eitaa logo
داروخانه معنوی
5.8هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.5هزار ویدیو
122 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
| ✔️ جدول نهایی مراسم دعا و توسل به امام زمان علیه‌السلام در سراسر کشور (بمنظور تعجیل در امر فرج) جمعه ها دو ساعت قبل از اذان مغرب همزمان در سراسر کشور ※ پایگاه مرکزی: تهران/ بهشت زهرا/ گلزار شهدا / قطعه ۴۰ شهدای گمنام(فانوس)   جمعه ۱۸ خرداد |  ساعت ۱۷ • سخنران : استاد محمد شجاعی • و نوای : حاج حسین خلجی   🌐 esteghase.com
کارگاه خویشتن داری 06.mp3
15.1M
۶ ⭕️ سبک زندگیِ مبتنی بر تفکرِ " دلت پاک باشه، عمل مهم نیست " : در واقع بی‌اعتنایی به حدود ریاضی خداوند است! ▫️حدود ریاضی خداوند در بُعد زندگی فردی و اجتماعی انسان: همان " احکام دینی " اند. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
۲۰ روز انتظار تا عید بزرگ غدیر خم هر روز یک فضیلت ، فضیلت شماره : ۶۹ ------------------------------
۱۹ روز انتظار تا عید بزرگ غدیر خم هر روز یک فضیلت ، فضیلت شماره : ۷۰ ------------------------------ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
خطبه ۱۴۰ در نهي از غيبت مردم 🎇🎇🎇#خطبه۱۴۰🎇🎇🎇🎇🎇🎇 ♨️پرهيز دادن از غيبت و بدگويي به كساني كه گنا
خطبه ۱۴۱ درباره نهي از غيبت 🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇 ⛔️پرهيز از شنيدن غيبت اي مردم! آن كس كه از برادرش اطمينان و استقامت در دين، و درستي راه و رسم را سراغ دارد، بايد به گفته مردم درباره او گوش ندهد، آگاه باشيد! گاهي تيرانداز، تير افكند و تيرها به خطا مي رود، سخن نيز چنين است، درباره كسي چيزي مي گويند كه واقعيت ندارد و گفتار باطل تباه شدني است، و خدا شنوا و گواه است، بدانيد كه ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست. شناخت حق و باطل (پرسيدند، معناي آن چيست؟ امام (ع) انگشتان خود را ميان چشم و گوش گذاشت و فرمود) باطل آن است كه بگويي شنيدم، و حق آن است كه بگويي ديدم. 💠باهم نهج البلاغه بخوانیم «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_گُفـــــت‌ أز حٰال‌ِ دلـَــــت‌ گـــــو ، ⇇ چِہ بَـــــرَش‌ مےگـُــــذرد؟! □گُفتـــــم‌‌: او مَتـــــروکه‌ا؎بـــــود↓↓↓ «علّےﷺ‌➺» آبـــٰــادش‌ کـــَــرد ..◇◇ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
ذٰات‌ِهَـــــرکس‌‌درقیــــٰـامت‌↓↓↓ ⇇نــَـــقش‌ِپـــــیشٰانےاوست۔۔۔ □نــــَـقش ِ پـــــیشٰانےمـــٰــا بــــٰـاشَد ، ﴿غــُـــلٰام ِحِیـــــدرم𑁍➛﴾ . «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
داستان واقعی #رمان #برات_میمیرم #قسمت‌ششم .... شما قرار بود داماد بشید ؛ چی شد؟ _ قراری در کار نب
داستان واقعی .... وقتی پدرم چادرم را گرفت از تعجب خشکم زد... چون ازش انتظار نداشتم... : دخترم میترسم وقتی شعله های عشقت فروکش بکنه از چادر خسته بشی... بهتره کسی که تورا بدون چادر پسندیده همینطور هم باهات زندگی کنه... تو نباید به خواسته کسی چادر سر کنی چون این طوری به خاطر تحمیل یک خواسته دلزده میشی... _ آقاجون ... به جان شما که برام خیلی عزیزه چادر انتخاب خودمه... سینا حتی یک بار هم ازم نخواسته... حتی اگه این وصلت سر نگیره ؛ من از این به بعد چادر می پوشم... آقا جونم چادرمو داد و منو با بوسه و صلوات بدرقه کرد.... وقتی از آزمایشگاه بر می گشتیم تو تاکسی که بودیم خیلی آروم حرف می زدیم... پیش مادرم راحت نبودیم... بین همه صحبتهایی که شد یک جمله سینا بد جوری به دلم آشوب انداخت.. : بزار جواب آزمایش بیاد... اگه وصلت قطعی بشه یه سورپرایز دارم برات... _ یعنی چی!! یعنی ممکنه .... نه .. حرفش رو هم نزن... نهایتش میگن نمیتونیم بچه سالم داشته باشیم... خب بچه نمیخوایم.. این همه آدم ... بچه ندارن... _ هیس... شلوغش نکن... ایشاا.... که چیزی نیست... منظورم این بود که بگم منتظر سورپرایز باشی... نه اینکه بترسی... تا جواب آزمایش بیاد من جون به لب شدم... تا اینکه روز موعود فرا رسید... قرار بود سینا تا ظهر با جواب آزمایش بیاد خونه ما ٬ اما تا شب خبری نشد... برای بقیه یک امر عادی بود ..‌. اما من تا شب نیمه جون شدم.... تا اینکه ساعت ۹ شب مادر سینا با تلفن تماس گرفت... ادامه دارد.... دوستان_شهداباشید «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا