eitaa logo
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
565 دنبال‌کننده
457 عکس
90 ویدیو
10 فایل
‹﷽› سوگند به قلم¹ و آنچه مینویسد. می‌نویسم از گفته‌های‌نگفته‌ و شنیده ‌های نشنیده؛ در‌ پیِ‌وصال می‌گردیم و مأموریم‌به وظیفه. . . -کپیِ نوشته‌های خودم با نامِ ‹ #زینبِ‌بهار › و #ماهك؛ و مطالبِ دیگر با ذکر‌صلوات برای فرجِ‌مهدیِ‌فاطمه:).
مشاهده در ایتا
دانلود
تویی جواب سوال قدیم بود و نبود چنانچه پاسخ هر چون و هر چرا که تویی
به عشق معنی پیچیده داده ای و به زن قدیم تازه و بی مرز بسته تا که تویی
به رغم خار مغیلان نه مرد نیم رهم از این سفر همه پایان آن خوشا که تویی
جدا از این من و ما و رها ز چون و چرا کسی نشسته در آنسوی ماجرا که تویی
نهادم آینه‌ای پیش روی آینه ات جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی
تمام شعر مرا هم ز عشق دم زده ای نوشته ها که تویی نانوشته ها که تویی :)
•حسین منزوی
اگر حوصله نداشتی صدایم کنی؛ حداقل کاش بغلم میکردی ..
در انتظار یک صدا" ساعت ۵:۴۵ صبح از خواب بیدار شدم. سایه‌ی بابا روی دیوار رو به رویم افتاده بود. داشت لباس هایش را می‌پوشید تا برود سرکار! از میان پتو سلامش کردم. فهمید بیدار شدم؛ جواب سلامم را داد، بعد هم خداحافظی کرد و رفت. یادم رفته بود چرا از خواب پریدم؛ با رفتن بابا یادم آمد. وضو گرفتم و نماز خواندم. بعد از نماز دعا کردم. نمی‌دانم برای چه کسی؛ اما همه‌ی عزیزترین هایم آمدند جلوی چشمم. دراز کشیدم و خود را پرت کردم در دریای افکارم. قبل از بیدار شدن، بیدار بودم. داشتم خواب می‌دیدم؛ اما نه خوابی که اتفاق خاصی بیفتد. خواب می‌دیدم که دارم زندگی می‌کنم. در حال زندگی کردن یکی از روتین‌های معمولی ام بودم. اما در خواب پریشان بنظر می‌رسیدم. انگار خواب نبودم. انگار کل شب را بیدار بودم، درحال زندگی کردن روتین هایم! من شب را نخوابیده بودم. یعنی دلیل پریشان بودنم همین بود؟ نمی‌دانم. گوشی را روشن کردم و یک عالمه دلتنگی پاشید توی صورتم‌. دلتنگی برای همه چیز؛ برای من، برای گلستان، برای روزهای آخر پاییز، برای برف و باران، برای گریه، برای حرف زدن، برای یک به آغوش کشیده شدن واقعی! باز به خوابی که دیده بودم فکر کردم. در خواب اکثر آدم های زندگی ام را می‌دیدم که نگاهم می‌کردند. بدون این که حرفی بزنند؛ درخواستی بکنند، یا حتی صدایم کنند. انگار سکوت تمام خوابم را گرفته بود، اما من در انتظار یک صدا کردن بودم و همه از همان صدا کردن هم خود را دریغ می‌کردند. آمدم و اول صبح برای تک تک آنهایی که چشم انتظار شنیدن صدایشان در خواب بودم، نوشتم: "اگر حوصله نداشتی صدایم کنی؛ حداقل کاش بغلم میکردی." من بیدار شده بودم و در یک انتظار عجیب صدا کردن" و به آغوش کشیدن" درخواب مانده بودم. از خواب که بیدار شدم، حتی بابا هم صدایم نکرد. من امروز با نیاز شنیدن اسمم از دهان عزیزانم بیدار شدم. امروز هيچ‌کس صدایم نکرد؛ امروز هم در انتظار یک آغوش واقعی ماندم. مدت‌هاست درست نخوابیده ام! کاش کسی صدایم کند؛ کاش کسی واقعی به آغوشم بگیرد. مدت‌هاست در انتظارم، در انتظار یک آغوش واقعی، یک صدای آشنا، یک حال خوب، یک خنده‌ی از ته دل، یک خواب عمیق .. یک بلیط برگشت یک‌طرفه برای آغوش عزیزانم! [ | بیداری در خواب؛ سه‌شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۳ ]
هدایت شده از ‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
نماز شب اگر از آخرت نجاتمان ندهد، از دنیا حتماً نجاتمان می‌دهد.
من غمگین بودم. همین‌ که او خندید، تمام جهانم زیرو رو شد ..
با امشب میشه سه سال؛ یکی از رزق ترین اتفاقات زندگیم یلدا افتاد.
یه فاتحه بخونید واسه‌ یه مامان تازه بال گرفته..
دوست دارم؛
چون روز مادره؛ و تولد بهترین مامان دنیا عیدی میدم بهتون🌚 ۶۰۰ تا بشیم تا شب که رمز شارژ بذاریم🌝♥️
هستین🌝؟
بریم برای اولین هدیه رمز برای ایرانسلی ها
رمز شارژ ایرانسل 1532773856976995 بدو جا نمونی😍
بریم برای بعدی؟🌝 همراه اولیا بیاین
564163411541513 بدووووو😍
بریم بعدییییی🥳 این بار برای رایتل دوستانی که یکبار شارژ کردن لطفا بذارن بقیه فیض ببرن😂
9955438782618029 عیدتون مبارك بچه هاااا😂
شانه ات را دیر آوردی ســرم را بــــاد برد خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
آه ای گنجشکهای مضطرب شرمنده ام لانه‌ی بر شاخه هــــای لاغرم را باد برد
من بلوطی پیــر بـودم پای یک کـــوه بلند نیمم آتش سوخت، نیم دیگرم را باد برد
از غزلهایم فقط خاکستری مانده بـه جا بیت های روشن و شعله ورم را باد برد
با همین نیمه همین معمولی ساده بساز دیــــر کردی نیمـه ی عاشق ترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت وا نشد بدتر از آن بـــال و پـرم را بـــاد بـرد