🌺🍃🌺
🍃🌺
🌺
#فرقه_ضاله_یمانی
#قسمت_آخر
❌ابزار رسانهای و وابستگی به استکبار❌
ابزار رسانهای توسط فرقه یمانی بهخوبی استفاده میشود و پیروان این فرقه در استفاده از انواع رسانههای دیجیتال مهارت قابلتوجهی دارند، به شکلی که احمد اسماعیل گاطع توسط مردم به مدعی فیسبوکی نیز شهرت دارد! این فرقه با بهرهگیری از فعالان رسانه و مستندسازان سعی در القاء تفکر مسموم خود دارد و یکی از افرادی که در این رابطه نقش مهمی برای این فرقه بازی کرده است فردی به نام «عبدالله هاشم» است.
وی با ساختن چند ویدیواسلاید و مستند پیرامون فراماسونری و ظهور امام زمان(عج) بانام «ارایول» چهره شد. عبدالله هاشم به سهو در برنامهای رسانهای به مردم ایران شناسانده شد، اما بعد از مدتی مشخص شد وی مبلغ فرقه الیمانی است. جالب اینجاست عبدالله هاشم از حامیان احمد یمانی بوده اما درعینحال مرید فرقه صهیونیستی رائیلیان است و تصاویر وی در بازدید از مرکز این فرقه در اسرائیل منتشر شد.
در دو سال گذشته فرقه یمانی با کمک سرویسهای خارجی اقدام به گسترش فعالیت خود در عرصه رسانه کرده و در این راستا شبکه رادیویی را نیز در آمریکا در اختیار گرفت و زمان راهاندازی اعلامیهای را نیز منتشر کرد: «به فضل الله تبارکوتعالی صبح امروز چهارشنبه 3آبان1391 برابر با 24اکتبر2012 ساعت 6 بامداد کانال رادیویی انصار امام مهدی(ع) به مشارکت و کمک انصار امام مهدی(ع) در آمریکا و کانادا افتتاح شد.» همچنین این فرقه توانست شبکه ماهوارهای خود را نیز راهاندازی کند.
#پایان
📚منابع:
1⃣روایت از سفینه البحار به نقل از حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ۱۳۷۶، ج 10، ص 617.
2⃣ غیبه نعمانی، ص 163؛ بحارالانوار، ج 52، ص 75
3⃣ حیدری آل کثیری، محسن؛ حیدری چراتی، حجت، بررسی جریان جدید مدّعی یمانی (احمدالحسن)، مجله انتظار شماره 34، بهار 1390.
4⃣ علیاکبر مهدی پور، بررسی چند حدیث شبههناک، فصلنامه انتظار، شماره 14.
5⃣حیدری آل کثیری، محسن، بررسی جریان جدید مدّعی یمانی (احمدالحسن)، مجله انتظار شماره 34، بهار 1390.
6⃣ منتخب الانوار تألیف السید علی بن عبدالکریم بن عبدالحمید النیلی النجفی، صفحه 343.
