eitaa logo
ملکـــــــღــــه
15.2هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🌼🍃 فردای اون روز من خیلی اذیت شدم ساعد و دوستش از خونه زدن بیرون و من هم رفتم خونه و شروع کردم ب دعوا کردن با برادردوم ک من خسته شدم خونه مادربزرگ هی برای وسایل باید بیام وبرم،داداش کوچیکمو خیلی دوست داشتم ودارم اونم همیشه حس حامی برام داشت ولی امان از داداش دومی ک حرف هالیش نبود،از اونجایی ک تو ی همچین جوی بزرگ شده بودم فوق العاده عصبی بودم کار ب جایی رسید ک از شیشه پذیرایی رد شدم و کلی خط و خش رو دستو پام افتاد،( کاملا خلاصه کردم ک حوصله دوستان سر نره) دیگه داداش کوچیکه ک اومد جریان رو فهمید دوستاش رو روانه کرد رفتن، منم تو این هفته ی خواستگار ب اسم رضا داشتم ک شش ماه از خودم کوچیکتر بود و فقط میخواستم زنش بشم ک از این خونه و جو فرار کنم.اومدن خواستگاری ک اون رو هم داداشام و پسر دایی هام با مشت ولگد از خجالتش در اومدن.دو روز از رفتن ساعد گذشته بود ک صدای زنگ تلفن اومد و مادرم مشکوکانه حرف میزد،نمیدونم مادرم از چی ساعد خوشش اومده بود، 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاسی جون لطفا پیام منو بزارید چون واقعا دچار استیصال شدم اصلا نمیدویم چ تصمیمی بگیریم...من ی دختر 18 ساله دارم ک ی خواستگار خیلی خوبی داره ولی از قضا این خواستگار فاصله طبقاتی زیادی با ما داره ینی وضع مالی خانواده پسر خیلی خوبه ولی مشکل اینجاست ک پسره پاسدار هست وهمچنین ماموریت های برون مرزی وزیاد در حال حاضر میره(ینی در واقع شغل مدافع حرم وجان بر کف دارند) فعلا با دخترم وخانوادها در حال رفت وآمد هستیم هنوز نامزد نکردند...من ودختر ب خاطر شغل ش خیلی دلهره واضطراب داریم چون با این ماموریت ها احتمال شهید شدنشون هست درخواست من از دوستان اینه ک آیا او خانواده تون این شغل ها بوده واینکه زندگی با این افرادی سخته کمک کنید خواهشا کمک کنید ..آیا هرکس وارد این حرفه وماموریت ها بشه آخرش شهادته والا بخدا در موندیم آخه من همین ی دختر را دارم میترسم بعد با ی بچه همسرشواز دست بدد..خانما لطفا راهنمایی کنیم دخترم دوستش داره ولی وقتی فکر کار وشغل ش را میکنه استرس تمام وجودشو میگیره میگه نمیدونم چ تصمیمی بگیرم...ا ن شالله خیر دنیا وآخرت ببینید ب راهنماییتون احتیاج دارم 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🌱✅ اگر کودکی، «در خانه» مورد «توجه»، و «محبت» قـرار نگـیـرد، «سراغ» آن را، در «جای دیگر» می‌گیرد! «کودکانتان» را، نـزد «دوســتانشــان»، و در «جمع اقوام» تنبیه نکنید، و، با «شرح دادن»، «اشتباهاتشان» در «جمع»، آنان را «خجالت زده و شرمنده» ننمایید. ۱ تا ۳ سالگی «سن شکل‌گیری»، «اعتـماد به نـفـس» کـودک است و بایـد، «بیشترین تایید» را از والدین دریافت کند. جملاتی مانند؛ نکن، دست نزن، نمی‌تونی، «اعتــماد به نـفس» آنـها را پاییـن می‌آورد. 🔗 🏷 علوم تربیتی 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس خانم خوب هستید ؟ میخاستم ازاعضای گروه ی راهنمایی بگیرم ی مادر پیر دارم اوره ش بالاس وتیرویدهم داره خیلی تکرر ادرار داره ی قرصی دکترداده عصر بخوره ولی فایده‌ای نداره نمیدونم چکارکنم میگه شب تاصبح باید برم دستشویی پادرد هم داره قرص دیکلوفناک میخورد دکتر گفته اصلا نباید دیگه بخوری چون براکلیه ضرر داره لطفا بزارید توکانال تاهرکسی میتونه یا مشابه داشته راهنمایی کنه ممنونم ازهمگی مخصوصا شما یاس خانم عزیز ندیده دوستدون دارم برای شفای همه‌ی مریضها یک صلوات بفرستید🌺🌺🌺🌺 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🌼🍃 بعد قطع کردن گوشی مادرم گفت ساعد میخواد بیاد خواستگاری و بعد بدون اطلاع من قرار خواستگاری گذاشته شد.