eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
140 دنبال‌کننده
59.7هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 🏴 🎤مداح :کربلایی حسین طاهری ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ شکر آن ربی که نعمت داد بر ما این چنین با دعای مادر و لطف امیرالمومنین شد تمام دلخوشی مردم ایران زمین سفره موسی بن جعفر، سفره ام البنین بارها دیدیم ‌وقتی کار غم بالا گرفت دست ما را روضه‌ی باب الحوائج‌ها گرفت سهم ایران لطفِ موسای بَنِی الزّهرا شده مشهد و شیراز و قم سه کاظمین ما شده تشنگی یعنی چه وقتی یار ما دریا شده هر در بسته به روی مردم ما وا شده غیر آقا از کسی عزت نمی‌خواهیم ما جز ولیعهدش، ولی نعمت نمی‌خواهیم ما چشم بد از این همه آقایی‌ات، آقا به دور از فدک گو غاصبینش را بلرزان بین گور چهارده سال استقامت کردی ای شیرِ غیور آبروها بردی از اهل زر و تزویر و زور هر چه گردد عزتت آقا دو چندان می‌شود "یوسف از دامان پاک خود به زندان می‌شود" غرق دنیایم خودت غرق هُوَ الهو کن مرا غیر عشقت فارغ ِ از هر هیاهو کن مرا کن مرا آزاد از من بنده او کن مرا مثل آن بدکاره از این رو به آن رو کن مرا نوکرت از دست رفت آقا کمک، آقا دخیل حضرت موسا مسیحِ ِ کاظمینی‌ها دخیل : محمد حسین رحیمیان
🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اهل عالم به هوش، دل در تلاطم شده ست موسمِ ماتمِ، امام هفتم شده ست رَختِ مشکی تنِ، ملیکه ی قم شده ست تسلیت یارضا ناله کن زین عزا آه و واویلا(۴) فاطمه در جنان، محزون و نالان بُوَد در غمِ كاظمش، هر ديده گریان بُوَد شيعه در اين عزا، ديگر پریشان بُوَد آسمان غم ببار شد رضا سوگوار آه و واویلا(۴) کُنج زندان شده، قلبش پر از تاب و تب قوت او سیلی است، بجای نان و رطب او به قعر سجون ، جانش رسیده به لب پور جعفر ببین در اسارت حزین آه و واویلا(۴) سندی نانجیب، او را مرتب زَنَد سیلی از روی کین، هر روز و هر شب زَنَد بر تنش تازیانه یادِ زینب زَنَد گوید او ناسزا بر ولی خدا آه و واویلا(۴) شیعه در هر مصیبت یاد کرببلاست بی قرار حسین، آن کشته ی سر جداست با غمِ حضرت خون خدا آشناست همه جا کربلاست همه جا نینواست حسینِ مظلوم(۴)
🏴 🏴 ✍شاعر:استاد محمد مبشری ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ خداوندا غریبم من تویی به کنج غم امیدم 2 دگر افتاده ام از پا ز بس که من شکنجه دیدم منم اسیر درد و هجران جان می دهم در کنج زندان یا سیدی موسی بن جعفر 2 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دگر سیرم ز عمر خود از این همه ظلم و جنایات 2 ولی باشد به دست من کلید قفل باب حاجات منم اسیر درد و هجران جان می دهم در کنج زندان یا سیدی موسی بن جعفر 2 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ به ضرب تازیانه شد وجود من ز هم گسسته 2 ز ظلم سندی شاهک پایم شده در هم شکسته منم اسیر درد و هجران جان می دهم در کنج زندان یا سیدی موسی بن جعفر
🏴 🏴مداح :کربلایی مصطفی بابایی ✍شاعر:کربلایی امیر حسین سلطانی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ کنج زندان بلا،هستم و میسوزم و ناله ی خلصنیه،ناله ی جانسوزم و تازیانه میخورم،میشنوم حرف بد و زیر بار ظلمم و،تاریکه هر روزم و همدم من شد،این غل و زنجیر کی میشم راحت من از این دنیای دلگیر خون میاد از پام،بی جونِ دستام من کجا و این سیه چال،این همه تحقیر راحتم کن ای خدا من کجا زندان کجا من کجا و طعنه و زخم زندان بان کجا راحتم کن ای خدا ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ گوشه گیر غربتم،سر رسیده طاقتم رد دست سندیه،ای خدا رو صورتم ضرب شلاقش شده،قوت هر روز و شبم مثل مادر فاطمه،من خمیده قامتم مَحرم من شد،این در و دیوار کی میشم راحت من از این سندیه بیمار خسته ام خسته،خسته از اینجا من کجا و این سیه چال،این همه آزار راحتم کن ای خدا من کجا زندان کجا من کجا و طعنه و زخم زندان بان کجا راحتم کن ای خدا @navaye_asheghaan
ڪـربلایی مصطفی بابایی .mp3
4.04M
🏴 🏴مداح :کربلایی مصطفی بابایی ✍شاعر:کربلایی امیر حسین سلطانی @navaye_asheghaan
