eitaa logo
مهدیه
768 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
20 فایل
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی @khadememahdeea : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
تاریخ ایران قسمت ۴۷ " دولت‌ها و سلسله‌های ترکی-ایرانی (۹۷۷–۱۲۱۹) غزنویان سلسله غَزنَوی یا غزنویان(۹۷۵–۱۱۸۷ م) یک سلسلهٔ پارسی‌گوی[۲۶۰] و مسلمان با فرهنگ ایرانی در بخش‌های شرقی ایران بزرگ به ویژه فرارود و خراسان بزرگ بود. اما به عنوان ناشر اسلام مورد توجه خلافت عباسی بود. شهرت این سلسله، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در هندوستان انجام داده‌است. از آنجا که غزنویان نخستین پایه‌های شهریاری را در شهر غزنین آغاز نمودند به غزنویان نامدار شدند.[۲۶۱] نام‌آورترین شهریاران این سلسله سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود بودند.[۲۶۲] بنیانگذار این سلسله آلپ تگین بود که از سپهسالاران سامانی بود و در سال‌های پایانی عمر خود، در شهر غزنین از سلسله سامانیان اعلام استقلال کرد.[۲۶۳] مقتدرترین شاه غزنوی، سلطان محمود بود که غزنویان را به اوج قدرت رساند و قلمروشان را بسیار گسترده کرد.[۲۶۴][۲۶۵][۲۶۶][۲۶۷][۲۶۸] سلطان محمود بیشتر به دلیل حمله به هند و غنایم فراوانی که از هند وارد ایران کرد. او همچنین به غرب و شمال ایران لشکر کشید و ری را تسخیر کرده سپس مجدالدوله دیلمی، آخرین امیر دیلمی (مجدالدوله دیلمی) را خلع کرد.[۲۶۹] پس از سلطان مسعود، غزنویان با شکست از سلجوقیان در نبرد دندانقان این سلسله رو به ناتوانی گذارد و چندی بستر حوزه فرمانروای‌اش به بخش‌هایی از هندوستان و افغانستان کنونی محدود شد.[۲۷۰] آخرین پادشاه غزنوی، خسرو ملک بود که پس از یک رشته از نبردها با غوریان و شکست از آنها، به بند شد و سپس در اسارت درگذشت.[۲۷۱] نوزایی (رنسانس) زبان، فرهنگ و ادبیات فارسی در دوره ترکان غزنوی در قرن یازدهم میلادی صورت گرفت. [۲۷۲][۲۷۳][۲۷۴] دربار امپراتوری غزنوی به دلیل حمایت از ادبیات فارسی چنان مشهور بود که شعرایی همچون فرخی سیستانی برای ادامه فعالیت به نزد آنان سفر کردند.[۲۷۵] مجموعه شعر کوتاه عنصری (شاعر پارسی‌گوی) به سلطان محمود و برادرانش نصر و یعقوب اختصاص یافته‌است.[۲۷۶] سلطان محمود، غزنی را به مرکز آموزش علوم تبدیل کرد و فردوسی و ابوریحان بیرونی را به دربار خود دعوت نمود.[۲۷۷] او ترجیح داد که شهرت و جلالش به زبان فارسی ثبت گردد و صدها شاعر پارسی‌گوی در دربار او جمع شدند.[۲۷۸] وی کتابخانه‌های زیادی از ری و اصفهان به پایتخت خود آورد.[۲۷۹] با فتح ری و اصفهان به دست سلطان محمود، ادبیات فارسی در آذربایجان و عراق عجم گسترش یافت.[۲۸۰] غزنویان نوشته‌های تاریخی به زبان فارسی تدوین کردند.[۲۸۱] تارخ بیهقی که در نیمه دوم قرن یازدهم نوشته شده‌است، نمونه ای از آن است.[۲۸۲] با فتح شمال هند توسط سلطان محمود غزنوی، فرهنگ و ادبیات فارسی به لاهور راه یافت شد، که بعدها شعرای مشهوری همچون مسعود سعد سلمان در هندوستان پرورش یافتند.[۲۸۳] لاهور، تحت حکومت غزنویان در قرن یازدهم، دانشمندان پارسی را از خراسان، هند و آسیای مرکزی جلب کرد و به یک مرکز مهم فرهنگی زبان و ادبیات پارسی تبدیل شد. 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
✅بیشترین گستره فرمانروایی غزنویان 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
نامه های مولی امیرالمومنین قسمت ۷۱ نامه ۴۴ و من كتاب له (ع) (۴۴) إلى زياد بن أبيه، و قد بلغه أنّ معاوية كتب إليه يريد خديعته باستلحاقه: وَ قَدْ عَرَفْتُ أَنَّ مُعَاوِيَةَ كَتَبَ إِلَيْكَ يَسْتَزِلُّ لُبَّكَ، وَ يَسْتفِلُّ غَرْبَكَ، فَاحْذَرْهُ، فَإِنَّمَا هُوَ الشَّيْطَانُ: يَأْتِي الْمَرْءَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ، وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ، لِيَقْتَحِمَ غَفْلَتَهُ، وَ يَسْتَلِبَ غِرَّتَهُ. وَ قَدْ كَانَ مِنْ أَبِي سُفْيَانَ فِي زَمَنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَلْتَةٌ مِنْ حَدِيثِ النَّفْسِ، وَ نَزْغَةٌ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ: لَايَثْبُتُ بِهَا نَسَبٌ، وَ لَايُسْتَحَقُّ بِهَا إِرْثٌ، وَ الْمُتَعَلِّقُ بِهَا كَالْوَاغِلِ الْمُدَفَّعِ، وَالنَّوْطِ الْمُذَبْذَبِ. فَلما قرأ زياد الكتاب قال: شهد بها وربِّ الكعبة، و لم تزل في نفسه حتى ادّعاهُ معاويةُ. قال الرضي: قوله عليه السلام «الواغلُ»: هو الذي يهجم على الشرب ليشرب معهم، و ليس منهم، فلا يزال مدفعاً محاجزاً. و «النّوط المذبذبُ»: هو ما يناط برحل الراكب من قعب أو قدح أو ما أشبه ذلك، فهو أبداً يتقلقل إذ احث ظهره و استعجل سيره.   نامه ۴۴ به «زيادبن ابيه» و اين هنگامى بود كه به او گزارش رسيد، معاويه مى خواهد با ملحق ساختن زياد به فرزندان ابوسفيان وى را بفريبد (چون در نسب زياد سخن بود): من اطّلاع يافتم كه معاويه نامه اى برايت نوشته، تا عقلت را بدزدد و عزم و تصميمت را درهم بشكند، از او برحذر باش كه شيطان است. از هر طرف به سراغ انسان مى آيد... از پيش رو، پشت سر، از راست و چپ مى آيد تا در حال غفلت، او را تسليم خود سازد و درك و شعورش را بدزدد. (آرى) ابوسفيان در زمان عمربن خطاب سخنى بيهوده و بدون انديشه از پيش خود و با تحريكات شيطان مى گفت؛ ولى اين سخن آن قدر بى پايه است كه نه با آن نسب ثابت مى شود و نه استحقاق ميراث مى رود. كسى كه به چنين سخنى متمسّك شود، همچون بيگانه اى است كه در جمع مى خوارگان وارد شود و بخواهد با آنان دم زند كه بالاخره همه آن را كنار مى زنند و از جمع خود منعش مى نمايند و يا همانند ظرفى است كه به بار مركبى بياويزند كه با حركت مركب همواره در تزلزل و اضطراب است. هنگامى كه «زياد» اين نامه را مطالعه كرد گفت: به پروردگار كعبه سوگند كه امام عليه السلام با اين نوشته شهادت بر اين مطلب (كه در دل من بوده) داده است و اين همچنان در قلبش بود تا زمانى كه معاويه او را دعوت به ملحق شدن نمود. شريف رضى رحمه الله مى گويد: «واغل» كسى است كه براى نوشيدن مى هجوم مى آورد ولى جزو گروه مى خواران نيست، و همواره وى را عقب مى رانند، و «نوط المذبذب» ظرفى است كه در كنار مركب مى آويزند. همواره در حركت است و از اين طرف به آن طرف مى افتد، و هرگاه مركب پشتش را حركت دهد و يا در راه رفتن عجله كند مى لرزد. ع 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆این‌جا دعوا بر سر حجاب نیست‼️ 🔺تعدادی از پدران آمریکایی با معلمین مدرسه فرزندان خود درگیر شده‌اند، چون آنها مفاسد شنیع اخلاقی، مانند هم‌جنس‌بازی، تغییر جنسیت و هرنوع مسائل جنسی را به عنوان "ارزش‌های مدرن" به دانش آموزان ابتدایی "آموزش اجباری" می‌دهند‼️ 🔰شاید ۲۰۰سال پیش، کسی تصور نمی‌کرد که محصول طبیعی "لیبرال دموکراسی" دین‌گریز که بعد از جنگ‌های ناپلئون بناپارت، همه‌ی ارزش‌های کلیسایی را خنثی می‌کرد، تدریجا به استبدادجهانی در تحمیل "ضدارزش‌ها" به نسل بشر منجر شود! 🔥هنجارشکنی نسبت به حجاب زنان و دختران که بعد از آشفتگی‌های ناشی از جنگ اول در اروپا و امریکا عمومیت یافت، بعد از جنگ دوم، خیلی سریع به سمت "برهنگی زنان" در سینما و تئاتر و مجامع عمومی کشیده شد! 