امامرضا جانم
اَشْهَدُ اَنَّکَ تَشْهَدُ مَقامیَ وَ تَسْمَعُ کَلامی وَ تَرُّدُ سَلامی
#زیارت_مخصوصه
رسیده زائر و در سینه اش غمی دارد
شکسته است ، چه اوضاع درهمی دارد
رسیده زائری از راه، با خودش تنهاست
میان خلوت خود با تو عالمی دارد
اگرچه زخمی بار گناه بوده و هست
ولی برای دلش باز مرهمی دارد
گرفتهاست دو دستی ضریح را اینبار
که دست از در این خانه بر نمیدارد
چه قدر آرزویم هست جای او باشم
اگر چه ساده ولی عهد محکمی دارد
به گوش پنجره فولاد تا قیامت هم
برای حرف دلش فرصت کمی دارد
■
زمان رفتن زائر شده است از حرمت
دلش نه غرق گناه است نه غمی دارد
#محمدحسن_بیات_لو
@Maddahankhomein
#زیارت_مخصوصه #امام_رضا
السلام ای چشمهٔ فیض وسعادت السلام
هشتمین نورِ خدا برجِ ولایت السلام
السلام ای جلوه ی وَالطُورِ سِنین السلام
آیه های روشنِ طاها و یاسین السلام
السلام ای ماهِ تابان کوکبِ اقبالِ ما
آن طلوعِ آستانت قبله ی آمالِ ما
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی مشهدت
جان به قربانِ تو وصحن وسرا ومرقدت
زنده ایم از برکتِ مِهر ولایت یا رضا
چشمِ ما روشن ازآن گنبد طلایت یا رضا
در بغل گیرم ضریحِ با صفایت یا رضا
یک زیارت سهمِ من پایینِ پایت یا رضا
فخرِ ما این بس تو باشی سید ومولای ما
برکتِ دنیای ما و شافیِ عقبای ما
ای امامِ نور و رحمت منبعِ فیضِ خدا
گلشنِ مِهر و محبت مظهرِ جود و سخا
تو به امرِ حق شدی راهی بسوی خاکِ طوس
مقدمت بر چشمِ ما ای حضرتِ شمس الشموس
اقتدارِ کشورِ ایران همه از نامِ توست
روزیِ ایرانیان از سفره ی انعامِ توست
گر چه گشته دارِ غربت منزل و ماوای تو
شد ولی در قلبِ هرجان حقیقت جای تو!
✍هستی محرابی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#زیارت_مخصوصه #امام_رضا
و روضۀ #امام_حسین_علیهالسلام
یابن الشبیب ! گریه فقط بر غم حسین
یابن الشبیب ! گریه فقط بهر كربلا
یابن الشبیب درد حسین درد جان فزاست
یابن الشبیب ! روضه ی ما داغ پر بلا است
یابن الشبیب ! درد حسین درد بی کسی است
یعنی عزیز فاطمه شبگرد بی کسی است
یابن الشبیب ! عمه ی ما را کتک زدند
آتش هزار بار به باغ فدک زدند
یابن الشبیب ! کوچه به دل غم نشانده است
یعنی هنوز دست علی بسته مانده است
یابن الشبیب ! خنده مرا ترك می كند
خد التریب را چه كسی درك می كند
یابن الشبیب ! غصه دلم را كباب كرد
شیب الخضیب دیده ی ما را پر آب كرد
یابن الشبیب! جرم یتیم سه ساله چیست؟
دیگر پس از امام کشی آه و ناله نیست
یابن الشبیب! قصهٔ معجر نگفتنی است
جریان حنجر و دم خنجر شنفتنی است
یابن الشبیب ! غارت خیمه عجیب بود
در شعله ها سلاله ی حیدر غریب بود
یابن الشبیب ! دختر ترسیده دیده ای ؟
در زیر خار طفلک خوابیده دیده ای
یابن الشبیب ! جد مرا سر بریده اند
پیش نگاه عمه ی ما سر بریده اند
علی اکبرلطیفیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#زیارت_مخصوصه
#امام_رضا_علیه_السلام
گرچه روی شانه بارم را به زحمت می کشم
از رضا که دوستم دارد خجالت می کشم
ای که بوده سایه ات در این بلایا بر سرم
آخرش دیدی خودم را هم رساندم تا حرم
غرق نعمت بودم و ناشکری من شد زیاد
من پناه آورده ام آقا به تو در این بلاد
خیلی آقایی در آغوشت به دعوت آمدم
بازهم من را پذیرفتی زیارت آمدم
آمدم مهمانیت با سر به زیری یا رضا
دستهایم را سر پیری بگیری یا رضا
بازهم نیمه نگاهی کن تو ای سلطان به ما
روزهای خوبمان را باز برگردان به ما
کاش می شد رزق محتاجان درگاهت زیاد
ازدحام جمعیت می آمد از باب الجواد
بارها حاجت گرفتم بین این صحن و سرا
میل ایوان نجف دارم در این ایوان طلا
یا علی موسی الرضا جان علی ما را بخر
ما گرفتاریم یک شب کربلا ما را ببر
صاحب احیا حسین و روح اَو اَدنا حسین
از ته گودال خونین می رود بالا حسین
موی او پیچیده دست قاتل از بالای سر
سنگ خورده بارها از این و آن صد جای سر
شاعر: #رضا_دین_پرور
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#شهیدجمهور
#زیارت_مخصوصه
کثرت حاجت من در بر فضل تو کم است
جای این خادم دلخسته کجای حرم است
میهمان آمده سلطان، بغلم کن امشب
این سر غرقه بخون، محضرتان باز، خم است
سینه ام سوخت، تنم چون جگرت پاره شده
نوکری آمده اینجا که پر از درد و غم است
هرکسی سرزنشم کرد، حلالش کردم
کار هرکس که بود خادم سلطان، کرم است
حاج قاسم چقدر این دل من تنگت بود!
