هدایت شده از داروخانه معنوی
AUD-20210820-WA0013.mp3
14.27M
#دعای_ندبه
*دعای ندبه*
🎙 با نوای سید مهدی میرداماد
⏰Time=33:31
التماس دعای فرج
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#داستان_کوتاه 🌹 مساعدت به یکدیگر واقدی گفته است: زمانی بر من گذشت که بسیار در تنگی معاش و سختی زندگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#داستان_کوتاه 🌹 مساعدت به یکدیگر واقدی گفته است: زمانی بر من گذشت که بسیار در تنگی معاش و سختی زندگ
#داستان_کوتاه
💠 رفتار حکیمانه با یک مخالف
مرحوم میرزای شیرازی بزرگ، در ریاستش در شهر سامرا بر عدهای از نیکان اهل علم، مراقب بود که مبادا خدای ناکرده کوچکترین انحرافی در آن پدید آید.
این مقدار به موضوع اهمیت می داد که اگر نقطه ضعفی از یک روحانی مشاهده می کرد فورا وسیله اخراج او را از سامرا فراهم می ساخت بدون آنکه آن شخص متوجه گردد که سبب اخراج او میرزای شیرازی بوده است.
زیرا مرحوم میرزا نمی خواست با این کار یک نوع سردی رابطه و رنجش خاطر بین خودش و آن طلبه ایجاد گردد.
چنانچه آقازاده یکی از علماء تهران به سامرا آمده بود و در هر مجلسی که حضور می یافت از میرزا انتقاد می نمود تا آنکه عدهای مرحوم میرزا را از این موضوع مطلع ساخته و گفتند که خوب است حقوق ماهیانه او را قطع کنید یا آنکه از سامراء بیرونش کنید.
ولی مرحوم میرزا هیچگونه ترتیب اثری بر این سخنان نداد.
مدت زمانی گذشت تا عدهای از تهران برای زیارت آمدند بعد خدمت میرزا رسیدند.
مرحوم میرزا به ایشان فرمود: چنانچه مایل باشید فلانی (همان آقازاده) را با خودتان ببرید تهران تا روحانی و امام جماعت شما باشد آن افراد موافقت نمودند.
مرحوم میرزا هم وسیله سفر آن آقازاده را به بهترین وجه فراهم نمود، بالاخره آن آقازاده با احترام وارد تهران شد.
و این نیکو اندیشیدن میرزا موجب شد که علاقه خاصی بین میرزا و آن طلبه ایجاد شد.
و این جریان گذشت تا مساله تحریم تنباکو پیش آمد. ناصر الدین شاه در این فکر شد که فتوای میرزا مبنی بر تحریم تنباکو را به دست خود علماء و روحانیون خنثی سازد.
آن هم از راه همین آقا زادهای که فعلا در تهران شخصیت یافته است. لذا از ایشان خواست که علماء را در خانه خود دعوت و به آنان ابلاغ کند که شاه می خواهد با شما سخن بگوید.
این عالم علماء را در منزلش گرد آورد تا آنکه شاه آمد و مراسم انجام گرفت. پس از آن شاه رو کرد به علماء و پرسید: مگر نه این چنین است که حلال پیمبر حلال است تا روز قیامت و حرامش هم حرام است تا روز قیامت؟
گفتند: بلی چنین است. شاه پرسید: پس سبب چیست که محمد حسن شیرازی تبناکو را حرام کرده است؟
آقایان پاسخ ندادند. اما آن آقازاده صاحب منزل، در پاسخش گفت :
ای شاه او را به محمد حسن نام بردی مگر نمی دانی او رهبر شیعه و نائب امام زمان و مقتدای مردم است؟ بگو آقا حاج میرزا حسن شیرازی (ادام الله ظله) که خداوند سایه اش را مستدام بدارد ما منتظر دستور میرزا هستیم و گرنه خود ما با شمشیر عمل می کنیم.
باز به غضب شاه افزوده شد و مجلس را ترک گفت. و در نتیجه شاه به مقصود خود نائل نگشت.
حاضرین در مجلس که ناظر جریان بودند برای میرزا نامه نوشتند و قضیه را کاملا در نامه برای میرزا شرح دادند.
مرحوم میرزا آن افرادی که از میرزا می خواستند آن آقازاده را به سبب انتقادش از میراز از سامراء اخراج کند طلبید و فرمود:
این طلبهای که شما از او انتقاد و بدگوئی می کردید و به من پیشنهاد می کردید که شهریه او را قطع کنم و من توجهی به انتقاد شما نکرده و به او احترام و احسان نمودم برای یک چنین روزی بود.
آن وقت جریان را نقل کردند آن افراد این فکر رسا و تدبیر به جای آن مرحوم را ستودند.
📔 مردان علم در میدان عمل، ج۱
#داستان_بلند
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
_هِنگٰامےکِہ تُو نَمــــٰـاز میخوٰانے ↓
⇦مَن آنچنــــٰـان بٰا ؛
«؏ِـــشق و تَوجّہ۔۔» ؛
_بہ تـــُــو گوش مےکُنم کِہ؛
گویے هَمین یک¹ بــَـــنده را دٰارم۔۔!
_أمّا تــُـــو چنٰان غٰافلے۔۔!
کِہ گویے هـِــــزارٰان¹⁰⁰⁰۔۔۔
- "خّــــᰔـدا "دٰار؎ !!!◇◇
- امضـــٰــاء ⇦خُـــــدٰا ✿➛
#نماز_اول_وقت
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
خطبه۹۵ وصف پيامبر 🎇🎇🎇#خطبه۹۵🎇🎇🎇🎇🎇🎇 🌫دوران جاهليت و نعمت بعثت خدا پيامبر اسلام را به هنگامي م
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
خطبه۹۵ وصف پيامبر 🎇🎇🎇#خطبه۹۵🎇🎇🎇🎇🎇🎇 🌫دوران جاهليت و نعمت بعثت خدا پيامبر اسلام را به هنگامي م
خطبه۹۶
وصف خدا و رسول
🎇🎇🎇#خطبه۹۶🎇🎇🎇🎇🎇🎇
✨خداشناسي
سپاس خدا را كه اول است، و چيزي پيش از او وجود نداشت، و آخر است و پس از او موجودي نخواهد بود، چنان آشكار است كه فراتر از او چيزي نيست، و چنان مخفي و پنهان است كه مخفي تر از او يافت نمي شود
🌿ويژگيهاي پيامبر (ص)🌷
قرارگاه پيامبر (ص) بهترين قرارگاه و محل پرورش و خاندان او شريفترين پايگاه است، در معدن بزرگواري و گاهواره سلامت رشد كرد، دلهاي نيكوكاران شيفته او گشته، توجه ديده ها به سوي اوست. خدا به بركت وجود او كينه ها را دفن كرد و آتش دشمنيها را خاموش نمود، با او ميان دلها الفت و مهرباني ايجاد، و نزديكاني را از هم دور ساخت. انسانهاي خوار و ذليل و محروم در پرتو او عزت يافتند، و عزيزاني خودسر ذليل شدند، گفتار او روشنگر، و سكوت او زباني ديگر بود.
#نهج_البلاغه
💠باهم نهج البلاغه بخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
هَروَقــتأزکَسےیٰاچیز؎تــَرسید؎بگو:⇩⇩⇩
⇦﴿"لاحُـــــولولٰاقّـــــوةالاباللّه"𔘓﴾⇨
یَعنے↫بـــــآوردٰار؎کِہ،
_هیچ بــَـــرگےأزدِرخـــــت،
بےاِذن خــُـᰔــدٰاوند نمےاُفتَد↬
#شاید_تلنگر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
#نسیم_رحمت
#عصر_جمعه
🌹هرکس عصر روز جمعه صد مرتبه سوره قدر را بخواند خداوند به او هزار نسیم از رحمتش را عنایت میفرماید که خیر دنیا و آخرت است.
📚 امالی شیخ صدوق ص 606
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
1_375006659.pdf
4.69M
هدایت شده از داروخانه معنوی
1_1363290415.mp3
16.08M
🎧 #صلوات_ضراب_اصفهانی🔝
مرحوم سیدبنطاووس(رحمةاللهعلیه) میگوید:
اگر از هر عملی، در #عصر_جمعه غافل شدی...
از صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی غافل نشو!
چرا که در این دعا سری است که خدا ما را از آن
آگاه کرده است.
🎤 مهدی نجفی✅
#امام_زمان
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
🦋
نزدیک غروب آفتاب جمعه شب دعا سمات فوق العاده فضیلت داره و آرامش بخش بنظرم حتما گوش کنید💚🤲
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾 📚 داستانعاشقانهواقعی #رمان #دومدافع ❤️ قسمت #دهم _همیشہ ترس از دست دادنشو داشتم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾 📚 داستانعاشقانهواقعی #رمان #دومدافع ❤️ قسمت #دهم _همیشہ ترس از دست دادنشو داشتم.
داستانعاشقانهواقعی
#رمان
#دومدافع❤
#قسمت_یازدهم
_۵دیقہ بعد رامین رسید..
سوارماشین شدم بدون اینکہ حرفے بزنہ حرکت کرد.
_نگاهش نمیکردم به صندلے تکیہ داده بودم بیرونو نگاه میکردم همش صداے سیلے وحرفاے مامان توگوشم میپیچید
باورم نمیشد.
اون من بودم کہ بامامان اونطورے حرف زدم
واے کہ چقدربدشده بودم _باصداے بوق ماشین بہ خودم اومدم
رامیـن و نگاه کردم چهرش خیلے آشفتہ بودخستگے رو توصورتش میدیدم چشماش قرمز بود مث این کہ دیشب نخوابیده بود
دستے بہ موهاش کشید وآهی ازتہ دل
دلم آتیش گرفت آشوب بودم طاقت دیدن رامیـن وتو اون وضعیت نداشتم
_ناخودآگاه قطره اشکی ازچشمام سرازیر شد
رامیـن نگام کرد چشماش پرازاشک بود ولے با جدیت گفت:
اسماء نبینم دیگہ اشک وتوچشمات
اشکمو پاک کردم وگفتم:پس چرا خودت....
حرفمو قطع کرد وگفت بخاطر بیخوابے دیشبہ
بیخوابے❓چرا❓_آره نگرانت بودم خوابم نبرد
جلوے یہ کافے شاپ نگہ داشت
رفتیم داخل ونشستیم
سرشوگذاشت رو میز وهیچے نگفت
چند دیقہ گذشت سرشو آورد بالا نگاه کرد توچشام و گفت:_اسماء نمیخواے حرف بزنے
چرامیخوام
خوب منتظرم
رامیـن مامان مخالفت کرددیشب باهم بحثمون شد خیلے باهاش بدحرف زدم اونقدرے که...
اونقدرے که چی اسماء❓
اونقدرے که فقط باسیلے ساکتم کرد دیشب انقدر گریہ کردم که خوابم برد و نفهمیدم زنگ زدے_پوفے کرد وگفت مُردم ازنگرانے
اماحال خرابش بخاطر چیزدیگہ بود
ترجیح دادم چیزے نگم وازش نپرسم
اون روز تاقبل ازتاریکے هواباهم بودیم همش بهم میگفت که همه چے درست میشہ وغصہ نخورم
چندبار دیگہ هم بامامان حرف زدم اما هرباربدتر ازدفہ ے قبل بحثمون میشد و مامان باقاطعیت مخالفت میکرد
_اون روز ها حالم بد بود دائم یاخواب بودم یا بیرون حال و حوصلہ ے درس و مدرسہ هم نداشتم
میل بہ غذا هم نداشتم خیلے ضعیف و لاغرشده بودم _روزهایے ک میگذشت تکرارے بود درحدے که میشد پیش بینیش کرد
رامیـن هم دست کمے ازمن نداشت ولے همچنان برتصمیمش اصرارمیکرد وحتے توشرایطے که داشتم باز ازم میخواست باخانوادم حرف بزنم اوایل دے بود امتحانات ترمم شروع شده بودیہ روز رامیـن بهم زنگ زد وگفت بایدهمو ببینیم ولے نیومد دنبالم بهم گفت بیا همون پارکے که همیشہ میریم
_تعجب کردم اولین دفہ بود کہ نیومد دنبالم لحنش هم خیلے جدے بود نگران شدم سریع آماده شدم و رفتم
رونمیکت نشستہ بود خیلے داغون بود...
_رفتم کنارش نشستم.
سرشو به دستش تکیہ داده بود
سلام کردم بدوݧ ایـݧ کہ سرشو برگردونہ یاحتے نگام کنہ خیلے سردو خشک جوابمودادحرف نمیزد_نمیفهمیدم دلیل رفتاراشو کلافہ شده بودم بلند شدم ک برم کیفموگرفت وگفت بشیـݧ بایدحرف بزنیم_با عصبانیت نشستم و گفتم:
جدے❓❓خوب حرف بزݧ ایـݧ رفتارا یعنے چے اصلا معلومہ چتہ❓❓
قبلنا غیرتت اجازه نمیداد تنهابیام بیروݧ چیشده ک الاݧ.. _حرفمو قطع کرد و گفت
اسماء بفهم دارے چے میگے وقتے از چیزے خبر ندارے حرف نزݧ
اولیـݧ بار بود ک اینطورے باهام حرف میزد مـݧ ک چیز بدے نگفتہ بودم.
ادامہ داد
ببیـݧ اسماء ۱ساله باهمیم
چند ماه بعدازدوستیموݧ بحث ازدواجو پیش کشیدم وبادلیل ومنطق دلیلشو بهت گفتم شرایطمم همینطور همـوݧ روز هم بہ خانوادم گفتم جریانو و اما بہ تو چیزے نگفتم.از همـوݧ موقع خانوادم منتظر بودݧ ک مـݧ بهشوݧ خبر بدم کے بریم براے خواستگارے اما مـݧ هردفعہ یہ بهونہ جور میکردم چند وقت پیش همون موقع اے ک تو بامامانت حرف زدے خانوادم منوصدا کردݧ وگفتـݧ ایـݧ دختر بہ درد تو نمیخوره وقتے خوانوادش اجازه نمیدݧ برے خواستگارے پس برات ارزش قائل نیستـݧ چقد میخواے صبر کنے....
ولے مـݧ باهاشوݧ دعوام شد
حال ایـݧ روزام بخاطر بحث هرشبم با خوانوادمہ دیشب بازبحثموݧ شد._بابام باهام اتمام حجت کرد و گفت حتے اگہ خوانواده ے تو هم راضے بشـݧ اوݧ دیگہ راضے نیست
ببین اسماء گفتـݧ ایـݧ حرفها برام ـسختہ
اما باید بگم.دیشب تاصب فکر کردم حق باخوانوادمہ خوانواده ے تومنو نمیخواݧ منم دیگہ کارے ازم برنمیاد مخصوصا حالا کہ...گوشیش زنگ زنگ خوردهل شد وسریع قطعش کرد
نزاشتم ادامہ بده ازجام بلند شدم شروع کردم بہ خندیدݧ و دست هامو بہ هم میزدم
آفریـݧ رامیـݧ نمایش جالبے بود
باعصبانیت بلند شد و روبروم ایستاد
اسماء نمایش چیہ جدے میگم باید همو فراموش کنیم اصن ما بہ درد هم نمیخوریم از اولم...
از اولم چے رامیـݧ اشتباه کردیم❓یادمہ میگفتے درست تریـݧ تصمیم زندگیتم،بدوݧ مـݧ نمیتونے زندگے کنے چیشده
حالا❓❓اسماء جاݧ تو لیاقتت بیشتر از اینهاس
آره معلومہ ک بیشترتولیاقت منوعشق پاکے بهت دارم وندارے فقط چطورے میخواے روزهایے ک باتو تباه کردم وبهم برگردونے❓
سکوت کرد.دوباره گوشیش زنگ خورد و قطع کرد _پوز خندے بهش زدم وگفتم هہ جواب بده تصمیم جدید زندگیت از دستت ناراحت میشہ
ازجاش بلند شداومد چیزے بگہ کہ اجازه ندادم حرف بزنہ بهش،گفتم برودیگہ نمیخوام چیزے بشنوم سرشوانداخت
ادامه دارد...
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین جمعه سال✨
دلم شوق پریدن دارد🕊
شوق دیدار تو و
بر تو رسیدن دارد ♥️
سال نو گشت و دلم
باز شکسته مولا 💔
قبر شش گوشه تو 🕌
آه چه دیدن دارد😢
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام✨🙏
🙏اَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَهَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ
🙏وَ ثَبِّتْ لی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ
🙏وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ
🙏دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ.
🙏اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
#کربلا
صلی الله علیک یا ابا عبدالله ❤️
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️❤️
💫خـــدایــــا🌹🙏
✨دراین شبهای سال نو
💫بهترین خوبی ها را نصب
✨دوستانم بگردان
💫حال خوب
✨احوال خوب
💫لحظه های خوب
✨عاقبت خوب
💫و زندگی خوب
✨آمیـــن یا رَبَّ 🙏
💫از خدا میخوام که
✨ در سال جدید
💫آنقدر خوشبخت بشین که
✨هرچی سختی کشیدین رو
💫به کل فراموش کنید...
💫فرداهاتون قشنگ
✨شب تون خوش
#شب_خوش
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛
﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند :
خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾
در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡
#سخن_بزرگان
#بین_الطلوعین
#زیارت_ال_یس
@Manavi_2