eitaa logo
کانون مهدویت دانشگاه سمنان
286 دنبال‌کننده
627 عکس
492 ویدیو
21 فایل
◀️ ️کانال رسمی کانون مهدویت دانشگاه سمنان یا اباصالح المهدی ادرکنا🍃 ‌ ◾️ثبت‌نام و اطلاعات بیشتر : zil.ink/mahdaviat_semuni ◾️کمک مالی جهت برپایی برنامه‌های مهدوی: 6104-3386-7054-8391 ◾️روابط عمومی : @Mahdaviat_Semuni_Contact
مشاهده در ایتا
دانلود
۳۱ ❇️نکته دیگری که آنجا شاهد بودم انبوه کسانی بود که زندگی دنیای خود را تباه کرده بودند آن هم فقط به خاطر دوری از انجام دستورات خداوند... ❇️جوان گفت: آنچه حضرت حق از طریق معصومین برای شما فرستاده است در درجه اول زندگی دنیای شما را آباد می کند و بعد آخرت را می سازد ❇️به من گفتند اگر آن رابطه پیامکی را ادامه می‌دادی گناه بزرگی در نامه عمل از ثبت می‌شد و زندگی دنیائی تو را تحت شعاع قرار می داد ❇️در همین حین متوجه شدم که یک خانم با شخصیت و نورانی پشت سر من البته کمی با فاصله ایستاده‌اند ❇️از احترامی که بقیه به ایشان گذاشتند متوجه شدم که مادر ما هستند ❇️وقتی صفحات آخر کتاب اعمال من بررسی می‌شد و خطا و اشتباهی در آن مشاهده می شد خانم روی خودش را برمی گرداند اما وقتی به عمل خوبی می رسیدیم با لبخند رضایت ایشان همراه بود ❇️اما توجه من به مادرم حضرت زهرا بود در دنیا ارادت ویژه به بانوی دو عالم داشتم و در ایام فاطمیه روضه خوانی داشته و سعی می‌کردم که همواره به یاد ایشان باشم ❇️ناگفته نماند که جد مادری ما از علما و سادات بوده و ما نیز از اولاد حضرت زهرا به حساب می‌آمدیم ❇️حالا ایشان در کنار من حضور داشت و شاهد اعمال من بود ❇️کم کم تمام معصومین را در آنجا مشاهده کردم... ❇️برای خیلی سخت است که در زمان بررسی اعمال امامان معصوم در کنارش باشند و شاهد اشتباهات و گناهانش... ❇️از اینکه برخی اعمال من معصومین علیه السلام را ناراحت می کردم می خواستم از خجالت آب شوم خیلی ناراحت بودم... ❇️بسیاری از اعمال خوب من از بین رفته بود چیز زیادی در کتاب اعمالم نمانده بود... ❇️از طرفی به صدها نفر در موضوع بدهکار بودم که هنوز نیامده بودند ❇️برای یک لحظه نگاهم افتاد به دنیا و به همسرم که ماه چهارم بارداری را می‌گذراند و بر سر سجاده نشسته بود و با چشمان گریان خدا را به حق حضرت زهرا قسم می‌داد که من بمانم ❇️نگاهم به سمت دیگری رفت داخل یک خانه در محله ماه دو کودک یتیم خدا را قسم می دادند که من برگردم ❇️آنها می گفتند:خدایا ما نمی‌خواهیم دوباره یتیم شویم... ❇️این را بگویم که خدا توفیق داد که هزینه‌های این دو کودک را می دادم و سعی می‌کردم برای آنها پدری کنم ❇️آنها از ماجرای عمل خبر داشتند و با گریه از خدا می خواستند که من زنده بمانم‌... ادامه دارد... ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni شبکه های اجتماعی : t.me/mahdaviat_semuni eitaa.com/Mahdaviat_semuni