#تلنگر
✨حَقُ الْنآسْ یَعنے چِہ؟
یَعنے ڱناھِ مَڻ وتو...!
✨ڪِه ظُهوࢪِ آقآ ࢪٰا بِہ تأخیرْبیاَندٰازَدْ؛
وَ ؏ٰاشِقآڻ آڻ حَضرَٽ نَتوٰانندْ،
رو؎ِ مآھ یوسف زَهـراۜ ࢪٰا
بِبینندْ...
⚠️مُرٰاقبِ أعمآلِمٰاڻ بٰاشیمْ!
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ
#امام_زمان ﷻ
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#آنسوی_مرگ 📼 شرح و بررسی کتاب «آن سوی مرگ» 📖 «#آن_سوی_مرگ» کتابی است که از طریق مصاحبه با افراد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part06_مرور کتاب آنسوی مرگ.mp3
4.73M
#آنسوی_مرگ
📼 شرح و بررسی کتاب «آن سوی مرگ»
📖 «#آن_سوی_مرگ» کتابی است که از طریق مصاحبه با افرادی که به نوعی مرگ را دیده و تجربه کردهاند، این حس و تجربه پیچیده را به خوانندگان ارائه میکند.
💠 قسمت 6⃣
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#هر_روز_با_شهدا
شهید بزرگوار کاظم عاملو عزیز❤️
یک شب رفته بودم سر قبر شهید کاظم عاملو.
دعای کمیل را در امامزاده یحیی خواندند؛ در جوار قبور شهدا.
تصمیم گرفتم همانجا بمانم و نماز شبم را در کنار قبر شهید عاملو و اخوی شهیدم بخوانم.
معمولاً شبها یک ساعت به اذان صبح، درب امامزاده را باز میکنند.
نماز را خواندم و زیارتی کردم که اذان صبح گفته شد. بعد از نماز صبح داشتم از سمت درب شمالی میآمدم بیرون که یکهو دیدم جوانی حدودا ۲۵ ساله با گریه و زاری وارد گلزار شد. جا خوردم. بلندبلند گریه میکرد! تا مرا دید صدا زد: «آقا، قبر شهید_عاملو کجاست؟» با چشمانی گرد شده از تعجب نگاهش کردم. دوباره با لهجه کُردی سوالش را تکرار کرد و آمد جلوتر و تا آمدم حرفی بزنم گفت: «تو رو خدا بگو و خیالمو راحت کن! شهید عاملو اینجا خوابیده ؟»
با هم حرکت کردیم تا قبر مطهر را نشانش بدهم. ولی او بیتابی میکرد و میگفت : «من از کردستان اومدم!خیلی مشکل دارم. این شهید رو هم نمیشناسم؛ اومده به خوابم و گفته: بیا کنار قبرم تو سمنان. بیا هر مشکلی که داشته باشی به یاری خدا حل میشه...»
اینها رو میگفت و همینطور گریه میکرد و زار میزد.
قبر شهید عاملو را نشانش دادم. تا دید، خودش را انداخت روی قبر مطهر. گریه میکرد چه گریهای!
در همان حال به زبان کردی شروع کرد به درد و دل کردن با کاظم. واقعا داد میزد و گریه میکرد. وقتی اینطور دیدمش دیگر نایستادم؛ آمدم بیرون. ولی این برایم قصهی عجیبی شد و ذهنم را مشغول کرد.
📙برشی از کتاب سه_ماه_رویایی
خاطرات بینظیر شهید کاظم عاملو
كاظم عاملو در سنين جواني به جايي مي رسد كه امام زمان (عج) در نديدنش دلتنگي مي كند، با 14 معصوم (ع) همنشين و با شهداي كربلا همكلام مي شود و اين حالت تا چهار سال بعد ادامه پيدا مي كند تا اينكه در غروب جمعه، 7 اسفند سال 66 در عمليات بيت المقدس (2) در منطقه سليمانيه عراق با اصابت گلوله توپ به سرش به شهادت مي رسد.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#شهید
@Manavi_2
ڱفتمْ:
ڪآش میشُدْ مَنمْ هَمرآهِٽ بِہ جِبْهِھ بیآ۾!😔
لَبْخَند؎ زَدُ و پآسخےدٰاد ڪِہ قآنِعمْ ڪَردْ.
ڱفتْ:
هیچْ میدونےسیآهے چآدࢪ تو ؛
أز سُرخے خونِ مَنْ ڪوبَندِھ تَرِھ؟!💔
هَمینْ حِجآبِتْ ࢪٰا ࢪِعآیَتْ ڪُنے،مُبآࢪِزھ أتْ؛
ࢪٰا اَنجآ۾ دٰاد؎۔۔۔!!
ࢪاو؎: هَمسَر"شَهیدْ" مُحَمّدْࢪضآ نِظٰافَتْ
#شهادت
#زن_عفت_افتخار
#حجاب
@Manavi_2