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
@masjed_gram
🌺
🍃🌺
🌺🍃🌺
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🌷| #جیبش باید پر پول می بود اما نبود
نه اینکه #ولخرج باشه نه😌
ته ته تفریحش این بود که با #پسر خاله هاش جمع بشند و #برن دریا تنی به آب بزنند🏊
پاسدار بود و #حقوق کارمندی سپاه رو می گرفت #مجرد هم بود👨
#با ما زندگی می کرد و خرجی برای خورد و #خوراک روی دوشش نبود .👌
با این حال #بازم جیباش پرپول نبود😊
پس اندازی هم نداشت. در #حد خرج و مخارج عادی خودش، #همین که بتونه کرایه بده جایی بره و بیاد، از حقوقش برمی داشت #توی جیبش میذاشت .👌
#بقیه پول هاشو قرض می داد به دوستان و #اقوامی که زن و بچه داشتن و #پای مخارجشون #لنگ می زد
#حتی اگه به روش نمی آوردند خودش به بهانه ای سر #صحبت رو باز می کرد و #مبلغی رو بهشون قرض می داد💰
#می_گفت : اینها بیشتر از من به این پول نیاز دارن. زندگی من #فعلا میگذره، شکر خدا😌🌹
قرض هم #که می داد می گفت : دستتون باشه هروقت #لازم داشتم خودم میام #سراغ شما. برای پس دادنش عجله #نکنید✋
همیشه #بهش می گفتم مادر #پول هایی که قرض می دی رو بنویس گوشه ی #دفتری جایی از یادت نره✍
آروم می خندید و میگفت : نیازی نیست☺️ اگه پس آوردند که چه #بهتر. اگه هم که نه #نوش جونشون راضی ام😌👌
#یکی دو تا که نبودند بعد از #شهادتش پشت سر هم غریب و آشنا می اومدند و می گفتند #فلان قدر بهش بدهکاریم ... ‼️
#شهید_مدافع_حرم_عبدالصالح_زارع
#راوی_مادر_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram
komeil-maysamtammar.mp3
8.31M
🎤 باصدای : #میثمالتمار
#دعای_کمیل
❣️اللهم عـجل لوليڪ الفـرج❣️
🌻مهدی جانم،آقای من، هر کجا امشب دعای کمیل بنا کردید یاد ما هم باش😔
•🎙• @masjed_gram
#ریحانه
▫️برخی گله دارند که #حجاب دشواریهایی را به دنبال دارد ...😐
🔻در جواب باید گفت :
• مگر دانشاندوزی با #محدودیت و #دشواری همراه نیست؟؟
☝️دشواری تحصیل و کسب علم بیشتر است یا دشواری حجاب⁉️
• مگر راستگویی نیز، برخی آزادیها را سلب نمیکند؟؟
✅هر دشواری که برای #سلامت_و_رشد_جامعه_انسانی مفید باشد، باید آن را متحمل شد .
قرارگـــاهفرهـــنــــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#تلنگر
🌺سبک زندگی🌺
👈شمع صفت باش👉
🌸🔰به آیه زیر دقت کنید لطفا :
🕋⇦وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالًا فَخُوراً
🌸⇦و خدا را بپرستيد و هيچ چيز را شريك او قرار ندهيد
✅و به پدر و مادر نيكى كنيد
✅و به بستگان و يتيمان و بينوايان
✅و همسايهى نزديك و همسايهى دور
✅و يار همنشين و در راه مانده
✅و زيردستان و بردگانتان نيز نيكى كنيد.
📛⇦همانا خداوند، هر كه را متكبّر و فخرفروش باشد، دوست نمىدارد.
💠 #سوره_نساء_آیه36 💠
🌐💠⚜⚜💠🌐
💠💠 شمع را ببین!هر چه به آن نزدیک تر میشوی روشنایی و گرمای بیشتری دریافت می کنی.
✴️✴️ قرآن می خواهد ما شمع صفت باشیم، یعنی هر کی به ما نزدیک تر است بهره و سود بیشتری دریافت کند،
💟💟 به همین خاطر سفارش میکند که اول پدر و مادر خود را مورد نوازش و احسان و لطف قرار دهید و بعد نزدیکان خود از قبیل همسر، فرزندان، بستگان و...
🌐💠⚜⚜💠🌐
🌸🌸 اين آيه، از حقّ خدا «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ» تا حقّ بردگان «مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ» را بيان كرده و اين نشانهى جامعيّت اسلام است.
🌺🌺 خداپرست واقعى بايد نسبت به بستگان، محرومان و همسايگان خود، متعهّد و مسئول باشد.
💐💐 احسان، بايد همراه با تواضع باشد. در ابتداى آيه سفارش به احسان شد و در پايان از تكبّر نهى شد. «لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالًا فَخُوراً»
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
🌸🍃
🍃
#رمان
#دختر_شینا ❤️
#قسمت_بیستوپنجم
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
﷽
🌜 شب شده بود، اما صمد هنوز نیومده بود. دلم هول می کرد. رفتم خونه پدرم. شیرین جون ناراحت بود، میگفت حاج آقایت هم به خانه نیومده. هر چه پرسیدم کجاست، کسی جوابم رو نداد.
🌺چادر سر کردم و گفتم: حالا که اینطور شد، میرم خونه خودم.
خواهرم جلومو گرفت و نذاشت.