آمده آنکه به پیمان غمت همقسم است
مانده قدری ز بلندی تنم در کفنم
یار بی دستی من، صاحب دست قلم است
یا رضا اشک مرا بین حرم برگردان
قبر این خادم تو منتظر پا قدم است
حسرت کرببلا روی دلم مانده هنوز
هوسم بوسه به شش گوشه همین صبحدم است
روضه ی آن تن عریان، تن من را سوزاند
ته گودال، چه جای بدنی محترم است؟
سینه ی محتضرش زیر لگد سنگین بود
مادرش دید سرش روی سنان پیش همه است
رضا دین پرور
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#زیارت_مخصوصه
#امام_رضا_علیهالسلام
لطف سلطان است رزق میهمانی های من
این حرم شد محفل هم آشیانی های من
گم شدم ... باب الرضای او به رویم باز شد
می خورد تنها به این خانه، نشانی های من
روبرویش گریه کردم، چشم شستم از همه
عید من یعنی همین خانه تکانی های من
موقع سختی رضا بار مرا گردن گرفت
او کنار آمد فقط با بدزبانی های من
من کجا اینجا کجا؟ لطف رضا جان دائمی است
مهربانی کرده با نامهربانی های من
خاک پای زائرش داروی پادرد همه است
این حرم گشته توان بر ناتوانی های من
گوشه ی باب الجوادش عشقبازی می کنم
ای بقربان جواد او جوانی های من
زیر ایوان رضا رفتم به ایوان نجف
دو علی روی زمینند، آسمانی های من
باز لنگم ... کربلایم دیر شد کاری بکن
سائلم که پنج تن هستند بانی های من
بد شده جاماندم از جمع رفیقان شهید
پس کجایند آنهمه هم کاروانی های من
از مدینه قافله سالار بیرون می رود
میل روضه کرده امشب خون فشانی های من
من بیاد مادرم در باغ سلطان، او که گفت:
ای گلم آخر چه شد آن باغبانی های من
آمدم بالا سر گودال و حیرانم حسین
نیزه ها شد باعث این قدْ، کمانی های من
پای شمر لعنتی وا شد میان قتلگاه
کارگر اصلاً نشد پا در میانی های من!
عده ای دنبال معجر ... لشکری دنبال سر
خواهر تو مانده پای روضه خوانی های من
رضا دین پرور
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#زیارت_مخصوصه
ناگهان نوری به سویم آمد، از شب رد شدم
چشم دل را باز کردم، وارد مشهد شدم
ظرف خالیام دویده در پِی احسان تو
یا علی موسَی الرِّضا ! دست من و دامان تو
قُلّهی کوه وقارت معدن الماسهاست
گنبد زرد تو خورشید دیار فارسهاست
بال و پرهای خیالم در هوایت رُشد کرد
کودکیهایم کنار حوضهایت رُشد کرد
قطرهای از اَبرِ مِهرت چشمهسار رحمت است
آب سقّاخانههای تو شراب جنت است
مِلک قلب عاشقان دربست، تحتِ رَهن توست
بابِ حاجات همه بابُ الجَواد صحن توست
دستمال اشک را با تربتت آمیختم
گریههای مادرم را در ضریحت ریختم
پنجره فولاد تو اعجاز را آغاز کرد
نُطق طفل لالِ مادرزادِ ما را باز کرد
میتوانی جسمِ بی جان مرا احیا کنی
در رواقت گُم شوم، شاید مرا پیدا کنی!