کنج زندانم و مبهوت تماشای توام اینک این جا به مناجات و تمنای توام در سیه چالم و ذکر تو شده آوایم به سکوت آمده ام طالب غوغای توام روزگارم به مناجات و دعا طی شده است حال افتاده ز پا بر سر سودای توام آخرین ذکر دعای منِ تنها این است جان بگیر از تن من؛ عاشق و شیدای توام شده ام منتظر لحظه ی زیبای وصال تا که دیدار کنم روی تو ای اوج کمال یادگار حرم حضرت صادق هستم جلوه ی نور خدا بهر خلایق هستم یک تنه غربت و میراث علی را دارم وارث خون دل یاس و شقایق هستم ذره ای قدر مرا گر چه عدویم نشناخت به خداوند قسم مظهر خالق هستم یوسف رفته به زندان و غریبم، مادر! خود بیا که به تماشای تو عاشق هستم دیدن چهره ی یار است همه خواهش من ذکر یا فاطمه شد مایه ی آرامش من در سیه چال بلا تن که به تاب و تب بود ذکر "یا فاطمه" ام نقش میان لب بود هر چه از سیلی و از زخم زبان، سهمم کرد آن نگهبان ستم پیشه که لا مذهب بود تازیانه که انیس بدنم می شد باز آینه دار صبوری دلم زینب بود دم به دم یاد از آن جد غریبم کردم او که هر جای تنش جای سُمِ مَرکب بود واژه ای سرخ میان غزلی کُشت مرا داغ و اندوه حسین بن علی کُشت مرا سال ها این غل و زنجیر کشیدم به خدا از یهودی صفتی، طعنه شنیدم به خدا من که خود نور به خورشید و قمر می دادم سال ها تابش خورشید ندیدم به خدا گوشه ی تنگ سیه چال و شب و تاریکی یاد زهراست همه نور امیدم به خدا داغ اجداد من از پنجه ی یک سیلی بود من که خود کشته ی آن دست پلیدم به خدا مادر! از زندگی ام چون تو دگر سیر شدم من به شرح غم و اندوه تو تفسیر شدم
زندان صبر بود و هوای رضای او شوقش کشیده بود به خلوت سرای او زندان نبود،چاه پر ازکینه بود و بس زنده به گور کردن آیئنه بود و بس زندان نبود یک قفس زیر خاک بود هر کس نفس نداشت در آنجا هلاک بود زندان نبود ، کرب و بلای دوباره بود یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود زندان نبود یوسف در بین چاه بود زندان نبود گودی یک قتلگاه بود زنجیر بود و آینه بود و نگاه بود تصویر هر چه بود،کبود و سیاه بود زنجیر را به گردن آیینه بسته اند صحن و سرای آینه را هم شکسته اند دیگر کسی به نور کنایه نمی زند شلاق روی صورت آیه نمی زند می خواستند ظلم به آل علی کنند می خواستند روز و شبش را یکی کنند هر کس که می رسید در آنجا ادب نداشت جز ناسزا کلام خوشی روی لب نداشت حتی نماز و روزه در آنجا بهانه بود افطار روزه دار خدا تازیانه بود زندان نبود روضه گودال یار بود هر شب برای عمه خود بی قرار بود حرف از اسارت و غل و زنجیر یار بود زینب میان جمعیت نیزه دار بود در شهر شام غیرت و شرم و حیا نبود زندان برای دختر زهرا روا نبود
با این گمان که جنگ با فانوس کردند خفاشها خورشید را محبوس کردند دیدند فسقِ محض را مؤمن نموده با او فقط زنجیر را مأنوس کردند با آتشی که در دلش روشن نمودند سلول او را لانه ققنوس کردند هم بی وضو بر آیه‌هایش دست بردند هم پیش رویش صحبت از ناموس کردند در باز شد ؛ یک تخته در..... چار نوکر یک شهر را از دیدنش مأیوس کردند
دردی به جان نشسته دگر پا نمی شود جز با دوای زهر مداوا نمی شود یک جای پرت مانده ام و بغض کرده ام در این سیاه چال دلم وانمی شود کافیست داغ دوری معصومه و رضا دیگر غمی به سینه من جا نمی شود معصومه کاش بود کمی درد دل کنم کس مثل دختر همدم بابا نمی شود می خواستم دوباره ببوسم رضام را هنگام رفتنم شده گویا نمی شود اصلاَ نخواستم کسی آید به دیدنم!! سیلی که مونس دل تنها نمی شود از بس زدند خورد شده استخوان من این پا برای من که دگر پا نمی شود زنجیرها رسانده به زانو سر مرا کاغذ هم اینچنین که منم تا نمی شود گاهی هوای تازه و آزاد می روم بی تازیانه و لگد اما نمی شود ضجر من از جسارت سِندی شاهک است بی ناسزا شکنجه اش اجرا نمی شود گفتم سر مرا ببر اما تو را خدا اسمی نبر ز مادرم،آیا نمی شود تشییع من اگرچه روی تخته در است تشییع هیچکس روی نی ها نمی شود
4_5997855286935683935.mp3
529.9K
سینه ها از غم لبالب فاطمه گریونه امشب میرسه از کنج زندان ناله خلصنی یارب رو تن نیمه جونش جای زخم زنجیره بی کس و تنها ای وای تو غریبی میمیره تسلیت یا معصومه لحظه های آخرش بود جای پا روی پرش بود زیر ضرب تازیانه یاد زهرا مادرش بود چشم تارش دریا بود تو غریبی تنها بود وقتیکه سیلی میخورد رو لبش یا زهرا بود تسلیت یا معصومه روی خاک افتاده بودو میرسید عِطر حبیبش تشنه بود و گریه میکرد از غم جد غریبش یاد عاشورا بودو روضه میخوند از گودال راس جدش رو نیزه پیکرش میشد پامال