شصتم خبر دار شد برای صمد و پدرم اتفاقی افتاده😥
با این حال گفتم: من باید برم، صمد الان میاد خونه و نگرانم میشه!
خدیجه که دید از پس من بر نمیاد، طوری که هول نکنم گفت: سلطان حسین رو گرفتن!
سلطان حسین یکی از هم روستایی هامون بود.
گفتم چرا؟!
خدیجه گفت اخه سلطان حسین خبر آورده بود که حجت رو آوردن، اون باعث شده بود مردم تظاهرات کنن و شعار بدن، بخاطر همین اونو گرفتن و بردن پاسگاه دمق.👮👲
صمد هم خواسته بره پاسگاه بلکه سلطان حسین رو آزاد کنه ولی حاج آقا و بقیه نذاشتن و باهاش رفتن.👥👥
💠 اسم حاج آقام رو که شنیدم گریم گرفت و بهشون توپیدم که چرا گذاشتید حاج آقام بره اون پیر و مریضه اگه بلایی سرش بیاد شما مقصرید😤😠
❇️اون شب تا صبح نخوابیدیم. صبح حاج آقا و صمد اومدن خوشحال بودن و میگفتن چون همه باهم متحد شده بودیم سلطان حسین رو آزاد کردن وگرنه معلوم نبود چه بلایی سرش بیاد.🍃🌺🍃
نزدیک ظهر صمد لباس پوشید، میخواست بره تهران. ناراحت شدم. گفتم نمیخواد بری فردا پس فردا بچه به دنیا میاد ما تو رو از کجا پیدا کنیم؟!🤕😕
مثل همیشه با خنده😊 جواب داد نگران نباش خودم رو می رسونم.🌹
اخم کردم☹️ کتش رو در آورد و نشست و گفت اگه تو ناراحت باشی نمیرم ولی بخدا یه ریالم پول ندارم اصلا مگه قرار نبود این دفعه برم برای بچه وسایل بخرم؟!☺️🌹
بلند شدم براش غذا آماده کردم.غذاش رو که خورد سفارش ها رو دادم و تا دم در بدرقش کردم!
موقع خدافظی بهش گفتم پتو یادت نره، ازونا که تازه مد شده، خیلی قشنگه صورتیش رو بخر!🌹😌🌹
وقتی از سر کوچه پیچید، داد زدم: دیگه نری تظاهرات. خطر داره. ما چشم انتظاریم!☺️
🔷🔹برگشتم خونه، انگار یه دفعه خونه آوار شد روی سرم، بسکه دلگیر و ساکت شده بود، نتونستم طاقت بیارم، چادر سر کردم و رفتم خونه حاج آقام.🔷🔹
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
هر شب در ڪانال☺️👇🏻
📚http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e📚
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
سلام آقا✋
دوباره جـمعه و💚
تسبیح خورشـ🌤ـید
که دانه دانه
زخم لحظهها را❣
می شمارد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💐
#صبحتون_امام_زمانی💐
🌥\🌼 @masjed_gram
1_22898120.mp3
1.22M
#دعــاے_عهـــد
🎤 محسن فرهمند
📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را
💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم
قرائت دعای فرج به نیت تعجیل در #ظهور_مولا (عج )هر روز صبح
[🍃\•⛅️] @masjed_gram
#مهدے_جان 🌸
🍃از فراقت چشم هايم غرق
باران میشود
🍃عاشق هجران کشيده
زود گريان میشود
🍃درد غفلت يک طرف ،
درد جدايی يک طرف
🍃مشکلاتم يک به يک دارد
فراوان میشود
تعجیل در فرج پنج #صلوات
••🌼•• @masjed_gram
#شعرمهدوی
🌟 یا بَقِیَّةَ اللَّهِ «عج» 🌟
🍃 ای چراغ همه ادوار کجایی آقا
🍥 ای دوای دل بیمار کجایی آقا
🍃 سالهای متمادی همه در حسرت تو
🍥 راز و سر همه اسرار کجایی آقا
🍃 روزها گم شده در پشت سر غیبت تو
🍥 روشنایی شب تار کجایی آقا
🍃 پدر منتظران، چشم به راهان توایم
🍥 پسر حیدر کرار کجایی آقا
🍃 خبری از خبر آمدنت بهتر نیست
🍥 ای تو صدر همه اخبار کجایی آقا
🍃 چقدر چشم به راهت شده ها منتظرند
🍥 حضرت لشکر انصار کجایی آقا
الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِولِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
@masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃زیارٺ حضرٺ ولی عصر (؏ـج) در روز #جمعہ
🔻چند دقیقہ وقتتون رو نمیگیره ...