ساعد مادر و خواهرمجردش و خواهرمتاهلش از راه دوری ب خواستگاری اومدن،بماند ک تمام این مدت من فقط گیج و منگ بودم،ی جورایی شوهر آینده ام برام مهم نبود فقط میخواستم برم ک برم دور شم از این جو خونه مراسم خواستگاری با فامیل ساعد و فامیل من برگزار شد و بدون اینکه خانواده ام ب خودشون زحمت بدن برن تو شهرشون تحقیق موافقت کردن،ک داییم وسط جمع بلند شد و گفت من سمیرا رو برای پسرم میخوام،پسر داییم مکانیک بود و اوضاع مالی داییم عالی،داییم گفت براشون خونه میخرم و ی مغازه برای پسر داییم ک اسمش رو میزاریم رامین اجاره میکنم برن زندگی کنن،تفاوت رامین با ساعد این بود ک ساعد ظاهر موجه حتی سیگار هم نمیکشید و پسرداییم قد کوتاه و سیگار میکشید،مادرم هم اینو بهونه کرد و داییم رو نشوند سرجاش،داییم باز گفت حداقل بریم شهرشون تحقیق ک مادر لجبازم لج کرد و نرفت.(اینم بگم مادرم هم مثل خودم برای جو خونه فقط دوست داشت من برم و ب عقلش نرسید یک عضو ازفامیل بهتراز غریبه اس،حداقل داییم دلسوزم بود،نزدیک بودیم بهم و همو میشناختیم ،من عقلم نمیرسید مادرم باید میفهمید)فردای اونروز هم یکی از فامیل های پدریم پسرش وکالت میخوند ک زنگ زد من سمیرا رو میخوام برای باقر، 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🌱 ‏عارفی را پرسیدند : زندگی به جبر است یا به اختیار ؟ گفت:امروز را به اختیار است. تا چه بکارم ... اما فردا جبر است،چرا که به اجبار باید درو کنم هر آنچه را که دیروز به اختیار کاشته ام . 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 دلانه‌ی یاشاییش(زندگی) داستان جذاب و پر پیچ و خم یک مهربانو 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
#یاشاییش ما نوکر شما بچه برادرا هم هستیم گوشی رو گذاشتم و کنار تلفن دستام دور زانوم حلقه کردم تازه
حمید بچه ی آخر خانواده است و قبل از خودش سه تا خواهر و دوتا برادر بزرگتر داشته که همه ازدواج کردند مادر حمید خندید و گفت:خلاصه بخاطر اینکه پسرمون ته تغاریه خونه اس خواهر برادراش یه جورایی آرزوی دامادیشو داشتند و امشب برای همین همه اومدند مادرم گفت:این چه حرفیه قدمتون به چشم پدر حمید رو به عموهام گفت:خدابیامرزه برادرتون رو جاش امشب بین ما خالیه عمو عباس گفت:خدابیامرزه امواتتون رو بله جاشون خالیه پدر حمید گفت:عرضم به خدمتتون که پسر ما بیست و شیش سالشه شغلش هم اینجوری که هم کار مشاوره املاک دستشه هم بالاسر ساختمانایی که میسازیم هستش سربازی رفته کنار خونه ی خودمون هم یه خونه ساخته برای خودش تا جایی هم که من میدونم بچه سر براهیه عمو محمود لبخندی زد و گفت:خداحفظشون کنه حتما همینطوره پدر حمید ادامه داد، البته اینو هم بگم یکی_دو سالی هست که آستین براش زدیم بالا و هر چی دختر معرفی کردیم نه آورده تا اینکه از اتفاق دختر خانوم شما رو دیده و پسند کرده، عمو عباس ساکت بود اما عمو محمود گفت:امید به خدا انشاالله هر چی خیره پدر حمید گفت:میدونم که بالاخره شما هم باید پرس و جو کنید حق هم دارید اما اگه صلاح بدونید امشب دختر و پسر حرفهاشون رو بزنند تا ببینند میتونند با هم کنار بیان عمو عباس نگاهی به من انداخت و سرمو پایین انداختم مادر حمید گفت:چرا نتونند کنار بیان ماشاالله حمید که چیزی کم نداره پروانه جون به این خانومی عمو عباس گفت:هر جور مادرش صلاح بدونه مادرم که خوشحالی تو صداش موج میزد رو به حمید گفت:بفرمایید تو اتاق بعدم نگاهی به من کرد بلند شدمو رفتم سمت اتاق حمید هم پشت سرم اومد در رو باز کردمو رفتیم داخل اتاق و در اتاق رو نیمه باز گذاشتم حمید نگاهی به در اتاق انداخت و در رو بست و گفت:اینجوری بیشتر کنجکاو میشن و لبخند زد بیشتر خجالت کشیدم دستام یخ کرده بود حمید گفت:اون دوباری که دیدمت اینقد خجالتی بنظر نمیومدی نمیدونستم چی بگم مکثی کرد و گفت:نمیخوای حرف بزنی با صدایی که انگار از ته چاه میومد گفتم:شما چقد درس خوندید؟ لبخندی زد و گفت:خدا بدادم برسه وقتی از سوالای سخت شروع میکنی دیگه آخرش معلومه، عرضم به حضورتون بنده دیپلم ردی هستم تاز اولم به زور پدرم رفتم دبیرستان وگرنه به همون سیکل اکتفا میکردم؛ گفتم:من امسال دوم دبیرستان رو خوندم میخوام اگه، گفت:یه سال دیگه مونده درسته؟ باشه این یه سال رو بخون دیپلمتو بگیر گفتم:برای دانشگاه...دوباره وسط حرفم اومد و... 🌼🌼🌼🌼🌼
🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ✅ ادامه درمان بیماری یا درمان اصلی این بیماری شامل موارد زیر هست: 🔹 صبحانه هر روز یک لیوان شیر تازه گاو کم چرب مخلوط با عسل گون میل کنید. 🔸 یک قطعه نان سبوس دار همراه با مربای گل بهارنارنج به عنوان صبحانه میل بشه. 🔹هر روز ساعت 10 یک قاشق چایخوری گل همیشه بهار (کالاندولا) مخلوط با یک قاشق غذاخوری عسل طبیعی گون بخورید. 🔸 شب ها ساعت 21 یک قاشق چایخوری روغن فندق تازه بخورید و محل رو هم با روغن فندق ماساژ بدید. 🔹 شب قبل از خواب مخلوط آب سیب رسیده شیرین با یک قاشق عسل گون میل کنید. 🔸 مغز فندق رو بسوزونید و خاکسترش رو با روغن بزرک مخلوط کنید و روی نقاط پوستی مشکل دار به صورت ضماد قرار بدید. 🔹 در صورت امکان هر روز 10 عدد شاه توت میل کنید. ترشک هم هر روز مقداری بخورید که ضد کبد چرب و ضد پسوریازیس هست. 🔸 همراه با ناهار و شام کاهوی بدون سس و یک عدد پرتقال با ناهار میل کنید. 🔹 فقط دقت کنید که پرتقال تامسون نباشه. 🔸 همراه با شام یک عدد لیمو شیرین میل کنید ✅ ان شالله بعد از دو هفته درمان صورت میگیره 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🌼🍃 دوباره پسر عموی بابام زنگ زد من سمیرا رو میخوام برای احمد رضا و فلان و فلان،مادر سرتق من هم لج کرد ک تا الان کجا بودید،وضعییت منو سمیرا رو میدونستید یکی پا جلو نذاشت حالا یادتون افتاده. خلاصه ما با مخالفت برادر ،خواهر،فامیل ،داماد،و خانواده پدری رفتیم برای آزمایشات عقد،وقتی سر کلاس عقد بودیم نمیدونم چرا ساعد شبیه ب میمون ب نظرم رسید،همش هم بهش میگفتم دوست ندارم و اون هم با حالت شوخی منو کتک میزد ک باید دوست داشته باشی،(اولین نشانه ها) گفته بودم ساعد با دوستش اومده بود خونمون؟ ی روز قبل از گرفتن مراسم عقد دوستش و خواهر دوستش بهم زنگ زدن،دوستش گفت سمیرا من میخواستم بیام خواستگاریت ولی چون برادرت دوست ساعد بود خواستم ساعد رو در جریان بزارم ک من بیام خواستگاریت و خودش و خواهرش گفتن ی واقعییت رو بهت بگیم ولی پای حسادت نزار،اونا دارن میان با قفل زبان بند و جادو جنبل،و از اونجا ک من اعتقادی نداشتم و سنم هم پایینتر از این حرفا بود،و مثل الان گوشی و اینترنت و اینا نبود ،سر در نمی اوردم(اگر الان بود ک با ی سرچ ته و تو همش رو دراورده بودم😜) 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🌼🍃 ❤️ سلام خانم عزیز لطفا از هم گروه های عزیز بخواهید برا مریض ما دعا کنن ممنون از لطف همگی انشالله حاجت روا بشین سلام برا اون خانمی که گفتن شوهرم خسیسه وبهم پول نمیده روزی. صدتا بگو الهی به حرمت الله صمد انشالله که مشکل حل میشه منم باشم مامان طهورا ممنون از کانال خوبتون❤️ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ⌛باید از یه جایی شروع شه👌 .    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
05 - 05.mp3
455.8K
*🍃🍃🍃🌼🍃 خواهریا خواندن آیه الکرسی رو فراموش نکنید👌 🌸 آیه الکرسی 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🍃 🍃لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🍃 🍃اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🍃 ❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم❤️ ⚜️ صلوات خاصه امام رضا (ع)⚜️ 🌺 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. 🌺 🍃🍃🍃🌼🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 رســـــــــــــــــــــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــــــــــــــوایی 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
#رسوایی _برام مهم نیست با کی چیکار می کنی . در واقع بود، جان تک تک عزیزانم برایم مهم بود اما نمی خ
ساک ورزشی و یک کارتن کوچک که گویا وسایلش در باشگاه بود که حالا مجبور به جمع کردنشان شده بود . باشگاه و خانه را یک ساعت پیش در بنگاه قولنامه کرده بودند و دیگر سقف و کاشانه ای نداشتیم. حتی معلوم نبود بعد از موعدی که عمران از صاحبخانه گرفته بود باید کجا می رفتیم . از او که نمی شد پرسید خودم نیز عقلم به جایی قد نمیداد تنها دلخوشی این روزهایم این بود که به گفته ی علی می توانستم فردا یا پس فردا گچ دستم را باز کنم و بدترین اتفاق هم مربوط به آخر هفته ی بعد بود، سالگرد پدرم و پدر عمران . با باز شدن گچ از دور دستم نفس راحتی کشیدم و چشم فشردم . -خب خانم نواب دیگه توصیه نکنم حتما مراقب باشید . چشمی به دکتر گفتم از و روی تخت پایین آمدم. نبود عمران موذبم کرده بود . دفترچه و چادرم را با دست سالمم گرفتم . -ممنون آقای دکتر ! نیم خیز شد و همان طور که با دستمال کاغذی دست هایش را خشک می کرد، گفت : -به علی جان سلام برسونید، به سلامت . دستم درد می کرد و به تنهایی گویا دست و پایم در هم گره خورده بود که نمی توانستم کاری از پیش ببرم . وسایلم را روی صندلی های سالن انتظار گذاشتم و چادر را روی سرم انداختم مطب غلغله بود و در زیر نگاه دو جوان کم سنی که در مقابل نشسته بودند، حسابی نفس کم آورده بودم . ساعت از شش عصر هم گذشت. عمران دیر کرده بود، قرارش با عماد مقابل مطب بود اما حالا با گذشت نیم ساعت خبری از او نبود . ناچار چادر را جمع کردم. هنوز سنگینی نگاه آن و د پسر را روی صورتم احساس می کردم از و پچ پچ هایشان می ترسیدم . بالاخره دوام نیاوردم از و مطب بیرون رفتم . تحمل فضای شلوغ آن هم به تنهایی نداشتم و همه اش از صدقه سری خانواده ای بود که از نظر خودشان آفتاب و مهتاب ندیده بارم آورده بودند اما در اصل من ترسو بودم دختری که با وجود بیست سال سن از تنها ماندن در