M. A.:
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
♨️ ائمه ی ما بخاطر مخالفت با دستگاه ظلم به شهادت رسیدند.
امام خمینی: ائمه ما- علیهم السلام- همه شان کشته شدند، برای اینکه همه اینها مخالف با دستگاه_ظلم بودند. اگر امامهای ما تو خانههایشان مینشستند و مردم را دعوت میکردند به بنی امیه و بنی عباس محترم بودند، روی سرشان میگذاشتند آنها ائمه ما را.
➖ لکن میدیدند هر یک از [ائمه] حالا که نمیتواند لشکرکشی کند، دارد زیرزمینی اینها را از بین میبرد. از این جهت آنها را حبس کردند، کشتند، تبعید کردند. حضرت_عسکری را در سامرا چندین سال نگه میدارد تحت فشار و محبوس. ۲۳مهر۱۳۵۷
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
هدایت شده از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
#قرآن_شناختی
✅ #کرسی علمی ترویجی
🔶 #بشری_انگاری قرآن بر اساس نگره افعال گفتاری (بررسی و نقد نگره قرآنشناختی مجتهدشبستری)
🎙با حضور:
#حمیدرضا_شاکرین
#علیرضا_قائمی_نیا
#مهدی_عبداللهی
#رمضان_علی_تبار
📅 سه شنبه 29 آبان ماه 97
🏬قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
🆔 @iictchannel
M. A.:
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
♨️ #معرفت_دینی در دام #نص_گرایی 1⃣
هر کس اندک آشنایی با #فلسفه_اسلامی داشته باشد، بهروشنی دو ویژگی را در آن می یابد: یکی «خدامحوری» و دیگری قرابت با «معارف وحیانی» است. نگاهی تاریخی به سیر فلسفه اسلامی نشان دهنده آن است که تلاش فکری فیلسوفان الهی در طول عمر درازمدت فلسفه آن بوده است که در عین پایبندی به فلسفهورزی به آموزه های وحیانی قرآن و روایات معصومان نزدیک تر شوند. در واقع، برخلاف نگاه فلسفه ستیزان، آموزه های فلسفی فیلسوفان اسلامی که با تمسک به روش تفکر منطقی فراچنگ آمده اند، نهتنها به آموزههای وحیانی نزدیک شدهاند، بلکه حتی به فهم متون دینی نیز کمک رسانده اند. افزون بر این که تفاوت معرفت فلسفی به معارف دینی با معرفت غیرفلسفی دقیقاً مثل تفاوت فهم عوام از فقه با فهم یک مجتهد از احکام فقهی است؛ یعنی همان تمایز میان معرفت اجتهادی با تقلید.
بهرغم کامیابی فیلسوفان شیعه، دانش فلسفه به ویژه #خداشناسی_فلسفی، همواره از درون فرهنگ و سنت اسلامی و بیرون آن در معرض بدگمانی بوده است.
اندیشمندان فلسفهستیز شریعت محور، آموزه های فلسفی را به مخالفت با متون دینی متهم کرده، یا دست کم آنها را با وجود متون دینی غیرلازم دانسته اند،
عرفان مشربانی که دل در گرو شهود حضرت دوست داشته اند، پای استدلال ایشان را چوبین و بی تمکین خوانده اند،
تجربی مسلکان حس اندیش، به کلی تفکر فلسفی را زیر سؤال برده اند
و در نهایت، متفلسفانی که دل در گرو مکاتب فلسفی غرب داشته، با ذهنیت غرب گرای خویش فلسفه اسلامی را به جهت عنایت به الهیات به معنای خاص و تبیین آموزه های الهیاتی اسلام متهم به جزم اندیشی و کلامگرایی نموده اند.
🍀🍀🍀 قصد آن دارم اگر توفیق الهی یار شود، نکاتی درباره هر یک از جریانهای یادشده ارائه کنم تا عیار نقدهای هر یک بر فلسفه اسلامی روشن شود.
این بحث را با بررسی ادعاهای نص گرایان شروع خواهم کرد.
⭐️⭐️⭐️ نصگرایی رویکردی در معرفتشناسی دینی است که یگانه منبع دستیابی به معارف دینی را متون دینی (کتاب و سنت) میداند. این رویکرد به معرفت دینی طیف گستردهای از افراد و گروهها را دربرمیگیرد که ویژگی مشترک ایشان بیاعتنایی به عقل و ناکارآمد انگاشتن آن در دستیابی به معارف دینی از جمله خداشناسی است.
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
M. A.:
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
متنی که در ادامه خواهد آمد، نقدی بر دیدگاههای یکی از اهل نظر معاصر است و نباید به عنوان ادامه متن بالا تلقی شود.
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
⭐️ نقدی بر سخنان دکتر #محمدتقی_سبحانی در همایش «جایگاه #عقل در کلام و #فلسفه»
(قسمت اول)
جناب حجت الاسلام دکتر محمدتقی سبحانی عضو هیئت علمی پژوهشکدۀ فلسفه و کلام پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در همایش «جایگاه عقل در کلام و فلسفه» به تاریخ 30 آبان 1397 طی سخنانی به «نقد عقل نظری در فلسفه اسلامی» پرداختهاند. خلاصه این سخنرانی در سایت پژوهشکده (http://yon.ir/o5wZQ) و کانال تلگرامی ایشان انتشار یافته است. نوشتار حاضر نقدی بر برخی مواضع این متن مکتوب است. ابتدا عین گفتههای سخنران محترم را نقل کرده، سپس آن را بررسی خواهیم کرد.
1⃣ «دستگاه معرفتشناسی در فلسفه اسلامی از اساس، یک دستگاه ارسطوئی است که بر خلاف سایر بخشهای دیگر فلسفه، از کمترین تحول و تکامل برخوردار بوده است.»
🔆 نقد: بر اهل فلسفه پوشیده نیست که ارسطو (ر.ک.به: متافیزیک) و هیچ یک از فیلسوفان یونان باستان و قرون وسطی در فلسفه خود بخشی با عنوان معرفتشناسی نداشتهاند. در این دو دوره از تاریخ فلسفه غرب تنها برخی از مسائل معرفتشناسی محل بحث بودهاند، اما معرفتشناسی به مثابه یکی از دانشهای فلسفی در دوره جدید با آثار لاک و دکارت پای به عرصه نهاد. اما در فلسفه اسلامی با توجّه به تزلزل¬ناپذيري موضع عقل در فلسفه اسلامي، ضرورتي براي بررسي تفصيلي مسائل شناخت به¬صورت منظّم و بهعنوان شاخه مستقلي از فلسفه پيش نيامده بود (محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج1، ص150) مباحث معرفتشناختی فلسفه اسلامی تا دوران اخیر در ضمن سایر مباحث فلسفه (در بحث وجود ذهنی و علم و عالم و معلوم) و منطق (در بحث تصور و تصدیق و مبادی برهان) طرح میشد، اما حضور و رواج اندیشههای غربی در دامان فرهنگ اسلامی در قرن معاصر سبب شد که فیلسوفان اسلامی به¬نحو خاص به این حوزه معرفتی عطف توجه کرده، آثار درخوری در این زمینه از خویش به¬جای نهادند. در این میان، باید علامه طباطبایی فیلسوف سترگ قرن حاضر را به¬حق طلیعه¬دار این قافله و بنیان¬گذار معرفت¬شناسی اسلامی دانست، چرا که با نگارش کتاب اصول فلسفه رئالیسم آغازگر طرح مستقل مسائل معرفت¬شناختی گردیده، سبب شد اندیشمندان متأخر، اهتمام بیشتری به این مسائل از خود نشان دهند.
نگاهی گذرا به آثار فیلسوفان نوصدرایی در حوزه معرفتشناسی به روشنی نشان میدهد که ادعای «کمترین تحول و تکامل» فلسفه در این قلمرو تا چه اندازه دور از حقیقت است.
2⃣ «هیچ دلیل روشنی برای وجود «صورت» به عنوان واسطه معرفت، در دست نیست و ادلهای که برای این موضوع آوردهاند، محل تامل و اشکال است.»
🔆 نقد: بنا بر معرفت شناسی اسلامی، معرفت همان مطلق علم و آگاهی است که در اولین و مهم¬ترین انقسام، به حضوری و حصولی تقسیم میشود. این تقسیم یک تقسیم عقلی و دایر بین نفی و اثبات است: هر شناختی از یک معلوم، یا به واسطه حاکی است یا بی واسطه حاکی. به بیان دیگر، گاه خود واقعیت معلوم نزد شخص عالم حاضر است، مانند احساس گرسنگی یا احساس شادی و درد که به آن شناخت حضوری می¬گویند. گاه نیز آگاهی ما از یک معلوم، با واسطه صورت ذهنی آن است و ما از طریق این صورت و به جهت حکایت-گری¬اش از آن معلوم، بدان شیء علم داریم که به آن شناخت حصولی می¬گویند. پس علم به هر معلومی یا باید حضوری باشد یا حصولی. در نتیجه اگر به چیزی علم حضوری نداشتیم و خود واقعیت آن نزد ما حاضر نبود، تنها راه علم به آن، معرفت با وساطت صورت ذهنی است. و دست بر قضا اغلب معرفتهای ما به ویژه معرفت به امور بیرون از خود فاعل معرفت از این نوع میباشند.
کجای این دلیل روشن نیست و چه اشکالی بر آن وارد است؟!
3⃣ «بر فرض که فی الجمله وجود صورت را در فرایند علم بپذیریم، اما کلیت و عمومیت آن، محل تردید است. برای مثال، شیخ اشراق در علم به محسوسات یا مشاهدات، به وجود صورت باور ندارد.»
🔆 نقد: پاسخ این اشکال از همان بیان پیشین روشن است. علم به هر معلومی یا حضوری است یا حصولی. شیخ اشراق برخلاف فلاسفه پیش از خود معتقد است علم به دیدنیها (نه همه محسوسات) از سنخ علم حضوری است، نه حصولی.
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
⭐️ نقدی بر سخنان دکتر #محمدتقی_سبحانی در همایش «جایگاه #عقل در کلام و #فلسفه»
(قسمت دوم)
4⃣ «پذیرش صورت در فرایند معرفت، دشواری «مطابقت» میان صورت و مصداق(یا تطابق ذهن و عین) را به شدیدترین وجه آن پیش می آورد، این مشکل، نه تنها در معرفت شناسی فیلسوفان معضلاتی را به بار آورده که تاکنون ناگشوده باقی مانده است، بلکه دستگاه جهانشناسی و نفسشناسی فلسفه اسلامی را نیز به بحران دچار ساخته است.»
🔆 نقد: چنان که گفتیم در علم حصولی خود واقعیت معلوم نزد ما حاضر نیست، بلکه امری به نام صورت یا مفهوم ذهنی در نفس ما تحقق دارد که خاصیت آینگی دارد و محکی خود را نشان میدهد. بله در مرحله بعد مسئله دشوار مطابقت مطرح است. اما اگر کسی وجود صورت در معرفت بشری را انکار کند، باید اصل علم حصولی را که اکثریت قریب به اتفاق علوم ما به عالم خارج را تشکیل میدهد، نفی نماید! و در این صورت، یا باید همه معرفتها را حضوری بداند! شما که منکر جود صورت در فرآیند معرفت هستید، آیا به این نتیجه ملتزم هستید یا راه حل دیگری دارید؟
5⃣«گزارههای اولی که گفته می شود که تصور موضوع ومحمول برای تصدیق آنها کفایت می کند، غالبا یا قضایای همانگوی( tautological) و یا قضایای تحلیلی(analytic) هستند و این گزارهها هیچ گزارشی از جهان واقع نمیدهند.»
🔆 نقد: این اشکال بر قضایای بدیهی اولی به مثابه بنیادهای نخستینِ برهان فلسفی، مبتنی بر تفسیر کانتی از حقیقت قضایای تحلیلی است که بر اساس آن این قضایا هیچ گزارشی از واقع نمیدهند، اما فیلسوفان اسلامی و برخی از فیلسوفان و معرفتشناسان غربی این مدعا را قبول ندارند و تفاسیر دیگری از قضایای تحلیلی ارائه میکنند که مستلزم گزارشگری این دسته قضایا از جهان واقع نیز میباشد. (جهت اطلاع ر.ک.به: احمد ابوترابی، چیستی و نقش قضایای تحلیلی و ترکیبی در منطق و معرفتشناسی، به ویژه ف11)
6⃣ «با بررسی استدلالهای فیلسوفان در طول تاریخ معلوم می شود که آنها خود به این منطق برهانی التزام نداشته و از مبادی غیر یقینیِ فراوانی در ادله خود استفاده کردهاند که خود تایید می کند که منطق برهان به معنای معهود، در فلسفه چندان مصداقی ندارد.»
🔆 نقد: صرف طرح یک مدعا آن هم با این گستره وسیع بدون ارائه شواهد روشن گرهی از کار معرفت نمیگشاید.
7⃣ «حقائق جهان از تنوع فراوان برخوردار است و بخش بزرگی از واقعیت هستی، پدیدههائی است که از طریق احساس، تجربه، استقراء، تاریخ و وحی به ما می رسد و تفسیر هستی بدون در نظر گرفتن این حقائق، نارسا و ناراست است. گزارههای اولی غالبا به حقائق عام و انتزاعی بازمی گردد و به تنهائی کاروان فلسفه را به مقصد نمی رساند.»
«دستگاه معرفت شناسی فلسفه، با هدفگیری برای دستیابی به یقین خاص، عملا نه تنها معرفت فلسفی را از روشها و مبادی گوناگون معرفت انسانی و الهی محروممی کند، بلکه قلمرو فلسفه را به حوزهها و موضوعات خاص کلی و انتزاعی محدود می کند و در عمل هم نمی تواند به وعده خود برای التزام به یقین خاص وفا کند.»
🔆 نقد: فلسفه اولی/متافیزیک تنها عهدهدار تفسیر و توضیح اصل واقعیتمندی واقعیات است. اما بررسی وجوه دیگر واقعیات برعهده سایر علوم است و هر یک از آنها نیز روش مختص به خود را دارند. مگر قرار است فلسفه همه جزئیات هستی را تفسیر کند؟! چرا از فلسفه انتظار دارید باری را بر دوش بکشد که خود از ابتدا اعلام کرده است که این بار بر دوش او نیست. از فلسفه نخواهید بار سایر علوم را نیز بر دوش کشد.
با آرزوی توفیق الهی برای سخنران محترم، این نقد تنها بر برخی مواضع روشن متن خلاصه سخنرانی ایشان است. روشن است که اگر متن کامل این سخنرانی در اختیار پژوهشگران قرار گیرد، مجال گستردهتری برای مباحثه گشوده خواهد شد.
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
🌺💐
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
❇️ یازده کلام نورانی به مناسبت ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
💠 بهترین برادر انسان کیست؟
قال الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَام: خَيْرُ إِخْوَانِكَ مَنْ نَسِيَ ذَنْبَكَ إِلَيْهِ. (1)
بهترين برادر تو كسى است كه خطايت را فراموش كند.
💠 مواظب تربیت خردسالان باشیم
قَالَ (ع) جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ فِي صِغَرِهِ تَدْعُو إِلَى الْعُقُوقِ فِي كِبَرِهِ. (2)
گستاخى فرزند بر پدر و مادر در خردسالى، به نافرمانى در بزرگْ سالى مى انجامد.
💠 دو نشانه متواضعان
قَالَ (ع): مِنَ التَّوَاضُعِ السَّلَامُ عَلَى كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الْمَجْلِسِ. (3)
سلام كردن به هر كس كه بر او مى گذرى و نشستن در جايى كه پايين تر از جايگاه (توست)، نشانه تواضع و فروتنى است.
💠 گناه نابخشودنی
قَالَ (ع): مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِي لَا تُغْفَرُ لَيْتَنِي لَا أُؤَاخَذُ إِلَّا بِهَذَا. (4)
از گناهان نابخشودنى اين است كه گفته شود: اى كاش مرا به غير از اين گناه مؤاخذه نكنند!
💠 شیوه قضاوت امام مهدی (عج)
قَالَ (ع): فَإِذَا قَامَ قَضَى بَيْنَ النَّاسِ بِعِلْمِهِ كَقَضَاءِ دَاوُدَ ع لَا يَسْأَلُ الْبَيِّنَةَ. (5)
زمانى كه (حضرت مهدى عليه السلام) قيام كند، در ميان مردم با علم خودش قضاوت مى كند، همان گونه كه حضرت داود عليه السلام قضاوت مى كرد و از مردم، بيّنه و شاهد نمى طلبد.
💠 نوید ظهور حضرت حجت(عج)
قَالَ (ع): أَمَا إِنَّ لَهُ غَيْبَةً يَحَارُ فِيهَا الْجَاهِلُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ وَ يَكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ ثُمَّ يَخْرُجُ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْأَعْلَامِ الْبِيضِ تُحَقَّقُ [تَخْفِقُ] فَوْقَ رَأْسِهِ بِنَجَفِ الْكُوفَةِ. (6)
حضرت مهدى عليه السلام داراى غيبتى است (طولانى) كه نادان ها در آن زمان متحير مى شوند، اهل باطل در آن غيبت به هلاكت مى رسند و کسانی به دروغ، زمان ظهور او را تعیین کنند، سپس ظهور و خروج مى كند، گويا مى بينم پرچم هاى سفيدى را كه در نجفِ كوفه بالاى سر او به اهتزار در آمده است.
💠 بی پروا نباشیم
قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: مَنْ لَمْ يَتَّقِ وُجُوهَ النَّاسِ لَمْ يَتَّقِ اللَّهَ. (7)
کسی كه از چهره هاى مردم پروا نكند، از خداوند پروا نمى كند.
💠 خواب زیاد ممنوع
قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: مَنْ أَكْثَرَ مِنَ الْمَنَامِ رَأَى الْأَحْلَامَ. (8)
کسی كه زياد بخوابد، خواب هاى پريشان می بيند.
💠 مرکب رسیدن به خداوند
قَالَ (ع): إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ- لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِامْتِطَاء اللَّيْلِ. (9)
رسيدن به خداوند عزّ و جلّ سفرى است كه جز با نشستن بر مركب شب، پيموده نشود.
💠 در برابر قضای الهی قوی باشیم
قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: إِذَا كَانَ الْمَقْضِيُّ كَائِناً فَالضَّرَاعَةُ لِمَا ذَا؟. (10)
اگر قضاى الهى واقع شدنى است، بی تابی چرا؟!
💠 بهتر از زندگی و بدتر از مرگ چیست؟
قَالَ (ع) خَيْرٌ مِنَ الْحَيَاةِ مَا إِذَا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَيَاةَ وَ شَرٌّ مِنَ الْمَوْتِ مَا إِذَا نَزَلَ بِكَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ. (11)
بهتر از زندگى، چيزى است كه هرگاه از دستش دهى از زندگى بيزار شوى و از مرگ بدتر چيزى است كه هرگاه گرفتارش گردی آرزوی مرگ کنی.
(1)- نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص: 145.
(2)- تحف العقول، النص، ص: 489.
(3)- همان، ص: 487.
(4)- همان.
(5)- الكافي، ج1، ص: 509.
(6)- كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص: 296.
(7)- نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص: 145.
(8)- همان، ص 146.
(9)- بحار الأنوار، ج75، ص: 380.
(10)- نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص: 147.
(11)- تحف العقول، النص، ص: 489.
