مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#مرور_زندگی_امام_حسین 42 نوبت به برادران امام رسید؛ فرزندان علی بن ابی طالب. بکر (محمد) بن علی اول
#مرور_زندگی_امام_حسین 43
اما عباس...
اول حضرت را از زبان امام سجاد ببینیم:
خدا رحمت کند عمویم عباس را که حقیقتا ایثار و جانبازی نمود و جنگ نمایانی کرد و خود را فدای برادرش کردتا جاییکه دست هایش قطع شد. خداوند مانند جعفر بن ابیطالب دو بال به او عنایت کرد تا در بهشت پرواز🕊 کند. همانا عمویم عباس در پیشگاه خداوند منزلت و مقامی دارد که فردای قیامت همه شهدا بر مقام او غبطه می خورند.
و اوصاف این بزرگ مرد از زبان امام صادق(ع): سلام بر بنده صالح خدا، مطیع امر خدا و رسول و علی و حسن و حسین...
عموی ما عباس با بصیرت و سخت ایمان بود.
اما اوج کار عصر تاسوعاست وقتی که سپاه دشمن قصد حمله به لشکر امام را داشتند و امام به برادرشان گفت: ای عباس، سوار شو، جانم به فدایت ای برادر! برو و بپرس که چه می خواهند؟
امام معصوم به کسی بگوید جانم به فدایت!☺️
الله اکبر به این جایگاه...
واقعا عباس کیست؟
عصر تاسوعا شمر سمت خیام امام آمد و فریاد زد: پسران خواهر ما کجایند؟( شمر و حضرت ام البنین از یک قبیله بودند و به همین دلیل شمر حضرت عباس و برادرانش را اینطور خطاب کرد!)
عباس و برادرانش پاسخی ندادند.😐
امام فرمود: جوابش را بدهید اگرچه فاسق است! برادران از او پرسیدند چه می خواهی؟ و شمر امان را نشان داد و گفت: بیایید و اطاعت یزید را بپذیرید که ایمن خواهید بود. عباس طوفانی جوابش را داد: خداوند تو و امان نامه ات را لعنت کند.😬 تو ما را امنیت می دهی ولی فرزند رسول خدا در امان نباشد؟
اصلا خودش را نمی دید! امنیت امام در راس اهداف عباس بود. شب عاشورا پس از برداشته شدن بیعت، گفت: بعد تو زنده ماندن چه سود؟؟
روز عاشورا عباس از این سو به آن سو در حرکت بود تا هر کاری که می تواند برای امام بکند. تا اینکه عصر عاشورا وقتی تقریبا تمام اصحاب و بنی هاشم شهید شده بودند، نزد امام رفت تا اجازه میدان بگیرد. حضرت گریستند😭 و گفتند: برادر تو پرچمدار🏴 منی. عباس گفت: سینه ام تنگ شده؛ دوست دارم با این منافقان بجنگم و انتقام بگیرم. ولی امام به او گفت: پس برو برای اطفال مقداری آب بیاور.
عباس گوش به فرمان گفت: چشم و رفت تا مشک را بردارد...
ادامه دارد ...
◾️
▪️◾️ @masjed_gram
1_31417501.mp3
4.02M
🎧سبڪ ≈ #واحد_احساسی
مناسبتۍ ≈ #اربعین
🎼دوبارھ دلم راهے اربعین مولاست،
پیادھ دراین جادھ قدم زدن چھ زیباست
🎤مداح ≈ #میثم_مطیعی
•🎙• @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#خاطره_سفر_کربلا_اربعین
🌸🍃| یکشنبه بود قرار بود شب ساعت8🕗 حرکت کنیم ؛ 🚎
ظهر بود هنوز گذرنامه نداشتم ویزاکه هیچی 😒
جلوی در اداره گذرنامه بودم
حسین زنگ زد📞
+سلام داداش خوبی؟
نوکرم توخوبی
+گرفتی گذرنامه رو ازصبح استرس تو رو دارم ...
داداش گفتن بیام اداره گذرنامه ، اونجاس
+باشه داداش گرفتی بهم بگو ان شاالله ردیف میشه
باشه چشم
قطع کرد رفتم تو🚶خیلی شلوغ بود
پرسیدم گفتن کلا صادر نشده باید بشینی شانست بزنه امشب بدن وگرنه فردا...😢
بابغض زنگ زدم حسین
بهش گفتم نمیشه من بیام قسمت نشد شمابرید👋
حسین گفت: این چه حرفیه‼️ ماقرارگذاشتیم باهم بریم توکل داشته باش درست میشه اگه نشد فردا صبح میریم👌
گفتم نه برنامه هاتون خراب میشه😱
گفت نه نهایتش بچه ها روراهی میکنیم من و توبا اتوبوس🚎 میریم
دلمو گرم کرد 😊❤️
داخل جا نبود بشینم ایستاده بودم🙄
ساعت شد ۶🕕 عصر حسین پیام داد چه خبر؟📩
گفتم داداش هنوز ندادن هربیست دقیقه اسم ۱۰ نفرمیخونن تحویل میدن😞
گفت باشه داداش تا اینجا اومدی بقیشم ارباب ردیف میکنه
گفتم دارم ازاسترس میمیرم😓
گفت یه ذکر بهت میگم هربار گیرکردی بگو .. من خیلی قبول دارم گره کارمنم همین باز کرد👌( آخه خودشم به سختی اجازه خروج گرفت)
گفتم باشه داداش بگو😔
گفت تسبیح داری
گفتم اره
گفت بگو الهی به رقیه(سلام الله) حتما سه ساله ارباب نظر میکنه
منتظرتم👌
قطع کردم چشممو بستم شروع کردم
الهی به رقیه 📿 الهی به رقیه 📿 ...
10 تا نگفتم که یهو گفت این 5 نفر آخرین لیسته بقیش فردا
توجه نکردم همینجور ذکر گفتم که یهو اسمم رو خوندن😳
بغضم ترکید باگریه گرفتم رفتم سمت خونه حاضر بشم
وقتی حسین رو دیدم گفتم درست شد
اشک توچشمش حلقه زد گفت الهی به رقیه (سلام الله)😢 |🌸🍃
#شهید_حسین_معز_غلامی
🕊|🌹 @masjed_gram
1_28981094.ogg
2.26M
#اگه_رفتی_زیر_قبه
حسین(ع) یادم کن 😭
اگه رفتی توی
#بین_الحرمین_یادم_کن😭
جامانده ایم #التماس_دعا🙏😭
•🎙• @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#ریحانه #کلیپ🎥 🔺اینجا ایران است! 👇🏻🌸👇🏻🌸
.
⚠️وقتی برای رونمایی یک ماشین از دو #زن استفاده میشود!
وقتی در #تبلیغ_اجناس همیشه پای یک زن در میان است!(حتی پیراهن مردانه)
وقتی زنی یک جنس را #تبلیغ میکند مشتری بیشتری دارد...!
باید قبول کنیم که دچار #جنسیت_زدگی شدهایم و شعار #حمایت_از_حقوق_زن لقلقه زبانمان است😔
دلیل چیست⁉️
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#تلنگر
🔴🔴 بیاین یه لحظه به خودمون نگاه کنیم، تو این دنیا داریم دنبال چی می گردیم ؟؟
⭕️⭕️ همه مون کم یا زیاد، "سرگردونيم" ..
🔴⭕️ اینجاست که خدا راهنمایی مون میکنه ..
👈 باهم ببینیم :
🌹🍀🌹🍀🌹🍀
🌸 #امام_زمان :
🌴 سوره هود آیه ۸۶ 🌴
🕋 بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
🎯 بقیه الله ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﻣﻮﻣﻦ ﺑﺎﺷﻴﺪ .
✳️✳️ این آیه یک نکته خيلي مهم داره :
👈 اگر مومن باشیم، بهترین چیز برای ما
"بقیّه اللّه" است .
🌺🌸🌺🌸🌺
🔰🔰 وقتی فهمیديم #امام_زمان از همه چیز، از پول، ماشین و همسر و ...برای ما بهتر است، باید چیکار کنیم ⁉️
🤔 مسلما بايد امام زمان (عج) را هدف حرکتمون و راس همه امور قرار بدهيم ..
🏃 و به سمت او چیزی که به گفته خدا، "بهترین چيز برای ماست" حرکت کنیم..
🌀🌐🌀🌐🌀
💠💠 فقط باید به حرف خدا اعتماد کنیم که :
😇امام زمان از همه چیز برای ما بهتره
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#مرور_زندگی_امام_حسین 43 اما عباس... اول حضرت را از زبان امام سجاد ببینیم: خدا رحمت کند عمویم عباس
#مرور_زندگی_امام_حسین 44
صدای العطش کودکان خیام را پر کرده بود. مشک را برداشت و بدون تعلل به سمت شریعه فرات شتافت. در مسیر حیدر وار جنگید و توانست وارد شریعه شود. دست زیر آب برد تا بنوشد که یاد تشنگی امام افتاد و آب بر آب ریخت و گفت: ای نفس! بعد از حسین جز ذلت نیست، مبادا پس از او زنده باشی. حسین شربت مرگ☠ را می نوشد و تو می خواهی آب گوارا بنوشی؟😣 این شیوه من نیست و نه کار کسی که صادق و امین مولایش مولایش باشد.
عباس از شریعه بیرون آمد و با تمام وجود عزم خیام حسینی را کرد. مسیر از نخلستان🌴 می گذشت و چه مکان خوبی برای ترسویان که پنهان شوند و عباس را غافلگیر کنند. از هر طرف تیر بود که می آمد و کسی در این بین آمد و دست راست عباس را قطع کرد... اما برای عباس انگار فقط امر امامش مهم بود نه دست قطع شده اش؛ چرا که گفت: به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کنید ، باز هم از دین و امام صادق و با تقوایی که فرزند پیامبر است حمایت می کنم.
مشک بر دوش چپش و شمشیر🗡 به دست چپ بود و می جنگید که حکیم بن طفیل با ضربتی دست چپ او را هم قطع کرد.😭
با توجه به شواهد و رجزی که عباس بعد قطع دست چپش خوانده پس آن موقع مشک به دندان نبوده و به نظر دست مبارکشان از مچ قطع شده و مشک بر شانه و به کمک ساعد حفظ می شد...
عباس گفت: ای نفس از کفار نترس، تو را مژده باد به رحمت خدا. تو به زودی با پیامبر محشور می شوی. دست چپم را به ستم بریدند، خدایا در آتش🔥 دوزخ بیندازشان.
تیر باران عباس ادامه یافت. اینجا مشک را به دندان گرفت. خیلی تلاش کرد تا مشک سالم بماند. اما نشد...😞
تیری که به عباس نخورد او را کشت...
تیری به مشک خورد، تیری به سینه اش و تیری به چشمش. لعینی با عمود بر سر عباس زد. مانند پدرش شد و از اسب به زمین افتاد...
اینجا بلند گفت: ای اباعبدالله، خداحافظ. برادر مرا دریاب...
حسین با سرعت خود را به عباس رساند. دست های بریده را در راه دید و بوسید، در کنار بدن عباس گفت: برادرم اباالفضل، الان کمرم شکست و تدبیرم گسست...😭
امام برادرش را همانجا گذاشت تا بگوید او متفاوت است و باید جایگاهی جداگانه داشته باشد...
در خیام، سکینه دختر امام از عمویش پرسید و امام خبر شهادت را دادند و همه فغان برآوردند.😭
زینب کبری گفت: ای برادرم، ای عباس، وای از بی کسی ما بعد از تو.
این نشان دهنده عظمت عباس در بین خاندان امام است. او وزنه ای بود که رفت...
بی شک خدا سرشته تو را از گل حسین
سقای با فضیلت و دریا دل حسین
ادامه دارد ...
◾️
▪️◾️ @masjed_gram
💔نزدیک #اربعین دل جاماندههاگرفت
😔یک بینوا برای خودش ربنا گرفت
💔هرکس رسید سوال کرد زائری؟
😔ازاین سوال دل پرخون ماگرفت
#جـامـاندهےاربعـیــن
⚫️ @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸
❣ رفتم وضو بگیرم و آماده بشم برای نماز صبح ...
آروم حرکت کردم تا به نماز خونه گردان رسیدم.
هنوز ساعتی تا اذان صبح مونده بود ... جلوی نماز خونه یک جفت کتونی چینی بود.
توجهم بهشون جلب شد. 😎
❣ نزدیک که رفتم متوجه شدم کسی توی نماز خونس و مشغول مناجاته 👌
به شدت اشک می ریخت.
اونقدر شدید گریه می کرد که به فکر فرو رفتم.
با خودم گفتم : خدایا این کیه که تو دل شب اینطوری گریه می کنه!؟ 🙁
خواستم برم داخل ولی گفتم خلوتش رو به هم نزنم
پشت در ایستادم. ✋
گریه هاش روی من هم اثر کرد👌
ناخواسته به حالش غبطه خوردم ... خودم رو سرزنش می کردم و اشک می ریختم.
❣ با خودم گفتم : ببین این بچه بسیجیا چطور قدر این لحظه ها رو می دونن.
ببین چطور با خدا خلوت کردن
هنوز نتونسته بودم تشخیص بدم اون فرد چه کسیه ...!
موقع اذان برگشتم و وارد نماز خونه شدم.
دیگه رفته بود !
وقتی به محل مناجاتش رسیدم باورم نمی شد ...
هنوز محل مناجاتش از اشک چشماش خیس بود 🙏
خیلی دوست داشتم بدونم اون شخص کیه ....
❣ کفشای کتونیش حالت خاصی داشت ، توی ذهنم مونده بود
روز بعد به پاهای بچه ها خیره شدم
بلاخره همون کتونی رو توی پاش دیدم.
سید خوبی های گردان سید مجتبی علمدار بود.👌
#شهید_سید_مجتبی_عـلــمــــدار
#راوی_دوست_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram
✖️باجههای ارزی در عراق شبانهروزی شدند
▪️دبیر ستاد مرکزی اربعین با اشاره به اینکه تاکنون ۱۱۶ هزار و ۸۵۲ نفر متقاضی دریافت دینار اربعین هستنند،گفت: باجههای #ارز ی برای تسهیل دریافت دینار زائران در #عراق از امروز شبانهروز فعالیت میکنند.
#اربعین
🆘 @masjed_gram
#ریحانه
مطمئن بودم به اندازه کافی #قوی هستم تا بتوانم یکی از نمادهای ایمانم؛ یعنی #حجاب را برگزینم.✅
باور داشتم این کار سبب میشود نزدیکی بسیار زیادی را به #خدا احساس کنم💚
البته برایم سخت بود بین مردمی زندگی کنم که به حجابم خیره میشوند و بخاطر آن احساس خوبی درباره من ندارند!😐 اما میدانستم اگر موفق شوم از این زل زدنها و اظهارنظرهایی که دربارهام میکنند با #افتخار عبور کنم😌، آن هنگام است که احساسی گرم درون من همهمه میکند و من به خودم لبخند خواهم زد...🙂 چون میدانم خدا مرا تماشا میکند و میدانم او میداند من دارم #تلاش میکنم تا برای #خشنود_کردن او قوی باشم؛ مثل وقتی که حس بهخصوصی دارم و اتفاقی بیهمتا و گرم درون من رخ داده که هیچکس جز خدا درباره آن چیزی نمیداند، چون #تجربه شخصی خودم است، #دوستی شخصی من با آفریدگارم✨👌
حالا که حجاب را برگزیدهام، احساس میکنم بدون آن چیزی کم دارم و وقتی حجاب نمیپوشیدم احساس میکردم از رابطهای #خاص و #عمیق کنار گذاشته شدهام⚡️
🔴حیف نیست خودمان را از رابطهای خاص و عمیق با پروردگارمان #محروم کنیم؟
قرارگـــاهفرهـــنــــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
1_1359709.mp3
5.16M
❣ #سه_شنبه_هاے_جمڪرانی
همہ هسٺ
آرزویـم
ڪہ ببینـم از تـو
رویـی 😍
دعاے #توسل امشب فراموش نشود❤️
#اللہـم_عجـل_لولیڪ_الفـرجــ
🎤 #حاجمهدیمیرداماد
•🎙• @masjed_gram
#تلنگر
💠سوره حدید آیه 4💠
🕋 هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا ۖ وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
🌎🌔او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز "= شش دوران"آفرید؛ سپس بر تخت قدرت قرار گرفت "و به تدبیر جهان پرداخت"
☄💥 آنچه را در زمین فرو میرود میداند، و آنچه را از آن خارج میشود و آنچه از آسمان نازل میگردد و آنچه به آسمان بالا میرود؛
❣🌈و هر جا باشید او با شما است، و خداوند نسبت به آنچه انجام میدهید بیناست
🕋 وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
و خدا نسبت به آنچه انجام ميدهيد، بيناستــــــ✅
⁉️آیا شما حاضر هستید:
وقتے موبایل طرف مقابل شما در جمع
بر روے آیفون باشد، هر حرفے را بزنید؟؟؟
🎙دنیای ما بر روی آیفون است.
📻📺هم صوتی و هم تصویری
💟پس الله متعال هم صداے ما را میشنود
📟و هم ما را میبیند، الله به بندگان
خود آگاه و بیناست،
🗳 پس با احتیاط
و با ملاحظه رفتار کنیم .
🕋 إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ
♻️به راستے كه او به "حال" بندگانش
آگاهِ بيناستــــــــ
💠سوره شوری27💠
😇عاقلان را اشاره اے کافیستــــ ... !!
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#مرور_زندگی_امام_حسین 44 صدای العطش کودکان خیام را پر کرده بود. مشک را برداشت و بدون تعلل به سمت شر
#مرور_زندگی_امام_حسین 45
بعد عباس امام تنهای تنها شد. حضرت در دشت بلند گفتند: آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ فغان از خیام حسینی برخاست. برخی نوشته اند اینجا علی اصغر خود را از گهواره بیرون انداخت. الله اعلم.
امام گفتند: فرزند شیر خواره ام🍼 را بدهید تا با او وداع کنم. حضرت فرزندش را به سوی دشمن گرفت و برای او طلب آب کرد.( متاسفانه برخی اشعار و نوحه ها در این مورد امام را در حالت التماس گونه بیان می کنند و مطالبی می گویند که با اصل حرکت حضرت در تضاد است.) جالب اینکه برخی مقاتل معتبر مانند ارشاد شیخ مفید این طلب آب را اصلا بیان نکرده اند و صرفا وداع را گفته اند. در هر صورت علی در آغوش پدرش بود که حرمله بن کاهل تیری پرتاب کرد و گلوی علی بریده شد.😣
امام دستانش را از خون فرزندش پر کرد و به آسمان پاشید. امام باقر فرمودند: قطره ای از آن خون به زمین نیفتاد.
بنا به برخی نقل ها در کربلا نوزاد دیگری هم به نام عبدالله رضیع به شهادت رسیده. اینطور نقل شده که او در همان روز به دنیا آمد و امام او را در آغوش گرفته بودند که تیری به آن طفل اصابت کرد. برخی هم می گویند عبدالله همان علی اصغر است. اما بنظر دو کودک بودند!
امام به میدان رفت. با حمله ای سمت شریعه شتافت. دشمن هم که این کار حضرت را دید، به سمت خیام رفت. امام به خیام بازگشتند و دشمن متفرق شد. اینجا نقل عجیبی گفته شده؛ البته همه نقل نکرده اند. امام یاران خود را صدا زدند: ای حبیب، ای زهیر و ... شما را می خوانم. اجابتم نمی کنید؟ برخیزید و در برابر این عاصیان پست، از آل رسول دفاع کنید.
نوشته اند که بدن های شهدا با صدا زدن امام تکان خوردند. این حرکت اتمام حجتی بزرگ بود...
امام سجاد می فرمایند: هر اندازه که کار بر پدرم سخت تر می شد، چهره اش نورانی تر و جوارحش مطمئن تر میشد تا جاییکه سپاهیان عمرسعد به یکدیگر می گفتند: ببینید چگونه از مرگ☠ باک ندارند!
حمید بن مسلم می گوید: هرگز کسی را که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند ندیدم که شجاع تر و پر دل و جرات تر از حسین باشد!
حضرت قدری جنگیدند و مجدد به خیام برگشتند و نزد پسرشان امام سجاد رفتند. حضرت زین العابدین می فرمایند: پدرم در روز شهادتش در حالیکه خون از سر تا پایش می چکید مرا در آغوش گرفت و به من مطالبی گفت...
ادامه دارد ...
◾️
▪️◾️ @masjed_gram
دۅســـتـان هـمیـــشـگۍ 🌺
بـا تـوجـہ بـہ نزدیـڪ شدن اربـعیـن، بـنده راهـي •|کــربـلا|• هـســتم .😊
مـمڪنه در ایـن ایــام فـعـاݪــیتـمون ڪم بـشـہ، امـیدۅارم بـہ بـزرگـوارے خودتـان بـبخـشــید☺️💫
انشاءالله دعـاگــوے هـمـهٔ شمـا عزیزان هـســتم🙏🏻
بـا مـا هــمـراه بـاشیــد😉❣
@masjed_gram