من که کار هام رو از چهارشنبه ها شروع میکنم ولی اینو میگم برای همهی اونایی که منتظر یه شنبهان برای استارت کار هاشون.
فردا هم شنبهاس؛ هم اول ماهه؛ هم اولِ فصل!
بسم الله بگین و با یه یا علی سوف سوف کردنارو کنار بذارین.
اضاف کنم ک :
رفقا!
سخت درس نخونید
عاشقانه درس بخونید
اول بفهمید برای چیه…
بعداً بخونید
اون موقع از خوندنِ مداوم
از جنگیدن برای آرزو و اهدافتون
خسته نمیشید .
علی،علی
یه فاتحه بخونید برای مادری که سه تا بچههاشو به خدا سپرد و راهی دیار ابدی شدی :).
نحن کهف لمن اِلتجاَ الینا
ما پناهگاهیم برای هر کس که به ما پناه آورد🫀:)
-امامحسنعسکری-
هدایت شده از - تصرف -
خبر بهم رسیده حال کودک تازه متولد شدهای رو به راه نیست؛
دعا کنیم براشون و از طفل شش ماههی
آقا امام حسین سرحال شدنشون رو بخوایم🪴
‹مـٰاهِ مَـڹ›
به بلندای قامتِ کوچکت نگاه میکردم.
به جملهی ″ما مقتدریمِ″ پشت سرت؛
به تابوتِ پرچم پیچت چشم دوخته بودم.
به غربتِ گمنام گونهات فکر میکردم.
ناگهان بر روی دست ها آمدی و تمامِ حساب کتاب های ذهنم را برهم زدی.
علی اکبری که علی اصغر بازگشت :)
مادرت که بود؟
پدرت که بود؟
برادر یا خواهرت که بود؟
من به جای خواهرت آمدم میزبانِ مهمانانت شدم؛ عزیزِ پنهان نشانم.
میخواستند تلقینت را بخوانند؛
گفتند: مِن أَنتَ؟ و آتش گرفتم.
گفتند: نام پدرت چیست؟ و آتش گرفتم.
گفتند: مادرت کجاست؟ و آتش گرفتم.
آمدی و بهانهی گرم شدن این قلمِ خفته در فراموشی شدی؛
قدمت بر چشم هایم.
- من خود به چشم خویشتن؛
دیدم که جانم میرود :) -
[ #زینبِبهار| برای بلندای نامت گمنامِ زهراییام؛ یکشنبه ۲ مهر ۱۴۰۲ ]
خدایا میدونم همیشه حواست بهم هست؛
میدونم که تو میلیارد ها میلیارد مهربون تر از پدر و مادری واسم؛
میدونم همهی جهان تحت سیطرهی خودته و بس.
الان ازت میخوام کمی، فقط کمی بیشتر از همیشه توی راهی که قدم میخوام بذارم مراقبم باشی.
ازت میخوام پناهم باشی؛
بهم ایمان قوی بدی و استقامت تا بتونم برات بشم اون بنده خوبه که قراره تعریفشو پیش ملائکت کنی!!
خدایا راه حق یه طرفهاس و من از دوراهی ها گریزان؛
منو توی دوراهیِ دینم و خواسته های دلیم قرار نده.
توی این مسیر شلوغ،
من فقط تورو میشناسم خدا؛
نذار آشنای غریبه ها بشم و غریبهی تویی که آشنای منی؛
منو تنها نذار حتی برای یک لحظه :)
[ در گوشی هایم با تو؛ صفحهی دومِ جلد اول؛ #زینبِبهار ]
چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم :)
چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو
به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم
خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر
من اینها هر دو با آئینه دل روبرو کردم
فرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر تو
سرای دیده با اشک ندامت شست و شو کردم