سَرخوشیِ تازهای دادی سَرِ پیری مرا
مثل کَفشِ کُهنهای تحویل میگیری مرا
کولهی سنگینی از بار گناه آوردهام
"بر امام مهربان خود پناه آوردهام"
تار و پود فرشهایت را مَرمَّت میکنم
این سه شب اندازهی سی سال خدمت می کنم
عاقبت پروندهی تفسیرها مختومه شد
باطن هر یا رضا، یا حضرتِ معصومه شد
مشهد و قم تا ابد بانیِ خوشنامی ماست
این دو خطّه برکت ایران اسلامی ماست
در دل ما عشق این خواهر_برادر را ببین
حُکمرانی کردنِ موسیبنجعفر را ببین
کاشکی بَرداری از راهِ من این بنبست را
ضامن آهو! بیا گردن بگیر این پست را
مورِ ناچیزم ، به دربار سلیمان آمدم
دستبوسی، محضرِ شاه خراسان آمدم
آه! درد لاعلاج تو مرا بیمار کرد
روضهی یَابْنَ الشَّبیبت چشم من را تار کرد
✍ #بردیا_محمدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#زیارت_مخصوصه
#دلتنگ_محرم
گفتم نمانده است مرا راه پیش و پس
آزاد کن کبوتر خود را از این قفس
بیماری فراق برایم بس است بس
((لطفی کن ای کریم و به فریاد ما برس))
سلطان نظر به اشک من و نالهام نمود
دعوت به میهمانی هرسالهام نمود
اینجا برای من، من بیچاره... جا که هست
باشد مریض میشوم اصلاً شفا که هست
گم می شوم میان حرم، آشنا که هست
اصلا چه احتیاج به مردم؟ رضا که هست
زائر چرا به غیر رضا آرزو کند
با آبروست هر که به این خانه رو کند
باید که این جهان شود آمادهی فرج
هیهات اگر به شانه گذاریم بار کج
هرچند بسته است غریبانه راه حج
باز است تا ابد حرم ثامن الحجج
باید همیشه روی به دارالشفا کنیم
هیهات اگر که تکیه به غیر رضا کنیم
سلطان! سلام باز به پابوس آمدم
هر جور شد به عشق تو تا طوس آمدم
امسال هم زیارت مخصوص آمدم
اما ببین که با غم و افسوس آمدم
غرق غم است قلبم و ناجور میزند
دست خودم که نیست دلم شور میزند
امسال هم خدا کند آدم کنی مرا
نذر عزا و تکیه و پرچم کنی مرا
نامحرمم مگر که تو محرم کنی مرا
خرج عزای ماه محرم کنی مرا
جان جواد، روزی اشک مرا بده
من التماس میکنمت کربلا بده
کم کم ز راه میرسد آقای بی کفن
مارا به قافله برسان یا ابالحسن
دلتنگ روضهایم و پریشان سوختن
دلتنگ گریه بر غم آن پاره پاره تن
ما از قدیم نوکرتانیم یا رضا
محروممان مکن، نگرانیم یا رضا
✍ #مجید_تال
https://eitaa.com/Maddahankhomein
به خاک پای حضرت سلطان(ع)
#غزل_رضوی
#زیارت_مخصوصه
به سویت آمدهام درزیارتی متفاوت
به شوق اینکه ببینم اجابتی متفاوت
رسیده ام به کمال خود،آن زمان که رسیدم
در ازدحام حریمت به خلوتی متفاوت
من آمدم که بمانم،من آمدم که بمیرم
من آمدم به امید عنایتی متفاوت
و آفتاب دمیده دوباره از پس گنبد
به شوق عرض ارادت به ساحتی متفاوت
هوای گنبد تو می وزید سمت مدینه
شنیدم از لب پرچم روایتی متفاوت
صدای قلب من آیا صدای سینه زنی نیست؟؟
در این حسینیه برپاست هیاتی متفاوت
کسی که امر نموده به گریه در غم جدش
به اشک روضه ی او داده قیمتی متفاوت
فدای غیرت شش ماهه ای که ازدل خیمه
کشید قصه او را به غربتی متفاوت
به سوی حنجره اش خواند اگر که تیر سه پر را
پیمبری است که دارد رسالتی متفاوت
چکیده خون اناری به پای نخل ولایت
رسیده است علی با حلاوتی متفاوت
مگر چه کرده غمش با دل پدرکه عطا کرد
خدا برای تسلاش طاقتی متفاوت؟!
.
.
غروب بود که هفده ستاره رفت به معراج
به وقت شمس و قمر راس ساعتی متفاوت
صدای نیزه بلند است روی بهت نگاهش
رباب ماند و سکوتش؛ شکایتی متفاوت...
#عباس_جواهری_رفیع
https://eitaa.com/Maddahankhomein