میان انظار مردم واهمه داشت . از پله ها پایین رفتم از و در مطب بیرون زدم. هوا تاریک شده بود و در خیابان پر تردد خبری از عمران و ماشینش نبود. دو پله ی جلوی در مطب را پایین رفتم و باز هم سرک کشیدم، نبود . حتی فکر بازگشت به داخل در سرم نبود، از اضطراب در آن سرمای زمستان گرمم شده بود . چند گامی جلوتر رفتم. تمامی ب وتیک های راسته ی خیابان یا صاحب شان مرد بود و یا شلوغ بودند، ناچار به سوی دکه ی سرخیابان به راه افتادم . باید تلفنی پیدا می کردم و با عمران تماس می گرفتم. عمران بی فکر لعنتی بخاطر چند برگه سند و اوراق مرا تنها گذاشته بود و ده دقیقه اش به درازا کشیده بود . کارت را از کیف بیرون کشیدم و به دست پیر مردی که از پنجره ی دکه دستش را بیر ون آورده بود دادم . دستانش می لرزید، انگار آن کاله پشمی و اورکتش در برابر این سرما حفظش نکرده بودند . کارت تلفن را به سویم گرفت و انگشتش به کوچه اشاره رفت . -تو همین کوچه بغل ساختمون امالکی چندتا کیوسک هست از اونجا کارت و راه بنداز دخترم این تلفن خرابه . چشمی برایش گفتم و به باجه ی کنار دکه چشم چرخاندم، خراب بود و گوشی میان زمین و هوا معلق بود . از کنار زنی که از کودکان پنج_شش ساله اش انتظار داشت همچو خودش با گامی هایی بلند راه بروند و درکش به بچه بودن آن ها نمی رسید، گذشتم . با احتیاط از کنار پیاده رو به راه افتادم . انتهای این کوچه ی خانه ی عمو احمد و خانه ی پدری عمران بود . با دلشوره عرض کوچه طویل را طی کردم و با دیدن کیوسک های تلفن سرعتی به قدم هایم بخشیدم با بوق ماشینی که از مقابل می آم د به دیوار چسبیدم، گویا مسیر مناسبی برای رساندن خودم به باجه های تلفن انتخاب نکرده بودم . پشت بندش موتوری با سرعت بالا که در این کوچه ی پرتردد قصد داشت از کنارم بگذرد، باعث شد وحشت زده عقب کشیدم و با برخوردم به دیوار سیمانی چادر زیر پایم رفت و با سکندری روی زمین افتادم . چشمانم بسته شد و درد تا مغز استخوانم نفوذ کرد . توقف موتور وحشتم را بیشتر کرد اما کمی بعد صدای آشنایی صوت اعصابی که در مغزم پیچیده بود را خاتمه داد . -خانم اتفاقی... با دیدنم چهره ام حرف در دهانش ماسید و جلوتر آمد . -دخترعمو ! لعنتی به شانس بدم گفتم. کف دستم را روی زمین گذاشتم و به آنی سر پا شدم . درد مهم نبود حالا فقط این که عمران مرا با او اینجا ببیند رعشه به تنم انداخته بود . زنی که با دیدن افتادنم قصد آمدن به سویم را داشت با سر پا شدنم عقب گرد کرد و دو ماشینی که ایستاده بودند نیز هر کدام چیزی گفتند و رفتند. این میان فقط من بودم که بدون کلامی از کنار عباس گذشتم به قلم پاک 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
**🍃🍃🍃🌼🍃 همسرداری دلبری 🌹لوس بودن‌ های بی حد ممنوع همه می‌دانند که زنان بیشتر از مردان به صحبت کردن علاقه‌مند هستند؛ بنابراین بیشتر هم حرف می‌زنند. 👈 یک خانم باکلاس همان‌طور که خوب حرف می‌زند سکوت به‌موقع را نیز خوب بلد است؛ ضمن اینکه به لحن و چیدمان کلماتش دقت دارد. زیاد از حد از واژه هایی مثل عجقم عصیصم استفاده نکنید. شاید گاهی آنهم نه همیشه فقط گاهی محض شوخی جالب باشد اما همیشگی لوس و بیمزه میشود و شوهرتان را دلزده میکند 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ⚜️ کاهش فاصله سن ازدواج بین زوج‌های ایرانی این کاهش با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم در جامعه باعث ایجاد آسیب در بنیان خانواده‌ها نخواهد شد. زیرا پارامترهای دیگری مانند نوع نگرش زوجین به زندگی، مهارت‌های زندگی مشترک، عدم وجود مشکلات روحی و روانی و عدم ثبات عاطفی بین زوجین از جمله مسایلی است که نسبت به فاکتور سن در الویت قرار دارد. تحقیقیات مختلف نشان می‌دهد وجود فاصله سنی از عوامل و پارامترهای دوام زندگی نیست، ما نمی‌توانیم از عاملی به نام تفاهم چشم بپوشیم به دلیل این که در فرهنگ سنتی ما بر وجود اختلاف سن بین زوجین تاکید شده است. درست است که دختران زودتر به بلوغ فکری می‌رسند، اما توجه کنید اگر یک دختر و پسر در سن نوجوانی را در نظر بگیریم این مطلب در بین آن دو صادق است اما برای دختر و پسری که در سن ازدواج قرار دارند معمولا از نظر فکری در یک سطح به شمار می‌روند؛ پس اگر فاصله و اختلاف سنی بین این دو کمتر باشد به درک بهتری از یکدیگر می‌رسند. ✍️ دکتر دوایی 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس جان دخترم پنج سال و نیمه ش هست خیلی به من وابسته هست حتی شب هم میگه پیش من بخواب اینقدر گریه میکنه تا بیام پیشش بخوابم. تو رو خدا یه راه حلی برا من پیدا کنین تا مشکلم حل بشه ممنون از شما عزیزم 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 نمیدونم قسمت جادو جنبلش چقدر موثر بود،واقعییت داشت یانه،ولی الان ک میچینم کنار هم میبینم نه من راضی ن خانواده ها و فامیل راضی،اون قسمت لجبازی مامانم و ریسکش تو این وصلت.... خلاصه در شرایطی ک داداش بزرگم تو زندان بود و همه فامیل قطع رابطه کردن سر این وصلت با خواهری ک پر چشماش اشک ب حال من و مادری ک کلی کلاس گذاشته بود،و تنها فامیل حاضر دوتا خاله و دختراشون،مراسم عقدم برگزار شد.و من خالی از حس،بعد از عقد ساعد ی سر رفت شهرشون،توی دوران عقد س روز شهرشون بود ی ماه خونه ی ما،ماه اول بعد از عقدمون داداش بزرگه از زندان آزاد شد و دعوا راه انداخت ک بدون اطلاعش منو چرا عقد کردن،و ساعدی ک انگار مهره مار داشت و دهن همه رو میبست.س ماه گذشت و ما تصمیم گرفتیم ی جشن در حد ماه عسل داشته باشیم،همون شب ک قرار بود مهمونا فردا بیان ما مشغول تمیز کردن خونه بودیم،برادر بزرگم طبقه بالا زندگی میکرد،از صبح ازش صدایی در نمیومد،مادرم ب دختر نه ساله برادرم گفت برو ببین چرا بابات صداش در نمیاد(ما فکر کردیم چون عقدمون نبوده قهره) یهو دختر داداشم با گریه از پله ها پایین اومد 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ❤️🙏 سلام یاس جان اینو حتما برای گروه بگذارید خانمی که گفتن شوهرش بهش پول نمیده خیلی کارایی داره لطف کنید بزارید تو گروه ممنون • 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ❤️ سلام به یاسی جان عزیزم خواهر خوبم ممنونم از کانال زیباتون برای این خواهر مذهبی مون خیلی ناراحت شدم ماها همگی درزندگی مون بارها ناامید شدیم مثل ایشون اما بازم ادامه دادیم چون خدایی هست که حمایتون میکنه وجرات زندگی کردن رو به مامیده به نظرم شما خودت روبزن به بی خیالی و براتون مهم نباشه برای یک مدتی همسر تون وقتی ببینه کسی نیست که براش دلسوزی کنه خودش میفهمه داره اشتباه میکنه توبه کن عزیزالان ارزوی مرگ میکنی فکر پسرت نیستی فردا اون با همچین پدری چه بلایی سرش میاد از یه جایی به بعد دیگه باید سپرد دست خدا ببخشید طولانی شد دوستتون دارم 🌹 • 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا