eitaa logo
داروخانه معنوی
5.9هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
4.5هزار ویدیو
123 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
👈کسانیکه درخانه باهم مشکل دارندروی مقداری اسپند: سوره جن《1》بار سوره فلق و ناس و قریش《7》باربخواند وهرروز مغرب همراه اذان مقداری رابه مدت 《3یا7》روزدرهمه جای خانه بسوزاند. 📚شمیم رضوان «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#تشرفات #امام_زمان جعفرنعلبنداصفهانی عنایت_امام_زمان_به_زوار_سیدالشهدا علیهماالسلام #بخش_دوم فردا
📜در خاطره اي از آقاي حاج حسن بهاري يكي از دوستان نزديك مرحوم خبازيان نقل ميكند: 🖋 حدود يكماه قبل از فوت مرحوم خبازيان بود كه شبي ایشان به من زنگ زد كه يك تاكسي بگير بيا با هم حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شويم و دقيقا خاطرم هست كه در مكالمه تلفنی ای كه داشتيم گفت به شرط اينكه پول تاكسي را من حساب كنم بنده يك تاكسي گرفتم و دنبال ايشان رفتم. وقتي مرحوم خبازيان داخل ماشين كنار من نشستند فرمودند كه مطلبي به شما ميگويم تا زنده هستم به كسي نقل نكني! گفتم: چشم. فرمودند: ذكري جهت تشرف به محضر حضرت بقية الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف از آيت الله سيد محمود مجتهد سيستاني گرفتم كه البته ايشان استخاره كردند كه ذكر را بدهند و خوب آمد چهل روز با آدابي كه فرمودند ذكر را در منزلم واقع در كوي فرهنگ خواندم و ديروز روز چهلم بود. روز چهلم در منزل كسي نبود و من در سرداب مشغول ذكر بودم. درب ورودی را بسته و اتفاقا قفل كرده بودم كه ناگهان ديدم دونفر ، يك پيرمرد نوراني و يك جوان عرب وارد شده و سلام كردند . به محض ورود اول تمام اعضاء و جوارحم خشك شد و از كار افتاد و سپس با خود گفتم درب كه قفل است اين بزرگواران از كجا وارد شدند و تازه متوجه شدم زبانم از كار افتاده است حتي جهت احترام نتوانستم از جای خود برخيزم و به همان حالت كه بر روي سجاده رو به قبله مشغول ذكر بودم خشكم زده بود پيرمرد گفت آقا بقية الله ميباشند جواب سلام را بده. من كه زبانم از كار افتاده بود مانند يك انسان گنگ و با اشاره سر ، به زحمت جواب دادم و از گوشه چشم جلالت و عظمت حضرتش را نظاره گر بودم. نور از گريبان مباركش تمام صورت را گرفته بود پيرمرد گفت آقا امام زمان ميفرمايند: تو اَسْوَد ما هستي خدا رحمتت كند و بعد از لحظه اي بلند شده و تشريف بردند تا به خودم آمدم و به درب خروجي مراجعه كردم ديدم درب منزل قفل ميباشد ، تا اذان مغرب گريه كردم تا آنجا كه مهر نمازم به گل مبدل شد و با مهري ديگر نماز مغرب را خوانده با همان حال به منزل استادم آيت الله العظمي سيد محمود مجتهد سيستاني رفتم . داستان را برايشان نقل كردم و از ايشان پرسيدم اَسْوَد لقب كدام بزرگوار بوده است؟ ايشان فرمودند: اَسْوَد لقب مقداد است و شما نمره بيست از آقا امام زمان علیه السلام گرفته ايد بعد گفتند: امام زمان علیه السلام ديگر چيزي نفرمودند؟ گفتم: چرا...پيرمرد گفت كه آقا ميفرمايند خدا رحمتت كند. تا اين جمله را گفتم آقا با دست محكم بر پاي خود زدند وديگر چيزي نفرمودند. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ ✧صُـــــوت زیبـــٰــا؎ تـُᰔــــو ⇇آرٰامـــــشِ جـــٰــانَست بیـــٰــا۔۔۔ وَجہ پُـــــرنـــــور تـُــــو أز ⇇ دیـــــده نهانَســـــت بیــٰـــا۔۔۔ □دل عُشـــٰــاق بِســـــوزَد ⇩⇩⇩ ⇜زغـــــمِ دور؎ تـُــــو قَـــــدعـــــٰالـــــم ز فِـــــرٰاقِ تـــُــو؛ ╰─┈➤ ۔۔۔۔۔ کمــٰـــان أســـــت بیـــٰــآ۔۔۔۔۔ ﴿سـَــــلام‌‌آقــٰـــا؎مـــَــن⇉﴾ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◇◇تـــٰازہ مےفَهــمـــــم، چــرٰا مِشکیســــــت⇇ رنـگ ﴿چــٰادر𑁍﴾... ۔۔۔۔مـ🌙ٰــاه رٰا تٰـاریـکـے شَــب ، □_آنقَدر جَـذٰاب کـَردہ⇉ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
لـــــذّت⇇« ؏ِـشـــــق𔘓» !!! _بہ هَمیـــــن بـــــلٰاتَکلیـــــفےســـــت ⇉ لُطـــــف تــُـــو ، شــــٰـامل حـــٰــالَـــــم بِشـــــود ╰─┈➤ ◇◇یــــٰـا نَشـَــــود...!!! «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
کارگاه خویشتن داری 44.mp3
16.83M
۴۴ امان از زبان ... زبان ... زبان! 📌 اگر قادر به حفظ زبان نباشیم ؛ خویشتن‌داری (تقوا)، درسِ غیرقابل فهمی خواهد بود برای ما؛ تا آخر عمــــر .... «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
_و مــَن أز کـــــودَکے آمـــــوختــــَـم، میـــــٰـان تمٰـام ⇠﴿عِشـق هـــٰـــا𑁍→﴾ ؏ــِــشق بہ↓↓↓ ⇠« حُسیــﷺـــن𔘓» ؛ ◇◇چیز دیگـــــریســـــت.. ↻ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
سِـــــزٰاوٰار أست کسٰانے کِہ↓↓↓ ⇇ أز ایـــــرٰان برٰا؎ ﴿أربَعیـــــن 𑁍﴾، _مُشـــــرف مےشَونـــــد، بہ نیـــــٰابت⇠ امٰام هَشتـــــم بِروَند. و کسٰانے کِہ أز بـــــلٰاد دیگر بہ آن حَـــــرم شَرفیــــٰـاب مےشَونـــــد، ⇠بہ نیــــٰـابت «ســــٰـائرمَعصومیـــــن ﷺ» مُشرف شَونـــــد. و دَر این سَفـــــر پُر بَرکت چون نٰائب آن مقـــــٰام رَفیع هَستند، نَظر عنـــٰــایت «حَضـــــرت سیــّـدالشُهدٰاءﷺ𔘓» بہ آن نائبــــٰـان بہ رعــٰـــایت منوب عنہ آنٰان مُوجب ╰─┈➤ « سَعــــٰـادت دُنیـــٰــا و عقبٰے أست..!✿» ◇◇•آیـّتﷲوَحیـــــدخُراسٰانے•◇◇ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
خطبه ۱۶۹ هنگام حركت به بصره 🎇🎇🎇#خطبه۱۶۹🎇🎇🎇🎇🎇🎇 ✅ضرورت اطاعت از رهبري همانا خداوند پيامبري راه
خطبه ۱۷۰ جنگ بصره 🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇 🔹چون به بصره نزديك شد (در آستانه جنگ بصره، گروهي از اعراب، شخصي را جهت آگاهي از حقيقت و دانستن علل مبارزه امام (ع) با ناكثين به نمايندگي نزد حضرت علي (ع) فرستادند، امام به گونه اي با آن شخص صحبت فرمود كه حقيقت را دريافت، آنگاه به او فرمود، بيعت كن، كليب جرمي گفت، من نماينده گروهي هستم و قبل از مراجعه به آنان به هيچ كاري اقدام نمي كنم امام فرمود) 💥روش هدايت كردن اگر آنها تو را مي فرستادند كه محل ريزش باران را بيابي، سپس به سوي آنان باز مي گشتي و از گياه و سبزه و آب خبر مي دادي، اگر مخالفت مي كردند و به سرزمينهاي خشك و بي آب روي مي آوردند تو چه مي كردي؟ (گفت: آنها را رها مي كردم و به سوي آب و گياه مي رفتم، امام فرمود) پس دستت را براي بيعت كردن بگشاي. (مرد گفت: سوگند به خدا به هنگام روشن شدن حق توانايي مخالفت نداشتم و با امام (ع) بيعت كردم) 💠باهم نهج البلاغه بخوانیم «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
دسترسی آسان به بندهای استغفار هفتادبندی امیرالمومنین (ع) 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 🌺صوت و متن بند هجدهم «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2