eitaa logo
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
1.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
716 ویدیو
38 فایل
⚘️﷽⚘ اینجاییم که به صورت رسمی تمام محتوای معنوی ، سیاسی و... رو براتون قرار بدیم💚 . فقط کافیه روی پیام سنجاق شده بزنید تا کلی آمــوزش هـــــای رایگــــان ببینیــــــــد😍 . 💠 پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/5591463884 |🏻 @aragraphec_sharifi
مشاهده در ایتا
دانلود
. یا دنبال می‌گردیم! یا دنبال !!⚡️ یا خودمون رو می‌سپریم بهش!!!🔥 به کی؟؟🤔 👈به 💥 • خیلیا میان میگن؛ شهوت خیلی اذیتم می‌کنه...! کنترلش سخته... وقتی گیرش میفتم نمی‌تونم ازش فرار کنم😔 و... ☝️اولین راه فرار از شهوت هست که بارها گوشزد کرده... وقتی گفته میشه بهتره از هم بپرهیزی، بخاطر اینه که همین نگاه اول ممکنه باعث نگاه دوم و سوم هم بشه و...⚡️ این نگاه‌ها که روی هم جمع بشه... تو تنهایی... تو بیکاری... تو رختخواب و... اون‌ها رو به یادت میاره و...💥 پس بهترین راه؛ یا همون پیشگیری هست. • اما اگه اتفاقی نگاهت به افتاد و شهوت خواست بیاد سراغت... یکی از چیزایی که این جور موقع‌ها حتما باید بری سراغش و ازش کمک بگیری، چیزی نیست جز ✅ بله... فعالیت... ورزش...🏃 توی آمریکا برای فرار از ، شب‌ها اونقدر می‌دوید تا خسته به رختخواب بره و زود خوابش ببره تا اصلا فرصت فکر کردن به رو پیدا نکنه.👌 برادر من... تو هم برای فرار از گناه سعی کن خسته بری به رختخواب...😴 خیلیا میگن خب ما اونقدر با گوشی ور میریم تا چشمامون خسته بشه!! نه برادر عزیز✋ منظور ما خستگی چشم نیست❌ خستگی تن...✅ این بدن اونقدر باید خسته بشه که دیگه چیزی به اسم "نا" در اون باقی نمونه☝️ بله... علت گناهان اکثر ماها اینه که می‌کنیم😐 نگید کار نیست و چه فعالیتی کنم؟!!! کار و فعالیت زیاد هست... ورزش نرمش پیاده‌روی کوهنوردی و... 👈 برو به رختخواب😊 🍃❤️| @masjed_gram
🔸 شده بود 😱 هم چشماش کم سو شده بود هم پاش زخمی شده بود درد چشماش رو ازمون می کرد حمید در حدی چشماش کم سو شده بود که جایی رو نمی تونست ببینه😧 و برای راه به دیوار دست می گذاشت و حرکت می کرد 🔹اما نه به ما می گفت نه می گذاشت ما چیزی بفهمیم‼️ تا صدایی می شنید دستش رو از دیوار بر می داشت و نمیذاشت ما بفهمیم توی چه وضعیتی داره 😞 🔸یادم میاد قتی که از آوردنش زود اتاق رو براش گرم کردم و نشستیم به صحبت 👥 یک وقت متوجه شدم حمید که نشسته خوابش برده😴 یک پتو و انداختم روش، جوری که بیدار نشه و خودم هم کنارش خوابیدم از چهره اش داد می زد که چقدر و کوفته اس 🤕 🔹بعد از 2 ساعت از شدت بیدار شدم. زمستون بود🌨 اما دیدم حمید داخل اتاق نیست رفتم دم پنجره دیدم برهنه وایساده توی حیاط و نماز شب می خونه😳 🔸توی بود و با حالتی عجیب گریه می کرد و می گفت😭 نشستم پشت پنجره و رو تماشا کردم ... به حالش قبطه می خوردم😔 🔹با بدن تو اون هوای سرد داشت استغفار می کرد 👌 حمید کسی بود که همه ی وقف خدا بود و می خواست جانش رو کنه ... 🕊 🕊|🌹 @masjed_gram
🌷سال ۸۴ از طریق یکی از دوستانم که مرا دعوت به هیئت باب الحوائج کرد با علی آقا آشنا شدم، خصوصیات او سبب شد تا جذب او شوم .. 🌷اگر علی آقا شب و روز در راه دین کار می‌کرد هرگز نمی‌شد، علی آقا به معنای واقعی کلمه مجاهد فی سبیل الله، خستگی ناپذیر و بود... 🌷او دغدغه دین داشت، را در تمام برنامه‌هایش مد نظر داشت و از هر نظر ممتاز و به معنای واقعی کلمه مرد اقدام و عمل بود...در وصیت نامه علی آقا اشاره شد که در این راه چه دغدغه‌هایی داشت و چه خون دل‌هایی خورده، علی آقا اگر کاری را شروع می‌کرد برای اتمام آن شبانه روزی پای کار می‌ایستاد... 🌷علی آقا مظلوم ترین و مخلص ترین بسیجی بود که هیچ کس او را نشناخت...علی آقا عاشق زیارت عاشورا و مناجات حضرت علی (علیه السلام) بود، بر سر مزار می‌نشست و مناجات حضرت علی(علیه السلام) را می‌خواند... 🌷شهید گریه ندارد اما من می‌گریم، نه برای شهادت علی آقا که لایق شهادت بود بلکه برای خود می‌گریم که چنین همنشین و دوستی را از دست دادم .. 🕊|🌹 @masjed_gram
💠کمک شبانه به فقرا و مداومت بر نماز شب ✨شهید احمدحاجیوند الیاسی اهل نماز و بود... یک روز چون مهمان داشتیم و همه بودن همان اوایل شب خوابیدن. ✨احمد چون مانند مولایش امام علی(علیه السلام) کمک به را دوست داشت با کمک چند خیر دیگر برای و غذا و مصارف روزانه آنها را برایشان جمع آوری و بطوریکه کسی متوجه نشود به آنها تحویل میداد به همین خاطر دیر به خانه می آمد، ✨وقتی که آمد مشغول خواندن شد که مهمان هایمان بیدار شدن، و همراه احمد به امید اینکه نماز صبح هست مشغول نماز خواندن شدن و بعد نماز هم خوابیدن ✨تا اینکه اذان صبح را گفت و احمد مشغول کردن آنها برای اقامه نماز صبح شد، یکی از مهمان ها که بیدار شده بود و از چهره اش میبارید به احمد گفت: مگر ما نماز صبح را باهم نخواندیم پس الان چرا بیدارمان کردی؟! ✨شهید احمد و گفت برادر من، اون موقع نماز شب بود که خواندیم، اذان صبح را تازه دارد میگوید و مهمانمان با خنده به احمد گفتن عجب کلاهی سرمان گذاشتی و رفت تا برای اقامه نماز صبح آماده شود. 🕊|🌹 @masjed_gram