🌹
💐🌷
__________________________ ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
♨️ #معرفت_دینی در دام #نص_گرایی 2⃣
نصگرایی از قرن نخست اسلام مطرح بوده است، و اهل حدیث پیشگامان و بارزترین چهرههای نصمحوری در سنت اسلامی و در میان اهل سنت هستند. برای نمونه، هنگامی که مقصود از «استوای خداوند بر عرش» را از مالک بنانس (93-179ق) پرسیدند، پاسخی داد که شهرت فراوانی یافت. وی برای پرهیز از هبوط به وادی جسمانگاری حق تعالی یگانه راهچاره را در سکوت درباره برخی صفات الهی و پذیرش دیدگاه تعطیل در معرفت خداوند دید. پاسخ وی این بود که معنای استوا روشن، اما چگونگی آن ناشناخته است، ایمان به آن ضروری و پرسش درباره آن بدعت است:
« الإستواءُ معلومٌ، و الكيفيةُ مجهولةٌ، و الإيمانُ به واجبٌ، و السُّؤالُ عنه بدعۀٌ».
احمد بنحنبل (164-241ق) را باید مهمترین نماینده این تفکر دانست. به همین جهت اصحاب حدیث به وی منتسب شده، از ایشان با عنوان «حنابله» یاد میشود. تأکید افراطی احمد بنحنبل بر ظواهر روایی بدون دقت در اسناد آن و عرضه آن به کتاب الهی و پرهیز از بهکارگیری میزان عقل در فهم معانی و ارزیابی صحت و سقم روایات، موجب درافتادن در وادی تجسیم و تشبیه و اظهارنظرهای خلاف عقل سلیم شده است که از جمله آنها اثبات دست، چشم، انگشت و صورت به معنای مادی و متعارف آن برای خداوند متعال شده است، تنها بدان دلیل که ظاهر پارهای روایات، هر چند از جهت سندی ضعیف، بر آن دلالت دارد. وی در رسالهای که عقاید مورد پذیرش خود را بیان کرده، درباره صفات الهی این گونه گفته است:
«خداوند متعال . . . هر شب ـبدان گونه که خود میخواهد و با وجود آن که لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر ـ به آسمان دنیا فرود میآید، و دلهای بندگان بین دو انگشت از انگشتان پروردگار قرار دارد . . . و خداوند آدم علیه السلام را به دست خود آفرید و آسمانها و زمین در روز قیامت، در کف او جای میگیرند. و گروهی را با دست خود از آتش خارج میسازد و بهشتیان به صورتش مینگرند و او را میبینند . . ». (ر.کبه: أبوالحسین محمد بنأبییعلی الفرّاء الحنبلی، طبقات الحنابلۀ، ج1، ص62)
وی در این جملهها برخی از صفات خبریه را که همگی در آیات قرآن و روایات آمده، ذکر کرده است و گویا پافشاری او بر ظواهر این صفات، به منظور مخالفت با کسانی است که ظاهر این تعبیرها را مقصود ندانسته، دست به تأویل آنها میزنند. اما وی در عین تحفظ بر معنای ظاهری این صفات، برای آن که در دام تشبیهگرایی گرفتار نیاید، با استناد به آیه شریف «لیس کمثله شیء» و بیان جمله «بدان گونه که خود میخواهد»، با ادعای ناشناختنی بودن معنای حقیقی این صفات در دام تعطیل گرفتار میشود. بهگفته یکی از نویسندگان معاصر:
«وی به روایات پایبند بوده، از آنها فراتر نمیرفت؛ و آنها را تأویل، یا به معنایی غیرظاهر تفسیر نمیکرد و اگر فهم روایات به چیز دیگری نیازمند بود، از عقل تنها کمک نمیگرفت؛ بلکه از روایات مدد میجست و بدان وسیله، کتاب الهی را تفسیر میکرد». (محمد أبوزهرۀ، إبنحنبل؛ حیاته و عصره ـ آرائه و فقهه، ص166)
🔆 حاصل آن که، احمد بنحنبل نیز همچون انس بنمالک درصدد آن است که راه میانهای بین تعطیل و تشبیه بپیماید، یعنی از سویی صفات ذکرشده در متون دینی را به همان ظاهرشان حفظ و اثبات کند، از این رو، اموری چون دست، پا، انگشت، صورت، خنده، صدا، امکان رؤیت، فرود از آسمان و غیره را به خداوند متعال نسبت میدهد. و از سوی دیگر، با استناد به آیه «لیس کمثله شیء» مشابهت بین خدای متعال و مخلوقاتش را نفی میکند.
🌹
💐🌷
__________________________ ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi