eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
140 دنبال‌کننده
59.6هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃چکیده بیوگرافی🍃 : : ولی‌الله چراغچی مسجدی : ۱ شهریور ۱۳۳۷ : مشهد : ۲۴ اسفندماه سال ۱۳۶۳ : ۱۸ فروردین ۱۳۶۳ : گلزار شهدای بهشت رضا (علیه‌السلام) مشهد 💠زندگینامه 🌷💠 ولی الله چراغچی در تاریخ ۱ شهریور ۱۳۳۷ در مشهد به دنیا آمد. به مدت ۳ سال در یکی از مدارس علمی مذهبی به نام مقویه تحصیل کرد. برای گذراندن دوره ابتدایی به مدرسه رفت و مجددا شروع به درس خواندن از پایه اول کرد. بعد از اینکه دوران ابتدایی خود را به اتمام رساند، برای طی کردن تحصیلات متوسطه به دبیرستان دانش بزرگ‌نیا رفت و رشته ریاضی را انتخاب کرد. ایشان دوران دبیرستان را با بهترین نمرات به پایان رساند و بهترین رتبه را نیز کسب کرد. در سال ۱۳۵۷-۱۳۵۶ در کنکور شرکت کرد و رشته مهندسی علوم دانشگاه بیرجند را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد. زمانی که فعالیت های انقلابی به اوج خود رسید، ولی الله چراغچی نیز فعالیت سیاسی خود را تقویت کرد. در سال ۱۳۵۷-۱۳۵۸ زمانی که دانشگاه ها تعطیل شدند فعالیت خود را در ارتش شروع کرد و به تعلیم افراد دیگر در کلاس های نظامی مشغول شد. در همین دوران با تشکیل سپاه به این ارگان انقلابی – اسلامی رو نهاد و درس و دانشگاه را رها کرد. زمانی که خیانت ضدانقلابی در گنبد ایجاد شد، به آنجا رفت و دلاوری های بسیاری از خود نشان داد. زمانی که جنگ ایران و عراق آغاز شد، وارد جبه های نبرد شد و مسئولیت هایی مانند فرمانده گردان، مسئول طرح و عملیات منطقه ۶ سپاه، مسئول طرح و عملیات نصر ۵ خراسان و قائم مقام فرمانده لشکر ۵ نصر به وی واگذار شد.  ولی الله چراغچی قدرت برنامه ریزی و طراحی فوق العاده ای داشت، او در عملیات بستان طرح او برای تصرف آنجا مورد توجه و تصویب تمامی فرماندهان قرار گرفت.  درباره 💠خصوصیات اخلاقی این باید گفت:💠 🍃 وی بسیار متواضع و فروتن بوده است که دوستان و بیگانه ها چندین مرتبه به این مسئله اشاره کرده اند. وی بسیار خویشتن دارد بود و توکل و خونسردی بسیاری در واکنش به مشکلات و فشارهای زیادی کتری نشان می داد.  نماز شب‌های پر شور و مداوم او در نیمه‌شب‌های جبهه‌ها یا در خلوت‌های پشت جبهه زبان‌زد همه بود.🌹🌹 💠ازدواج :💠 در سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و ثمره آن دختری به نام فاطمه می باشد که در ۷ مهر ۱۳۶۳ به دنیا آمد. با اصرارهای بسیاری که خانواده اش برای ازدواج وی داشتند، شرط گذاشت تنها با زنی ازدواج خواهد کرد که حضور همیشگی اش را در جبهه ها قبول کند. او خود را همواره پذیرای شهادت می دانست. 
💠مشخصات 🌷🌷 : محمّد حسین حدادیان : فرهاد حدادیان : تهران : ۱۳۷۴/۱۰/۲۳ : ۱۳۹۶/۱۲/۱ : قتلگاه گلستان هفتم - تهران : ۲۲ سال : امامزاده علی اکبر چیذر 📚کتاب مربوط به این شهید: 💠زندگی نامه شهید محمد حسین حدادیان💠 🌷شهید محمّد حسین حدادیان در تاریخ ۲۳ دی ماه ۱۳۷۴ در تهران به دنیا آمد.🌷 دانشجوی علوم سیاسی بود، او از ۷سالگی عضو بسیج بود و در مسجد فعالیّت می‌کرد. شهید محمّد حسین حدادیان، دنیایی نبود و به دنیا تعلّق نداشت. محمّد حسین پیرو خطّ ولی فقیه بود و تمام مستحبّات و واجبات شرعی و دینی را انجام می‌داد. در بسیج هم، بسیار فعّال بود و خالصانه به انقلاب و مردم خدمت می‌کرد و در بسیج، بسیار خوب رشد کرد. او در خطّ رهبری بود و غیر از خطّ رهبری هیچ خطّی را قبول نداشت و خدا را شکر که تا لحظه‌ی مرگش نیز با ولی فقیه بود. 💠خصوصیات اخلاقی شهید محمد حسین حدادیان💠 مادر شهید محمّد حسین حدادیان ویژگی اخلاقی پسرش را این‌گونه نقل می‌کند: شهید محمّد حسین حدادیان اهل ، و هیئت بود. سینه‌زن امام حسین (علیه السّلام) بود.🌹 او خیلی اخلاص داشت. بی‌ادّعابود و هیچ وقت از کارهای خیری که می‌کرد نمی‌گفت. به نظرم مزد این اخلاص و بی‌ ادّعا بودن‌هایش را با گرفت. محمّد دنبال اجرایی کردن فرامین رهبری بود. دغدغه‌ی حفظ دستاورد‌های نظام را داشت . محمّدحسین با سنّ کمش، داشت. جریان‌های باطل را خوب می‌شناخت و آگاه به امور بود. او مانند کسی که از ناموسش غیورانه دفاع می‌کند، از انقلاب با غیرت دفاع می‌کرد.🌹 شهید محمّد حسین حدادیان همه‌ی عمر بسیجی بود و بسیجی زندگی کرد. می‌گفت: مامان بصیرتی که آقا می‌گویند: ان‌شاءاللّه خدا نصیبمان کند و اگر بصیرت داشته باشیم ان‌شاءالله این انقلاب به انقلاب صاحب‌الزمان (عج اللّه تعالی فرجه الشریف) وصل خواهد شد. 🥀نحوه‌ی شهادت شهید محمد حسین حدادیان🥀😔💔 پدر شهید محمّد حسین حدادیان پسرش را این گونه نقل می‌کند: از یک ماه قبل از شهادت فرزندم، توحش‌گَرانی، موسوم به دراویش، در خیابان پاسداران حضور داشتند و مزاحماتی را برای مردم ایجاد می‌کردند و ما نیز ساکن و بسیجی همان محلّه هستیم. در روز حادثه، آشوب‌گران قصد تخریب کلانتری پاسداران را داشتند و خوشبختانه آشوبگران با هشدارهای ناجا عقب‌نشینی کردند و پس از مدّتی آن حادثه‌ی هولناک رخ داد که منجر به ۳ نفر از نیروهای نیروی انتظامی شد.🥀😔💔🌷🌷 پس از آن آشوبگران با چوب و سنگ و سلاح شکاری به‌ سمت نیروی انتظامی و مردم هجوم آوردند و قصد آسیب زدن به اموال مردم را داشتند، این در حالی بود که نیروی انتظامی قصد داشت، بدون خشونت به این غائله، پایان دهد و چندین بار، ناجا به آن‌ها اخطار و تذکّر داده بود، امّا آن‌ها اقدامات شوم خود را انجام دادند. در شب حادثه، ما در مراسم عزاداری حضرت فاطمه (سلام اللّه علیها) حضور داشتیم که متوجّه شدیم این آشوب‌ها آغاز شده است. محمّد حسین با شنیدن این موضوع، به‌ صورت داوطلبانه برای مقابله با اشرار رفت. من نیز همراه او، تا ساعت ۳ بامداد، در محلّ حادثه، حضور داشتم. در همان لحظات بامداد، محمّدحسین در ابتدا با اسلحه‌ی شکاری مجروح شد و سپس توسط یک اتومبیل سمند، زیر گرفته شد. این خودرو دوبار از روی پسرم رد شد و او را به‌ رساند.😔🥀😭 🥀 پیش از رفتن به سوریه🥀😔 ✨بسم‌ رب الشهدا و الصدیقین✨ خوش به سعادت خوشا آنان‎‌که قسمت‌شان می‌شود. خدا می‌داند که بر خود واجب دانسته که به پیروی از علی‌اکبر امام حسین (علیه السّلام) در جبهه‌های حق، علیه باطل حضور پیدا کنم و از حرم عمه‌ی سادات در حدّ توان خود، دفاع کنم که در روز قیامت شرمنده‌ی مادر سادات، حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) و ارباب بی‌کفنم نباشم. جان ناقابلی دارم که پیشکش حضرت صاحب‌الزمان (عج اللّه تعالی فرجه الشریف) و نایب بر حقّش می‌کنم. پدر و مادر عزیزم! دست شما رامی‌بوسم و از شما می‌خواهم بابت تمام اذیّت‌هایی که شما را کرده‌ام، مرا حلال کنید و از حرف آن‌هایی که می‌گویند: ما برای پول و مادّیات، از دنیا رفتیم، ناراحت نشوید.🌷 پیرو خطّ رهبری باشید که قطعاً راه درست و راه امام زمان(عج اللّه تعالی فرجه الشریف)‌ می‌باشد. اگر نشویم، می‌میریم. 🕊✨❤🌹
💢 ▫️ 🇮🇷 ▫️ : ▫️ : ۲۷ آبان ۱۳۶۶_ . 🔖مادر شهید : محل خدمت او هویزه ، هفت تپه و جزیره مجنون بود . یک دفعه که به مرخصی آمده بود به خواهرش گفت : «آبجی من الان دو ماه که استحمام نکردم . » گفت : چرا ؟ گفت : «داخل قایق بودم و نمی توانستم بروم حمام . یکی از دوستان که با من بود می خواست به عقب برگردد من به او گفتم بمان و با هم می رویم همان لحظه خمپاره آمد و او در داخل قایق به شهادت رسید. » .