❤️ #عاشقانه_مهدوی ۲۰
😍 سلام امام زمانم!
✨إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً ✨
☀️ به گمانم "یُسر" همان بهار قدمهای شماست،
🌱 که از دل هزار لایهی سختِ زمین خواهد رویید...
😍 چرا که اگر شما بیایید،
⏰ همه ثانیه ها، ساعت ها؛
🗓 از همین امروز،
⏱ همین لحظــــه،
🎊 همه عیدند ...
🤲✨ اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ الفَرَج ✨🤲
🆔 @Marefate_Mahdavi
💖 #یک_جرعه_معرفت ۲۹
👈 این روزها، دنیا قُرُق شده برایمان...
😍 تا بنشینیم گوشهای؛ بلکه ثروتهایی که عمری داشتیم و نمیدیدیم، به چشممان بیاید...
📗 مثلاً همین #قرآن که قرار بود، شرابمان باشد؛
😔 اما گوشهی طاقچه، عمری ست که خاک میخورد!
📜 یا مثلاً آنکه قرار بود، بیاید و مفسّر قرآنمان باشد؛
😭 اما قرنهاست، گوشهای از دنیا، خونِ دل میخورد...
😇 این روزها شاید فرصتِ آشتیکنان باشد؛
❇️ با همان "إنّی تارکٌ فیکم الثقلین" ...
💞 با همان دو ریسمانی که میراث پیامبرمان بود برایمان؛ برای رهیدن از بلا...
😢 اما شیطان، یکی یکی و آرام آرام، از خاطرمان دزدید...
🤗 این روزها با قرآن و آخرین سلالهی عترت، حضرت صاحب الزمان (عج) مهربانتر باشیم.
📌 پی نوشت: «حدیث ثقلین» حدیثی است که در آن پیامبر، قرآن و اهل بیت خویش را جانشینان خویش قرار داد که مردم پس از او به کمک آنها هدایت یابند. این حدیث از نظر شیعه و سنی حدیثی صحیح است و نزد علمای همه مذاهب اسلامی مشهور و معتبر است. شیعیان این حدیث را از دلایل امامت و خلافت بلافصل امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع) می شمارند.
🆔 @Marefate_Mahdavi
🗯 #تامل_مهدوی ۲۳
📰 مولای من! این روزها همه دست و پایشان را گم کرده اند؛ زمین و زمان را به هم می دوزند تا اطلاعات کافی از این بیماری نوظهور (#کرونا) کسب کنند، تا شاید از مبتلا شدن مصون بمانند.
🏠 و برای ایمنی از آن همه کار میکنیم؛ در خانه می مانیم، حتی اگر به مهمانی دعوت شده باشیم. با هرکسی معاشرت نمی کنیم؛ از ترس آلودگی، دستانمان را بارها می شوییم و...
😭 مولای من! کاش کمی از این همه اضطرار برای در امان بودن از این بلای دنیایی را، برای آمدن شما داشتیم.
😰 شرمنده ایم! می دانیم رفتن به بعضی مهمانی ها، معاشرت با بعضی از آدم ها، پای ماهواره نشستن و هزار گناه دیگر، آمدن تان را به تاخیر می اندازد، اما از آنها دوری نمی کنیم...
😩 آقای من! در غربت شما همین بس که چنین شیعیانی دارید؛ که کسانی همچون من را منتظر شما می دانند...
👌 میگويند دستها را بايد شست؛
✅ راست میگويند!
😔 از هر چه غير شماست، بايد دست شست...
🤲✨ اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ الفَرَج ✨🤲
🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 #یک_جرعه_باور ۲۵
🗓 نــو ... روز در راه است و باور کرده ایم، باید روزگار را از نو شروع کنیم!
🏡 جامه هایمان نو می شود! غبار از چهره ی خانه هایمان تکانده می شود! اثاث اضافی و از کارافتاده، از رده خارج می شود و...
💔 اما باز هم، همه با هم، دلِ وامانده مان را از خاطر برده ایم! یادمان رفته، آنقدر غبار کینه، و منیّت و حسادت و... روی دل هایمان نشسته که اشک چشممان خشک شده است!
😔 آنقدر نمازهایمان، تُند و بی روح تمام می شود که رنگ آرامش از چهره مان، پریده است!
💖 آنقدر غرق نوروز شده ایم که؛ یادمان رفته، #رجب، ماهِ دل تکانیِ اهلِ دل، زودتر از نوروز، دربِ خانه هایمان زده و شعبان و رمضان در راه است...
🤔 کمی دورِ خودمان چرخ بزنیم و فکر کنیم؛ برای استقبال از نوروزِ دل هایمان، آماده ایم؟
❣ #زندگیتون_پر_از_نگاه_خدا
🆔 @Marefate_Mahdavi
🖤 #عاشقانه_های_آسمانی ۴۴
😔 امشب شب عزای امام عالمین است
😢 دل را هوای قبر غریب کاظمین است
😔 باب الحوائج امشب حاجت روا گردیده
😢 مهدی به یاد جدش، صاحب عزا گردیده
😭 یا موسی بن جعفر! این فرزند شماست که قرن ها در غربت زندان غیبت، به انتظار روز انتقام نشسته است...
🙏 دخیل دست های گره گشای شماییم
به دعای برای فرج!
🙏 وا می کند بر روی ما بُنبَستها را
🤝 باب الحوائج شد بگیرد دستها را
🤲✨ اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ الفَرَج ✨🤲
◼️ #شهادت_امام_کاظم_تسلیت ◼️
🆔 @Marefate_Mahdavi
💌 #دلنوشته_مهدوی ۱۴
❄️ مهدی جانم! یک سال دیگر هم تمام شد و شما نیامدید... و من هفت سین امسال را نذر آمدن شما کردم.
💠 آینه را شکستم شاید خودبینی ام کمتر شود تا شاید به انتظار نزدیک تر شوم.
🐠 ماهی را به دریا سپردم شاید رهایی او یکی از هزاران زندانی آدم ها را از بند غرور آزاد سازد.
🌼 جای سنبل گلدان ها را پر از نرگس کردم.
🌼 جای شمعدان های آینه را با شاخه های یاس عوض کردم.
😍 با سین اول به شما سلام دادم: "سلام علی آل یاسین"
📿 سین دوم: سجاده! سجاده ام را باز کردم طنین "ایاک نعبد و ایاک نستعین" صد مرتبه در قامت نمازم پیچید، شاید دست توسلم به دامانتان برسد...
🕰 ساعت را روی سفره گذاشتم تا ساعت های نیامدنتان را شماره کنم و ساعت آمدنتان را ثانیه به ثانیه انتظار کشم...
🌐 برای سین چهارم خواستم سبدی بگذارم پر از لحظه هایی که انتظارتان را کشیده ایم، پر از لحظه هایی که به یادتان بوده ایم، پر از لحظه هایی که برای شما بوده ایم... اما شرمنده ام که سبد را باید خالی بر سر سفره بگذارم که اگر در این سبد لحظات پرباری بود، شما تا به حال آمده بودید!
🔆 سین پنجم :سرود آمدنتان
🔆 سین ششم: سبزی بیرقتان
⁉️ سین هفتم؟!
💠 سلام
💠 سجاده
💠 ساعت
💠 سبد
💠 سرود
💠 سبز بیرق
💭 سین هفتم؟! سین هفتم؟!
☀️ سین هفتم، سیمای شما، آری سیمای شما هفتمین سین سفره هفت سین ماست. 😍
🤗 امامم! بیایید که بی شما هفت سین هم معنا ندارد...
🤲✨ اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ الفَرَج ✨🤲
🆔 @Marefate_Mahdavi
❤️ #عاشقانه_مهدوی ۲۱
🤲 یا مقلب القلوب و الأبصار
😔 سال نو آمد و نیامد یار
🤲 یا مدبر اللیل و النهار
🙁 بی حضورش چه اشتیاق بهار؟!
🤲 یا محول الحول والاحوال
💞 منتهی کن فراق را به وصال
🤲 حول حالنا الی احسن الحال
🙏 به امید فرج همین امسال...
😢 حالِ دنیا خوب نیست... خدایا! این پریشان حالی را با ظهور ولی ات، به احسن الحال تبدیل بفرما.
😇 مهدی جانم! احسن الحال، یعنی:
💞 کنار شما بودن...
😍 هر سال، دل ها شما را آرزو می کنند، بی آنکه بدانند.
🤲✨ اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ الفَرَج ✨🤲
🆔 @Marefate_Mahdavi
👨💻 #تقوای_مهدوی ۴۱
😍 وقتی بودن با پدر و مادر را
😔 قربانی آنلاین بودن
💡چراغ اکانت هایمان می کنیم!
✴️ #او_می_بیند
✅ #خدای_دنیای_مجازی_همان_خدای_دنیای_حقیقی_است
🆔 @Marefate_Mahdavi
❤️ #عاشقانه_مهدوی ۲۲
🌸 بهار از راه آمده اما؛
😢 این روزها، سوز نبودنش، بیش از همیشه به استخوان هایمان می زند...
😔 دلخوش نمی شویم به این بهارهای پوشالی؛
🤲 خدا کند که بهار رسیدنش برسد!
🙏 به امید اینکه سال نو، با مژده ظهور بر همه مبارک شود.
🤲✨ اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ الفَرَج ✨🤲
🆔 @Marefate_Mahdavi
❣ #عاشقانه_های_آسمانی ۴۵
✨ رَحمت للعالمین شدی، تا بهشتِ مهربانی را در زمین، عَلَم کنی...
🌹 اما ما قرن هاست در آموختنِ مهربانی، گیر کرده ایم!
💎 برای بزرگ شدن، به قدر آسمان
باید خودت را به معلّمی بسپاری
که به اندازه ی آسمان بزرگ است...
✨ و محمد (ص) آینه ی تمام نمای خداست در زمین! ✨
🤲 دستانت را به او بسپار و تا اوجِ آسمان، بالا برو...
❤️ مهربان ترین رسول بعثتت مبارک! 🎊
🆔 @Marefate_Mahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍 #یک_جرعه_عاشقی ۳۳
💎 بخشی از عاشقانه های چشم در چشم خدا به حبیبش مُحَمَّد "ص" در شب معراج:
❤️ ای محمّد! من عاشقم، آنان را که ...
🎊 #عید_مبعث
🎞 #کلیپ
🆔 @Marefate_Mahdavi
🗓 #مناسبت_روز ۱۵
🌱 در رویش هر جوانه در بهار، جلوه ای از جمال خداوند متجلی می شود و آنها که با طبیعت و زمین آشنایند در بهار است که خداوند را به تماشا می نشینند...
🎊 این بهار و این جلوه الهی را صمیمانه تهنیت گفته، برایتان آرزوی سربلندی دارم.
💐 به رسم مهربانی طبیعت، هزاران گل یاس تقدیم به نگاه پاک تان و دستان پر مهر و تلاشگر کسانی که همچون چشمه ای زلال از میان سنگ های سخت، ره می جویند و به سوی آینده می روند.
💞 دستانتان پر محبت، دلتان مملو از عیار دوستی و ذخیره ی تلاشتان بی انتها ...
☀️ سالتون مهدوی ☀️
🎊 #سال_نو_مبارک 🌸
🆔 @Marefate_Mahdavi
✴️ #یک_جرعه_آگاهی ۹
❓چرا بر فرستادن صلوات این همه تاکید شده و فلسفه آن چیست؟
✅ در پاسخ این سؤال میتوان گفت که نخستین فلسفه آن این است که پیامبر اکرم (ص) و مقام شامخ ایشان فراموش نشود، و لازمه آن این است که اسلام و برنامه های اسلامی متروک نمیشود و به این ترتیب ادامه صلوات بر پیامبر (ص) رمز بقای اسلام و نام مبارک ایشان است.
✅ دیگر این که این صلوات و درود سبب میشود که ما به مقام والای آن حضرت بیشتر آشنا شویم و از اخلاق و اعمال و صفاتش الگو بگیریم و لذا از بعضی از تعبیرات استفاده میشود که صلوات بر آن حضرت، باعث پاکیزگی اخلاق و طهارت اعمال و ریزش گناهان ما میشود.
📌 چنانکه در زیارت جامعه کبیره می خوانیم: و جعل صلاتنا علیکم و ما خصّنا به من ولایتکم طیبا لخلقنا و طهارة لأنفسنا و تزکیة لنا و کفّارة لذنوبنا: خداوند صلوات ما را بر شما (پیامبر و آل پیامبر) و ولایت ما را نسبت به شما، سبب پاکیزگی اخلاق، طهارت نفوس و نموّ و رشد معنوی و کفّاره گناهان ما قرار داده است.
✅ در روایات متعدّد دیگری نیز اشاره به بخشودگی گناهان، به هنگام درود بر پیامبر و آل او شده است.
✅ از طرفی صلوات و درود بر پیامبر و آل او، رحمت تازه الهی را بر روح پاک آنها فرو میفرستد و از آنجا که آنها منبع فیض اند، از سوی آنها به امّت نیز سرازیر میشود بنابراین، درود و رحمت بر آنها، در واقع درود و رحمت بر خود ما است.
✅ اضافه بر این، فرستادن صلوات و درود بر آن بزرگواران، نوعی حقشناسی، قدردانی و تشکر از زحماتی ست که برای هدایت امّت کشیده اند و بی شک این حقشناسی و قدردانی اجر و پاداش الهی دارد.
📿 #صلوات ۱
🆔 @Marefate_Mahdavi
🗯 #تامل_مهدوی ۲۴
📃 مدتهاست که ویروس نفاق در جامعه شیوع پیدا کرده و هیچکس اطلاعیه صادر نکرده.
♻️ خیلی وقت است که ویروس گناه در بین جوانان شایع شده و خبری از ستاد بحران نیست.
📰 نه خبری از پوسترهای رنگارنگ هست که راههای پیشگیری را توضیح دهد و نه خبری از تیترهای درشت روزنامه که مخاطب را جذب کند.
😔 انگار ویروس گناه آنقدرها هم اهمیت ندارد. ای کاش این روزها کسی به یادمان می انداخت در کنار این همه کنترل های مختلف برای ویروس کرونا باید ریشه مشکلات و مریضی ها که همان گناهان ماست خشکیده شود.
🙌 ای کاش همانگونه که ساعت به ساعت دستانمان را می شوییم، مواظب قلب و دل و رفتار و اعمالمان هم باشیم.
😢 بارها در روایات شنیده ایم که گناهان قلب امام زمان را به درد می آورد و این عدم آمادگی ها همه باعث طول غیبت و به تعویق افتادن ظهور میگردد. غیبتی که عامل اصلی شیوع تمام ویروسهاست.
🙏 ای کاش برای تعجیل در فرج کاری کنیم. ای کاش برای رضایت حضرت اقدامی کنیم: مثلا ترک گناه.
👌 میگويند دستها را بايد شست؛
✅ راست میگويند!
😔 از هر چه غير شماست، بايد دست شست.
📌 پی نوشت: حاضری "یا علی" بگی و نیت کنی برای ترک یه کار اشتباه توی زندگیت؟ فکر کن به اینکه برای به دست آوردن لبخند رضایت امام زمانت تا کجا حاضری پیش بری؟ چقدر حاضری روی نفست و خواسته های بیجاش پا بذاری، تا هرچه بیشتر دل امام زمانت رو به دست بیاری؟
👌 یادت باشه که امام زمان برای اجرای دستوراتش بهترینهارو لازم داره، پس تمرین برای تغییر رو از همین نقطه ای که ایستادی شروع کن: برای خدا و امام زمان بهترین باش، بهترین خودت.
🆔 @Marefate_Mahdavi
✍ #گاه_نوشته_مهدوی ۱۴
🕰 طی سال ها بارها پیش آمده بود که زمان توقف کاروان در قم یا جمکران محدود باشد، هرچند اغلب برایمان سخت بود، اما در نهایت مجبور بودیم تابع شرایط باشیم و صادقانه اگر بخواهم بگویم در این سال ها هیچگاه با میل و رضایت قلبی از حرم حضرت معصومه (س) خارج نشده ام و همیشه دلم می خواسته تا بتوانم مدت زمان بیشتری را در هوای پاکِ حرم، نفس زنم. در این چند هفتهی اخیر نیز شرایط خاص بود و باز هم پذیرفته بودیم که مجالمان کم است و به امید روزهای بهتر، ایام را می گذراندیم.
😢 با دانستن همهی این ها، سه شنبهی قبل اما حال و هوای دیگری داشتم، به هنگامهی خروج از مسجد، به یکباره بغضی غریب به سراغم آمد و اشک را روانه ی چشمانم کرد، حسی داشتم که به درستی نمی توانم وصفش کنم و برای خودم هم عجیب بود حتی، چرا که چند هفته ای میشد که شرایط اینگونه غریبانه و دلگیر بود و من با خود می گفتم وقتی قرار است باز هم بیایم، چرا اشک امانم نمی دهد! چرا نمی توانم دل بکنم! چرا اینبار اینقدر غم بر دلم سنگینی می کند که قدم هایم همراهی ام نمی کنند حتی! اما راه گریزی نداشتم، پس برای آخرین بار ایستادم و لحظاتی آن گنبد زیبا را نگاه کردم و دعا کردم که کاش دیگر جمکران عشق را اینگونه نظاره گر نباشم و برای بازگشت روزهای خوش سابق و تماشای صحن مملو از جمعیت دعا کردم.
😭 امشب و با خواندن خبر بسته شدن درب جمکران و حرم های مطهر، انگار تازه علت حال غریب هفتهی قبل برایم روشن گشت. مهدی جانم! شما خبر داشتید که قرار است شرایط باز هم سخت تر شود و آن روز در صحن جمکران، انگار که داشتید خداحافظی می کردید و می گفتید خوب نگاه کن، نگاه کن که شاید تا مدتی نتوانی از این فاصله گنبد را نظاره گر باشی و در این صحن، عاشقانه قدم زنی. خوب نگاه کن تا در روزهای دلتنگی با یادآوری خاطراتت کمی دلت آرام گیرد. خوب نگاه کن، چرا که بعدا دلت تنگ خواهد گشت و تنها قلبت اجازه عبور خواهد داشت و قدم هایت پشت درب های آهنی متوقف خواهند گشت.
😔 خبرهایی که حاکی از صدور دستور بسته شدن اماکن متبرکه بود را شنیده بودم، اما باز هم امید داشتم که دیرتر اجرایی شود و دلخوش به این بودم که شاید بیشتر امانمان دهید. حضرت خواهر! در این هفته های اخیر موقع زیارت ضریح مطهر شما نیز حال غریبی داشتم، در عین شعف حاصل از آمدن، اشکم نیز سرازیر می گشت و می گفتم خدا کند که باز هم مجال آمدن داشته باشیم. راستی یادتان می آید که چند شب پیش در خواب چه گفتم؟ آن موقع که هنوز حرفی از بسته شدن درب حرم ها زده نشده بود، با اشک و بی قراری قول داده بودم که برای شب شهادت پدر بزرگوارتان هرطور شده به پیشگاه تان بیایم! و نیت کرده بودم که سه شنبه و پنج شنبه هر دو را بیایم، اما یک سه شنبهی دیگر نیز از من دریغ شد!
💔 پدرم! امشب عاشقانتان دعای فرج را با حالی دیگر خواندند و به هنگامهی رسیدن به فراز "وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ" دردی مضاعف را با تمامی وجودشان احساس کردند، چرا که با بسته شدن درب حرم ها به راستی امیدمان قطع شد! درست است که برای سخن گفتن با شما خاندان عاشقی، زمان و مکان مهم نیست، از هر کجا می توانیم قلب هامان را به سمت شما روانه کنیم و سلاممان را از هر کجا پاسخ می دهید، اما جواب دل های بهانه گیرمان را چه بدهیم؟
😩 خدایا! این چه امتحانی ست و صبرمان تا کجا به محک آزمون گذاشته خواهد شد؟ یعنی برای مضطر شدن حقیقی باید اینگونه همهی درها به رویمان بسته شوند؟ یعنی قدر عافیت را ندانسته ایم که اینگونه سخت امتحان می شویم؟ می دانم که خیلی سخت تر از اینها در طول تاریخ بر سر شیعه آمده و شیعه باید همیشه آمادهی مواجهه با سختی ها باشد، هیچگاه نباید از پای بنشیند، متوقف شود یا ناامید گردد، اما خداوندم! ما صبر زینب گونه نداریم، گرچه باید از بزرگ بانوی صبر درس بگیریم، اما شیعه در این زمانه، خسته تر از هر زمان دیگری ست، چرا که ۱۴۰۰ سال، غربت و درد و رنج را با خود یدک کشیده.
🙏 اماما! بشر پرمدعای امروز نیز به عجز رسیده، پس با یارانتان بیایید و پایان همه غربت ها و تلخ کامی ها باشید. ما را هم دعا کنید تا از غربال های آخرالزمانی سر به سلامت بیرون آوریم (۱) چرا که من از این غربال ها و ریزش ها می ترسم پدرم، و می دانم که هیچکس نمی تواند به امروز و کرده های خویش مغرور شود و کم نبوده اند افرادی که مسیر را گم کرده اند و به بی راهه رفته اند. پس دعایمان کنید تا با شما عاقبت مان به خیر شود.
1⃣ امام باقر (ع): هيهات، هيهات! فرج واقع نخواهد شد؛ مگر بعد از آنكه شما غربال شويد، بعد [دوباره] غربال شويد، بعد [بار سوم] غربال شويد- اين جمله را سه مرتبه تكرار كردند-تا اين كه خداوند كدورتها را از بين برده، صفا و پاكى باقى بماند. (الغیبة طوسی، ترجمه عزیزی، ج۱، ص۵۹۱)
🗓 دوشنبه، ۲۶ اسفند ۱۳۹۸
👤 #فاطمه_خادم_المهدی
🆔 @Marefate_Mahdavi
💖 #یک_جرعه_معرفت ۳۰
❓چرا مقدمات ظهور، باید همراه با بلاها باشد؟
✅ فلسفهاش این است که انسانها به ضرورت مدیریت ولیّخدا در جهان پی ببرند
💠 درباره ی این آیه ی قرآن «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ» در روایت هست که اصل این آیه، مربوط میشود به آخرالزمان و اتفاقات قبل از ظهور؛ یعنی ابتلائاتی که خوف فراگیر بهدنبال دارد، مرگ و میرهای فراوان، مشکلات اقتصادی فراگیر، سیل و خرابیها و... (کمالالدین/۲ /۶۴۹)
💠 ما حدود چهل سال است که شاهد فراهمشدن مقدمات ظهور حضرت ولیعصر (ع) هستیم و هرچه جلوتر میرویم این مقدمات، چشمگیرتر و فراگیرتر میشوند. اخیراً هم شاهد فتنههای بسیار فراگیری مثل این بیماری کرونا هستیم. ما امیدواریم همهی این حوادث، مقدمهساز ظهور امام زمان (ع) باشد.
💠 اما چرا این بلایا باید قبل از ظهور اینقدر بهطور فراگیر پیش بیاید؟ اساساً چرا باید مقدمات فرج، همراه با بلا باشد؟ یکی از فلسفههای بسیار مهمش این است که بشر باید متوجه ضرورت مدیریت ولیّ خدا در جهان بشود و انسانها باید آمادگی و پذیرش حاکمیت ولیّ خدا را پیدا کنند.
💠 ما شاهد ظلمهای فراوانی در جهان هستیم؛ در یمن، هندوستان و... برای اینکه این ظلمها برطرف بشود چه باید کرد؟ باید ولیالله الاعظم بر زمین، حکمرانی کند. درک ضرورت ولایت ولیالله برای بسیاری از مردم آسان نیست مگر اینکه با این بلاهای فراگیر متوجه ضرورت ولایت ولیالله بشوند.
💠 ما باید با کمتر از این ظلمها و بلاها به ضرورت حاکمیت ولیّ خدا پی ببریم، یعنی این کار تبلیغ و تعلیم انسانها و معرفت پیدا کردنِ آدمهاست که باید جای این بلاها را بگیرد. هرچه ما از نشر معرفت نسبت به ضرورت حاکمیت ولیّ خدا، کم بگذاریم، این بلاها جایش را پُر خواهد کرد.
💠 فلسفه ی این بلاها جز این نیست که انسانها متوجه بشوند مدیریت جهان با این افراد فاسد و مفسد امکان ندارد، کما اینکه درباره ی بیماری فراگیر اخیر در برخی از خبرها میگویند این یک نبرد بیولوژیک است علیه بشریت و علیه مقاومتی که در مقابل استکبار دارد رخ میدهد. نظام سلطه میبیند که برای اداره ی عالم راهی ندارد جز آلودهکردن عالم به ویروسهای مهلکی از این دست. اگر این قضیه بیشتر آشکار بشود، مردم متوجه میشوند که این بیماری دستساز بشر است و توسط ظالمانی ایجاد شده که میخواهند حکومت خودشان را ادامه بدهند.
👤 حجت الاسلام #پناهیان (۱۳۹۸/۱۲/۲۳)
🔈 صوت: Panahian.ir/post/6003
🆔 @Marefate_Mahdavi
✍ #دست_نوشته_های_یک_منتظر ۸ (مقدمه)
📄 در ایام سال نو، قصد تلخ کردن کام مخاطبانم را ندارم، حس و حال روزهای پایانی سالم بارانی بود و اینگونه بر زبان قلمم جاری گشت... و من تنها به یادگار منتشرش می کنم.
💌 نمی دانم اما شاید در لابلای حرف هایم، کسی بتواند حال دل خود را بیابد... چرا که آنچه که در طی سال ها خواندن آموخته ام این بوده که گاه چقدر دنیای آدم ها می تواند به هم نزدیک باشد، آنقدر که گاهی حس و حالی که فکر می کرده ای فقط منحصر به خودت بوده را به ناگاه در میانه ی نوشته های دیگری یافته ای، شخصی که گاه حتی نمی شناسی اش، اما گویی فرستاده ای ست تا حالِ دلِ تو را به تصویر کشد...
♻️ ادامه در پست بعد...
🗓 سه شنبه، ۲۷ اسفند ۱۳۹۸
👤 #فاطمه_خادم_المهدی
🆔 @Marefate_Mahdavi
✍ #دست_نوشته_های_یک_منتظر ۸
(قسمت اول)
📝 یکی از ایامی که اغلب افراد به سراغ حساب و کتاب هایشان می روند آخر سال است. و من در این روزها و با خواندن خبرهایی از جنس درد، اینقدر غم بر دلم سنگینی می کند که تصمیم گرفتم نگاره ای از داغ هایی که در سال ۹۸ بر دلم ماند، را به رشته ی تحریر درآورم.
1⃣ در شب جمعه ای در اردیبهشت ماه، با تمام تقلّایم، اذن ورود به جمکران عشق را نیافتم و شما مهدی جانم خوب همه ی ماجرا را به یاد دارید که کار چگونه پیش رفت... ظاهر قضیه این بود که به خاطر زوّاری مادرم، حضور در خانه تان برایم میسر نبود، اما درست به محض رفتن کاروان، موانع و سوء تفاهم ها رفع شد و تنها نتیجه اش نیامدن من بود، انگار که آن شب نمی خواستید بیایم، چرا که تا سر خیابان هم آمدم تا کتاب هایم را روانه کنم، و من در آن لحظاتِ دردآور، منتظر اتفاقی بودم تا آمدن را برایم میسر کند ولی بخت با من همراه نبود و من آن شب به جای آسمان جمکران، به زیر آسمان خانه، مداحی های همیشگی را گوش کردم و نمی دانستم با بغضی که راه گلویم را سد کرده بود و داشت خفه ام می کرد چه کنم...
2⃣ سپس نوبت به رفتن پدرم رسید و خداوند امتحان "رِضاً بِرِِضِاکَ"هایی که گفته بودم را از من گرفت. در همان ایام بود که فایل های صوتی مجموعه ی "راضی به رضای تو" در کانال استاد شجاعی بارگذاری میشد و من کم و بیش آن صوت ها را دنبال می کردم... و شما خداوندم! انگار که دستانم را گرفته بودید و داشتید قدم به قدم برای اتفاقی غیرمنتظره و دردناک مرا آماده می کردید...
💭 خواب هایی که در چند روز آخر توسط اعضای خانواده و فامیل دیده شده بود نیز در نهایت، همه گویای یک اتفاق تلخ بود و بعد رفتن پدرم هنگامی که خواب ها از زبان افراد مختلف روایت میشد، همانند تکه های پازل کنار هم قرار می گرفتند و ما را به این باور می رساندند، که هیچ کاری از دست هیچکس برنمی آمده و افسوس خوردن فایده ای ندارد، چرا که تقدیری برای پدرم امضاء شده بود که راه گریزی از آن نبود، هر چند دردناک، اما باید سر تسلیم فرود می آوردیم و می پذیرفتیمش.
😔 حتی شاید چله ای که یکباره به دلم افتاده بود هم بی دلیل نبود، اینکه چهل روز متوالی به زیارت امامزاده ابراهیم (ع) بروم و جامعه کبیره بخوانم و ۴۰ روز عبارت "بِاَبي اَنْتُمْ وَاُمّي وَنَفْسي" را بخوانم و روز اول و آخر را ختم کنم به پیاده روی تا امامزاده قاسم (ع)... گرچه پیاده رفتن هایش به نیت اذن یافتن برای سفر اربعین بود، اما این هر روز رفتن ها انگار بهانه ای بود تا من به خانه ی ابدی پدرم انس بیشتری بگیرم، چرا که در یک دوشنبه چله ام تمام شد و درست دوشنبه ی بعد از آن پدرم در خانه ی ابدی اش آرام گرفت و من باز هم چهل روز پشت سر هم به زیارت امامزاده و دیدن پدرم رفتم...
🕋 امام زمانم! نیک می دانید که همیشه به هنگامه ی جدا شدن از عزیزانمان، آنها را به خدا می سپاریم، به خدایی که مهربان ترین است و من مطمئن هستم که پدرم در آن لحظات آخر و قبل رفتنش ما را به خدا و شما مهربان ترین پدر عالم سپرد وگرنه هیچ پدری اینگونه بی خبر خانواده اش را رها نمی کند... از ما عزیزتری صدایش کرده بود و باید دعوتش را لبیک می گفت و می رفت و چه نیکو به پیش خدایت رفتی پدرم... درست زمانی که حاجیان لباس احرام بر تن کرده و به خانه ی خدا مشرف شده بودند، شما به یکباره از آنان پیشی گرفتید و در روز عید قربان، جامه ای سفید بر تن کردید و به جای رفتن به خانهی خدا، به پیش خود خدا رفتید.
3⃣ به خاطر سفر آسمانی پدرم، توفیق حضور و شرکت در مراسم دعای عرفه به صورت جمعی بر دلم ماند و خداوندم! شما خوب می دانید که چرا داغی بر دلم شد، چرا که در ایام چله ام بارها ملتمسانه و با سوز دل، ضریح امامزاده را در دستانم گرفته بودم و اینگونه به درگاهتان دعا کرده بودم که: حالا که میسر نیست تا عرفه را در کربلا یا مشهد باشم، پس اذن شرکت در مراسم عرفه را در هر مکان و مجلسی که خودتان می خواهید بدهید، هرکجا (هر چند مراسمی کوچک هم) باشد فرقی ندارد، راضی هستم به رضایتان، نمی دانم چرا، اما به صورتی عجیب و با اشک هر بار این را از شما طلب می کردم، سه پیش شرط هم گذاشته بودم و عاجزانه خواسته بودم که دعا را در خانه، در مراسم سوگواری یا در بیمارستان نخوانم... اما در نهایت وقتی پدرم رفت، فهمیدم که باید پای حرف هایی که زده ام بایستم و راضی باشم به رضایتان و عرفه را در خانه و پخش زنده از کربلا و مشهد الرضا به نظاره بنشینم.
♻️ ادامه در پست بعد...
🗓 سه شنبه، ۲۷ اسفند ۱۳۹۸
👤 #فاطمه_خادم_المهدی
🆔 @Marefate_Mahdavi
✍ #دست_نوشته_های_یک_منتظر ۸
(قسمت دوم)
4⃣ بعد از آن که در روز عید قربان بر سر راه پدرم گوسفندی قربانی شد و پدرم در عالم معنا حاجی شد و به نزد خدایش رفت، به خاطر زواری پدرم، نتوانستم تا دو هفته آسمان جمکران عشق را ببینم، چرا که باید رسم و آیین زوارداری را به جای می آوردیم، و اگر صاحبخانه خودش به حسب ظاهر نبود، ما باید پذیرای مهمانان خانه اش می گشتیم... در آن ایام، پنچ شنبه شب ها که از راه می رسید و عقربه های ساعت نزدیک می گشت به زمان حرکت کاروان و من می دانستم که نمی توانم همراهی شان کنم، به ناگاه بی قرار می گشتم و قلبم به تلاطم می افتاد، من اما در میانه ی شلوغی ها سعی می کردم با دوستانم تماس بگیرم تا با سخن گفتن با آنان کمی آرام گیرم و هربار دلم را همراه شان روانه می کردم.
5⃣ روزهای سخت زندگی مان در حال گذر بودند تا نوبت به اربعین رسید و من باز هم از قافله ی عاشقان جاماندم. از سال قبل در دلم بود تا امسال هرطور شده پدرم را راضی کنم تا بتوانم با یکی از آشناها همراه شوم و من هم اربعینی شوم، اما تقدیر، نبودنش را برایمان رقم زده بود و مرا با دل نگرانی های مادرانه ی مادرم تنها گذاشته بود و من نمی توانستم بدون رضایت قلبی مادرم عازم سفر شوم، پس باز هم دلم را روانه کردم و از سر لطف و کرم صاحبخانه، در عالم خواب به پابوسی شان رفتم. ولی آنچه که در نهایت، تلخی داستان را بیشتر کرد و به واقع آن را تبدیل به داغی بر دل کرد این بود که بعد از آن اما راه بهشت به رویمان بسته شد، آنقدر که حتی گره اش تا فاطمیه هم گشوده نشد و همچنان نیز با شرایط موجود دستانمان از حرم حضرت عشق کوتاه مانده.
6⃣ آخرین داغ اما حسی مشترک است میان همه عاشقان اهلبیت... بسته شدن درب حرم های مطهر و خانه پدری مان جمکران، آنقدر دردآور بود که اشک هم انگار دیگر چاره اش را نمی کرد و خبرش همچون تیر خلاصی بود که درست قلب عاشقان را نشانه گرفته بود.
😭 اینبار اما به هنگامه ی پخش دعای توسل، در همان لحظه ی اول که نگاهت به صحن خالی جمکران می افتاد، انگار که سکوت محضش راه نفست را بند می آورد و تو بی صدا در خود می شکستی و کاری از دستت بر نمی آمد... دعای توسل حرم حضرت معصومه (س) و امام رضای غریب نیز به صورت زنده پخش شد و به یکباره و در یک شب، همه جا را خالی از زائر می دیدی و این دردت را دو چندان می کرد...
💥 اما تلخی ماجرا آنجا بیشتر نمود پیدا می کرد که میانه ی همه ی دلگرفتگی هایت و در این شرایط بحرانی، عده ای بی تفاوت به درد و داغ مردم جامعه شان و بدون مراعات حال دیگران فقط در فکر شادی پوشالی خودشان بودند و آیین چهارشنبه سوری شان را برگزار می کردند... حرم ها به خاطر اپیدمی بیماری بسته شده بود، اما عده ای بی تفاوت به توصیه ها و بدون داشتن درکی از خستگی شبانه روزی مدافعان سلامت، خودخواهانه تنها فکر سرگرمی شخصی خود بودند و در این شرایط، چقدر امسال شنیدن صدای مواد محترقه برایم عذاب آور بود، و به راستی همچون پتکی بود که بر سرم فرود می آمد... چرا که احساس می کردی آن بیرون هیچکس حال تو را درک نمی کند و همه در فکر شادی خودشان هستند...
😫 راستی خدایا! من می ترسم از داغ هایی که شاید در سال جدید بر دلمان بماند... چرا که ماه های عزیزی را در پیش داریم که با تصور هر کدام از مناسبت هایش و ادامه این شرایط تلخ، بغضی دردناک راه گلویمان را می فشارد و می دانید که ما جز درگاه خودتان و عزیزانتان پناهی نداریم که به آن متوسل شویم. خودتان این گونه به ما آموخته اید و فرموده اید: ✨ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا: به یقین با (هر) سختی آسانی است! (آری) مسلّماً با (هر) سختی آسانی است. ✨ (۱) پس ای مهربان ترین یاریمان کنید.
🤲 [پروردگارا] اى که گره هر دشوارى به دست تو مى گشاید، و اى که حدت هر سختى به لطف تو نرم مى شود. راه گریز به سوى آسایش و رفع اندوه از تو باید خواست... بسته تو را دیگرى نگشاید و گشاده تو را دیگرى نبندد، و دشوار تو را کسى آسان نگرداند، و رها کرده تو را دیگرى دست نگیرد. (۲) 🤲
📚 منابع:
۱. آیات ۵،۶ سوره انشراح
۲. فرازی از دعای هفتم صحیفه سجادیه (دعای به وقت مهمات و رنج)
🗓 سه شنبه، ۲۷ اسفند ۱۳۹۸
👤 #فاطمه_خادم_المهدی
🆔 @Marefate_Mahdavi
❣ #عاشقانه_های_آسمانی ۴۶
👋 خداحافظ آسمان #رجب...
🌨 آنقدر بی صدا باریدی و تطهیرمان کردی؛ که خودمان هم، سابقه ی خرابمان، فراموش مان شد!
🕊 آنقدر دامنت را برای پروازمان باز کردی؛ که زخمی بالانی چو ما نیز، جرأت بال زدن یافتیم!
😔 دیگر سفره ات آهسته آهسته جمع می شود...
✨ و ما دوباره دل مان برای نوای "یا من أرجوا"
✨ برای "سبحان الله و أتوب إلیه"
✨ و برای عاشقانه ترین ترانه ی "لااله الا الله" تنگ می شود!
💝 آمدی، تطهیرمان کردی، تا در نیمه ی شعبان، برای زیباترین جشنِ زمین، آماده شویم...
😇 آمدی تطهیرمان کردی، تا زیر سایه ی تنها باقی مانده ی خدا، آشتی کنانی راه بیندازیم و در ضیافت رمضان، غریبگی نکنیم!
🤗 دست مریزاد بر آسمان تو، که ندیده خرید، و چشم بسته بارید...
🌙 خداحافظ آسمانِ رجب... برای دیدنِ دوباره ات، باز منتظر می مانیم!
🆔 @Marefate_Mahdavi
❣ #عاشقانه_های_آسمانی ۴۷
🌧 باران آمد ... مرا شُست و رُفت
و برای خلوتگهِ شعبان، آذین بست.
☺️ و ...حالا این منم، ایستاده روبروی تو که زبانم برای خواستن به لُکنت اُفتاده:
✨ إلٰهی هَبْ لِی کَمَالَ الْإِنْقِطَاعِ إلَیْك ✨
😍 می بینی؟ باران، قَدَّم را بلند کرده که دیگر جز تو را نمی بینم!
🤗 دست هایت را قلاب کن؛ دلبر جان! پا می گذارم روی منی که نیست!
😇 آن وقت تا ابد روی قلّاب دستان تو، آرام خواهم گرفت...
🙏 سلام ماهِ پیامبرِ خدا!
💞 فقط یک ماه تا مهمانی خدا مانده ... 💓 خداوندا! شوق این مهمانی را در دل هایمان سرشار گردان! 🤲
🌙 #حلول_ماه_شعبان_مبارک 🎊
🆔 @Marefate_Mahdavi
📝 #اشعار_مهدوی ۳۹
این سر شبزده، ای کاش به سامان برسد
قصه هجر من و ماه به پایان برسد
دست این سائل بیچاره به دستت نرسید
کاش با لطف تو این بار به دامان برسد
حال آن تشنه که با یاد تو سیراب شود
مثل این است که در دشت به باران برسد
روسیاهی نشود مانع احسان شما
رحمت سبز تو چون قبل، کماکان برسد
کاش با دیدن تو جان بدهم آقاجان
قبل از آنی که ز هجرت به لبم جان برسد
گر مقدّر شده، آید به سراغم اجلم
سببی ساز که در شام غریبان برسد
و پس از مرگ بیا جانِ عمو لطفی کن
پیکرم تا حرم ساقی عطشان برسد
✍ شاعر: محمد علی بیابانی
🆔 @Marefate_Mahdavi
♥️ #سلام_عاشقانه ۳۲
☀️ صبح ها را به سلامی به تو پیوند زنم
🤗 ای سر آغازترین روز خدا صبح بخیر
🙏 به امیدی که جوابی ز شما می آید
🤗 گفتم از دور سلامی به شما صبح بخیر
❇️ اصلاً همه ی اتفاق ها در همین کلمه ی "حسین" است. هم زمان که تو را بی قرار میکند آرام می کند. هم زمان که تو را آرام می کند بی قرار می کند...
❣سلام! آرامِ دل ها❣
😍 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
😍 #ای_همهی_عشق_سلام_علیک
🆔 @Marefate_Mahdavi
❣ #عاشقانه_های_آسمانی ۴۸
💫 حسین جانم! نامتان را که می برم، شراره های عشق از آسمان می بارد.
💝 نام شما کشتی نجات من است، آن وقت که در پیچ و خمِ امواج دنیا گره می خورم!
🤗 نامتان کلید قفل های تمامی بندگان است: از پیامبران و عزیزان خدا تا ... گنه کاران و گرفتاران.
🙏 پس، کلید قفل بسته ی ما باشید:
🤲 به گشایش، به فرج ... 🤲
🎊 لبریز، فلک شد از تبارک
🕊 آواز طرب دهد چکاوک
🕊 حرف دل نوکر حسین است
🎊 ارباب تولدت مبارک
💞 #میلاد_حضرت_عشق_مبارک 🎊
🆔 @Marefate_Mahdavi
😍 #یک_جرعه_عاشقی ۳۴
🌙 تو آیا دیده ای ماه عطشناکی،
لبان خشک خود بر خاک؟
و دستانی جدا افتاده از افلاک؟
که مشکی، اشک ریز عاشقی های سواری پاک؟
😭 تو آیا دیده ای ماه علمداری
که دستش بی علم، بر خاک
علم را با ادب، بر سینه بفشارد؟
و تیری دیدگان ماه بشکافد؟
که خورشیدی کمر خم گردد از داغ غروب ماه؟
🤲 تو آیا دیده ای دستان پر مهری
گره را با سرانگشتان دور از پیکری،
از خلق بگشاید؟
💖 تو آیا دیده ای تصویر زیبای قمر،
در قلب خود آیا؟
دلت را برده نامِ نامی اش هرگز؟
😇 اگر آری
مبارک باشد این میلاد زیبایی
طلوع ماه این هستی
برای تو
✍ شاعر: #کیوان_شاهبداغی
🆔 @Marefate_Mahdavi