eitaa logo
مهدیه
751 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
20 فایل
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی @khadememahdeea : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸 🌸 سلام ای نهایت تمنای ما: ای همه شکلِ تو مَطبوع و همه جایِ تو خوش دلم از عشوهٔ شیرینِ شِکرخایِ تو خوش همچو گلبرگِ طَری هست وجودِ تو لطیف همچو سروِ چمنِ خُلد سراپای تو خوش شیوه و نازِ تو شیرین، خط و خالِ تو مَلیح چشم و ابرویِ تو زیبا، قد و بالایِ تو خوش هم گلستانِ خیالم ز تو پُر نقش و نگار هم مَشامِ دلم از زلفِ سَمَن سایِ تو خوش در رَهِ عشق که از سیلِ بلا نیست گذار کرده‌ام خاطرِ خود را به تمنایِ تو خوش شُکرِ چشمِ تو چه گویم؟ که بِدان بیماری می‌کُنَد دَردِ مرا از رخِ زیبایِ تو خوش در بیابانِ طلب گر چه ز هر سو خطریست می‌رود حافظِ بی‌دل به تَوَلّایِ تو خوش 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸 🌸 السلام علیک یا جواد الائمه: نقاره‌زنی شب میلاد امام جواد(ع) در حرم مطهر رضوی 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
امام جواد علیه السلام محمد بن علی بن موسی مشهور به امام جواد و امام محمدِ تقی (۱۹۵-۲۲۰ق) امام نهم شیعیان اثناعشری است. کنیه او ابوجعفر ثانی است و ملقب به جواد و ابن الرضا بود. ملقب شدن او به جواد را به دلیل کثرت بخشش و احسان او دانسته‌اند. امام جواد علیه السلام نهمین امام شیعیان نام محمد بن علی بن موسی کنیه ابوجعفر و ابوعلی زادروز ۱۰ رجب، ۱۹۵ق. زادگاه مدینه مدت امامت ۱۷ سال ( ۲۰۳ تا ۲۲۰ق) شهادت آخر ذی‌القعده، ۲۲۰ق. مدفن کاظمین محل زندگی مدینه، بغداد لقب(ها) جواد، تقی، ابن الرضا پدر علی بن موسی بن جعفر مادر سبیکه همسر(ان) سمانه مغربیه، ام فضل فرزند(ان) علی، موسی، حکیمه، زینب، فاطمه، امامه طول عمر ۲۵ سال امام جواد ۱۷ سال امامت کرد که با حکومت مأمون عباسی و معتصم عباسی همزمان بود. براساس نقل بیشتر منابع، امام جواد(ع) در آخر ذی‌القعده سال ۲۲۰ق در ۲۵ سالگی مسموم و به شهادت رسید. در میان امامان شیعه، وی جوان‌ترین امام در هنگام شهادت بوده است. او در کنار جدش موسی بن جعفر(ع) در مقبره قریش در کاظمین به خاک سپرده شد 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🌸🌸 🌸   قومی به جهان ز حب دنیا محظوظ خلقی به خیال خلد و طوبی محظوظ ارزانی آن دو فرقه باد این دو مقام مائیم فقط به عشق مولا محظوظ" 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🔴وقتی مجاهدی به شهادت می‌رسد، زنی دوباره شهید می‌شود وقتی مجاهدی می‌رود، زنی مجال می‌باید تا دوباره عاشق‌تر شود. زنی دوباره مجال می‌یابد بدون ترس از دست دادن، از سالها سختی که برای اعتلای دین و پرستاری و یاری یک مرد مجاهد کشیده است بگوید. بانو، با وقار ایستاده و در عین شکوه می‌گوید شهید آرام خوابیده است. اما نمی‌گوید من نیز سالها بی‌قرار خوابهای نداشته‌اش بودم . بانو آرام است چون یارش آرمیده است. اما در دلش شعله‌ای روشن شده است به نام درد فراق که تا بهشت او را خواهد برد. این شکوه و آرامش در هنگام جدایی را فقط می‌شود در مکتب زنان زینبی و مردان علوی یافت. ❤️❤️❤️❤️❤️ به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
 کرامات معصومین: قسمت ۱۳۱ ✍علی میرخلف زاده پسر هارون: هارون الرشيد پسري داشت به نام قاسم كه برعكس پدرش انسان با تقوا و زاهد و عاشق اهلبيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) بود و كاري هم به كارهاي پدرش نداشت بلكه گاهي اوقات به كارهاي پدرش و كسانيكه در اطراف پدرش بودند اعتراض مي‌كرد. روزي هارون با وزراء نشسته بود، قاسم مؤتمن آمد و از كنارشان گذشت، جعفر برمكي بي اختيار خنده بلندي نمود. هارون سبب خنده را پرسيد. جعفر گفت: براي اين خنديدم كه اين پسر آبروي تو را در برابر شاهان برده بعلت اينكه با اين لباسهاي مندرس و نشستن با طبقات فقير در شأن پسر سلطان نيست. هارون گفت او را به مجلس آوريد. آوردند گفت: پسرم تو را چه شده كه با اين وضع رقت بار حركت مي‌كني و مرا نزد سلاطين بي آبرو كردي؟ قاسم بدون تأمل گفت: پدر من چه كنم بجرم اينكه پسر خليفه هستم نزد اهل اللّه آبرو ندارم. خليفه لبخندي زد و گفت فهميدم تو چرا اين رقم زندگي مي‌كني براي اينكه تا بحال ترا منصبي نداديم، دنباله اين كلمات فرمان حكومت مصر را بنامش نوشت. قاسم گفت: بايد براي رضاي خدا مرا رها كني مرا با حكومت چه كار من مايلم تا عمر داشته باشم دقيقه اي از ذكر خدا غافل نشوم. وزراء گفتند حكومت با عبادت منافات ندارد هم حكومت كن و يك گوشه از قصر بعبادت مشغول شو. سپس همه تبريك مقام به او گفتند و بنا شد فردا صبح بيايد و فرمان از پدر گرفته بطرف مصر برود. شب پا به فرار گذاشت و ناپديد شد. مأمورين خليفه هر چه بجستجوي او رفتند ولي آثاري بدست نياورند مگر يك اثر پايش روي زمين ديده شد كه تا لب آب آمده بود و معلوم نيست به آسمان رفته يا به زمين فرو رفته يا خود را بدريا انداخته. هارون بتمام حكام ولايات نامه اي نوشت كه پسرم قاسم را هر كجا يافتيد محترمانه بطرف من روانه كنيد. از آن طرف در شهر بصره عبداللّه بصري ديوار خانه اش خراب شد به دنبال عمله اي مي‌گشت تا رسيد كنار مسجد جواني را ديد كه نشسته و قرآن مي‌خواند. گفت پسر حاضري خانه من كار كني و مزد بگيري. جوان گفت آري خدا بنده اش را آفريده كه هم كار كند هم استراحت نمايد و هم عبادت كند. قبول كرد با يك درهم كه فراد صبح بخانه عبداللّه كار كند. شروع بكار كرده. عبداللّه مي‌گويد شب شد ديدم اين جوان بقدر سه نفر كار كرده خواستم بيشتر به او مزد بدهم، قبول نكرد و يك درهم گرفت و رفت. فردا صبح بسراغش رفتم اثري از او نديدم از حالش. جستجو كردم گفتند اين جوان هفته اي يكروز كار مي‌كند و بقيه ايام هفته به عبادت مشغول است. صبر كردم هفته ديگر رفتم او را بخانه آوردم كار كرد و مزدش را گرفت و رفت، هفته ديگر رفتم او را بخانه خود براي كار بياورم گفتند مريض است و در فلان خرابه بستري مي باشد داخل خرابه شدم او را ديدم كه در حال احتضار است كنار بالين او نشستم چشم باز كرد خود را به او معرفي كردم. گفت: عبداللّه چون مي‌دانم مي‌خواهم بميرم خود را بتو معرفي مي‌كنم بدان من قاسم مؤتمن پسر هارون الرشيدم پشت پا بخانه پدر زده بفكر عبادت خدا به اين شهر آمدم. آخرين ساعت عمر من است وصيتهاي مرا گوش بده: قرآن مرا بكسي بده كه برايم قرآن بخواند لباسهاي مرا به آنكس بده كه قبري برايم تهيه كند و در اين حال انگشتري را از دست بيرون آورده و گفت اين انگشتري است كه پدرم هارون بدستم كرده، برو بغداد روزهاي دوشنبه پدرم سواره از بازار عبور مي‌كند براي آن كسانيكه حاجتي دارند يا به آنها ظلمي رسيده است شخصا رسيدگي مي‌كند. نزد پدرم برو و اين انگشتر را به او بده و بگو پسرت قاسم در آخرين وصيت خود گفت: بابا معلوم است تو قدرت جواب در روز حساب و قيامت را داري اين انگشتر هم مال خودت باشد. عبداللّه مي‌گويد: هنوز وصيت او تمام نشده بود همينطور كه مشغول حرف زدن بود حركت كرد و صدا زد: آقا خوش آمديد آقائي فرموديد. عبداللّه مي‌گويد: متحير ماندم كسي را نمي ديدم اين جوان با چه كسي صحبت مي‌كند جوان صدا زد: عبداللّه برو كنار و مؤدب بايست آقايم علي بن ابيطالب (ع) است ببالينم تشريف آورده اند. گر طبيبانه بيائي بسر بالينم بدو عالم ندهم لذّت بيماري را * آقا رسول اكرم (ص) فرمود: هيچ كس از شيعيان آقا علي (ع) از دنيا نمي رود مگر آنكه از حوض كوثر بكامش مي‌چشانند. و سقايش آقا علي است و هر كس كه از دنيا برود آقا علي به ديدن و ملاقات او مي‌آيد. 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
46.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌸 🌸 السلام علیک یا مولانا امیرالمومنین ع: تو که بردی دلارو تر کن از می لبا رو جلوگر کردی خدا را علی عالی علی اعلا علی اعلم تویی تمام تار و پود و بود و نبودم 🎙محمود کریمی 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🌸🌸 🌸 السلام علیک یا امیرالمومنین: 🌸من دیده به احسان علی دارم و بس 🌸سر در خط فرمان علی دارم و بس 🌸هر کس زده دست خود به دامان کسی 🌸من دست به دامان علی دارم وبس   🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅پدر مهربان 👌شیعه هیچ وقت نا امید نمیشه 🤲اللهم عجل لولیک الفرج 🎙استاد عالی 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
 کرامات معصومین: قسمت ۱۳۲ ✍علی میرخلف زاده فرياد رس: در كتاب مستدرك الوسائل مرحوم حاجي نوری عليه الرحمه از يكي از مشايخ بزرگ نقل مي‌كرد كه ايشان فرمود: در قريه ما مسجدي بود كه متولي آن بنام محمد بن ابي اذينه بود اين جناب شيخ متولي مسجد و مدرس نيز بود و هر روز در وقت معين مسجد مي‌آمد و همآنجا نيز درس مي‌داد. روزي شاگردان هر چه منتظر شدند استاد نيامد دنبالش فرستادند و احوالش را پرسيدند گفتند شيخ بستري شده است. همه بر خواستيم به عيادتش رفتيم ديديم شيخ در رختخواب افتاده و قطيفه اي سرتاپايش را پوشانيده است و ناله مي‌كند و فرياد مي‌زند سوختم سوختم. احوالش را پرسيديم؟ گفت: سرتاپايم مي‌سوزد مگر رانهايم. پرسيديم چطور شده سوخت؟ گفت: شب گذشته خوابيدم در عالم رؤيا ديدم قيامت برپا شده و جهنم را آورده اند. پل صراط را روي آن گذاشته تا مردم از روي آن بگذرند و من هم از كساني بودم كه مي‌بايستي رد مي‌شدم، اوّل حركتم خوب بود امّا هر چه بيشتر جلو مي‌رفتم سخت تر مي‌شد زيرپايم باريكتر مي‌شد و جهنم شعله ورتر مي‌شد. آتش سياه زير پايم موج مي‌زد يك پايم مي‌خواست بيفتد با پاي ديگر خودم را نگه داشتم بالاخره كار بجائي رسيد كه افتادم. شراره آتش مرا رو به پائين كشانيد چيزي نمي ديدم حيرت و ترس و اضطراب مرا گرفته هر چه دست اينطرف و آنطرف مي‌زدم بجائي نمي رسيد فريادرسي نبود. ناگهان بدلم گذشت مگر نه علي (ع) فريادرس است علاقه به علي (ع) كار خودش را كرد و گفتم يا علي ادركني، اي علي بفريادم برس. تا اين جمله را بر دل و زبانم گذرانيدم نور علي (ع) را بالاي سر خود احساس كردم سرم را بالا كردم ديدم آقا اميرالمؤمنين علي (ع) روي صراط ايستاده است و به من فرمود: دستت را به من بده دست دراز كردم آقا علي (ع) دست شريف و مبارك را جلو آورد آتش كنار رفت دست لطف و عنايت آقا علي (ع) آمد و مرا از جاذبه آتش گرفت و بالا آورد دست روي رانهايم كشيد. وحشت زده از خواب بيدار شدم تمام بدنم مي‌سوخت جز همان جائي را كه آقا علي اميرالمؤمنين (ع) دست گذارده بود. قطيفه را كنار زد فقط قسمتهائي از رانش سالم بود، بقيه بدنش همه تاول زده بود و سه ماه معالجه مي‌كرد تا خوب شد و هر وقت در مجلسي از او سؤال مي‌كردند و شرح ماجرا را مي‌گفت از هول تب مي‌كرد. 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸السلام علیک یا مولانا امیرالمومنین: یک رشته عشق بسته بر گردن من سررشته اختیار در دست علی 🎙محمود کریمی 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پنج دلیل برای حب علی علیه السلام 🎙استاد رفیعی 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ وَبَرِحَ الْخَفاءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️ 💔💔💔💔💔 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🌸🌸 🌸 سلام ای پادشه خوبان:   چو باد، عزمِ سرِ کویِ یار خواهم کرد نفس به بویِ خوشش مُشکبار خواهم کرد به هرزه بی می و معشوق عمر می‌گذرد بِطالتم بس از امروز کار خواهم کرد هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین نثارِ خاکِ رهِ آن نگار خواهم کرد چو شمعِ صبحدمم شد ز مهر او روشن که عمر در سر این کاروبار خواهم کرد به یادِ چشم تو خود را خراب خواهم ساخت بنایِ عهدِ قدیم استوار خواهم کرد صبا کجاست؟ که این جانِ خون گرفته چو گُل فدای نَکهَتِ گیسویِ یار خواهم کرد نفاق و زَرق نبخشد صفایِ دل حافظ طریقِ رندی و عشق اختیار خواهم کرده 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
31.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸گفتم غم تو دارم 🌸گفتا غمت سرآید 🌸گفتم که ماه من شو 🌸گفتا 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
 داستان های شگفت ✍آیت الله دستغیب قسمت ۴۱ عنایت حسین علیه السلام به زوار قبرش بعض از موثقین اهل علم در نجف اشرف نقل کردند از مرحوم عالم زاهد شیخ حسین بن شیخ مشکور که فرمود: در عالم رؤ یا دیدم در حرم مطهر حضرت سیدالشهداء علیه السّلام مشرف هستم و یک نفر جوان عرب وارد حرم شد و با لبخند به آن حضرت سلام کرد و حضرت هم با لبخند جوابش دادند. فردا شب که شب جمعه بود، به حرم مطهر مشرف شدم و در گوشه ای از حرم توقف کردم ناگاه همان عرب را که در خواب دیده بودم وارد حرم شد و چون مقابل ضریح مقدس رسید با لبخند به آن حضرت سلام کرد ولی حضرت سیدالشهداء علیه السّلام را ندیدم و مراقب آن عرب بودم تا ازحرم خارج شد، عقبش رفتم و سبب لبخندش را با امام علیه السّلام پرسیدم وتفصیل خواب خود را برایش نقل کردم و گفتم چه کرده ای که امام علیه السّلام با لبخند به تو جواب می‌دهد؟ گفت: مرا پدر و مادر پیری است و در چند فرسخی کربلا ساکنیم و شبهای جمعه که برای زیارت می‌آیم یک هفته پدرم را سوار بر الاغ کرده می‌آوردم و هفته دیگر مادرم را می‌آوردم تا اینکه شب جمعه ای که نوبت پدرم بود چون او را سوار کردم، مادرم گریه کرد و گفت مرا هم باید ببری شاید هفته دیگر زنده نباشم. گفتم باران می‌بارد هوا سرد است مشکل است، نپذیرفت ناچار پدر را سوار کردم و مادرم را به دوش کشیدم و با زحمت بسیار آنها را به حرم رسانیدم و چون در آن حالت با پدر و مادر وارد حرم شدم حضرت سیدالشهداء را دیدم و سلام کردم آن بزرگوار به رویم لبخند زد و جوابم را داد و از آن وقت تا به حال هرشب جمعه که مشرف می‌شوم حضرت را می‌بینم و با تبسم جوابم می‌دهد. ازاین داستان دانسته می‌شود چیزی که شخص را مورد عنایت بزرگان دین قرار می‌دهد ورضایت آنها را جلب می‌کند صدق و اخلاص و محبت ورزی و خدمتگزاری به اهل ایمان خصوصا والدین و بالاخص زوار قبر حضرت ابی عبداللّه صلوات اللّه علیه است. 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🔴رابطه مردم معنوی ایران با ملکوت مولا علی علیه السلام در دنیا بی‌نظیر است از یک پژوهشگر خارجی‌ نقل‌ کرده‌اند‌ که بـه‌ دوسـتانش‌ می‌گوید‌: «در ایران هر جا‌ شـنیدید‌ کـه‌ دسته‌جمعی مـی‌گویند یـا عـلی، بدانید آنجا دارند چیز سنگینی را بـلند مـی‌کنند اگر‌ نزدیک‌ بروید، شما هم‌ باید کمک کنید‌.» این عرض توسل دائمی همه مردم ایران به محضر امیرالمومنین گواهی است بر اینکه هم مردم ایران ، مولا را یاری رسان خود می‌دانند و هم این مردم، مردمی معنوی و معتقد به ملکوت هستند و این باور به ملکوت در سبک زندگی آنها جریان دارد. مردم ایران حتی افزایش قدرت بدنی را نیز در ارتباط با ملکوت امیر المومنین می‌دانند. بسیار معروف است که ما می‌گوییم: اگر‌ نـاتوانی‌ بـگو یا علی وگر‌ خسته جانی بـگو یا علی و «یا علی‌ مدد‌» هم‌ ذکر دائمی همه ماست. منبع: ۱_میرشکرایی،محمد، علی (ع) در فرهنگ مردم ایران، کتاب ماه هنر ، فروردین و اردیبهشت 1380 ، شماره 31 و 32 ، ص 9 ۲_کافه تاریخ 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
 کرامات معصومین: قسمت ۱۳۳ ✍علی میرخلف زاده نفرين زينب (س) در حق بحر بن كعب: بحر بن كعب (يا ابجر) را آوردند، ابراهيم بن مالک اشتر رو به او گفت: راست بگو، در روز عاشورا چه كردى؟ واى بر تو باد! ابجر گفت: كارى انجام نداده ام، فقط روسرى زينب را از سرش گرفتم و گواشواره‌ها را از گوشش كندم، به حدى كه گوشهايش را پاره نمود... ابراهيم در حالى كه گريه مى كرد گفت: واى بر تو! آيا چيزى به تو نگفت. ابجر گفت: چرا، او به من گفت: خداوند دستها و پاهاى تو را بشكند و با آتش دنيا قبل از آخرت تو را بسوزاند! ابراهيم رو به او كرد و گفت: اى واى بر تو! آيا از خدا و رسول خدا (ص) خجالت نكشيدى و رعايت حال جد او را ننمودى؟ آيا هرگز دلت به حال او نسوخت و به حال او رقت و راءفت نياوردى؟ ابراهيم گفت: دستهايت را جلو بيار. او دستها را جلو آورد. در همان لحظه دستور داد آنها را قطع كنند. سپس ابراهيم پاهاى او را نيز قلم نمود و چشمان او را بيرون آورد و با انواع عذاب و شكنجه‌ها به درك واصل ساخت. 🏴🏴🏴🏴🏴 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴 🏴 السلام علیک یا ام المصائب: «ببین دل زار زینب» 🎙حاج محمود کریمی 🏴🏴🏴🏴🏴 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره:الاحزاب آیه:33 آیه:تطهیر الاستاد:عبدالباسط محمدعبدالصمد سالروزوفات عمه سادات حضرت زینب الکبری(س) رابه ساحت مقدس آقاصاحب الزمان(عج) ومحضرمبارک مقام معظم رهبری(مدظله العالی) وهمه شیعیان جهان اسلام تسلیت عرض مینمائیم)) 🏴🏴🏴🏴🏴 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
صحیفه سجادیه قسمت ۱۹۵ ادامه دعای ۳۹ (۳۹) وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السّلَامُ فِی طَلَبِ الْعَفْوِ وَ الرّحْمَةِ: اللّهُمّ وَ أَیّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِیدِکَ أَدْرَکَهُ مِنّی دَرَکٌ، أَوْ مَسّهُ مِنْ نَاحِیَتِی أَذًی، أَوْ لَحِقَهُ بِی أَوْ بِسَبَبِی ظُلْمٌ فَفُتّهُ بِحَقّهِ، أَوْ سَبَقْتُهُ بِمَظْلِمَتِهِ، فَصَلّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَرْضِهِ عَنّی مِنْ وُجْدِکَ، وَ أَوْفِهِ حَقّهُ مِنْ عِنْدِکَ، ثُمّ قِنِی مَا یُوجِبُ لَهُ حُکْمُکَ، وَ خَلّصْنِی مِمّا یَحْکُمُ بِهِ عَدْلُکَ، فَإِنّ قُوّتِی لَا تَسْتَقِلّ بِنَقِمَتِکَ، وَ إِنّ طَاقَتِی لَا تَنْهَضُ بِسُخْطِکَ، فَإِنّکَ إِنْ تُکَافِنِی بِالْحَقّ تُهْلِکْنِی، وَ إِلّا تَغَمّدْنِی بِرَحْمَتِکَ تُوبِقْنِی. خدایا هرکدام از بندگانت که از ناحیه من آسیبی دیده و از جانب من به او آزاری رسیده و یا به دست من و یا به وسیله من ظلمی بر او وارد شده و حقش پایمال گشته و دادخواهی از حقّش از بین رفته پس بر محمد و آل او درود فرست و او را به قدرتی که در اختیارت هست از من راضی کن و از جانب فضلت حقش را تمام و کمال عطا فرما. و سپس مرا از آنچه فرمانت در عذاب من اقتضاء می‌کند حفظ کن و از آنچه که مطابق عدلت می‌باشد رهایی ده چرا که نیروی من طاقت عذاب تو را ندارد و مرا توانی نیست تا با خشمت برابری کند و اگر تو کیفرم دهی نابودم خواهی کرد و اگر به رحمتت نپوشانی تباهم خواهی ساخت. ..ادامه دارد 🌸🌸🌸🌸 مهدیه👇 https://eitaa.com/Mahdeea