eitaa logo
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
1.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
716 ویدیو
38 فایل
⚘️﷽⚘ اینجاییم که به صورت رسمی تمام محتوای معنوی ، سیاسی و... رو براتون قرار بدیم💚 . فقط کافیه روی پیام سنجاق شده بزنید تا کلی آمــوزش هـــــای رایگــــان ببینیــــــــد😍 . 💠 پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/5591463884 |🏻 @aragraphec_sharifi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 شده بود 😱 هم چشماش کم سو شده بود هم پاش زخمی شده بود درد چشماش رو ازمون می کرد حمید در حدی چشماش کم سو شده بود که جایی رو نمی تونست ببینه😧 و برای راه به دیوار دست می گذاشت و حرکت می کرد 🔹اما نه به ما می گفت نه می گذاشت ما چیزی بفهمیم‼️ تا صدایی می شنید دستش رو از دیوار بر می داشت و نمیذاشت ما بفهمیم توی چه وضعیتی داره 😞 🔸یادم میاد قتی که از آوردنش زود اتاق رو براش گرم کردم و نشستیم به صحبت 👥 یک وقت متوجه شدم حمید که نشسته خوابش برده😴 یک پتو و انداختم روش، جوری که بیدار نشه و خودم هم کنارش خوابیدم از چهره اش داد می زد که چقدر و کوفته اس 🤕 🔹بعد از 2 ساعت از شدت بیدار شدم. زمستون بود🌨 اما دیدم حمید داخل اتاق نیست رفتم دم پنجره دیدم برهنه وایساده توی حیاط و نماز شب می خونه😳 🔸توی بود و با حالتی عجیب گریه می کرد و می گفت😭 نشستم پشت پنجره و رو تماشا کردم ... به حالش قبطه می خوردم😔 🔹با بدن تو اون هوای سرد داشت استغفار می کرد 👌 حمید کسی بود که همه ی وقف خدا بود و می خواست جانش رو کنه ... 🕊 🕊|🌹 @masjed_gram
#مهدے_جان قسمت نشد ڪه گاه‌ به‌ گاهے ببینمت حتے به قدر نـیـم نگاهے ببینمت .. دارم یقین که روز وصالِ تو میرسد ذڪر لبم شده ڪه الهے ببینمت #سہ‌شنبہ‌هاےمهدوی تعجیل در ظهور پنج #صلوات ••🌼•• @masjed_gram
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دوست داری کدوم از اینا همکار همسرت باشه⁉️ 1⃣ یـا 2⃣ قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعــــلــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
بیاییم همانند حضرت ابراهیم، قبل از خوراک و پوشاک، نگران دین و ایمان اولادمان باشیم ؛ 👇👇👇 ✴️✴️ قیامت که از بهشتیان علت بهشتی شدن شان را میپرسند، 😇😇در جواب میگویند: 💟💟 چون در دنیا، نسبت به اهل و خانواده، دلسوز و مهربان بودند و اجازه ندادند که اولادشان، دچار شعله های گناه گردند؛ دلسوزشان بودند و نگران دینشان؛ به آیات زیر دقت کنید لطفا :👇 🍀🌹🍀🌹🍀🌹 🕋 قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ 🔹ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﺗﺮﺳﺎﻥ ﺑﻮﺩﻳﻢ (ﻣﺒﺎﺩﺍ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺍﻣﻦ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﺩ) 💠سوره طور آیه ۲۶💠 🕋 «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ» 🔹و آنان که ایمان آوردند و فرزندانشان هم در ایمان پیرو ایشان شدند ما آن فرزندان را به آنها برسانیم و از پاداش عمل آنان هیچ نکاهیم. هر نفسی در گرو عملی است که اندوخته است 💠سوره طور آیه ۲۱💠 💠💠 و همین هم باعث که خداوند همه را با هم، خانوادگی، بهشتی کند تا در باغ های بهشت نیز کنار هم باشند 🔔🔔 بیاییم نگران نماز و قرآن خانواده و اولادمان باشیم تا خانوادگی بهشتی شویم . [🌴] @masjed_gram
✉️ رابطه با خدا، اتفاقی عاشقانه #پیام_معنوی 🏴 @masjed_gram
🌹امام على عليه السلام: تكبّر ورزيدن در زمان حكومت، مايه خوارى در هنگام بركنار شدن است التَّكَبُّرُ فِي الوِلايَةِ، ذُلٌّ فِي العَزلِ 📚غررالحكم حدیث 1000 🏴 @masjed_gram
#احکام 💠رجوع به مجتهد دیگر بعد از عمل به احتیاط واجب... ✍نظر همه مراجع ✨ ✨✨ @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#مرور_زندگی_امام_حسین 37 تعداد کمی از اصحاب باقی مانده بودند که جون بن حوی نزد امام رفت. او غلام اب
38 نوبت به خانواده امام رسید و علی اکبر اول به میدان رفت. او حق را می شناخت. در راه کربلا شنید که پدرش گفت: انا لله و انا الیه راجعون. نزد امام رفت و پرسید: چه شد که این آیه را خواندید؟ امام گفت: خوابم برد و شنیدم کسی می گوید این کاروان به سوی مرگ می رود. علی اکبر پرسید: مگر ما بر حق نیستیم؟ امام گفتند: آری و علی زیبا گفت: پس چه باک از مرگ! در مورد سن جناب علی اکبر اختلاف است. برخی او را 18 تا 20 ساله گفته اند که بنظر درست نمیاد چون از امام سجاد کوچکتر می شود و برخی هم گفته اند حدود 28 سال داشته. او باید اول می رفت. اگر امام بخاطر حفظ جان پسرش از دیگران مایه میذاشت، مقام امامتش زیر سوال می رفت!! علی اکبر نزد پدرش آمد و با او وداع کرد و به میدان رفت. امام گفتند: خدایا جوانی به سوی این قوم رفت که در صورت و رفتار و اخلاقش شبیه ترین به پیامبر است و هرگاه مشتاق دیدار پیامبر بودیم او را می نگریستیم. در میدان ابتدا عده ای که پیامبر را دیده بودند، ترسیدند و شمشیر🗡 انداختند که پیامبر به میدان آمده! تا اینکه علی اکبر طی حملاتش گفت: من علی فرزند حسین بن علی هستم. (این جماعت همه از اسم علی بیزارند!) به خدا قسم ما به پیامبر سزاوارتریم. این زنا زاده نمی تواند بر ما حکم راند. با شمشیر شما را می زنم و از پدرم حمایت می کنم. امام جنگ پسرش را می دید و گفت: ای پسر سعد، خدا نسلت را قطع کند همانطور که نسل مرا قطع کردی!😞 علی اکبر جنگ نمایانی کرد و نزد پدرش برگشت و گفت: پدر تشنگی و سنگینی آهن(زره) مرا هلاک کرده، جرعه ای آب هست؟ این برگشتن و این پرسش حکمتی بالاتر از تشنگی دارد. عشق پدر و پسری در لحظات آخر... امام گریستند😭 و گفتند کمی بجنگ که بزودی جدت تو را سیراب میکند. علی به میدان بازگشت. پس از مدتی ضربتی بر سرش خورد و بر اسب افتاد. اسب تربیت شده بود و می دانست سوارش که بر او بیافتد باید به خیمه گاه برگردد. اما خون علی جلوی چشمان اسب را پوشاند و راه را گم کرد و به میان دشمن رفت و هر کس با هر چه داشت به استقبال علی اکبر رفت...و علی اکبر اربا اربا شد...😭 قبل از شهادتش بلند گفت: ای پدر، جدم رسول خدا مرا سیراب کرد و به شما سلام می رساند و می گوید به سوی ما شتاب کن... امام آمدند؛ صورت به صورت پسرشان گذاشتند و گریستند😭 و گفتند: بعد تو دیگر دنیا ارزشی ندارد. در این هنگام حضرت زینب درحالیکه می گفت: ای عزیزم، ای پسر برادرم؛ به سوی علی شتافت... امام خواهرشان را در برگرفتند و به خیام بازگرداندند و به جوانان هاشمی گفتند: بروید و پیکر علی را بیاورید... نتوانم ززمین جسم تو را بردارم گرهی کور بیافتاده علی در کارم آنچنان قطع شده جملگی اعضایت چاره آن است که جسمت به عبا بگذارم دست به دامان توام یا علی😭 ادامه دارد ... ◾️ ▪️◾️ @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#السلام_علیک_یا_حسن_مجتبی (ع) مهرت به کائنات برابر نمی شود داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود #شهادت‌امام‌حسن‌مجتبی‌تسلیت‌باد🏴 #ویژه‌پروفایل ⚫️ @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘| آخرین باری که می خواست به سوریه برود خیلی مهربان شده بود😇 با مادرم که خداحافظی می کرد یکی از همسایه ها دیده بود که چندباری برگشت و مادر را نگاه کرده بود 😢 تا مدت ها شهادت برادرم را باور نمی کردم 😞 وقتی به ماموریت می رفت، می گفت، برمی گردم، چون می دانست من خیلی حساس هستم حرفی نمی زد که ناراحت شوم.👌 روزی که شهید شد🕊 من خبر نداشتم، کسی هم جرات نداشت به مادرم حرفی بزند. بستگان پیراهن سیاه می پوشیدند اما اصلا متوجه نبودم به ما گفتند پاهایش قطع شده، باز خیلی ناراحت نبودیم می گفتیم پای مصنوعی می گذارد خدا را شکر که زنده است.✋ شب که دیدیم جلوی خانه بنر می زنند مادرم غش کرد، برادرم که ناراحتی قلبی داشت زیر سرم رفته بود،🛌 من اصلا باور نمی کردم😭 فردا که حتی پیکرش را آوردند باز هم باورم نمی شد، حس می کردم خواب هستم. می خواستم صورتش را ببینم تا باور کنم. وقتی پیکر را آوردند خیلی اصرار کردم که حداقل صورتش را ببینم. صورتش را که دیدم انگار داشت لبخند می زد 🌹 همیشه عذاب وجدان داشتم که او را اذیت کردم. با این همه سجاد همیشه هوای من را داشت، همیشه دعا می کنم که من را ببخشید. تا اینکه یک شب خوابش را دیدم و پرسیدم سجاد تو از من راضی هستی؟ او هم فقط لبخند زد.🙂✌️ |☘ 🕊|🌹 @masjed_gram