نسل حیدر و زهرا
از تبار خدیجه ی کبری
منم آن ابنِ زمزمَ و صَفا
منم آن ابنِ مکهَ(تَ) و مِنا
گرچه ما اهل بیت زهرائیم
آه امّا غریب و تنهائیم
زیر این چرخ و گنبد مینا
نیست از ما غریب تر ابدا(آ)
من غریب مدینه ام، باقر
داغ سختی به سینه ام، حاضر
گرچه از داغ زهر تب دارم
روضه ی دیگری به لب دارم
گرچه از دل غمم جدا نشود
هیچ جا مثل کربلا نشود
کربلا بودم و ستم دیدم
من هزاران هزار غم دیدم
به زمین خوردن علم دیدم
دست هایی که شد قلم دیدم
مشک خالی ز آب را دیدم
گریه های رباب را دیدم
بدن پاره پاره را دیدم
گوش بی گوشواره را دیدم
لحظه های غروب یادم هست
نیزه و سنگ و چوب یادم هست
لشکر نیزه دارها بودند
ده نفرها ، سوارها بودند
جد ما را غریب کشتندش
آه مردم ، عجیب کشتندش
روضه های نگفته را دیدم
سر بر نیزه رفته را دیدم
دست بسته من و رقیه و زجر
عمه و التماس و گریه و زجر
روزها گرم بود و قحطی آب
نیمه شب سرد بود و مثل عذاب
مستی نیزه دارها هم بود
کف و رقص سوارها هم بود
دم دروازه ها چه ها دیدیم
ما چهل شهر، کربلا دیدیم
از سر ناقه ها زمین خوردیم
وسط دست و پا زمین خوردیم
شام و بازار شام ما را کشت
آه، بزم حرام ما را کشت
از حسادت، لعینِ بی ادبی
چوب می زد چنان به روی لبی
آن چنان زد که لب پریشان شد
خواهری با نسب، پریشان شد
ماجرای رقیه یادم هست
وضع پای رقیه یادم هست
نه توانی به پا و دستانش
نه رمق مانده بود در جانش
نیمه شب بود عمه ام جان داد
در کنارِ سر پدر افتاد ...
🔸شاعر: وحید محمدی