💥فروپاشی ارزش‌های اخلاقی در جوامع غربی، مبانی ازدواج و حریم زوجیت را متزلزل ساخت و کانون خانواده را بی‌خاصیت نمود و در نتیجه دو گروه اجتماعی "بی‌پناه" شدند: 🔹اول- "زنان" که به ابزار شهوترانی مردان هرزه‌طلب تبدیل شدند 🔸دوم- "کودکان" که در اوج بی‌پناهی و سرگردانی، مورد هرنوع سوءاستفاده فرصت‌طلبان قرار گرفتند‼️ 🔺اینک، در حالی‌که ما بر سر حجاب و پوشش عفیفانه زنان نجیب و دختران پاک ایرانی با پیروان و مقلدان غرب درگیر هستیم، در آمریکا و اروپا، دعوا بر سر صیانت از "آزادی نجابت" و حفظ "باقیمانده حیای انسانی" برای کودکان خردسال دبستانی است‼️ 🤲با خیرخواهی و محبت، مراقب داشته‌های انسانی جامعه در پرتو شریعت اسلام و اخلاق نجیبانه فرهنگ ایرانی خود باشیم🤲 👤 محمدعلی رامین 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🔴زیباتر از شادی روی لب دختر کاپشن صورتی با گوشواره‌های قلبی نیست. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
تاریخ اسلام برگزیده منتهی الآمال شیخ عباس قمی قسمت ۴۴ معجزات پيامبر در سفر جنگ تبوك: در اين سفر معجزات بسيار از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم ظاهر شد مانند اخبار آنحضرت از سخنان منافقين و تكلم آن حضرت با كوه و جواب او به لسان فصيح و مكالمه آنحضرت با جني كه به صورت مار بزرگ در سر راه پديدار شده بود و خبر دادن آن حضرت از شتري كه گم شده بود و زياد شدن آب چشمه تبوك به بركت آنحضرت الي غير ذلك. بالجمله، رسول خداي صلي الله عليه و آله و سلم وارد تبوك گشت، چون خبر ورود آنحضرت در اراضي تبوك پراكنده شد، هراقليوس كه امپراطور اروپا و ممالك شام و بيت المقدس بود و در حمص جاي داشت و از نخست به حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم ارادتي داشت و به روايتي مسلماني گرفت، مردم مملكت را به تصديق پيغمبر صلي الله عليه و آله وسلم دعوت كرد، مردم سر برتافتند و چنان برفتند كه هراقليوس بيمناك شد كه مبادا پادشاهي او تباهي گيرد، لاجرم دم فرو بست و از آن سوي چون پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بدانست كه آهنگ قيصر به سوي مدينه خبري به كذب بوده است صناديد اصحاب را طلبيد و فرمود: شما چه مي انديشيد از اينجا آهنگ روم كنيم تا مملكت بني الاصفر را فرو گيريم يا به مدينه مراجعت نمائيم؟ بعضي صلاح را درمراجعت ديدند، پس حضرت از تبوك به جانب مدينه رهسپار گشت. توطئه براي كشتن پيامبر در عقبه: و در مراجعت قصه اصحاب عقبه روي داد و ايشان جماعتي از منافقين بودند كه ميخواستند در عقبه شتر پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را رم دهند وآنحضرت را بكشند، چون كمين نهادند جبرئيل پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را از ايشان آگهي داد. پس حضرت سوار شد و عمار ياسر را فرمود تا مهار شتر را می كشيد و حذيفه را فرمود تا شتر را براند چون به عقبه رسيد فرمان كرد كه كسي قبل از آنحضرت بر عقبه بالا نرود و خود بر آن عقبه شد سواران را ديد كه برقعها آويخته بودند كه شناخته نشوند پس حضرت بانگ بر ايشان زد، آن جماعت روي برتافتند وعمار با حذيفه پيش شده بر روي شتران ايشان همي زد تا هزيمت شدند. پس پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به حذيفه فرمود: شناختي اين جماعت را؟ عرض كرد: چون چهره‌هاي خود را پوشيده بودند نشناختم، پس پيغمبر نامهاي ايشان را برشمرد و فرمود اين سخن با كس مگوي و لذا حذيفه در ميان صحابه ممتاز بود به شناختن منافقين. [۳۰۲] و در شأن او مي‌گفتند: صاحب السر الذي لايعلمه غيره. و هم در مراجعت از تبوك حضرت رسول صلي الله عليه وآله و سلم مسجد ضرار را كه منافقين بنا كرده بودند مقابل مسجد قبا و ميخواستند ابوعامر فاسق را براي آن بياورند، فرمان داد كه خراب كنند و آتش زنند، پس آن مسجد را آتش زدند و از بنيان كندند و در شأن اين مسجد ومسجد قبا نازل شده: (والذين اتخذوا مسجدا ضرارا.. ). [۳۰۳]. بالجمله، حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم وارد مدينه گشت و به قولي هنوز از ماه رمضان چيزي باقي بود پس نخست چنانكه قانون آن حضرت بود به مسجد درآمد و دو ركعت نماز گذاشت پس از مسجد به خانه خود تشريف برد. و بعد از مراجعت آنحضرت از تبوك در عشر آخر شوال، عبدالله بن ابي كه رئيس منافقين بود مريض شد و بيست روز در بستر بيماري بود و در ذي القعده وفات كرد. 🍃🍃🍃🍃🍃 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
پيامبر خدا صلي الله عليه وآله: انسان هميشه ميان دو روز واقع است؛ روز گذشته که اعمال آن محاسبه و بر آن مُهر زده شده است و روز آينده که نمي داند و شايد بدان نرسد. 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
گویند قبل از انقلاب مردی در شهر خوی بود که به او تِرمان می‌گفتند. او شیرین‌عقل بود و گاهی سخنان حکیمانه‌ی عجیبی می‌گفت. مرحوم پدرم نقل می‌کرد، در سال ۱۳۴۵ برای آزمون استخدامی معلمی از خوی قصد سفر به تبریز را داشتم‌. ساعت ده صبح گاراژ گیتیِ خوی رفتم و بلیط گرفتم. از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم ، نزدیک رفتم دیدم، ترمان زیرش کارتُنی گذاشته و سیگاری دود می‌کند. یک اسکناس پنج تومانی نیت کردم به او بدهم‌. او از کسی بدون دلیل پول نمی‌گرفت‌. باید دنبال دلیلی می‌گشتم تا این پول را از من بگیرد‌. گفتم‌: ‌ترمان، این پنج تومان را بگیر به حساب من ناهاری بخور و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم. ترمان از من پرسید: ساعت چند است‌؟ گفتم: نزدیک ۱۰. گفت: ببر نیازی نیست. خیلی تعجب کردم که این سؤال چه ربطی به پیشنهاد من داشت؟ پرسیدم: ترمان، مگر ناهار دعوتی؟ گفت: نه. من پول ناهارم را نزدیک ظهر می‌گیرم. الان تازه صبحانه خورده‌ام. اگر الان این پول را از تو بگیرم یا گم می‌کنم یا خرج کرده و ناهار گرسنه می‌مانم. من بارها خودم را آزموده‌ام، خداوند پول ناهار مرا بعد اذان ظهر می‌دهد. واقعا متحیر شدم. رفتم و عصر برگشتم و دنبال ترمان بودم. ترمان را پیدا کردم. پرسیدم: ناهار کجا خوردی؟ گفت: بعد اذان ظهر اتوبوس تهران رسید‌. جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند‌. روشن کردم مهرم به دلش نشست و خندید، خندیدم و با هم دوست شدیم و مرا برای ناهار به آبگوشتی دعوت کرد‌. ترمانِ دیوانه، برای پول ناهارش نمی‌ترسید، اما بسیاری از ما چنان از آینده می‌ترسیم و وحشت داریم که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد، جمع کردن مال زیاد و آرزوهای طولانی و دراز داریم. ✅ از آنچه که داری، فقط آنچه که می‌خوری مال توست، سرنوشتِ بقیه‌ی اموالِ تو، معلوم نیست. 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ وَبَرِحَ الْخَفاءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️ 💔💔💔💔💔 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
کرامات معصومین قسمت ۱۳۰ کرامتی از حضرت علی اکبر علیه السلام: ✍علی اکبر مهدی پور حضرت علی اکبر در سیرت و صورت شبیه ترین مردمان به خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله و از نظر صولت و هیبت در میدان نبرد، یادآور دلاوری‌های حیدر کرّار امیرموءمنان علیه السلام بود. [۱] میلاد مسعود حضرت علی اکبر روز یازدهم شعبان سال ۳۳ هجری [۲] و سن مبارکش به هنگام شهادت ۲۷ سال بود و به اتّفاق مورّخان از امام سجّاد علیه السلام از نظر سِنّی بزرگ تر بود. [۳] مادرش «لیلا» دختر ابومرّة بن عروة بن مسعود ثقفی، از یک خاندان اصیل و شریف بود، که از رسول خدا روایات فراوانی در شرافت و جلالت قدر عروة بن مسعود رسیده است. [۴] عروة بن مسعود شخصیّت برجسته ی قریش بود که در قرآن کریم به او اشاره شده، آنجا که قریش گفتند: «لَوْلاَ نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَی رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ»؛ پس چرا این قرآن به یکی از دو مرد بزرگ از دو قریه نازل نشده؟ [۱] که منظور ولید بن مغیره از مکه و عروة بن مسعود از طائف می‌باشد. [۲] در صلح حدیبیّه نیز از سوی قریش صلح نامه را او امضا کرد. [۳] حضرت علی اکبر بدون تردید ازدواج کرده بود و صاحب فرزند بود. در زیارتنامه ی مأثور که با سند صحیح از امام صادق علیه السلام رسیده، آمده است: صلّی اللّه علیک وعلی عترتک وأهل بیتک وآبائک وأبنائک؛ خدا درود بفرستد بر تو و عترت تو و اهل بیت تو و پدران و فرزندان تو... [۵] این فراز صراحت دارد که آن حضرت فرزندان و همسر یا همسرانی داشته است. در فراز دیگری از همین زیارتنامه آمده است: صلی اللّه علیک یا أبا الحسن؛ درود خداوند بر تو ای اباالحسن. [۶] بر این اساس، کنیه ی آن حضرت «ابوالحسن» می‌باشد و شاید یکی از فرزندان آن حضرت «حسن» باشد. در چندین فراز از زیارت مخصوص روز اوّل رجب، تعبیراتی در حق حضرت علی اکبر علیه السلام به کار رفته که صراحت در عصمت آن حضرت دارد. حضرت علی اکبر علیه السلام در نزد پدر بزرگوارش آن قدر عزیز بود که در دوران صباوت در غیر موسمش از پدرش انگور طلبید، امام حسین علیه السلام از طریق اعجاز از زیر سقف، از کنار ستون مسجد برای او انگور عطا نمود. [۱] شاید به همین دلیل بود که روز عاشورا از پدر بزرگوارش آب مطالبه نمود، زیرا انتظار داشت که آن حضرت از طریق اعجاز او را سیراب کند، تا به میدان بازگشته و با دشمنان خدا بهتر نبرد کند. حضرت علی اکبر علیه السلام نخستین شهید از خاندان پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در روز عاشورا بود. [۲] از این رهگذر در زیارتنامه ی آن حضرت آمده است: السّلام علیک یا اوّل قتیل من نسل خیر سلیل، من سلالة ابراهیم الخلیل؛ سلام بر تو، ای نخستین شهید از نسل بهترین خاندان، از تبار حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام. [۳] این زیارتنامه از سوی امام هادی علیه السلام به سال ۲۵۲ قمری صادر شده و به زیارت ناحیه ی مقدسه معروف می‌باشد. [۴] از حضرت علی اکبر علیه السلام کرامات فراوان مشاهده شده که یک مورد آن به صورت مستند به ما رسیده، آن را در اینجا نقل می‌کنیم: در حدود شصت سال پیش یک نفر مسیحی به نام: «سیمون»، قسمت نجّاری شرکت مهمّی را در حصارک کرج بر عهده داشت. روزی پزشکی که در آن شرکت کار می‌کرد، شمایل حضرت علی اکبر علیه السلام را آورد و از آقای سیمون خواست که آن را قاب کند. سیمون پرسید که این شمایل کیست؟ آن پزشک در حدّ اطّلاعات خود، شمّه ای از فضایل و مناقب آن حضرت را برای ایشان برشمرد. سیمون به شدّت به آن شمایل دلبستگی پیدا کرد، آن را قاب کرده و در مقابلش نصب کرد. به هنگام صرف غذا، میز غذا را در مقابل آن شمایل قرار داد و مشغول غذا شد. بطری شراب را آورد، درش را باز کرد، لیوان را پُر کرد و روی میز نهاد، هنگامی که به طرف لیوان دست برد، آن را خالی یافت! دست به طرف بطری برد و آن را نیز خالی یافت! او متوجّه شد که صاحب شمایل نخواسته او با این نوشیدنی آلوده شود و لذا یک چنین کرامتی را بروز داده است. سیمون به شدّت تحت تأثیر قرار گرفت، بدنش لرزید، به خدمت سید محمد تقی اشرفی رفت و از او راه تشرّف به اسلام را فرا گرفت و مسلمان شد. این کرامت باهره را مرحوم آیة اللّه سید نور الدّین میلانی (۱۳۳۵ ۱۴۲۵ قمری) بدون واسطه از سید محمد تقی اشرفی برای نگارنده نقل فرمود. سید محمد تقی اشرفی، فرزند سید عبدالغفّار مازندرانی، متوفای ۱۳۶۵ قمری، از اساتید بزرگ نجف اشرف، از شاگردان آخوند خراسانی و از استوانه‌های علمی و اخلاقی زمان خود بود. [۱] 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸 🌸 سلام ای نهایتِ آرزویِ لیله الرغائبم: 🌸شاید این جمعه بیاید شایـد 🌸پرده از چهره گشاید شایـد شــایـد ... 🎙حاج محمود کریمی 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🌸🌸 🌸 سلام ای نهایت تمنای ما: ای همه شکلِ تو مَطبوع و همه جایِ تو خوش دلم از عشوهٔ شیرینِ شِکرخایِ تو خوش همچو گلبرگِ طَری هست وجودِ تو لطیف همچو سروِ چمنِ خُلد سراپای تو خوش شیوه و نازِ تو شیرین، خط و خالِ تو مَلیح چشم و ابرویِ تو زیبا، قد و بالایِ تو خوش هم گلستانِ خیالم ز تو پُر نقش و نگار هم مَشامِ دلم از زلفِ سَمَن سایِ تو خوش در رَهِ عشق که از سیلِ بلا نیست گذار کرده‌ام خاطرِ خود را به تمنایِ تو خوش شُکرِ چشمِ تو چه گویم؟ که بِدان بیماری می‌کُنَد دَردِ مرا از رخِ زیبایِ تو خوش در بیابانِ طلب گر چه ز هر سو خطریست می‌رود حافظِ بی‌دل به تَوَلّایِ تو خوش 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸 🌸 السلام علیک یا جواد الائمه: نقاره‌زنی شب میلاد امام جواد(ع) در حرم مطهر رضوی 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
امام جواد علیه السلام محمد بن علی بن موسی مشهور به امام جواد و امام محمدِ تقی (۱۹۵-۲۲۰ق) امام نهم شیعیان اثناعشری است. کنیه او ابوجعفر ثانی است و ملقب به جواد و ابن الرضا بود. ملقب شدن او به جواد را به دلیل کثرت بخشش و احسان او دانسته‌اند. امام جواد علیه السلام نهمین امام شیعیان نام محمد بن علی بن موسی کنیه ابوجعفر و ابوعلی زادروز ۱۰ رجب، ۱۹۵ق. زادگاه مدینه مدت امامت ۱۷ سال ( ۲۰۳ تا ۲۲۰ق) شهادت آخر ذی‌القعده، ۲۲۰ق. مدفن کاظمین محل زندگی مدینه، بغداد لقب(ها) جواد، تقی، ابن الرضا پدر علی بن موسی بن جعفر مادر سبیکه همسر(ان) سمانه مغربیه، ام فضل فرزند(ان) علی، موسی، حکیمه، زینب، فاطمه، امامه طول عمر ۲۵ سال امام جواد ۱۷ سال امامت کرد که با حکومت مأمون عباسی و معتصم عباسی همزمان بود. براساس نقل بیشتر منابع، امام جواد(ع) در آخر ذی‌القعده سال ۲۲۰ق در ۲۵ سالگی مسموم و به شهادت رسید. در میان امامان شیعه، وی جوان‌ترین امام در هنگام شهادت بوده است. او در کنار جدش موسی بن جعفر(ع) در مقبره قریش در کاظمین به خاک سپرده شد 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🌸🌸 🌸   قومی به جهان ز حب دنیا محظوظ خلقی به خیال خلد و طوبی محظوظ ارزانی آن دو فرقه باد این دو مقام مائیم فقط به عشق مولا محظوظ" 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🔴وقتی مجاهدی به شهادت می‌رسد، زنی دوباره شهید می‌شود وقتی مجاهدی می‌رود، زنی مجال می‌باید تا دوباره عاشق‌تر شود. زنی دوباره مجال می‌یابد بدون ترس از دست دادن، از سالها سختی که برای اعتلای دین و پرستاری و یاری یک مرد مجاهد کشیده است بگوید. بانو، با وقار ایستاده و در عین شکوه می‌گوید شهید آرام خوابیده است. اما نمی‌گوید من نیز سالها بی‌قرار خوابهای نداشته‌اش بودم . بانو آرام است چون یارش آرمیده است. اما در دلش شعله‌ای روشن شده است به نام درد فراق که تا بهشت او را خواهد برد. این شکوه و آرامش در هنگام جدایی را فقط می‌شود در مکتب زنان زینبی و مردان علوی یافت. ❤️❤️❤️❤️❤️ به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
 کرامات معصومین: قسمت ۱۳۱ ✍علی میرخلف زاده پسر هارون: هارون الرشيد پسري داشت به نام قاسم كه برعكس پدرش انسان با تقوا و زاهد و عاشق اهلبيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) بود و كاري هم به كارهاي پدرش نداشت بلكه گاهي اوقات به كارهاي پدرش و كسانيكه در اطراف پدرش بودند اعتراض مي‌كرد. روزي هارون با وزراء نشسته بود، قاسم مؤتمن آمد و از كنارشان گذشت، جعفر برمكي بي اختيار خنده بلندي نمود. هارون سبب خنده را پرسيد. جعفر گفت: براي اين خنديدم كه اين پسر آبروي تو را در برابر شاهان برده بعلت اينكه با اين لباسهاي مندرس و نشستن با طبقات فقير در شأن پسر سلطان نيست. هارون گفت او را به مجلس آوريد. آوردند گفت: پسرم تو را چه شده كه با اين وضع رقت بار حركت مي‌كني و مرا نزد سلاطين بي آبرو كردي؟ قاسم بدون تأمل گفت: پدر من چه كنم بجرم اينكه پسر خليفه هستم نزد اهل اللّه آبرو ندارم. خليفه لبخندي زد و گفت فهميدم تو چرا اين رقم زندگي مي‌كني براي اينكه تا بحال ترا منصبي نداديم، دنباله اين كلمات فرمان حكومت مصر را بنامش نوشت. قاسم گفت: بايد براي رضاي خدا مرا رها كني مرا با حكومت چه كار من مايلم تا عمر داشته باشم دقيقه اي از ذكر خدا غافل نشوم. وزراء گفتند حكومت با عبادت منافات ندارد هم حكومت كن و يك گوشه از قصر بعبادت مشغول شو. سپس همه تبريك مقام به او گفتند و بنا شد فردا صبح بيايد و فرمان از پدر گرفته بطرف مصر برود. شب پا به فرار گذاشت و ناپديد شد. مأمورين خليفه هر چه بجستجوي او رفتند ولي آثاري بدست نياورند مگر يك اثر پايش روي زمين ديده شد كه تا لب آب آمده بود و معلوم نيست به آسمان رفته يا به زمين فرو رفته يا خود را بدريا انداخته. هارون بتمام حكام ولايات نامه اي نوشت كه پسرم قاسم را هر كجا يافتيد محترمانه بطرف من روانه كنيد. از آن طرف در شهر بصره عبداللّه بصري ديوار خانه اش خراب شد به دنبال عمله اي مي‌گشت تا رسيد كنار مسجد جواني را ديد كه نشسته و قرآن مي‌خواند. گفت پسر حاضري خانه من كار كني و مزد بگيري. جوان گفت آري خدا بنده اش را آفريده كه هم كار كند هم استراحت نمايد و هم عبادت كند. قبول كرد با يك درهم كه فراد صبح بخانه عبداللّه كار كند. شروع بكار كرده. عبداللّه مي‌گويد شب شد ديدم اين جوان بقدر سه نفر كار كرده خواستم بيشتر به او مزد بدهم، قبول نكرد و يك درهم گرفت و رفت. فردا صبح بسراغش رفتم اثري از او نديدم از حالش. جستجو كردم گفتند اين جوان هفته اي يكروز كار مي‌كند و بقيه ايام هفته به عبادت مشغول است. صبر كردم هفته ديگر رفتم او را بخانه آوردم كار كرد و مزدش را گرفت و رفت، هفته ديگر رفتم او را بخانه خود براي كار بياورم گفتند مريض است و در فلان خرابه بستري مي باشد داخل خرابه شدم او را ديدم كه در حال احتضار است كنار بالين او نشستم چشم باز كرد خود را به او معرفي كردم. گفت: عبداللّه چون مي‌دانم مي‌خواهم بميرم خود را بتو معرفي مي‌كنم بدان من قاسم مؤتمن پسر هارون الرشيدم پشت پا بخانه پدر زده بفكر عبادت خدا به اين شهر آمدم. آخرين ساعت عمر من است وصيتهاي مرا گوش بده: قرآن مرا بكسي بده كه برايم قرآن بخواند لباسهاي مرا به آنكس بده كه قبري برايم تهيه كند و در اين حال انگشتري را از دست بيرون آورده و گفت اين انگشتري است كه پدرم هارون بدستم كرده، برو بغداد روزهاي دوشنبه پدرم سواره از بازار عبور مي‌كند براي آن كسانيكه حاجتي دارند يا به آنها ظلمي رسيده است شخصا رسيدگي مي‌كند. نزد پدرم برو و اين انگشتر را به او بده و بگو پسرت قاسم در آخرين وصيت خود گفت: بابا معلوم است تو قدرت جواب در روز حساب و قيامت را داري اين انگشتر هم مال خودت باشد. عبداللّه مي‌گويد: هنوز وصيت او تمام نشده بود همينطور كه مشغول حرف زدن بود حركت كرد و صدا زد: آقا خوش آمديد آقائي فرموديد. عبداللّه مي‌گويد: متحير ماندم كسي را نمي ديدم اين جوان با چه كسي صحبت مي‌كند جوان صدا زد: عبداللّه برو كنار و مؤدب بايست آقايم علي بن ابيطالب (ع) است ببالينم تشريف آورده اند. گر طبيبانه بيائي بسر بالينم بدو عالم ندهم لذّت بيماري را * آقا رسول اكرم (ص) فرمود: هيچ كس از شيعيان آقا علي (ع) از دنيا نمي رود مگر آنكه از حوض كوثر بكامش مي‌چشانند. و سقايش آقا علي است و هر كس كه از دنيا برود آقا علي به ديدن و ملاقات او مي‌آيد. 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
