eitaa logo
مَعارِج .
1.9هزار دنبال‌کننده
426 عکس
173 ویدیو
10 فایل
﷽ « الصَلاةُ مِعراجُ المُؤمِن » اینجا جایی برای رسیدن به خدا . ناشناس ؛ https://daigo.ir/secret/8125535015 یادت نره خودتُ رشد بدی رفیق😉
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام به شما من اولین بار پارسال که ۱۶سالم بود قسمت شد با خانواده بریم کربلا🥹 کلا هممون اولین بارمون بود از مرز که رد شدیم ، سوار اتوبوس شدیم جاهای بیابونی رو رد کردیم بعدش دیگه مغازه ها و خونه هارو نزدیک شده بودیم ساعت ۲ونیم بامداد بود و همینجور می‌رفتیم اولین بار و چیزی هم که نمیدونی🙂 نزدیکای حرم بودیم و خبر نداشتیم یهو که از پنجره چشمم به گنبدش افتاد تا حالا پیش نیومده بود که بدون بغض گریم بگیره اما یهو اشک از چشمام اومد بیرون گفتن اول حتما باید بریم هتل اتاق هامون رو تحویل بگیریم بعد بریم حرم اما من دل تو دلم نبود و مثل اون یکیا نمیتونستم صبرکنم کاش بشه دوباره به همین زودی برم پیش امام حسینم🥺🥺🥺 آخه خیلی دلم براش تنگ شده سلام مو بهشون برسون شیخ + سلام چشم، ان‌شاءالله ارباب بطلبه زود بیاین
خداروشکر امسال پر بود از تبرکی و هر لحظه مهمون نوازی بابا علی و امام حسین و حضرت رقیه رو میدیدم چون ما تایمی رفته بودیم که شب شهادت حضرت رقیه و فرداشبش تو بین الحرمین بودیم دوبار بهمون تبرکی کش مو دادن یبار هم یه پک که توش شکلات تخته ای و گوشواره بود😭🥹 + رقیه جان ماروهم نگاه کن خانوم🥲
من تصادف کردم پارسال دوروز قبل اربعین،میگفتم رگا عصبی دستم از کار افتاده،باید قطع بشه امام حسین رو به ابوالفضل قسم دادم،الان دست سالمم رو از امام حسین و حضرت عباس دارم + یا عباس جز بدی نکردم و جز خوبی ندیدم🥲
مَعارِج .
خوابیدن تو کاظمین😂خیلی خوب بود علی باقری به خصوص وقتی دیدم رنگ و روت زرد شده🤣🤣🐈 + برو بیرون از نا
این زهرا خانوم با خوابیدن تو کاظمین ۳ تا مرد بالغ رو حدود ۵ساعت معطل و نگران کرد آخرشم طلبکار بود😐
از گم شدن که دو سال در تلاش بودم اربعین خودمو گم کنم گم نشد ولی نزدیک بود یجا گیر بیفتم😬🤦🏻‍♀️😂 مامانم میرفت میومد میگفت فلان پسر رو فلان هیکل گرفتن معلوم نیس کجا میبرن چی سرشون میاد باز من.. 😂 آره چیزی گم نکردم خودمم گم نشدم دنبال گم شده های خیلی ها گشتم کمکشون فقط ولی خودم یه انگشتر اربعین دو سال پیش از حرم گرفتم یکی بهم کادو سنگ حرم امام حسین داد همونجا تربت بهم دادن برگشتم سنگ حرم ابالفضل گیرم اومد عید، اربعین سال قبل تربت کلی گیرم اومد عیدش عطر حرم امام حسین و حضرت اباالفضل و قاب فرش امام رضا گیرم اومد تمام امیدم امسال اربعین بود که نطلبیدو یه سری مشکلاتم برام پیش اومد فقط هر روز حرم حضرت معصومه زائر های آقا رو میبینم یا از زیارت برگشتن یا دارن میرن و حسرتشو میخورم💔😔
ماهایی ک نرفتیم کربلا،پس چی؟ من تا حالا اصلا نرفتم خیلی دلم میخواد برم + امشب تا صبح تو حرم و دعاتون میکنم؛ شماهم دعا کنید حالم خوب شه
چه سعادتی نصیبت شده شیخ من شب قبل خواب دیدم تک و تنها دارم میرم...ولی انگار قسمت نیست انگار اقا هنوز مارو نطلبیده + ممنون ازتون گر پا برود دل نرود چه سود💔 مهمه دلت کربلایی باشه
چی شدی شیخ؟! که میگی حالم خوب شه؟! + دلم گرفته، کلا روحی اوضاع خوبی ندارم...
