[امسال محرم کم نزار برای خودت
جوری باش که بعد ها بگی
همه چیز با محرم اون سال شروع شد...🤍]
#تلنگرانہ
کعبهیاهلزمیناستخراسانِرضا ،
هرچهداریمونداریمبهقربانِرضا:)))
#امامهشتم
بهناماو ؛
رمانپنجگربه ؛
پارتچهاردهم :
آوردیمشبیرونوماموراهماهنگکردنیهامبولانسخیلیزودرسید ؛
طولینکشیدکهمیعادخواستباباروببینه .
دورمسجدونوارزردزدهبودن .
_باباتویجعبهفیوزب..آخسرم..بمبگزاشتنخودمدیدمبمبگزاشتن .
سریعدهنفررفتنسمتجعبهفیوز
_نگراننباشباباجانهمچیحلشده .
_سرمتیرمیکشه .
_ضربشمحکمبودچیزینیستفعلاهمینجابشین؛
_منممیخوامبیامخب
_کجابیایتو؟سرگیجهداریهمینجابشین
رفتنداخلساعتیکشببودولیدوروبرمسجدپرشدهبودازادم .
_مهدی!مهدیییی
_چیهزهرماربزارفضولیموبکنم
_مهدیلباسمخاکیشدمیشوری؟
_خفهتوهموسطاینمعرکهحقاکهاسکلی
یهوکفششوپرتکردخوردوسطصورتم
دویدمتوآمبولانسقلقلکشدادمکهافتادکفهآمبولانس
رویشکمنشستموقلقلکشدادم
یهوبرگشتمدیدمسهنفرازهمکارانبابادارنبرزخینگامونمیکنن
_اهایآیشکممپاشووایدلم
بلندشدمویکیزدمبهپهلویمیعادتابفهمهقضیهخیطه
بلندشدوبالبخندنگاشونکردیم
یکیشونزدزیرخندهوباخندهگفت
_لاالاالاللهاینمبچهایامروز
پسرماخهسیدجانتوباندسرتتازهبستهکفهآمبولانسقلمیخوری؟
_اهماهمشرمنده
_دشمنتشرمندهباباجانبیاپایین
بمبخنثیشدبگذریمازاینکهبمباصلیشمادوتافسقلیاین
ازبچگیهمینقدرسرتق
حالامگهماایندوستبابامومیشناختیم؟ولیاونازهمهچیماخبرداشت
بابااومدپیشش
_محمدآقاایندوتاهمونفسقلیاییهستنکمیگفتیخیلیبچهخوبیشدن؟
_آرهخوبنگاهیاوقاتبدمیشن
بچهجانسرتدردنمیکنه؟
_زخمپیشونیمدردمیکنه
_پسبدوبریمخونهمادرتنگرانه
_هیبیوفامادر
_چرا؟
_سیدمهدیوجودخارجیداره؟
_داخلیهمنداشت .
_اعمیعاداذیتشنکنبچمو
بیاباباجانبیابریم
_بچهامکپکردنازاینهمهاطلاعاتتو
_جوونای
بهناماو ؛
رمانپنجگربه ؛
پارتپانزدهم :
_خبپسفرداشبببینمتوندیگه؟
_انشااللهمهدی،میعادخداحافظ
رفتوماهمراهافتادیمسمتخونه
میعادسرشدردمیکرد
_سرتدردمیکنهباباجان؟!
_نهزیاد ؛
رسیدیمخونهومامانخیالشازبابتمیعادراحتشدوخوابید
منمتادرازکشیدمعینجنازهافتادم .
_مهدیمیعااااااااد ؛ مهدیمیعاااااااد
بالشوگزاشتمروگوشام
_باشهمامااااانساعتچنده
_هفتپاشوووو
پاموزدمبمیعاد
_میعاااادپاشوو
_چتهروانیمامانتوروصدامیزنه ؛
سرمدردمیکنهبزاربخوابم ؛
_خفهشووومامانکارمداره
یهلگدمنمیزدمیکیاون
_مهدیگمشومبخوامبخوابمروانپریش
مامانوارداتاقشد
_فسقلیهایمنپاشیدگردگیریداریم .
بلندشدیمروبهرویهمیهنگاهبههمانداختیم ؛
یکیزدیمتوسرموندرازکشیدیم
_وایخدادوبارهگردگیرییی
_پاشیدتنبلااا
_چشممامانشمابریدمامیایم
مامانرفتماهمپاشدیم
میعادلباسشوبایهتیشرتزردعوضکرد
منتیشرتآبیرنگداشتم ؛
اولیهآبیبسروصورتمونزدیم
بعدمامانکلیکارداددستمون
میعادمیخواستباندسرشودربیاره
_درنیارمامانجانسرتزخمهعفونتمیکنه
_چشم .
روپوشپوشیدیموشروعکردیمبهگردگیری
هیچکسنبودمامانمادوتابدبختوگیراوردهبود .
فرشاوجمعکردیموبردیمتوبالکن .
_بریدبالانردبوناونگوشهوموشههارو
تمیزکنید .
دوتاییرفتیمبالانردبونشروعکردیمبگردگیری
_خداییمیعاداینباندهدورکلتخیلی.باحاله .
_منکهمیکنمش
_واییادتهدورانراهنمایی؟توکهشانساوردیاینباندهفقطدورکلتپیچیده ؛ کلکلتنیست
کلهطاهاوشکوندموایشکمم
_آرهباباسهتاییکرمریختیممعلمریاضیوبهسزایاعمالشبرسونیم
_بعدصندلیشوخالیکردیم
وایخدااااا
هردومونداشتیمازنردبونمیوفتادیمازشدتخنده ؛
_وایفقطاونجاکاومدبشینهزرتیرفتپایینواااای
_بعدازخندههامونمتوجهشدخواستچوبوپرتکنهبرامن
_جاخالیدادیصافرفتفرقسرطاهانشست
_وایمعلمهچقدرپیشحاجاقاشرمندهشدهبود .
هیمیگفتمیخواستماینمهدیوبزنم
باباکاومدمدرسهشرمندهترشد
_یعنیقیافشدیدنیبود
یهدهنتونگلبارانخاصیتونگاهشبود
_بسهپسراتمیزهبیایدپایین
ازنردبوناومدیمپایینیهمایعداددستمون
_بریدتوحیاطپشتیساختمون
ایندوتافرشوبشورید .
میعادبهحالتمظلومیگفت
_ماماااان
_بدوبدوتنبلخان
فرشاروگرفتیموبردیمحیاطپشتی
شروعکردیمبهپاروکشیدن ؛
_یعنییهروزبیکاربودیم
_اونماینطوریازدماغموناومدبیرون
_مادرهرچیمیگهنعمته
_میعادخیلیداریبچهمثبتمیشیا
مشغولبودوپشتشبمنبود
پارووکفیکردموزدمبهش
_وااااایمهدیتوروحتتتت
_حقتهه
آبوگرفتسمتمومنباکفخیسخیسشکردم .
ماماندرهمینحینرسید
_اعاعاعفسقلیهایمامانازشمابعیدبود
_عذرمیطلبمهمشتقصیراینمیعادهبچهمثبتبازیدرمیاره،اسکل
_مامانخوبنیستروزعیدغدیربچهحضرتزهراوبکارمیگیریا
_بچهحضرتزهرابودنجایخود
کارکردنبرامادرجایخودزودتند .
_مامانچراانقدرخانوادهماتواینمحلمعتمده ؟!
_پدربزرگتبزرگاینمحلهبود ؛
_کِیفوتکرد؟!
_شماروبارداربودمعلیبودکهفوتکرد
_چرابزرگاینجابود؟
_مسجداینجاروآقابزرگساخت؛
خلاصهخیلیابهشاحتراممیزاشتن
جدشهمخیلیبزرگبود
_هن؟یعنیچیچیمامان؟
_یعنیبابابزرگتپاکبود؛هرچیمیگفتمیشدودعامیکردمستجابمیشد
_وعو
نشستیمروفرشخیسوگوشدادیم
_خب؟چیزیدرموردمانگفت؟!
_موقعیکباپدرتازدواجکردمدستیبهسرمکشیدگفتخوشبختبشی
انشااللهفرزندهای.صالحداشتهباشی
خوشحالشدمازایندعاش
علیوکهباردارشدمگفتاسمشوانتخابکردی؟!
گفتمنهباباجانکیالاناسممیگیرهبرابچه
گفتبرابچهزوداسمبگیروبهصاحباسمشبسپار
اسمشوبزارعلی ! وبهصاحباسمشبسپار
_یعنیمنوبامامزمانسپردی
سوالمیعادوبهکیسپردی؟
_میعادوبهحضرتزهراسپردم
میعادزبونشودراوردسمتم
_ایش،خبمامانادامش؟!
_علیبهدنیااومدبعدعلیشمادوتافسقلیبودید
باعلیخیلیبازیمیکردهمهدنیایحاجیبابا،علیبود
_بهخشکیشانسمانبودیمهماینعلیرومخعزیزدردونهبود
شماروهشتماههبارداربودم
معلومشددوتایینحاجیباباخیلیذوقکرددوستداشتببینتتون
زمینخوردمتوحیاطورفتمدکتر
اوناگفتنممکنهیکیتونازبینبره
یعنیسرتونمشکلپیداکنهخیلیحالمبدشد
حاجیباباگفتنگراننباشدخترم
بچهاتجفتشونسالمان . .
حیفنیستمببینم .
معنیحرفشونفهمیدماماحاجیبابادوروزبعدفوتکردبعدنمازصبح . .
هدایت شده از خادمالشہداء|khadem .
پادکست (۲).mp3
3.15M
علیبالام ؟! . . .
پادکستِویژهشبِهشتممحرم ؛
📜بهقلمِ : سِیدمیعاد ؛
❤️🩹باطنین :بانوان:گمنام-جَهاد-رایحه
تهیهوتنظیم :تیمِپادکستِخادمالشهدا
تقدیمبهساحتمقدسعلیاکبر(ع)
عُرففوروارد -
[ @Dokhtarhagy ]
بهناماو ؛
رمانپنجگربه ؛
پارتشانزدهم :
منمهمونلحظهراهیبیمارستانشدم
وشمادوتافسقلیوبدنیاآوردم
والبتهبگمکه..دوهفتهتودستگاهتشریفداشتینولیموندیدوحاجیبابارفت
_اینآقابزرگیاحاجیباباییکمیگی
کجادفننچراماتاحالانرفتیم؟
_وادیالسلامدفنه
_اعاااااونجاچیکارمیکنه
_میعادحاجیباباخودشوصیتکردهبود
حالابشوریدتانیومدمپرتتوننکردمبیرون
_چشممامان
فرشاروشستیموپهنکردیمبالایپشتبام
میعادنشستهبودروصندلیخوابشبردهبود
شیلنگگرفتمبالایسرشوشیرآبوبازکردم ؛
_اهههههووییییمهدیییییی
ولشکردمودویدمازپلههابرمپایینپاهامونخیسبوداولینپلهسرخوردمباکمر۲۰تاپلهوافتادمپایین
_اییییییکمرمایییییهمهجام
میعاداومدبدوئهرسیدبهمنسرخوردسریعخودشوجمعکرد
_مردی؟
_کمرمدارهپارهمیشهنهمنتاتورونکشمنمیمیرم
اعیییمیعادتو.باعثشدیمیکشمتتت
_باشهخدافس
_نهکجابیاکمکمکنپاشم
_بگوغلطکردم
_خفهبابا
_پسخدافس
_غلطکردمبیا
کمکمکردرفتیمتوخونهرومبلدرازکشیدممامانبرامشربتآورد
میعادخواستبردارهمامانیکیزدبدستش
_اینزمینخوردهتوچرامیخوری؟
بروجاروبزنبدوو
میعادمظلومانهرفتمنملبخندیزیدانهزدم
شربتوتاتهشخوردم
_وایکمرمدارهمیمیره
_اسکلکمرهممیمیره؟
_دوستداشتمبگمبهتوچهفضول
ماماننگاشکننن
_اعپسراپسرادعوانکنیندیگه
میعادتمومشد؟
_بلهمامانواقعادارممیمیرمخیسخیسمبرمحموم؟!
_بروحمومپسرم،بعدشمهدیمیره
منیهچرتیزدمکهلگدخوردبهپهلوم
_آخکدومبیشعوریبود
میعادمثلجنبالاسرمبود
بایههودیسبزوموهایخیس
_چتهروانی
_دارمسرمامیخورمبیشعور
_خببهمنچهبرومیخوامبخوابم
_بروگمشوحموممامانگفتهالانعلیمیاد
_آخرشمنازدستشمادوتادقمیکنم
_نکشیمونجومونگ
رفتمحمومیهدوشگرفتمویهپیراهنزردپوشیدمباشلوارراحتی ؛
رفتمدیدممیعادگرفتهخوابیده
مامانهمداشتنمازمیخوند
_ماماااانچرااینخوابیده؟
_چونبچمسرشزخمهصبحزودبیدارشد
_نمازشوخوندهمیزاریبخوابه؟!
_آرهتازهخوندهتوبیابخون
_اههههمامااان
_حسودینکنبچه !بیابخون
وضوگرفتمونمازموخوندم ؛
میعادهمچنانخواببودخبرشو
دربازشدوعلیواردشد
_سلاااامنورالبیتواردشد
_زارت .
_مهدیچرامیزنیتوذوقآدم؟
_سلاممامانجانبیابشینالاننهارومیکشممیعادهمبیدارشکناینمهدیآدمنیستبچموبالگدبیدارمیکنه
_عشقمیکنمبااینرابطهمادرپسری
بدبختمهدی
علیبرامزبوندرآوردورفتمیعادوبیدارکنه
_اینمیخوادبشهآخوندمملکت
الهیالعفو
رفتماشپزخونهنشستمدورمیزمیعادهمبیدارشدواومدکنارمنشست
دستیبهموهاشکشید
_یعنیاوجخستگیبود
_عمهمنبودیکساعتخوابیداونجا
_مامانگوشیمنکجاست
_چیشدهمادر؟
_زنگبزنمبابابگمبهخواهرشچیگفته
_میعادبخدامیزنمتبچسبیبهسقف
_هشتگدروغ
_علیخفه
چراهمهبرعلیهمنِبدبختقیامکردهبودن؟
ایبدبختمهدی
_منسیدماحواستونباشه
_عذرخواهیمیکنمماچیایم؟!
_هرچیجز.سیدچوناصلامظلومنیستید
_مظلومفقطمهدیمگهنهعلی؟
_مهدیکهآاااااره !
_علییییی
_کوفت
بلندشدمرفتمدنبالشعلیومیعادازدستمدررفتندمپاییگرفتمپرتابکردمبراجفتشونخوردپسکلهعلی
یکیدیگههمزدمخوردکلهمیعاد
_اعییییمهدیگاومنسرمزخمه
_حقتونهبیشعورایمردمآزار