eitaa logo
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
1.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
716 ویدیو
38 فایل
⚘️﷽⚘ اینجاییم که به صورت رسمی تمام محتوای معنوی ، سیاسی و... رو براتون قرار بدیم💚 . فقط کافیه روی پیام سنجاق شده بزنید تا کلی آمــوزش هـــــای رایگــــان ببینیــــــــد😍 . 💠 پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/5591463884 |🏻 @aragraphec_sharifi
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 حرکت #پیام_معنوی 🌺 🌺🌺 @masjed_gram
🌹پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : سه چيز از حقيقت هاى ايمان است: انفاق كردن در حال تنگدستى، انصاف به خرج دادن با مردم و دانش بخشى به طالب دانش 📚ميزان الحكمه ج12 ص386 🌺 🍃🌺 @masjed_gram
#احکام 💠روزه افراد دارای مشاغل سخت... ✍نظر همه مراجع ✨ ✨✨ @masjed_gram
پایان شعبــــان رسیده مـرا پاڪ ڪن حسـیـ❤ــن ایـــن دل براے مـ🌙ـاه خدا روبراه نیسٺـ ... #رمضان ┅═══✼❉❉✼═══┅ @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#پرسش_پاسخ #تفکر_غربی #زن_درغرب 👇🏻🌸👇🏻🌸
سوال : نگاه به زن چیست⁉️ ✅ جواب : 🔺از استاد دانشگاه علوم پزشکی ایران پروفسور مریم رزاقی این سوال را پرسیدند و ایشان اینطور پاسخ دادند : ⭕️ در شرایط که دختران را زنده به گور می کردند، ناگهان اسلامی به میان آمد که می گفت حق ندارید بدون ازدواج با زن داشته باشید. ❌متأسفانه در غرب زن را می بینند، موجودی که نیازی نیست به او تعهدی داشت . ⭕️ مشرکان زمان پیغمبر (ص) عقیدشون این بود که ما همین طور با زنان هستیم و چه نیازی به و مهر است😠‼️ (۱) 🙊در ضرب المثلی ایتالیایی اینطور آمده 👇 💔 زناشویی را ستایش کن اما زن نگیر.(۲) 📘منبع(۱) 👈 گزارش خبرگزاری تسنیم 📙منبع (۲) 👈 zananmojoodatiezafa.blogfa.com قرارگــاه‌فرهـــنـــگۍ‌بــاقــراݪــــعــــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
🌺 سبک زندگی قرآنی 🌺 🍂 با زنان مهربان باشید 🍂 ☺️👇 باهم ببینیم : ➖➖🚥➖➖🚥➖➖ 🕋 وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ 💞با زنان به خوبی زندگی کنید (نساء/19) 🕋 وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً 💞«و میان شما دوستی و مهربانی قرار داده است» (روم/21) ➖➖🚥➖➖🚥➖➖ 🌺🌺 در حدیث آمده است : «با زنان به خوبی رفتار کنید .» 📙 (حدیث:صحیح) 🌸🌸 در حدیث دیگری آمده است : «بهترین شما کسی است که با زنش خوب باشد و من از همه شما رفتار بهتری با خانواده ام دارم .» 📙 (رواه:الترمذی) 🌐💠⚜⚜💠🌐 🌸👇حالا به این آیه دقت کنید : ➖➖🚥➖➖🚥➖➖ 🌴آیه 109 سوره توبه🌴 🕋 أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىٰ تَقْوَىٰ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ✅✅ آیا کسی که شالوده آن را بر پایه تقوا الهی و خشنودی خداوند، بنا نهاده، (کارش) بهتر است ❌❌ یا کسی که شالوده آن را بر لبه پرتگاه مشرف به سقوط بنیاد نهاده است و هر آن امکان دارد او را به آتش دوزغ فرو اندازد؟ 👈 خداوند، مردم ستم پیشه را هدایت نمی کند . ➖➖🚥➖➖🚥➖➖ 🔔🔔 پس خانه ای که سرشار از محبت و مهرورزی باشد میشود کانون سعادت و خوشبختی که بر اساس تقوا و رضامندی، پا میگیرد . قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعــــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_صد_سه ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ کمیل با چشمان نگران و ترسیده اش به سمانه نگاه کرد و
﴾﷽﴿ ❤️ ❂○° °○❂ کمیل در را باز کرد و به سمانه اشاره کرد که وارد خانه شود،سمانه وارد شد و با نگاهش اطرافش را وارسی کرد،کمیل عصبی کتش را روی مبل پرت کرد و به طرف سمانه که چادرش را از سر می کند نگاهی کرد. سمانه روی مبل نشست و به تلویزیون خاموش خیره شد،کمیل روبه رویش ایستاد و دو دستش را به کمر زد. ــ سمانه ــ باتوام سمانه کمیل به او نزدیک شد و چانه اش را در دست گرفت و به سمت خود چرخاند: ــ وقتی حرف میزنم به من نگاه کن و جوابمو بده سمانه شاکی گفت: ــ مگه خودت نگفتی تمومش کنم و حرف نزنم ،بفرما ساکت شدم کمیل عصبی از او دور شود و پشتش را به سمانه داد و دستی به سرش که از درد در حال انفجار بود کشید،دیشب درد زخمش و فکر سمانه او را تا دیر وقت بیدار نگه داشته بود،خسته نالید: ــ تمومش کن سمانه،باور کن اونجوری که فکر میکنی نیست،بزار برات توضیح بدم سمانه از جایش بلند شد و روبه رویش ایستاد. ــ نمیخوام توضیح بدی،چیزی که باید میشنیدمو شنیدم کمیل بازویش را در دست گرفت و خشمگین فریاد زد: ــ لعنتی من اگه میخواستم به خاطر مراقبت کردن با تو ازدواج کنم که مثل قبلا هم میتونستم بدون اینکه بحث ازواج باشه ازت مراقبت کنم. ــ من بچم کمیل ??بچم؟ ــ چیکار کنم که باور کنی سمانه؟تموم کن این موضوعو ــ باشه ،تمومش میکنم،به بابام میگم که میخوایم تمومش کنیم با اخم به او خیره شد و گفت: ــ منظورت چیه؟ سمانه مردد بود برای گفتن این حرف اما آنقدر عصبی و ناراحت بود که نتوانست درست فکر کند به حرفش. ــ منظورم اینه گه طلاق بگیریم کمیل احساس کرد که زمان ایستاد،با ناباوری به سمانه نگاه می کرد،هضم جمله سمانه برایش سنگین بود،اما کم کم متوجه منظور سمانه شد. سمانه رگه های عصبانیت ،خشم ،ناراحتی،اضطرتب را که کم کم در چشمان کمیل موج میزدن را دید،با وحشت به صورت سرخ کمیل و رگ باد کرده ی گردنش نگاه کرد ، دوباره نگاهش را به سمت چشمان کمیل برگرداند،کمیل با آنکه با شنیدن کلمه طلاق کل وجودش به آتش کشیده شده بود و دوست داشت آنقدر سر سمانه فریاد بزند که آرام شود،اما می دانست این راهش نیست ،نمی خواست سحانه از او بترسد،زیر لب چندبار صلوات فرستاد و خدا را یاد گرفت،آنقدر گفت و گفت تا کمی آرام گرفت،سمانه که نگران کمیل شد با صدای لرزان آرام صدایش کرد،اما با باز شدن چشمام کمیل و گره خوردن نگاه هایشان بهم ترسید و کمی خودش را عقب کشید. کمیل اخمی بین ابروانش نشاند و جدی و خشمگین گفت: ــ خوب اینو تو گوشت فرو کن تا آخر عمر که قراره کنار هم زندگی کنیم نداری یک بار دیگه سمانه فقط یک بار دیگه هم نمیخوام کلمه طلاقو از زبونت بشنوم،فهمیدی؟ سمانه سریع سرش را به علامت تایید تکان داد. ــ وقتی بهت میگم گوش کن حرفمو،بزار برات توضیح بدم،مثل یه دختر خوب سکوت کن و حرفای منو گوش بده، ✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری --------------------------------------------------- 😉 هر شب از ڪانال☺️👇🏻 📚❤️| @masjed_gram
💌 مدیریت حیات #پیام_معنوی 🍃 🌺🍃 @masjed_gram
🌹امام على عليه السلام: عقل، رفيق مؤمن است و دانش وزير او و شكيبايى، فرمانده سپاه او و عمل، سرپرست او العقلُ خليلُ المؤمنِ، و العلمُ وزيرُهُ، و الصّبرُ أميرُ جُنودِهِ، و العَملُ قَيِّمُهُ 📚غررالحكم حدیث 2378 🌺 🍃🌺 @masjed_gram
💠 آرامش شهدا 🌾فرمانده ها شلوغ می کردن سر به سر میذاشتن باز ساکت بود؛ کاظمی گفت: حاجی! حالا همین جا صبحونمونو🌯 می خوریم، یه ساعتی⏰ می خوابیم، بعد هم هرکسی 🌾گفت؛ من خط با بچه های مهندسی قرار گذاشتم, زاهدی بلند شد رفت بیرون سوار ماشین شد🚙، بعد فرو کردش توی گِل. چهار چرخ ماشین توی گل بود. 🌾گفت؛ حالا اگه میتونی برو! از روی صورتش پاک شد. بدون اینکه حرفی بزنه، رفت سوار شد🚙. دنده عقب➡️ گرفت. ماشین از توی گل درآمد رفت. فقط میکردیم ⭕️وقتی همه اش برای باشه آرامش داریم؛ شبیه 🌷 رفتار کنیم 🕊|🌹 @masjed_gram