من برای اولین بار در سن 17 سالگی و دربهمن 1402قسمت شد رفتیم کربلا با پدر و مادرم دقیقا شب تولدم توی بین الحرمین نشسته بود که ی دفعه ی آقا بهم یک کارت مهمانسرای حرم امام حسین علیه السلام و عطر و یک خاک تربت که گفتن روز عاشورا اگر خاک رو کمی از گوشه اش بکنی قرمز میشه هدیه دادن بهم و واقعانم همینطور بود 😭😭 و ما همون شب با پدذ و مادر مهمان سرسفره امام حسین علیه السلام بودیم
محبت می‌کنید نفری ۳ تا الهی به رقیه بگید شاید کربلای ماهم جور شد؟ + الهی برقیه
اومدین زنجان یا هنوز عراقین؟ + هنوز کربلام، دل کندن سخته😭
پیام هات رو امضا دار کن بفهمیم کی پیام میزاره آخه از کی دوری؟ + همشو خودم میذارم آخه، ولی چشم
ما پارسال توفیق شد منو بابام جلوتر داشتیم راه میرفتیم مامانم اینا پشت سرمون منو بابام پیچیدیم تویه موکب اونا جاموندن 😂بعد بابام گف پس مامانت گفتم نمیدونم😐شانس آوردیم قبلا گفته بودیم ۱۰ عمود ۱۰ عمود وایسیم اگه گم شدیم خیلی بد بود حالا بابامم همش غر میزد بهم
ما تازه عقد کرده بودیم نامزد بودیم دا قرار شد خانواده ی ما و عمم اینا و نامزدم و مامانش بریم مشهد ولی یهو قسمت شد و برا کربلا ثبت نام کردیم😍 بابام هنوز ۳۵سالشه ها اما از اون مرد قدیمی هاست اجازه نمی‌داد منو نامزدم تو اتوبوس کنار هم بشینیم🫥😂😂 حالا با کلی اصرار کنار هم نشستیم اما هنوز نامزدم از این اخلاق پدرم خبر نداشت حالا گذشت و گذشت ما رسیدیم کربلا رفتیم هتل به هر خانواده یه اتاق دادن بعد نامزدم می‌گفت تو بیا تو اتاق ما سه نفری باهم باشیم اونا هم هرکدوم تو اتاق خودشون منم خجالت می‌کشیدم بگم بابام اجازه نمیده بعد که اخلاق بابا رو گفتم و فهمید و سر اون ماجرا کلی دعوا و بحث و این چیزا پیش اومد از اول تا آخر سفر نامزدم قهر کرد و با ما هیچ جا نیومد 🫥😂😂😂 حالا جوکی شده برا همه😂
🐈🐈🐈🐈🐈🐈
یک بار خیلی کوچیک بودم تو راه پیاده روی گمشدم انقدر گریه کردم آخر پیدام کردن😁
مَعارِج .
🐈🐈🐈🐈🐈🐈 #زهرا
شیخ امضا رو باز کن ممبرام گیج شدن🐈
داخل نماز خونه هتل بودیم رو به ارباب سر سفره حضرت رقیه پرچم حضرت رقیه رو اوردن اهنگ هر جا که به پرچمش نگاه تو افتاد حرم رقیه است و هم گذاشته بودن اصلا یه حالی بود🥲
پارسال دقیقا ۲ خرداد بعضیا عازم کربلا شدن و ما نشدیم دلم شکست امسال دقیقا آقا مارو شب عید غدیر مهمون خودش کرد و ما کربلا بودیم دوروز بود از سفر برگشتیم تو جاده بودیم ماشین با تریلی برخورد میکنه میچرخه و من با صورت رفتم تو شیشه و اون لحضه فقط گفتیم یاحسین که ماشین چرخید با سیمان برخورد کرد و از پرت شدن ماشین به دره رو گرفت
بهترین خاطره ی مامانم توی سامرا کنار اتوبوسشون بمب میزارن ولی اتوبوس اینا سالم میمونه یه اتوبوس دیگه شهید میشن بعد برا امنیت سه روز محل اسکانشون سرداب امام زمان بوده
من یه سال پیش که رفته بودم بعد از زیارت امام حسین مادر بزرگم سمت راست رفت و من سمت چپ و ما اینجا هم دیگر رو گم کردیم بعد من با دوستم ومامانش رفتیم بین الحرمین نماز و دعا و... بعد زیارت حضرت ابالفضل از قضا وقتی می‌خواستیم برگردیم موکب من کفش نداشتم و کفشم دست مادر بزرگم بود🤦🏻‍♀️ بعد دوستم ومامان نمی دونستن از کدوم بر باید بریم موکب و من تعریف از خود نباشه حفظیات خوبی دارم من اون ها رو بردم موکب ما رفتیم پیش مادر بزرگم بعد مادر بزرگم من رو گرفته بود بغل گریه می کرد اصلا فیلم هندی بعد دیدیم مامانم نیس گفتن رفته دنبال تو😁آقا ما پاشدیم بریم دنبال مامانم گفتا تروخدا نمی خواد تو جایی بری مامانت خودش میاد ببخشید طولانی شد حلال کنید🍃
من امسال حدود یک ماه کربلا بودم ؛ سال تحویل،ماه رمضان، شبای قدر ....خیلی حس خوبی بود😭💔
فعلا بریم نماز📿 ممنون از همراهیتون
https://eitaa.com/Maarej_255/2482 وایی😂😂 ما امسال پدر بزرگم بایکی از اشناهامون کربلا بودن بعد همدیگه رو گم کردن دوسه روز پیش امروز فهمیدیم اون اشنامون برگشته شاهرود ولی پدر بزرگ من تا الان داشته دنبالش میگشته انروز بهش گفتیم نگرد اومده شهرمون دیگه هیچی قراره پدربرگمم فردا برگرده😂 + خدا کنه اون آشناتون رو گبر نیاره...
سلام ما پارسال رفتیم مشهد بعد زنداییم مشکل قلب داشت و زیاد نمیتونست بره و بیاد مسیر (هتل تاحرم) بعد یروز پسر داییم بهونه میگرفت ک من نمیام حرم میخوام بمونم هتل ماهم گفتیم اوکی تو بمون بعد میرفتیم میومدیم میدیدیم نیست میرفتیم حرم دنبالش اونم هی لج میکرد ما میومدیم هتل میگف بریم حرم میرفتیم حرم‌میگف بریم هتل فاز و نوئلش قاطی شده بود🤣🤣🤣 اخرین باری ک اینجوری کرد زنداییم حرصش گرفت نسشت روش دستاشو میگرفت میکشیدش میگف پاشو بریم حرم خلاصه این داستان شد سفر پرماجرای ما ک رفت و برگشتمون شد پر از خنده 🤣🤣 قابل توجه پسر داییم۱۲سالش بود🤣🤣🤣 فردی فوق العاده سرتق پرو و علاوه بر این ها لج باز و تخص🤣🤣 زهرای علی🤣 + سلام خدا به زنداییتون صبر ایوب عنایت کنه...
بهترین حس امسالم این بود که من سه سال هست که به لطف خدا اربعین کربلام هر دو سال پیش که رفتم نجف حرم امام علی قسمت زنونه رو بستن امسالم رفتم گفتن در بستست نمیشه رفت داخل من همونجا جلو در نشستم و گریه کردم و تو دلم گفتم یا حضرت علی این رسم مهمون نوازی نیست سه ساله منو تو حرمت راه نمیدی همین که اینو گفتم یه آقایی اومد بهم گفت خانوم او سمت در خانوما هارو باز کردن گفتم بهتون بگم شاید بخواید برید یعنی نمیدونید من چه حالی داشتم تو اون لحظه ترکیب حس خجالت و خوشحالی خجالت از اینکه از آقا گلگی کردم خوشحالی از اینکه آقا امسال ناامیدم نکرد🥲🥹
https://eitaa.com/Maarej_255/2450 گوشش دادم و اشکام بند نمیاد سیو کردم حلاله داداش؟ + آره راحت باشین🥲