.
یا دنبال #ذکر میگردیم!
یا دنبال #توجیه!!⚡️
یا خودمون رو میسپریم بهش!!!🔥
به کی؟؟🤔
👈به #شهوت💥
• خیلیا میان میگن؛
شهوت خیلی اذیتم میکنه...!
کنترلش سخته...
وقتی گیرش میفتم نمیتونم ازش فرار کنم😔
و...
☝️اولین راه فرار از شهوت #پیشگیری هست که #دین بارها گوشزد کرده...
وقتی گفته میشه بهتره از #نگاه_اول هم بپرهیزی، بخاطر اینه که همین نگاه اول ممکنه باعث نگاه دوم و سوم هم بشه و...⚡️
این نگاهها که روی هم جمع بشه... تو تنهایی... تو بیکاری... تو رختخواب و... #شیطان اونها رو به یادت میاره و...💥 پس بهترین راه؛ #کنترل_نگاه یا همون پیشگیری هست.
• اما اگه اتفاقی نگاهت به #نامحرم افتاد و شهوت خواست بیاد سراغت... یکی از چیزایی که این جور موقعها حتما باید بری سراغش و ازش کمک بگیری، چیزی نیست جز #فعالیت✅
بله... فعالیت... ورزش...🏃
#شهید_بابایی توی آمریکا برای فرار از #گناه، شبها اونقدر میدوید تا خسته به رختخواب بره و زود خوابش ببره تا اصلا فرصت فکر کردن به #معصیت رو پیدا نکنه.👌
برادر من...
تو هم برای فرار از گناه سعی کن خسته بری به رختخواب...😴
خیلیا میگن خب ما اونقدر با گوشی ور میریم تا چشمامون خسته بشه!!
نه برادر عزیز✋
منظور ما خستگی چشم نیست❌
خستگی تن...✅
این بدن اونقدر باید خسته بشه که دیگه چیزی به اسم "نا" در اون باقی نمونه☝️
بله...
علت گناهان اکثر ماها اینه که #تن_پروری میکنیم😐
نگید کار نیست و چه فعالیتی کنم؟!!!
کار و فعالیت زیاد هست...
ورزش
نرمش
پیادهروی
کوهنوردی
و...
👈 #خسته برو به رختخواب😊
#چشم_چرانی
#میل_جنسی
#هوای_نفس
#فکر_گناه
#ورزش
#کار
🍃❤️| @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🔸#مجروح شده بود 😱
هم چشماش کم سو شده بود هم پاش زخمی شده بود
درد چشماش رو ازمون #پنهون می کرد
حمید در حدی چشماش کم سو شده بود که جایی رو نمی تونست ببینه😧 و برای راه #رفتن به دیوار دست می گذاشت و حرکت می کرد
🔹اما نه به ما #چیزی می گفت نه می گذاشت ما چیزی بفهمیم‼️
تا صدایی می شنید دستش رو از #روی دیوار بر می داشت و نمیذاشت ما بفهمیم توی چه وضعیتی #قرار داره 😞
🔸یادم میاد قتی که از #جبهه آوردنش زود اتاق رو براش گرم کردم و نشستیم به صحبت #کردن 👥
یک وقت متوجه شدم حمید #همینطور که نشسته خوابش برده😴
یک پتو #آوردم و انداختم روش، جوری که بیدار نشه و خودم هم کنارش خوابیدم
از چهره اش داد می زد که چقدر #خسته و کوفته اس 🤕
🔹بعد از 2 ساعت از شدت #سرما بیدار شدم.
زمستون بود🌨 اما دیدم حمید داخل اتاق نیست
رفتم دم پنجره دیدم#باپای برهنه وایساده توی حیاط و نماز شب می خونه😳
🔸توی #قنوت بود و با حالتی عجیب گریه می کرد و #الهی_العفو می گفت😭
نشستم پشت پنجره و #نمازش رو تماشا کردم ... به حالش قبطه می خوردم😔
🔹با بدن #مجروح تو اون هوای سرد داشت استغفار می کرد 👌
حمید کسی بود که همه ی #زندگیش وقف خدا بود و می خواست جانش رو #تقدیمش کنه ... 🕊
#راوی_برادر_شهید
#شهید_سید_حمید_میر_افضلی
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🌷سال ۸۴ از طریق یکی از دوستانم که مرا دعوت به هیئت باب الحوائج کرد با علی آقا آشنا شدم، خصوصیات #اخلاقی او سبب شد تا جذب او شوم ..
🌷اگر علی آقا شب و روز در راه دین کار میکرد هرگز #خسته نمیشد، علی آقا به معنای واقعی کلمه مجاهد فی سبیل الله، خستگی ناپذیر و #مسئولیت_پذیر بود...
🌷او دغدغه دین داشت، #امر_به_معروف را در تمام برنامههایش مد نظر داشت و از هر نظر ممتاز و به معنای واقعی کلمه مرد اقدام و عمل بود...در وصیت نامه علی آقا اشاره شد که در این راه چه دغدغههایی داشت و چه خون دلهایی خورده، علی آقا اگر کاری را شروع میکرد برای اتمام آن شبانه روزی پای کار میایستاد...
🌷علی آقا مظلوم ترین و مخلص ترین بسیجی بود که هیچ کس او را نشناخت...علی آقا عاشق زیارت عاشورا و مناجات حضرت علی (علیه السلام) بود، بر سر مزار #شهدای_گمنام مینشست و مناجات حضرت علی(علیه السلام) را میخواند...
🌷شهید گریه ندارد اما من میگریم، نه برای شهادت علی آقا که لایق شهادت بود بلکه برای خود میگریم که چنین همنشین و دوستی را از دست دادم ..
#شهید_مدافع_حرم_علی_جمشیدی
#راوی_دوستان_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
💠کمک شبانه به فقرا و مداومت بر نماز شب
✨شهید احمدحاجیوند الیاسی اهل نماز #اول_وقت و #نماز_شب بود... یک روز چون مهمان داشتیم و همه #خسته بودن همان اوایل شب خوابیدن.
✨احمد چون مانند مولایش امام علی(علیه السلام) کمک به #مستضعفان را دوست داشت با کمک چند خیر دیگر #شبانه برای #یتیمان و #ضعفا غذا و مصارف روزانه آنها را برایشان جمع آوری و بطوریکه کسی متوجه نشود به آنها تحویل میداد به همین خاطر دیر به خانه می آمد،
✨وقتی که آمد مشغول #نماز_شب خواندن شد که مهمان هایمان بیدار شدن، و همراه احمد به امید اینکه نماز صبح هست مشغول نماز خواندن شدن و بعد نماز هم خوابیدن
✨تا اینکه اذان صبح را گفت و احمد مشغول #بیدار کردن آنها برای اقامه نماز صبح شد، یکی از مهمان ها که بیدار شده بود و از چهره اش #خستگی میبارید به احمد گفت: مگر ما نماز صبح را باهم نخواندیم پس الان چرا بیدارمان کردی؟!
✨شهید احمد #خندید و گفت برادر من، اون موقع نماز شب بود که خواندیم، اذان صبح را تازه دارد میگوید و مهمانمان با خنده به احمد گفتن عجب کلاهی سرمان گذاشتی و رفت تا برای اقامه نماز صبح آماده شود.
#شهید_احمد_حاجیوند_الیاسی
#شهید_مدافع_حرم
🕊|🌹 @masjed_gram