#کاور_هایلایت💙📷
-
🚫شروع رمان جدید #برادر_ناتنی_من👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1634664560C546f0585db
ماهورآ ..🌙
💜📎💜📎💜📎💜📎💜 📎💜📎💜📎💜📎💜 💜📎💜📎💜📎💜 📎💜📎💜📎💜 💜📎💜📎💜 📎💜📎💜 💜📎💜 📎💜 💜 #پارت_160 #ماهورآ #نویسنده_سیین_باقری ❌کپی حر
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜
📎💜
💜
#پارت_159
#ماهورآ
#نویسنده_سیین_باقری
❌کپی حرام پیگرد قانونی دارد❌
با خیال اینکه حتما رهگذری اشتباه کرده باشه در خونه رو بستم و برگشتم تو اشپزخونه تا مرتب کنم
چند ثانیه نگذشته بود که زنگ بلبلی در به صدا در اومد با قدمهای بلند خودمو رسوندم پشت در بدون اینکه از چشمی نگاهی بندازم درو باز کردم
با دیدن قیافه ی شراره و شبنم جا خوردم یعنی اینا بودن و از جلوی امیرحیدر و خانواده اش رد شدن وای خدا حتما خانم ایزدی با خودش فکر میکنه من هنوزم باهاشون در ارتباطم
_جون عروس خانم مهمون نمیخوای؟
شبنم نگاهی به فرش نو و وسلایل جدید خونه انداخت و کفشو در اوورد وارد شد ولی شراره بی توجه، با کفش اومد روی فرش با خودشم نگفت ممکنه کثیف بشه همونجور که کیفش روی شونه اش بود گفت
_نه خوشم اومد سلیقه ات هم خوبه
برگشت سمتم
_شوهرتم آدم حسابیه نه مثل شوهرای درب و داغون
_شوهرت اگه درب و داغونه بخاطر داغونیه خودته
شوکه شد
_اوهوع زبون وا کردی سوگولی
میگفت سوگولی تا طعنه بزنه به غیاث
_برات صبحونه روز اول اوورده بودن نه؟
چشمکی برای شبنم و شالشو روی سرش شل تر کرد
_مبارکا حتما دو روز دیگم شکمت میاد بالا
تند تند نفس میکشیدم تا دم و باز دمم مانع از عصبانیتم بشه
_هرگهی میخوری بخور برای من اهمیت نداره حالا که غیاث دست از سرت برداشته ماهم دستمون کوتاه میشه ولی ببین ماهورا ..
چشماشو ریز کرد اومد نزدیکم یقه لباسمو گرفت
_اگه به سرت بزنه گذشتمونو برای اون جوجه سپاهی بریزی رو دایره حسابت با کرام الکاتبینه
پرتم کرد عقب و داد کشید
_خر فهم شد؟
جوابی ندادم و رو ازش برگردوندم دید حرفی نمیزنم تفی انداخت و دست شبنم رو گرفت رفتن بیرون
رفتن به پارت اول👇
https://eitaa.com/MaHouraA/5
🚫شروع رمان جدید #برادر_ناتنی_من👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1634664560C546f0585db
💜
📎💜
💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
ماهورآ ..🌙
💜📎💜📎💜📎💜📎💜 📎💜📎💜📎💜📎💜 💜📎💜📎💜📎💜 📎💜📎💜📎💜 💜📎💜📎💜 📎💜📎💜 💜📎💜 📎💜 💜 #پارت_159 #ماهورآ #نویسنده_سیین_باقری ❌کپی حر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#wallpaper
#دخترونه
🌱 🌱
🚫شروع رمان جدید #برادر_ناتنی_من👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1634664560C546f0585db
#wallpaper
#night 💫
🌱 🌱
🚫شروع رمان جدید #برادر_ناتنی_من👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1634664560C546f0585db
🚫شروع رمان جدید #برادر_ناتنی_من👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1634664560C546f0585db
ماهورآ ..🌙
💜📎💜📎💜📎💜📎💜 📎💜📎💜📎💜📎💜 💜📎💜📎💜📎💜 📎💜📎💜📎💜 💜📎💜📎💜 📎💜📎💜 💜📎💜 📎💜 💜 #پارت_159 #ماهورآ #نویسنده_سیین_باقری ❌کپی حر
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜
📎💜
💜
#پارت_160
#ماهورآ
#نویسنده_سیین_باقری
❌کپی حرام پیگرد قانونی دارد❌
امیرحیدر ظهر خیلی زود برگشت وقتی دید ناهاری درست نکردم و کلافه دور خودم میچرخم
کمی اخمشو باز کرد و رفت از رخت آویز چادرمو آوورد
_بپوش بریم بیرون
حوصله نداشتم ولی در برابر بزرگواریش سکوت کردم و با گرفتن چادرم همقدم باهاش رفتم بیرون تو ماشین که نشستیم احساس کردم میخواد حرفی بزنه و نمیتونه خودم کمکش کردم
_چیزی میخوای بگی حیدر؟
سعی کرد بخنده
_چیزی که باعث ناراحتیت بشه نه
_بگی راحتترم
هوفی کشید و گفت
_با این دو نفر نگرد ماهورا
_حیدر من خیلی وقته با اینا قطع رابطه کردم
_پس چرا دم به دقیقه پیداشونه؟
کلافه و بلند جواب دادم
_نمیدونم به امام رضا
_قسم نخور عزیزم
بغضم گرفته بود
_حتما امروز کلی خجالت کشیدی از تو روی مادرت
لبخند زد
_صاحب زندگی ما منم نه مادرم اگر حرفی زدم هم بخاطر زندگی خودمون بود
_سعی میکنم بهشون بفهمونم که علاقه ندارم بیان دیدنم
سرشو تکون داد و مشغول رانندگی شد دوباره جلوی رستوران سنتی نگهداشت و اولین گزینه اش باقالی پلو با ماهیچه بود که از حق نگذریم خیلی به دلم چسبید و تا اخرین لقمه خوردم
مارال پیام داده بود برم خونه حتما کار مهمی داشت وگرنه اونجا کسی منتظرم نبود و هیچکس دوست نداشت چشمش به چشم من بیوفته
امیرحیدر منو رسوند خودش رفت محل کارش مازیار اومد درو باز کرد خوشحال و شنگول بنظر میرسید
_سلام آبجی خانم
_سلام مازیار
انقدر خشک حرف زدم که خودمم دلم سوخت براش محل ندادم و رفتم داخل هال بابا مثل همیشه روی مبل نشسته بود با اغوش باز ازم استقبال کرد بعد از دیدن مامان فورا رفتم اتاق مارال با دیدن چهره اش متوجه ی گریه های چند ساعته ش شدم
رفتن به پارت اول👇
https://eitaa.com/MaHouraA/5
🚫شروع رمان جدید #برادر_ناتنی_من👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1634664560C546f0585db
💜
📎💜
💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
• #wall #Cute 🐻 •
「 」
🚫شروع رمان جدید #برادر_ناتنی_من👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1634664560C546f0585db