⚠️برای امام زمان وقت بذاریم ...😔
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
[🌼] @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
🔸گاهی مزارش که میروم اتفاقهای عجیبی میافتد که #زنده_بودنش را حس میکنم، یک شب🌙 نزدیکیهای اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت:《#خانومم خیلی دلم برات تنگ شده💔 پاشو بیا مزار》
🔹معمولا #عصرها سر مزارش میرفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار🌷 شدم از نزدیکترین مغازه به #مزارش چندشاخه گل نرگس🌸 و یک جعبه خرما خریدم، میدانستم این شکلی راضیتر است👌
🔸همیشه روی رعایت #حق_همسایگی تاکید داشت، سر مزار که میرم سعی میکنم از نزدیکترین مغازه به مزارش که #همسایه_گلزار شهداست🌷 خرید کنم.
🔹همین که نشستم و گلها را روی سنگ مزار گذاشتم #دختری آمد و با گریه😭 من را بغل کرد، هق هق گریههایش امان نمیداد حرفی بزند، کمی که #آرام_شد
🔸گفت: عکس #شهیدتون رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم که من شنیدم شماها برای پول💰 رفتید، حق نیستید❌ باهات یه #قراری میزارم
🔹 فردا #صبح میام سره مزارت، اگه همسرت💞 را دیدم میفهمم که اشتباه کردم📛 #تو اگه به حق باشی از خودت به من یه نشون میدی، برایش #خوابی را که دیده بودم تعریف کردم
🔹گفتم: من معمولاً غروبها میام اینجا، ولی دیشب #خودحمید خواست که من اول صبح بیام سرمزارش🌷، از آن به بعد با اون خانوم دوست شدم☺️، خیلی رویه زندگیاش عوض شد، تازه فهمیدم که دست #حمید برای نشان دادن راه خیلی باز👌
📚برشی از کتاب #یادتباشد
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#راوی_همسر_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram
زیارت ال یاسین.mp3
2.51M
زیارت #آلیاسین
🎤با صدای محسن فرهمند
نام تو را میبرم قلبم غریبی میکند
چشم انتظاری در دلم درد عجیبی می کند
تعجیل در ظهور 14 مرتبه #صلـــــوات
☄اللہم عجل لولیک الفرج☄
•🎙• @masjed_gram
#ریحانه
#چرا_حجاب
‼️قابللل توجه افرادی که میگن حجاب زوری اسلامه و بیدلیله
این خانم غیرمسلمون روسری پوشیده وبرای این پوشش چندتا دلیل داره 👇
بقیه موارد در پست ریپلی شده ✅
...4⃣پوشاندن موهایم نه تنها سخت نیست بلکه زیبا، راحت وکاربردی است.😘
چون دیگر #نگران قضاوتهای سطحی مردم جامعه در مورد حالت موهایم #نیستم. 😊
و لازم نیست که چندصد دلار برای محصولات آرایشی بپردازم و خودِ غیرواقعیام جلوه بدهم. من میخواهم #خود_واقعیام باشم. بدون آرایش ...