46.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌸 🌸 السلام علیک یا مولانا امیرالمومنین ع: تو که بردی دلارو تر کن از می لبا رو جلوگر کردی خدا را علی عالی علی اعلا علی اعلم تویی تمام تار و پود و بود و نبودم 🎙محمود کریمی 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🌸🌸 🌸 السلام علیک یا امیرالمومنین: 🌸من دیده به احسان علی دارم و بس 🌸سر در خط فرمان علی دارم و بس 🌸هر کس زده دست خود به دامان کسی 🌸من دست به دامان علی دارم وبس   🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅پدر مهربان 👌شیعه هیچ وقت نا امید نمیشه 🤲اللهم عجل لولیک الفرج 🎙استاد عالی 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
 کرامات معصومین: قسمت ۱۳۲ ✍علی میرخلف زاده فرياد رس: در كتاب مستدرك الوسائل مرحوم حاجي نوری عليه الرحمه از يكي از مشايخ بزرگ نقل مي‌كرد كه ايشان فرمود: در قريه ما مسجدي بود كه متولي آن بنام محمد بن ابي اذينه بود اين جناب شيخ متولي مسجد و مدرس نيز بود و هر روز در وقت معين مسجد مي‌آمد و همآنجا نيز درس مي‌داد. روزي شاگردان هر چه منتظر شدند استاد نيامد دنبالش فرستادند و احوالش را پرسيدند گفتند شيخ بستري شده است. همه بر خواستيم به عيادتش رفتيم ديديم شيخ در رختخواب افتاده و قطيفه اي سرتاپايش را پوشانيده است و ناله مي‌كند و فرياد مي‌زند سوختم سوختم. احوالش را پرسيديم؟ گفت: سرتاپايم مي‌سوزد مگر رانهايم. پرسيديم چطور شده سوخت؟ گفت: شب گذشته خوابيدم در عالم رؤيا ديدم قيامت برپا شده و جهنم را آورده اند. پل صراط را روي آن گذاشته تا مردم از روي آن بگذرند و من هم از كساني بودم كه مي‌بايستي رد مي‌شدم، اوّل حركتم خوب بود امّا هر چه بيشتر جلو مي‌رفتم سخت تر مي‌شد زيرپايم باريكتر مي‌شد و جهنم شعله ورتر مي‌شد. آتش سياه زير پايم موج مي‌زد يك پايم مي‌خواست بيفتد با پاي ديگر خودم را نگه داشتم بالاخره كار بجائي رسيد كه افتادم. شراره آتش مرا رو به پائين كشانيد چيزي نمي ديدم حيرت و ترس و اضطراب مرا گرفته هر چه دست اينطرف و آنطرف مي‌زدم بجائي نمي رسيد فريادرسي نبود. ناگهان بدلم گذشت مگر نه علي (ع) فريادرس است علاقه به علي (ع) كار خودش را كرد و گفتم يا علي ادركني، اي علي بفريادم برس. تا اين جمله را بر دل و زبانم گذرانيدم نور علي (ع) را بالاي سر خود احساس كردم سرم را بالا كردم ديدم آقا اميرالمؤمنين علي (ع) روي صراط ايستاده است و به من فرمود: دستت را به من بده دست دراز كردم آقا علي (ع) دست شريف و مبارك را جلو آورد آتش كنار رفت دست لطف و عنايت آقا علي (ع) آمد و مرا از جاذبه آتش گرفت و بالا آورد دست روي رانهايم كشيد. وحشت زده از خواب بيدار شدم تمام بدنم مي‌سوخت جز همان جائي را كه آقا علي اميرالمؤمنين (ع) دست گذارده بود. قطيفه را كنار زد فقط قسمتهائي از رانش سالم بود، بقيه بدنش همه تاول زده بود و سه ماه معالجه مي‌كرد تا خوب شد و هر وقت در مجلسي از او سؤال مي‌كردند و شرح ماجرا را مي‌گفت از هول تب مي‌كرد. 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸السلام علیک یا مولانا امیرالمومنین: یک رشته عشق بسته بر گردن من سررشته اختیار در دست علی 🎙محمود کریمی 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea