کربلاییسیدحجت بحرالعلومیواست بمیره نوکرت.mp3
زمان:
حجم:
4M
واست بمیره نوکرت
حسین ...👌💚
🎙بحرالعلومی
حضرت #امام_حسین علیه السلام
#مداحی
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
حکمت ۱۵ 🍃روش برخورد با فریب خوردگان(اخلاقی،اجتماعی) 🎇🎇🎇#حکمت۱۵ 🎇🎇🎇🎇 ✨ وَ قَالَ ( عليه السلام
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
حکمت ۱۵ 🍃روش برخورد با فریب خوردگان(اخلاقی،اجتماعی) 🎇🎇🎇#حکمت۱۵ 🎇🎇🎇🎇 ✨ وَ قَالَ ( عليه السلام
حکمت ۱۶
💥شناخت جایگاه جبر و اختیار
(اعتقادی،معنوی )
🎇🎇🎇#حکمت۱۶ 🎇🎇🎇🎇
✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِيرِ حَتَّي يَكُونَ الْحَتْفُ فِي التَّدْبِيرِ .
✅ و درود خدا بر او فرمود: كارها چنان رام تقدير است كه چاره انديشي به مرگ مي انجامد.
#نهج_البلاغه
💠باهم نهج البلاغه بخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
وَقـــتے بـٰــا پـٰــا؎ خُـــود ،
□□ معصـّــیتے کـــَرد؎،
⇇بــٰـا رفتـــن بہ مَسجـــد و
مجـــٰالـــس حُسیـــنے، ⇩⇩⇩
⇦⇦گنــٰـاه را جـُــبـــرٰان کـُــن!!!
« أگـــر بـــٰا چِشـــم گنـــٰاه کــَـرد؎»
⇠بـــا قُـــرآن و گـــریہ أز خُـــوف الــٰـهے ..
و گِـــریہ بـَــر مصـــٰائـــب أهـــلبِیـــتﷺ
◇◇...جُـــبـــران کـُــن!!!
⇨❍↲⃝ أگـــر بـــٰا گـــوش گُنـــٰاه کــَـرد؎،
⤸⤸بـــٰا شنیـــدن فَضـــائـــل أئـــمہ أطهـٰــارﷺ
⇠⇠ مَخصـــوصـــاً ،
فضــٰـائـــل أمیـــرألمـــؤمنیـــنﷺ
.....جُـــبـــرٰان کُـــن➩
«آیّتالله مَعصومےهمدٰانے(ره) 𑁍»
#امام_حسین
#سخن_بزرگان
#کلام_بزرگان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
دوازده ســـال در ســـوریہ جنگیـــدیم
دو هـــزار شهیـــد دادیـــم.
دوازده روز در ایـــران جنگـــیدیم
نـــزدیک هـــزار شهیـــد دادیـــم!
حالا فهمیـــدیـــد چـــرا در ســـوریہ مےجنـــگیدیـــم؟
#وعده_صادق
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#امام_خامنه_ای :
در مقـــابل تـــلاشےکہ دشمـــن مےکـــند،
ما امـــکانات منحصـــر بہ فـــرد؎ داریـــم؛
یـــکے از آنهـــا، جـــامـــعہ؎مـــداحـــان،
مجـــالس روضہخـــوانےو هیئات مـــذهبے اســـت
اگـــر محتـــوا؎ منبرهـــا،
نـــوحہخـــوانے هـــا و هیئت هـــا؎مـــا،
شـــایستہ بـــاشـــد،
هیـــچ وسیـــلہ ا؎ نمےتـــوانـــد
بـــا آنها مقـــابلہ بکـــند،
ایـــن فـــرصت را نبـــاید ضـــایع کـــرد.
#امام_حسین
#وعده_صادق
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
🌺 #رمان #ازجهنم_تابهشت 🌺قسمت ۶ این سه روز مثله برق و باد گذشت. و من و امیرعلی بیشتر اوقات حرم بود
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
🌺 #رمان #ازجهنم_تابهشت 🌺قسمت ۶ این سه روز مثله برق و باد گذشت. و من و امیرعلی بیشتر اوقات حرم بود
🌺 #رمان #ازجهنم_تابهشت
🌺قسمت ۷
کلا تو شوک بودم.
عمو_ زن عموتو که دیدی هر روز هر روز بیرون با این دوستش با اون دوستش تو این آرایشگاه تو اون آرایشگاه. بود و نبودش برای من فرقی نداره، جز اینکه یه خرج اضافه از رو دوشم برداشته میشه همشم لازم نیست به یکی جواب پس بدم ....
_ ولی عمو شما که عاشق همدیگه بودید برای اذواج باهم رو حرف آقاجون و مامان جون وایسادید چون نمیذاشتن با دوستت ازدواج کنی پس حالا؟
عمو_ بیخیال تانیا.خودت داری میگی بودید دیگه نبودیم دیگه.حالا میخوام عوضش کنم ههه دیگه چ خبرا؟
_ مگه لباسه که عوضش کنی عمو بحث یه عمر زندگیه .
عمو _تانی گفتم بیخیال عمو. اصلا من خودمم از یکی دیگه خوشم اومده یه سالی میشه باهم دوستیم شاید باهم ازدواج کنیم. حالا اومدی باهم آشنا میشید.
نمیدونم چرا یه لحظه از عمویی که عاشقش بودم بدم اومد.یعنی چی وقتی زن داره با یکی دیگه دوست بوده.
_ باشه عمو.فعلا من کار دارم بعدا حرف میزنیم.
عمو_ باشه بای .
توقع داشتم وقتی قطع کردم، همه ازم سوال کنن ولی حواسم نبود خانواده من کلا با دخالت تو زندگی دیگران مشکل داشتن.
خودم شروع کردم و از سیر تا پیاز براشون گفتم.خیلی ناراحت شدن و در آخر :
بابا_ دخترم دیگه کمتر باید بری خونه عموت، درست نیست.
نمیدونم چرا خودمم دیگه دوست نداشتم برم اونجا. از وقتی رفتم مشهد و اون حس و حال تجربه کردم احساس میکنم شاید حرفای عمو درست نباشه..یه #شک و تردیدی تو دلم ایجاد شده الانم که فهمیدم عموم یه آدم هوس بازه. عمو و زن عمو با هم دوست بودن وقتی خواستن ازدواج کنن و آقاجون و مامان جون فهمیدن دوستن کلی ناراحت شدن و اجازه ازدواج ندادن اما بلاخره باهم ازدواج کردن.حالا بعد از این همه زندگی به همین راحتی شریک زندگیشونو عوض کردن.
ادامه دارد....
نویسنده؛ ح سادات کاظمی
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد.
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2