5⃣ من #سالهای_زیادی را صرف پیداکردن راه های مختلف برای انتخاب یک پوشش #بدون ایجاد #موانع_اجتماعی و یا مشکلات ناشی از #افراد_نادان کردهام💢
من کلاه پاتران، کلاه باندان و چیزهای دیگری پوشیدهام اما درنهایت ترجیح میدهم #روسری بپوشم و هیچگاه به اندازه زمانی که روسری سر میکنم #احساس_زیبایی و #قوی_بودن نداشتهام. 😍😍
من میدانم که به #تصویب جامعه نیاز ندارم وفقط #تایید_خدا برای من کافی است... 😌
قرارگــــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
🌸🍃
🍃
#رمان
#دختر_شینا ❤️
#قسمت_بیستوششم
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
﷽
🔮 دو روز از رفتن صمد می گذشت، صبح
برای نماز که بیدار شدم احساس کردم که حالم مثل هر روز نیست، کمر و شکمم درد میکرد، با خودم گفتم: باید تحمل کنم به این زودی که بچه به دنیا نمیاد👌
هر طور بود، کارام رو انجام دادم. غذا گذاشتم. لباسارو شستم. ظهر بود دیدم دیگه نمیتونم تحمل کنم، با چه حال زاری رفتم پیش خدیجه، یکی از بچه ها رو فرستاد پی قابله و خودشم اومد خونه ما😷🤒🤕
🌷از درد هوار میکشیدم، خدیجه تند و تند آب گرم و نبات برام درست میکرد و زعفران دم کرده به خوردم میداد.
💟کمی بعد شیرین جون و خواهرام هم اومدن، نزدیک اذون مغرب بچه به دنیا اومد، اون شب رو هیچ وقت فراموش نمی کنم، تا صدایی میومد نیم خیز میشدم دلم میخواست صمد در رو باز کنه و بیاد!😓😢
هر چند که تا صبح خوابم نبرد، ولی تا چشمام گرم میشد خواب صمد رو میدیدم و با هول از خواب بیدار میشدم😧😩😫
✳️یه هفته از به دنیا اومدن بچه میگذشت، اونو خوابونده بودم تو گهواره که صدای در اومد، شیرین جون تو اتاق بود و به من و بچه می رسید، قبل اینکه صمد بیاد تو مادرم رفت!
💠 صمد اومد و نشست کنار رختخوابم، سرش رو پایین انداخته بود، آهسته سلام داد، زیر لب جوابش رو دادم، دستمو گرفت و احوالم رو پرسید، سرسنگین جوابش رو دادم.
گفت: قهری؟!
جوابش رو ندادم. دستم رو فشار داد و گفت حق داری!
گفتم: یه هفته هست بچت به دنیا اومده حالا هم نمیومدی، مگه نگفتم نرو، گفتی خودم رو می رسونم، ناسلامتی اولین بچمونه نباید پیشم میموندی؟!☹️🙁😕😒
چیزی نگفت؛ بلند شد رفت سمت ساکش و گفت هر چی بگی حق داری ولی ببین برات چی آوردم، نمیدونی با چه سختی پیداش کردم، ببین همینه؟!🙃😇
پتوی کاموایی بود صورتی نبود ولی همونی بود که میخواستم😃😍
🔮پتو رو گرفتم و گذاشتم کنار گهواره، با شوق گفت نمیدونی چجوری پیداش کردم که😃 با دو تا از دوستام رفتیم خیابون یکی این سمت و اون یکی سمت دیگه خیابونا رو نگاه میکرد آخر هم خودم پیداش کردم😎🤗
آهسته گفتم: دستت درد نکنه!
دستم رو گرفت و فشرد و گفت دست تو درد نکنه، کاش بودم، من رو ببخش. قدم! من گناه کارم میدونم، اگه من رو نبخشی چکار کنم؟!😔
گفت: دخترم رو بده ببینم🤗
گفتم حالم بده نمیتونم😶 گفت اگه زحمتی نیست خودت بزارش تو بغلم و بچه رو تو بهم بدی شیرینی خاص خودش رو داره🤗😍😘
بچه رو بوسید و گفت: خدایا صد هزار مرتبه شکر، چه بچه خوشگل و نازی😘😌❤️
همون شب صمد مهمونی گرفت و پدرم اسم اولین بچمون رو گذاشت خدیجه🙇♀👼
❇️ بعد مهمونی ازش پرسیدم تا کی میمونی گفت تا دلت بخواد! ده پانزده روز🤗😊
گفتم پس کارت چی؟
گفت ساختمون رو تحویل دادیم، دو سه هفته دیگه میرم دنبال کار جدید🌻
اسمش این بود که پیش ما اومده، نبود که یا رزن بود یا همدان یا دمق.
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
هر شب در ڪانال☺️👇🏻
📚http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e📚