شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۲۶۳ و ۲۶۴ _نمیدونم چرا فکر میکردم باید حتما جور خا
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۲۶۵ و ۲۶۶
_هنوزم جمله ش توی گوشمه
گفت... بس کن خانوم اگر خودت شانی نداری رعایت شان و شخصیت پدر و برادرت رو بکن که تو این محل آبرو دارن
انقدر از این حرف عصبانی شدم که...
همینجوری بی اراده... یکی خوابوندم زیر گوش!
کتایون با خنده گفت:
_وای واقعا؟!
_خنده داره؟
_نه آخه خیلی هیجان انگیزه
_ولی به نظر من احمقانه ترین تراژدی ممکنه! هیچی نگفت
بی هیچ حرفی رفت...
میدونی ژانت اونروز که تو زدی تو گوشم... یاد اون سیلی ناحق افتادم
احساس کردم شاید این جواب اون باشه
رضا اونقدر عصبانی بود که ترجیح دادم برم
رفتم سر همون قرار کذایی
ولی وقتی برگشتم تو خونه ولوله به پا شده بود
مامانم از اونروز دیگه باهام حرف نزد
یعنی حرف زد
ولی نه مثل قبل
احساس میکنم هنوزم که هنوزه منو نبخشیده!
_آخه چرا؟ بخاطر اون پسره؟
_نه... بخاطر آبروی حاج آقاش
اون روزی که من زدم تو گوش ایمان...
خیلی از همسایه ها از سر وصدا اومده بودن پشت پنجره و دیده بودن چی به چیه
تو محل ما همه هم دیگه رو میشناسن
خیلی زود خبر رسیده بود به مادرش و...
اونم اومده بود دم خونه ما شکایت که حالا پسر من مظلوم و مودبه واقعا دختر شما با چه رویی زده تو گوشش!
حقم داشت
وقتی من برگشتم خونه...
آقام اصلا از اتاقش بیرون نیومد
خانواده عمو هم دخالت نکردن ولی مامان و رضا یه دعوای حسابی راه انداختن
منم میدونستم حق با اوناست
ولی نمیتونستم قبول کنم و عذرخواهی کنم
خودمو از تک و تا ننداختم و هم پاشون داد و بیداد کردم داد و بیداد که خوابید رفتم تو اتاقم
خیلی حالم بد بود
تازه میفهمیدم چقدر این کار توی در و همسایه بدمنظر بوده و چه آبرویی از این خانواده و خصوصا حاج مرتضی اشراقی رفته!
دیگه نمیتونستم اون فضا رو تحمل کنم
دوراهی سختی بود
نمیدونم تو اون شرایط چرا به اون تصمیم رسیدم که باید از این خونه برم
وسایلمو جمع کردم و دم صبح زدم بیرون و یه نامه ام براشون گذاشتم
اونقدر بی عاطفه بودم که نوشتم دیگه هرگز برنمیگردم و نمیخوام هیچکدومتونو بینم
واقعا هنوزم نمیفهمم اون روزا چم شده بود که انقدر راحت دور خانواده م رو خط کشیدم که برم با رفیقایی خوش باشم که...
همون روز رفتم خونه یکی از دوستام... ژیلا
خونه مجردی داشت
فرداشم قرار شمال گذاشتن تقریبا ده نفری میشدن
دختر و پسر...
منم خیال کردم اگر باهاشون برم حالم بهتر میشه
رفتم ولی اصلا بهم خوش نگذشت
من یه حریمی برای خودم قائل بودم ولی اونا زیادی راحت بودن
اصرار هم داشتن که همه مثل خودشون باشن
اگرم کسی از این برنامه ها خوشش نمی اومد یعنی تو همون سنت های پوسیده گیر کرده و نتونسته توی باز کردن پیله ش موفق باشه!
این جمله معروفشون بود
این یکی هیچ رقمه تو کتم نمیرفت
یه دعوای حسابی کردیم و حالیشون کردم که من اینطوری راحتترم و کسی نمیتونه منو مجبور به انجام کاری بکنه
میخواستم برگردم ولی ژیلا و پریسا نذاشتن...
اون مدت گوشیم کلا خاموش بود
اونروز تو ویلا بعد دعوا حالم بد بود گوشیمو روشن کردم که یه آهنگ گوش کنم
همین که روشن کردم تلفنم زنگ خورد
منم چون ناشناس بود جواب دادم
دوباره آه کشیدم به امید سبک شدن:
_رضا بود...
خواستم قطع کنم ولی شروع کرد مثل قبل باهام حرف زدن
مثل روزای قبل از دعوا... قبل از عوض شدن...
رضا خیلی باعاطفه ست و خیلی قشنگ حرف میزنه
منم که... عاشقشم
تازه اون لحظه واقعا احساس تنهایی و بی پناهی میکردم
نتونستم قطع کنم بجاش شروع کردم گریه کردن
رضا هم خیلی نگران بود مدام میپرسید کجایی چکار میکنی؟
منم میدونستم اگر بگم کجام سکته میکنه!
دروغ گفتم
گفتم خونه یکی از دوستامم اونم فوری گفت آدرس بده بیام دنبالت!
گفتم من نمیخوام برگردم حداقل فعلا
نگفتم که با اون آبروریزی روم نمیشه
فقط گفتم نمیام
از هر دری اومد تو گفتم نه...
آخرش مجبور شد بگه!
سکوتم یکم طولانی شد و ژانت اول به حرف اومد:
_چی رو بگه؟
سعی میکردم بغضم رو فرو بدم و بعد زبون باز کنم ولی نمیشد
با همون حال جوابش رو دادم:
_راستشو... گفت بابا همون روزی که تو رفتی سکته کرد
الان یه هفته ست بستریه
قراره قلبش عمل بشه
به من گفته قبل عملش پیدات کنم و ببرم بالاسرش!
گفت... با بغض گفت... گفت گفته این آخرین خواهش عمرشه
دیگه اصلا نفهمیدم چطور وسایل جمع کردم و به بچه ها چی گفتم و با چه حالی تا ترمینال رفتم و چجوری رسیدم تهران
رفتم بیمارستان
مامانم اصلا حاضر نبود منو ببینه
وقتی از در ای سی یو رفتم تو بلند شد رفت بیرون
بقیه هم حرفی برای گفتن نداشتن یکی یکی خلوت کردن
من اول از پشت شیشه دیدمش
بالاخره قطره اشک سمجم موفق شد به سقوط آزاد
با دست گرفتمش:
کلی دستگاه بهش وصل بود
میگفتن شانس عملشم خیلی بالا نیست چون چند تا از رگای اصلی همزمان مسدود شده بود و بالن هم جواب نمیداد
عمل قلب باز....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۲۶۵ و ۲۶۶ _هنوزم جمله ش توی گوشمه گفت... بس کن خان
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۲۶۷ و ۲۶۸
_عمل قلب باز اونم با ریسک بالا بخاطر سن و سال و فشار خونی که از قبل داشت و...
گان پوشیدم رفتم تو
دستشو بوسیدم، گفتم اشتباه کردم، گفتم هر جوری تو بخوای میرم و میام فقط منو ببخش فقط برگرد
ولی آقام حرفی نزد
فقط یه نفس عمیق کشید
گفت آخی.. خیالم راحت شد...
یه لحظه وقتی اینو گفت تماما ناامید شدم
با خودم گفتم اگر بره من نابود میشم
هم پدرم رو ازدست میدم هم مقصر مرگش میشم!
مادرمم از دست میدم!
مطمئن بودم حاج خانوم دیگه نگامم نمیکنه تا آخر عمر
اون لحظه واقعا پناهی جز خدا نداشتم... همینجوری یه دعایی از دلم گذشت که باید به دادم برسی! اگه برسی منم میگردم دنبالت تا بالاخره پیدات کنم!
کتایون صاف نشست:
_بابات سر پا شد و تو ام گشتی؟!
_بله... گشتم
حاصل این همه سال گشتن و گشتنم همیناییه که تو این چند ماهه شنیدید!
نفس عمیقی کشیدم تا تلخی این سالها دوباره رسوب کنه و ته نشین بشه توی دلم
لبخندی زدم:
_خب حالا پته ی ما رو ریختید رو آب خیالتون راحت شد؟!
ژانت متفکر دست زیر چونه گذاشت:
_واقعا بهت نمی اومد!
به نظر می اومد از بچگی تا الان مثل قدیسه ها زندگی کردی!
_آدما اینطوری ان دیگه میتونن عوض بشن...
میتونن هر چیزی که میخوان بشن همون جوری که باید...
گفتم که خدا وقتی میبخشه انگار اصلا فراموش میکنه چکاره بودی!
لبخندی زد:
_چه قشنگ! حالا واقعا مامانت هنوز باهات قهره؟
_قهر که نه ولی سرسنگینه
یعنی من یه تصمیم آگاهانه گرفتم که برای اینکه حرمت های شکسته شده بازیابی بشه زمان و فاصله لازمه
درست زمانی که دوباره به اون زندگی و اون حال و هوا وابسته شدم
یعنی سال آخر دانشگاه که ایران بودم و بیشتر به تحقیق گذشت
فهمیدم باید یه مدتی از این خونه و زندگی و محل و آدمها فاصله بگیرم تا پیش زمینه های ذهنی کمرنگ بشه گفتم بعد از اون تغییر الان اگر دوباره تغییر ظاهر بدم یکم مضحکه
شاید بهتر باشه مدتی دیده نشم
کتایون_ برای همینم رفتی آلمان
بعدم اومدی اینجا
برای همینم حتی تعطیلاتت رو برنمیگردی ایران
_آره
میخوام وقتی برمیگردم اون احترامی که از دست دادم برگشته باشه
حداقل بخشی از اون...
کتایون هنوز انگار گرهی توی ذهنش داشت که وقتی لب باز کرد مشخص شد چیه:
_اون پسره... ایمان
تو الان نسبت بهش چه حسی داری؟ دوستش داری نه؟
این دقیقا همون چیزی بود که میون قصه تا جایی که شد توی لفافه پیچیدم تا پیدا نشه ولی کتایون پیداش کرد
در انکار بسته بود
فقط گفتم:
_چه فرقی میکنه
مهم اینه که همه چی تموم شده
ژانت با ذوق گفت:
_خدای من تو واقعا دوسش داری؟
اصلا ازش خبر داری؟
_نه... هیچ خبری
کسی درمورد اون با من حرف نمیزنه
منم سوالی نمیپرسم
کتایون_ واقعا؟
یعنی الان حتی نمیدونی طرف زن گرفته یا نه؟
چه دل گنده ای تو!
_از کجا بدونم؟
بعدم حتما داره دیگه الان قاعدتا باید 29 سالش باشه مامانش مگه میزاره تا این سن مجرد بمونه همون موقعشم واسه زن گرفتنش عجله داشت!
اصلا چه فرقی میکنه به هر حال همه چی تموم شده ست میشه دیگه بحثشو نکنیم؟
کتایون بی توجه به خواهشم پرسید:
_رضوان چی؟
اون که خیلی باهات صمیمیه اونم میدونه تو طرف رو...
_نه نمیدونه...
_ رضوان میدونه ازدواج کرده یا نه؟!
_لابد... همسایه ان دیگه ولی من نپرسیدم
کتایون اخمی کرد:
_خب اینجوری که خیلی بده اگه هنوز دوستش داری باید تلاش کنی
حرفش رو قطع کردم:
_من کی گفتم دوستش دارم من فقط...
فقط به نظرم آدم معقولی میاومد و من بابت اون بی احترامی علنی بهش احساس دین میکنم همین
مگه من سفیهم که به کسی که منو نمیخواد دل ببندم!
_از کجا معلوم که نخواد شایدم هنوز بخواد
پوزخندی زدم:
_آره حتما
_خب تو که الان دوباره مثل خودش شدی!
_تو مثل اینکه متوجه نشدی چه اتفاقی افتاده!
من زدم توی گوشش توی خیابون!
با اون ظاهرم غیرتشو له کردم اون به من علاقه داشت ولی من تحقیرش کردم
اگر همه حسش بدل به نفرت نشده باشه حداقل دیگه محبتی وجود نداره که حتی در خوش بینانه ترین حالت ممکن بشه روش حساب باز کرد
میشه خواهش کنم دیگه راجع بهش حرف نزنیم؟
من دارم اذیت میشم...
کتایون اگرچه به نظر کنجکاویش ارضا نشده بود سکوت کرد
اما سکوتش شبیه آتش زیر خاکستر بود
و این اصلا برای من خوب نبود!
خودم کم دچار خیالات و اوهام میشدم حالا یک نفر هم پیدا شده بود تا همراه من خیال ببافه و دم به دمم بده تا کودکانه خودم رو فریب بدم و با امید واهی روزگار بگذرونم...
.......
شنبه ی بعد از امتحانات دوباره دور هم جمع شدیم و اول کتایون درباره امتحاناتم پرسید:
_خب نمره هاتونو کی میزنن ببینم داری چکار میکنی!
خندیدم: _خب اگر انقدر نگرانی بیا دانشگاهمون با اساتید وضعیت درسیم رو چک کن!
اون هم خندید:
_حالا جدی امتحانا رو چطور دادی خوب بود؟
_آره....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۲۶۷ و ۲۶۸ _عمل قلب باز اونم با ریسک بالا بخاطر سن
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۲۶۹ و ۲۷۰
_آره الحمدلله
خوبه
حالا تو بگو سفرت چطور بود اون چیزی که میخواستی شد؟
لبخندی زد:
_آره شد یه سفارش بزرگ گرفتیم
_با مامانت که آشتی کردی؟ حل شد؟
_آشتی کردیم ولی حرف خودشو میزنه!
میگه باید بیای ببینمت
_خب تصمیمت چیه؟
_فعلا هیچی بگذریم
امروز قرار بود بحثت رو به بالاخره تموم کنی! یادت که نرفته!
لبخندی زدم:
_نه! شروع کنم؟
ژانت که تا این لحظه ساکت بود به حرف اومد:
_آره بگو زودتر
زیر لب بسم الله الرحمن الرحیم زمزمه کردم و بعد گفتم:
_خب
اگر یادتون باشه قبلا درباره فلسفه خلقت حرف زدیم
اینکه خدا چرا ما رو آفرید و هدف چی بود
تمام هدف رشده
ما فقط اومدیم رشد کنیم و استحقاق بهترین ها رو پیدا کنیم
حالا چگونگیش خیلی مهمه دیگه
ما چطور باید رشد کنیم؟
سکوتم کتایون رو وادار به پاسخ دادن کرد:
_متوجه منظورت نمیشم
_میگم تو خودتو بذار جای خدا
فرض کن میخوای یه سری موجود ذی شعور تربیت کنی در بُعد فردی و اجتماعی
حفظ شرایط آزمون و پنهان شدن و ایمان به غیب رو هم تو دستور کارت داری
چه میکنی؟
_خب همون کاری که شما میگید کرده
پیامبر میفرستم و برنامه میدم
همون شریعت
_صحیح
حالا این برنامه در چه صورتی به بهترین شکل ممکن منتقل و پیاده میشه طوری که بیشترین اثرگذاری رو داشته باشه؟
_منظورت چیه؟
_منظورم متد آموزشی کاربردیه
حتما این جمله رو شنیدی که موثر ترین آموزش آموزش عملی و رفتاریه پس میشه گفت در عالی ترین سطح آموزشی الگو سازی مطرح میشه
قبلا هم گفته بودم
آموزش صرفا تئوری با کتاب آموزش کاملی نیست و خدا هم کسی نیست که کار ناقص انجام بده
پس قطعا و حتما این الگو سازی رو مد نظر قرار داده
پس ما یه سری الگو داریم که خدا اونها رو طراحی کرده تا منتهای سطح آموزشی رو تجربه کنیم
یعنی بهترین ابزار برای رشد
دقیقا چیزی که بارها در قران بهش اشاره شده و نشونتون دادم
یه مثال ساده میزنم؛
مثلا تصور کن که تو یه اپراتوری قراره یه چیزی رو بسازی مثلا عروسک
مواد اولیه رو برات میفرستن میگن اینا رو بساز و بفرست
خب چجوری بهت طریقه ی کار رو آموزش میدن؟
معمولا یه کاتالوگی همراه مواد اولیه بهت میدن که توش توضیح داده مرحله به مرحله چکار باید بکنی
اما اگر کار پیچیدگی داشته باشه و آموزش هم درست و حسابی باشه همراهش یه نسخه کامل ساخته شده از همون سفارش رو برات میفرستن که هرچی کارت پیش میره با اون معیار مقایسه کنی ببینی داری درست پیش میری یا نه
ساده تر بگم
وقتی خدا به ما میگه انسان خوبی باش و صفات خوبت رو متبلور کن باید یک نمونه عینی به ما نشون بده و بگه ببین منظورم اینه!
وگرنه تو میتونی به خدا احتجاج کنی که خدایا آموزشت ناقص بود من متوجه منظورت نشدم
مصداقی توضیح ندادی
تو گفتی مهربان باشید بخشنده باشید ولی مهربانی و بخشندگی رو بهمون نشون ندادی فقط توصیف کردی در حالی که اینا همه رفتاره!
باید عینی به ما نشون میدادی
درباره خنکی آب هزار جور تفسیر و تحلیل و توصیف هم که ارائه بدم تو تا تجربه نکنی که نمیفهمی چیه و چجوریه
اگه H2O بنویسم رو کاغذ بذارم رو زبونم تشنگیم رفع میشه؟
تا خدا تجسم این صفات رو به ما نشون نده، تا مبنا و معیار کامل رو به عنوان خط کش بهمون ارائه نده ما تلاش کنیم خودمون رو به چی نزدیک کنیم؟
_پس منظورت اینه که روش تربیتی اصلی خدا ارائه الگوی #انسان_کامله
_بله کاملترین نوع آموزش همینه هر چی جز این باشه میشه به این سیستم آموزشی ایراد گرفت!
این مدل هم برای رشد فردی بهترین روشه هم برای رشد اجتماعی و امت سازی و تمدن سازی!
یعنی همه باید با هم و کنار هم به سمت رشد حرکت کنن اما چطوری؟
بدون سکان دار؟
بدون هادی؟
بدون عنصر رهبری؟
بدون الگو و معیار و خط کش؟
پس خدا از ابتدا یک سری الگوی انسان کامل طراحی میکنه
و عهد الهی همین میشه که از همه، از همه، تعهد میگیره که برای تحقق اون هدف مقدس که همگی رشد کنید و به سمت خدا تعالی پیدا کنید و در عین استقلال یک امت بشید و اعضای یک پیکر بشید؛
یک راه بیشتر وجود نداره و اون اینکه حول محوری که من معرفی میکنم اتفاق کنید و متفرق نشید
واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا
اون ریسمانی که خدا برای هدایت بشر فرستاده و واسطه ی بین خدا و مخلوقاته و قراره وصلشون کنه به خدا چیه؟
جز عنصر رهبری چی میتونه باشه؟
پس یک راه بیشتر برای اتفاق و امت سازی وجود نداره اونهم اتفاق حول الگو و " #ولی" پیشنهادی خداست
اینکه در نظر ما ولایت تا این حد اهمیت داره و از اصول مذهبه علتش اینه
چون اصلا دین برپا نمیشه بدون ولایت
عهد الهی پاس داشته نمیشه و قولی تصدیق نمیشه بدون ولایت
آرمانشهری ساخته نمیشه امت واحده ای شکل نمیگیره بدون ولایت!
ولایت یعنی همین
تمام هدف خلقت همین بود
الگوهایی که خدا معرفی کرد رو....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۲۶۹ و ۲۷۰ _آره الحمدلله خوبه حالا تو بگو سفرت چطور
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۲۷۱ و ۲۷۲
_الگوهایی که خدا معرفی کرد رو بپذیری
و تلاش کنی با تبعیت بهشون نزدیک بشی
انسان ها در نزدیک شدن به ولی خدا مثل مفهوم حد عمل میکنن
یک نمودار بی نهایت بار به شاخص خودش میل میکنه ولی هیچ وقت بهش نمیرسه!
ولی بی نهایت بار میتونه بهش نزدیک بشه
پس ما در برخورد با ولی خدا دو تا دستور داریم
یکی اینکه رفتارش رو الگو قرار بدیم و خودمون رو باهاش بسنجیم و سعی کنیم حتی المقدور بهش نزدیک بشیم
و یکی اینکه
اون رو در هدف اجتماعی تمدن سازی جبهه حق در مرجعیت قرار بدیم تا نصرت الهی نصیبمون بشه
چون انسان کامل معصومه و حلقه وصل امت با خداست
میدونی چرا؟
چون تو وقتی اون رو میپذیری و به دستورش عمل میکنی به دو صورت خدا رو اطاعت میکنی
یکی اینکه چون اون منصوب خداست در حقیقت میشه زبان خدا و دست خدا در زمین و تو داری خود خود خدا رو یاری میکنی به این وسیله
و دوم اینکه
وقتی تو خصوصیات مثبت اون رو تصدیق میکنی معنیش اینه که خوبی ها رو شناختی و داری بهشون نزدیک میشی
برای همینم مردم در همه ادوار ولی خدا رو درک میکنن
مهمترین آزمون همینه
چون حیاتی ترین مسئله خلقته
یکی از القاب ولی خدا باب الله گفته میشه
یعنی در ورودی به سمت خدا
خدا دوست داره ما از این در وارد شیم
چون عامل سعادت فردی و اجتماعیه
عامل رشدته
_پس نقش قرآن چیه؟
_هر چی قرآن گفته ولی رفتار کرده
در ولی متجلی شده
برای همینم بهش میگن قرآن ناطق
پس ولی و قرآن با هم تفاوتی ندارن اون صورت انسانیشه این صورت مصحفش
هر دوشون هم برای تربیت و آموزش و پرورش لازمن
حالا میخوای بشناسیمشون؟
دستهاش رو روی سینه جمع کرد:
_بفرمایید
_گفتم که برنامه رشد بشر از ابتدای خلقت بشر تا زمان نزول اسلام سیر تکاملی داشته
بنابراین متناسب برنامه ولی خدا هم هربار کاملتر شده
یه زمانی بیشتر از اینکه یک پیامبری بیاد و خوب و بد رو تذکر بده از بشر نمیشد انتظار داشت
ولی بعد ها به جایی رسیدن که مثلا موسی به عنوان ولی خدا قیام کنه و بره به سمت اون هدف بزرگ ساخت تمدن الهی
هرچند موفق نبود کاملا
چون امتش به حد کافی آماده و همراه نبودن ولی انسان ها این مسیرِ رو به تکامل رو در طول تاریخ طی کردن تا جایی که اسلام بروز و ظهور پیدا کرد
پس خدا همواره آماده تحقق اون هدف و ایجاد مدینه فاضله هست
و فقط انسان ها باید آماده بشن و رشد کنن و این رشد بزرگترین امتحان و چالش بشره
این هدف متعالی
مثل میوه ای که روی شاخه برسه کم کم به شکل مطلوبش نزدیک شد و در اسلام به صورت نظری و تئوریک صد در صد ارائه شد
در قرآن
حالا مونده وجه عملی ماجرا!
پذیرش ولایت عملی که اسمش امامته!
و اتفاق حولش
و امت سازی
پیغمبر ما امام بود
هر کس که به شریعت ایمان آورد ایشون رو تصدیق کرد اما بُعد پیامبری رو نه امامت رو
برای همینم هست که هر حرفی که میزنه بازار نداره و فقط وحی رو میخوان
حسبنا کتاب الله از این خلا معرفتی میاد
وگرنه طبق الگوی امامت
پیامبر مسیر بعد از خودش رو پیش روی امت ترسیم کرده بود
حتی #قرآن هم تصدیقش کرده بود
الا الموده فی القربی، آیه زکات در رکوع، آیه تطهیر، آیه غدیر، سوره انسان، نوری که با قرآن میاد...
همه اینا رو به یاد بیارید
خداوند ولی مشخص کرده بود ولی امت اسلامی در پذیرشش موفق نبود
برای همینم اوضاع جهان هنوز همینه بعد از 1400 سال
یادته گفتی دستاورد اسلام چیه؟
اسلام تماما اجرا نشد ما بزرگترین و کلیدی ترین چرخ دنده این سیستم رو برداشتیم گذاشتیم کنار و انتظار داریم خوب کار کن
هرچند اسلام متناسب اینکه هیچ وقت کامل بهش عمل نشده باز از بقیه مکاتب جلوتره
ولی میخوام بگم اگر کامل پیاده میشد خدا چه برنامه ای برای بشر داشت!
همون مدینه فاضله همون #جامعه_آرمانی همون اتوپیا که بشر قرن هاست به دنبالش دور باطل میزنه!
آب در کوزه و ما...
اگر مقام امامت پیامبر درست درک بشه پیامبر خودش ولی بعد از خودش رو معرفی کرده
"من کنت مولاه فهذا علی مولاه"
این جمله به لحاظ سندی ردخور نداره!
ژانت دستی به چونه ش کشید:
_همون صاحب نهج البلاغه!
_بله
همونی که حتی با تحلیل رفتاری هم شایسته ترین فرد امته چه برسه به اینکه قرآن و پیامبر هم تصدیقش کردن
خانواده پیامبر همون الگوها هستن
پیامبر اسلام و 12 امام که اولینش داماد ایشون و بقیه فرزندان دختر و داماد ایشون هستن*
کتایون_فامیل بازیه؟ خانواده پیامبر میشن الگو؟
_بحث فامیل بازی نیست اصلا دقیقا شایسته سالاریه
اگر تاریخ هم بخونی از روی نقل ها میشه فهمید که این افراد در همه ادوار از هم نسلای خودشون خیلی جلوتر بودن
کسی نمیتونه ادعا کنه بین صحابه کسی از امیرالمومنین بهتره
اولین مرد مسلمانه کسی که هیچ وقت بتی رو نپرستیده کسی که همواره دست راست پیغمبر بوده
و هیچ جا تنهاش تگذاشته خصوصا در....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۲۷۱ و ۲۷۲ _الگوهایی که خدا معرفی کرد رو بپذیری و
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۲۷۳ و ۲۷۴
_...در جنگ ها
در #بدر #احد #خندق #خیبر کلیدی ترین نقش رو داشته
در اخلاق حسنه شهره ست اونقدر که کنیه اش ابوالحسنه یعنی پدر همه خوبی ها
کسی که پیامبر در احادیث متواتر و متعددی با عناوین بسیار خاص تقدیر و تحسینش کرده طوری که درباره هیچ شخص دیگه ای سابقه نداره
مثل حدیث علی مع الحق و الحق مع العلی
یا حدیث هارون
حتی خدا هم در احد و خندق تحسینش میکنه!
کسی که تجربه حکومت داریش به شدت درخشانه و در مدت کوتاه زمامداریش ظلم طبقاتی و تبعیض نژادی رو به شدت کاهش میده و جنگ های خارجی رو خاتمه میده و کشور گشایی به ظاهر اسلامی رو متوقف میکنه
کسی که عدالت اجتماعی و سیاست و حکمتش زبان زده خودتون کتابش رو خوندید و دیدید در سخنوری و حکمت کلام چقدر خاصه و در نامه های حکومتیش مشهوده که چه میزان به زمامداری و حقوق متقابل مردم و حکومت مسلطه*
مهمتر از همه اینکه
این فرد تنها کسیه که لایق ازدواج با فاطمه و گره خوردن با دودمان پیغمبره به طوری که همه سادات حتما فرزند علی هم هستن
به نظر من بزرگترین دلیل تصدیق امیرالمومنین این ازدواجه
چون #حضرت_زهرا یک دختر معمولی نیست!
یادتونه گفتم خدا اون رو به عنوان خیر کثیر و کثرت نسل به پیامبر عطا کرد
و از اوصاف شخصیتیش سخت میشه حرف زد
اینکه چه جایگاهی داره
ایشون تنها وجود مبارکیه که بی اونکه امام باشه معصومه!
پیامبر ایشون رو سیده النساء اهل الجنه خطاب کرده
و این یعنی ایشون بلندمرتبه ترین بانوی خلقته
پس ایشون یه الگو از نوع زنانه ست
اسلام مکتبیه که زنها توش تا حد الگوی اجتماعی شدن رشد میکنن
حالا سوال اینه که آیا هرکسی میتونه همسر بهترین زنان عالم باشه؟!
طبق روایات* تقریبا همه صحابه نزدیک پیامبر به خواستگاری فاطمه اومدن
ولی پیامبر فرمود فاطمه متفاوته و انتخاب همسرش با خداست!
خب کسی که میون تمام امت انتخاب میشه ویژه نیست؟!
امیرالمومنین اصلح بود برای جانشینی پیامبر و منتخب خدا و پیامبر بود
امت فقط به بهانه سن کم ایشون رو کنار گذاشت هیچ توجیه دیگه ای نداشت
پس هم شایسته تر بودن
یعنی وقتی به رفتارشون نگاه میکنی کمال رو میبینی اونقد که یه عده علی رو با خدا اشتباه گرفتن!
چون #تجلی_صفات_خدا در اندازه های کوچکتر هستن دیگه
و هم خود قرآن و پیامبر این مسیر رو پیش چشم ما ترسیم کردن*
و هم سهمی که برداشتن اثبات حقانیتشونه!
کتایون_سهم؟ سهم دیگه چیه؟
_گفتم که کار امام رشد دادن امته اما مثل "الامام کمثل الکعبه"
این حدیث پیامبره
یعنی امام مثل کعبه ست مردم باید برن دنبالش کعبه که نمیاد دور مردم بچرخه مردم باید طوافش کنن
حالا اگر مردم امام رو نخواستن چه باید کرد؟
خدا صبر میکنه تا مردم رشد کنن حالا مردم چجوری رشد میکنن همینجوری؟
نه قطعا به کار تربیتی نیاز هست
خب کی قرار بود کار #تربیتی کنه از طرف خدا؟
باز هم همون #امام
پس وظیفه آماده سازی باز با همون امامه
راجع به هزینه رشد هم صحبت کردیم
هزینه رشد اجتماعی رو امت و امام با هم میپردازن
بیشتر هم امام...
اون سهمی که گفتم منظورم این بود
بزرگترین نوع امتحان همینه
یادته گفتم برای برداشتن جسم داغ کدوم انگشت رو میفرستی؟
اونی که مطیع تر و مطمئن تر و قوی تره
امام هم در امت همین کار رو میکنه
جسم های داغ رو برمیداره!
در مقاطع مختلف تاریخی کار های سخت رو انجام میده تا مدل تربیتی بسازه
ژانت سر تکون داد:
_خیلی پیچیده شد
_الان مصداقی توضیح میدم
برگردیم به شرایط صدر اسلام
یادته درباره مصاف تمدنی حق و باطل برای تعیین سرنوشت زمین حرف زدیم؟
خب اینجا با ظهور اسلام
و تکمیل ولایت و پا به هستی گذاشتن انسان های کامل یعنی همون ائمه نصرت بزرگی نصیب جبهه حق شده که میتونه توازن این معادله رو به نفع ما بهم بزنه
فقط اگر مردم بخوان!
گفتم همه چیز
با آگاهی مردم پیش میره
خب در این شرایط طبیعتا طرف مقابل یعنی جبهه باطل هم ساکت نمیشینن
سعی میکنن از مردم به نفع خودشون استفاده کنن
و این فرصت رو بسوزونن
اول که متناسب نشانه ها و طبق اسناد تاریخی این شجره خبیثه که لیدرش یهوده و پیاده نظامش هم مشرکین فعال میشه برای ترور پیامبر
اما کاری از پیش نمیبره
و پیامبر به دنیا میآد به نبوت میرسه قرآن نازل میشه و حکومت اسلامی پا میگیره
چون خدا اراده کرده اسلام با شاکله و ساختارش در تاریخ قدعلم کنه
اما لایه جدیدی که میشه باهاش وارد شد و این ساختار رو از بین برد یا استحاله کرد و آزمون رشد امته، یعنی #نفاق، دقیقا همون فضای مطلوبیه که اینا ازش وارد میشن
چیزی که قرآن یک خط در میون تذکرش رو میده
مثلا ابوسفیان مسلمان شده!
و خیلیای دیگه
اینا آرزوشونه صاحب میراث خلافت بشن و بکننش اون چیزی که میخوان
چیزی که دیگه اسمش اسلام یا همون برنامه الهی نباشه
یه بهانه برای حکومت اشرافی باشه!
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۲۷۳ و ۲۷۴ _...در جنگ ها در #بدر #احد #خندق #خیبر ک
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۲۷۵ و ۲۷۶
_برای همینم خودشون رو به پیامبر نزدیک میکنن با دختر دادن و به امید نوه دار شدن و گره خوردن با نسل پیغمبر و کارهای اینچنینی...
حالا تا پیامبر هست وحی هست
و چون وحی چند باری کنایه آمیز ولی بسیار دقیق اشاراتی کرده و بعضی بازی ها و نقشه ها و مهره ها رو سوزونده که وقتی قرآن میخونی کاملا مشهوده، اینها ملاحظه و احتیاط دارن که نکنه بسوزن و دیگه نتونن توی این ساختار بمونن مثل خیلیا
بنابراین سکوت میکنن
اما حالا تصور کن دیگه وحی نباشه
یعنی پیامبر از دنیا بره
خب چه اتفاقی میفته؟
دیگه ترسی وجود نداره هر کاری دلشون بخواد میکنن
و همین کارم کردن
و چون درون اسلام بودن و اسمشون مسلمان بود بدعت آوردن و به راحتی معیارها و تکلیف های تعیین شده رو تغییر دادن*
مهمترین اقدام هم مهجور کردن ولایت و از بین بردن اون امام ها بود
در اولین قدم بعد از از دنیا رفتن پیامبر بدون در نظر گرفتن ماجرای غدیر سقیفه برپا شد و خلیفه هم تعیین شد!
به بهانه ی بیعت نکردن امیرالمومنین با خلیفه جدید به خانه دختر پیامبر هجوم شد
خب طبیعیه وقتی حق با توئه نخوای بیعت کنی
ولی امت همه چیز رو فراموش کرده بودن
بعضی های دیگه هم بودن که بیعت نکردن ولی این خانواده خطر تلقی میشدن برای همین بهشون حمله شد
این خونه همون خونه ایه که پیامبر اون رو خانه وحی خطاب کرده
و ماههای پایانی عمرش هر روز به سمت اون خونه سلام میداده پیش چشم مردم
حالا دختر پیامبر،
کسی که پیامبر تمام تلاشش رو کرده تا شانش رو به امت معرفی کنه؛ پیامبر در میان جمع دست دخترش فاطمه رو میبوسید!
و هر بار که وارد جمع میشد به احترامش بلند میشد و سر جای خودش مینشوند!
در اون جامعه زن گریز انقدر به دخترش احترام میگذاشت که مایه تعجب بود
تازه با وجود شان پیامبری!
پس این که فاطمه آدم خاصیه در ذهن امت نشسته بود
و دعوا هم با امیرالمومنین بود!
پشت در خونه شون اومدن تا امیرالمومنین رو برای بیعت ببرن
خب اینجا شان این خانوم ایجاب میکنه وارد یه دعوای مردونه نشه
و منطقیه که خود امیرالمومنین جوابشون رو بده
ولی دقیقا عکس این رخ میده!
فاطمه پشت در میره و میگه برگردید و راهشون نمیده
حالا چرا؟
فاطمه بزرگترین سرمایه اجتماعی بعد از پیغمبره
و تمام این اعتباری که در اذهان داره رو خرج حمایت از ولایت میکنه
اینجا رابطه امیر المومنین و حضرت زهرا رابطه همسر نیست که بگیم وظیفه مرده با ناملایمات مواجه بشه و حریم ناموسش رو حفظ کنه
اینجا نسبتی فراتر از این در جریانه
اینجا رابطه رابطهء امام و مامومه! و ماموم هر که باشد حتی فاطمه!
وقتی ولایت که رکن دینه به خطر می افته باید سینه سپر کنه دفاع کنه اعتبار اجتماعیش رو خرج کنه که تصدیقش کنه و صدقش رو اثبات کنه
و حضرت زهرا به بهترین شکل ممکن اینکار رو کرد
حالا چطوری؟
دو تا حدیث کنار هم میگذارم و ازت میخوام این معادله رو حل کنی
حدیث اول از پیامبر که میفرمایند فاطمه، سرور زنان اهل بهشت است
پس یعنی نه تنها بهشتی ست بلکه اونجا هم سرآمده
حدیث دوم باز هم از پیامبر که میفرماید
"من مات و لم تعرف امام زمانه مات میته جاهلیه"
یعنی اگر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد و تصدیق نکند به مرگ جاهلیت مرده است!
جاهلیت یعنی جهنم!
هر دو حدیث هم سندشون صحیح و محکمه
یک روایت دیگه هم در سندها به صراحت هست که میگه فاطمه تا پایان عمرش با خلیفه اول بیعت نکرد!*
حالا شما به من جواب بدید:
اگر منظور از امام همون خلیفه پیروزه و اگر فاطمه باهاش بیعت نکرده یعنی فاطمه به مرگ جاهلی از دنیا رفته و نعوذبالله جهنمی ست؟
پس حدیث اول چی میشه؟
و اگر حدیث اول درست باشه و فاطمه بهشتی، پس قطعا امام زمانش رو میشناخته و باهاش بیعت کرده که در این صورت میشه فهمید اون شخص خلیفه اول نبوده
و مهمتر اینکه اون کی بوده؟
این سوال تو همین ماجرای هجوم به خانه و دفاع حضرت زهرا از امیرالمومنین به طور کامل در تاریخ متجلی میشه
فاطمه این پارادوکس رو خلق کرد
و پیش چشم مردم عالم گذاشت تا الی الابد این معادله حل نشه و این سوال در ذهن ها باقی بمونه و از این طریق حق رو آشکار و مرز میان حق و باطل رو تمییز بده
کار الگوها همینه؛
جداکنندگی
مثل ماده ای که دو تا فاز رو تفکیک میکنه، برنامه ای مینویسن و اجرا میکنن که الی الابد حق و باطل رو در اذهان تفکیک کنه و راه رو برای هدایت باز و برای بهانه جویی ببنده و اتمام حجت کنه
ولو برای خودشون سخت باشه!
این همون سهم بیشتره که گفتم برمیدارن
سهم بیشتر از بلایی که ناگذیر برای هزینه رشد بشر باید داده بشه
بجای قربانی گرفتن از بشر قربانی میشن
تا دین خدا رو نصرت بدن و مردم رو هدایت کنن
در این ماجرا هم فاطمه باردار بود و فرزندش رو از دست داد
چون وقتی ممانعت کرد از ورود به خونه یه عده ای از....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۲۷۵ و ۲۷۶ _برای همینم خودشون رو به پیامبر نزدیک می
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۲۷۷ و ۲۷۸
_....از صحابه در رو شکستن و آتیش زدن و به زور وارد شدن و امیر المومنین رو دست بسته برای بیعت به مسجد بردن
و ایشون توی این حادثه سقط جنین کرد و پهلوش شکست و چندین روز بعد از تاریخ وفات پیامبر از دنیا رفت
شهید شد!
صورت ژانت جمع شد:
_واقعا؟
دختر پیامبرتون توی این ماجرا کشته شد؟
_بله
برای اینکه همین سوال رو ایجاد کنه در دل تاریخ
که امت هنوز دو ماه از فوت پیامبرش نگذشته چه بلایی به سر دختر 18 ساله پیامبر آورد که از دنیا رفت؟
دختری که تا این حد پیامبر تکریمش میکرد و به گواه همون تاریخ عالمه و عابده و طبق آیه تطهیر اهل بیت پیامبر بود
چرا این بلا رو به سرش آوردن؟
فاطمه اول آبرو و شانیت اجتماعی و بعد فرزندش محسن و بعد جانش رو تقدیم #ولایت کرد تا این شاخه نخشکه
قطعا اگر اون اتفاق نمی افتاد این ماجرا در دل تاریخ گم میشد و چیزی تحت عنوان #تشیع برزمین باقی نمیموند
یعنی #امامت به عنوان
هدف والای اسلام اصلا مطرح نمیشد تمامش میشد خلافت و تهش همین قاعده که حق با غالب است!
ولو فاسق باشد!!
چیزی که با اساس سیره پیامبر و منطق قرآن به طور جد در تضاده
شما که قرآن رو یک بار از رو خوندید بگید منطق قرآن اینه؟!
و حالا چه کسی اینجا بزرگترین سهم رو برمیداره؟!
ژانت گنگ گفت:
_منظورت چیه گفتی فاطمه این فداکاری رو برای حفظ حقیقت و روح اسلام انجام داده دیگه
_آره درسته ولی بزرگترین هزینه رو امیرالمومنین داد در این ماجرا
یعنی بزرگترین هزینه ای که میشد داد در طول تاریخ
امیرالمومنین رو توی این ماجرا تصور کنید
ولی خدا بعد از پیامبره
از اوصاف ولی اینه که علم و عنان زمین و آسمان رو در اختیار داره و نبض زمان براش میزنه
واسطه فیض مخلوقات و حلقه اتصال خدا و بندگانه
بقول خودمون لنگر آسمان و زمینه
با این اوصاف حقش رو که خلافته غصب میکنن
خب خلافت محبوبیتی در نزدش نداره از حیث دنیایی چون مثل باقی حکام قصد چپاول و خوشگزرونی نداره و اینو سالها بعد وقتی به حکومت میرسه ثابت میکنه
ولی از این جهت که
#خلافت موهبتیه برای خدمت به خلق و تحقق همون هدف اصلی که گفتم که وظیفه امامه خب طبعا باید برای به دست آوردنش تلاش کنه
اگر کسی از حق خودش و حق بقیه بگذره که دیگه عادل نیست!
اما ایشون بخاطر اینکه #اصل_اسلام در خطر نیفته و برادر کشی و اختلافات درونی در همون بدو ظهور اسلام رو نابود نکنه مامور به سکوته!
مثل هارون که به موسی گفت تو گفتی بخاطر حفظ وحدت امت سکوت کنم و من اینکار رو کردم
برای همینه که پیامبر میفرماید
یاعلی تو برای من مانند هارون برای موسی هستی!
و روایت هست که وقتی امیرالمومنین رو دست بسته برای بیعت میبردن همین آیات رو میخوند!
پس تو #مامور_به_سکوتی چون اسلام نوپاست و کافیه اختلافات داخلی بالا بگیره تا یک قدرت خارجی با خیال راحت تمام امت اسلامی رو از بین ببره و برای همیشه این اتفاق به تاریخ بپیونده!
همون موقع تمدن ها که از رشد این قدرت جدید نگرانی داشتن
منتظر فرصت بودن هم ایران هم روم
اتفاقا همون زمان هم ایران به سر حدات اسلام حمله کرد
و جنگ ها و فتوحاتی که صورت گرفت آغاز شد
پس امیرالمومنین سکوت کرده!
ولی حق داره که بیعت نکنه لااقل اعتراضش رو بیان کنه!
که در تاریخ ثبت بشه اعتراضی بود
وگرنه که اصلا میگفتن بابا حقی نبوده خود طرف اومد بیعت کرد!
بیعت نکردنش هم به جایی برنمیخورد چون همه امت تطمیع شده بودن سر قضیه خلافت
ولی حمله کردن به خونه برای گرفتن بیعت
حالا باز شما امیرالمومنین رو تصور کن
مردی که گفتم انسان کامله
تجلی غیرت و قدرت خداست و کائنات گوش به فرمانش
و بسیار هم به همسرش علاقه منده
و اون رو امانت پیامبر میدونه
پیامبری که امامش بوده و عاشقانه دوستش داره
اصلا فاطمه رو امانت الهی میدونه
و فاطمه هم یک انسان کامله!
ببین ما یه صفت خوب تو هم دیگه میبینیم عاشق هم میشیم
دو تا انسان کامل چقدر میتونن همدیگه رو دوست داشته باشن؟!
با این حال امر چیه؟!
تکلیف در اون مقطع چیه؟
سخت ترین کار دنیا در اون شرایط
سکوت...
یعنی تو اجازه بدی فاطمه که نهایت احترام و علاقه رو بهش داری* چون تو امام هستی و شان ولایت مطرحه از تو دفاع کنه و پیش چشم تو کتک بخوره
طوری که فرزندت از بین بره
و همون فاطمه رو هم با همون اتفاق از دست بدی و تو دستگیر بشی و بزور ازت بیعت بگیرن
خب هیچ مردی این شرایط رو تحمل نمیکنه چه برسه مردی که نسبت به غریبه ها هم غیور بود!*
و چه برسه مردی که جنگاوره!
در جنگ خیبر امیرالمومنین به تنهایی در یک قلعه رو از جا کند!
دری که به عنوان حفاظ قلعه با کلی تدابیر و استحکامات نصب شده بود
عمروبن عبدود پهلوان عرب رو به خاک انداخته
اما امر سکوته! سخت ترین کار دنیا همینه
سکوت در حال توانایی و تحمل دیدن چنین صحنه ای! هيچوقت...
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۲۷۷ و ۲۷۸ _....از صحابه در رو شکستن و آتیش زدن و ب
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۲۷۹ و ۲۸۰
_هیچوقت از ذهن پاک نمیشه
خود امیرالمومنین در نهج البلاغه خوندید احتمالا درباره اون اتفاق میفرماید
بعد از اون اتفاق سالهاست خار در چشم و استخوان در گلو روزگار میگذرونم
یعنی دردی که هر لحظه همراهته!
تصور کن یه خار 25 سال توی چشمت باشه و نتونی درش بیاری!
ژانت_خب آخه چرا؟
_بخاطر اینکه اونجا شمشیر کشیدن و جنگیدن میشد شورش و اونوقت این توجیه وجود داشت که کل خانواده و پنج شش نفر از صحابه پیامبر که اونجا بودن قتل عام بشن و این قضیه الی الابد دفن بشه
ولی مصلحت این بود
که همه زنده بمونن و سالها بعد تک به تک سهم خودشون رو بردارن و نقش خودشون رو بازی کنن
هم خود امیرالمومنین(ع) و هم فرزندانشون حسن و حسین(ع)
درسته دل با انتقام و کتک کاری خنک میشه
ولی مصلحت #دین_خدا این نیست
همونطور که مصلحت بود فاطمه خودش رو قربانی کنه تا یک حقیقت رو ثبت کنه مصلحت بود بقیه اعضای خانواده بمونن تا این مسیر به اون شکلی که برنامه ریزی شده پیش بره
سخته ولی لازمه...
برای همین میگم سخت ترین سهم سهم امیرالمومنینه
این آدم همه چیزش برای خداست از خودش و برای خودش چیزی نمیخواد
امام یعنی همین
تسلیم محض...
وقت برداشتن جسم داغ، همه که انگشت سبابه نمیشن که بسوزن و دم نزنن
برای همینه که انقدر عزیزن
چون بخاطر بقای اون هدف مقدس و نشونه گذاشتن برای ما ها هزینه های سنگینی پرداختن
جملاتی روایت هست از امیرالمومنین در زمان دفن شبانه و مخفی فاطمه، که بیانگر حجم شرمندگی ایه که مولا توی دلش پنهان میکرد
ایشون رو به پیامبر عرضه میدارند:
یارسول الله امانتیت رو از من تحویل بگیر فقط بدون که من مقصر بلایی که سرش اومد نیستم
امت تو اراده کرد برای هضم کردن فاطمه!
عین عبارتی که استفاده میکنه همینه: "لـهضمها"...!
و باز عرض میکنن:
یا رسول الله تو ازخودش سوال کن
استخبرهاالحال
یعنی سوال پیچش کن چون خودش حرفی نمیزنه!
مجبورش کن بهت بگه چه بلایی به سرش آوردن
این مکالمات اگر چه تشریفاتیه اما بیانگر همون غم بزرگیه که توی دل ایشونه
کتایون بی مقدمه گفت:
_چرا پنهانی؟
چرا قبر دختر پیامبرتون جاش مشخص نیست؟
_ایشون در مدت زمان بیماری کسی رو به ملاقات نپذیرفت و وصیت کرد شبانه و تنها به خاک سپرده بشه و کسی برای نماز خوندن به پیکرش نیاد
چون باید مشخص میشد که فاطمه به قهر از میان امت رفت
اینهم در ادامه ی همون #تصمیم_آگاهانه بود
پیامبر در روزهای آخر عمر شریف حدیثی دارن به نام حدیث ثقلین
که در اون میفرمایند تمام ماترک و ارث من برای امت دو چیزه
کتاب خدا #قرآن و #اهلبیتم
و این دو هیچ وقت از هم جدا نمیشن تا وقتی که در روز قیامت در کنار حوض کوثر که یک حوض بهشتیه به من وارد بشن
و این یعنی
خط مشی قرآن
هیچ گاه از خط مشی این خانواده جدا نیست و اونها در میان امت عاملان حقیقی به قرآن و سنت من هستن
میبینید...
پیامبر تمام کد ها رو داده بود به اندازه کافی
حتی قرآن هم همینطور
یادته حین مطالعه به یه آیه ای رسیدیدم که با تاکید از مسلمانها میخواست بدون اجازه وارد خانه کسی نشید
یا اگر بهتون گفته شد برگردید برگردید؟!
و گفتم این تاکید یکم عجیبه؟!!
ژانت ناباور گفت:
_اینایی که داری میگی واقعیت تاریخیه؟
_هر چی که گفتم با سند توی کتب تاریخی صحیح و مرجع هست!*
آهی کشید:
_خیلی دردناکه واقعا قلبم به درد اومد
عجییه چرا حالم انقدر بد شد!
کاش یکم آب بخورم...
از جا بلند شد و برای خودش آب ریخت
کتایون تمام مدت ساکت و صامت به دستهایی که روی پاهاش جمع کرده بود زل زده بود و از چهره اش جز بی تفاوتی و سکوت برداشت دیگه ای نمیشد کرد
بلند شدم و چراغ پذیرایی رو روشن کردم
جلوی آینه نم چشمهایی که کمی خیس شده بود رو گرفتم و چند بار پی در پی نفس کشیدم تا لرزش صدام رو مهار کنم
بعد رو به بچه ها گفتم:
_الان دیگه اذان میگن من میرم نماز بخونم
اگر زحمتی نیست کنسرو گرم کنید
بعد شام ادامه میدیم
ژانت گرفته گفت:
_باشه
لبخندی زدم:
_مرسی مهربون! خداخیرت بده
شام که صرف شد کتایون پرسید:
_حرفات تموم نشد درسته؟
_نه...
هنوز حرف دارم اگر حوصله دارید
_بحث حوصله نیست بحث باید تموم بشه دیگه نمیخوام آخرش بگی نذاشتید بحثمو کامل کنم و...
لبخندی زدم:
_بااشهه...حالا بگم؟
ژانت لبخندی زد:
_آره بگو
_خب در ادامه همون توضیحاتی که درباره ماهیت امام دادم
سهم بیشتر و هزینه رشد و انسان سازی و امت سازی و تلاش امام برای حفظ امت و قربانی شدن بخاطر خدا و هدف در مواقع لزوم،
بقیه ائمه هم همین مسیر
و همین روال رو متناسب موقعیت و شرایط جامعه و تصمیمات انسانی طی کردن
برگردیم به صدر اسلام
بعد از این پس زدگی در پوشش خلافت اسلامی همون رویای صادقه پیامبر در مورد شجره خبیثه تعبیر شد و بنی امیه...
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۲۷۹ و ۲۸۰ _هیچوقت از ذهن پاک نمیشه خود امیرالمومنی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۲۸۱ و ۲۸۲
_...و بنی امیه روی میراث پیامبر سایه انداختن
اول ابوسفیان والی شام شد
و بعدها پسرش معاویه و خب مدل حکومت داری اونها با تمام اصول اسلام زمین تا آسمان متفاوت بود
در یک کلام سیاستشون همین ماکیاولیسم فعلی بود
و تمام #هدفشون هم استحاله ی حکومت اسلامی و هدف مهم و بزرگش به یه خلافت صرفا قدرت طلبانه بود
یعنی #نفاق کار خودش رو میکرد و هم به اسم دین قدرت به دست آورده بود و هم تاجایی که میتونست
قدم به قدم دین رو از درون میمکید و استحاله میکرد تا درنهایت چیزی ازش باقی نمونه
همون بلایی که سر باقی ادیان نظیر یهودیت و مسیحیت آوردن!
خب اینجا جبهه مقابل یعنی جبهه حق و در راس اون امام امت، چه واکنشی باید داشته باشن؟
باید تمام تلاششون رو بکنن که اولا شاکله دین رو برای تاریخ حفظ کنن و ثانیا به طریقی هدف های والاترش رو با کنایه تفهیم کنن
دلیل خیلی از سکوت ها یا به ظاهر نرمش ها هم همینه برای اینکه اصول لطمه نبینه
حالا امیرالمومنین بعد از 25 سال خانه نشینی حاکم شده
در طول همین چهار سالی که حکومت میکنه با کلی از ساختارهای غلط جا افتاده مبارزه میکنه*
البته به امیرالمومنین بابت این ساختار شکنی ها خیلی نقد و مذمت وارد میکردن
مثلا میگفتن چرا تو سپاه تو انقدر ایرانی وجود داره
چرا این موالی رو اینقدر ارج و قرب دادی
یا چرا سهم بیتالمال همه رو یکسر یکی دادی و ضریب ها رو از بین بردی
چون در زمان خلفای قبلی مثلاً مهاجر و انصار بودن روی حقوق افراد از بیت المال ضریب داشت
زمان مسلمان شدن، میزان شرکت در جنگها، عرب یا غیر عرب بودن همه ضریب داشت
یعنی همه برابر نمیگرفتن
امیرالمومنین گفت
سهم از بیت المال برای همه مسلمین برابر چه من که حاکم شما هستم و چه کسی که همین امروز اسلام آورده و احتجاج کرد به اینکه آیا کسی از من انصب به رسول الله هست توی امت؟
یعنی کسی که با پیامبر فامیلی نزدیکتری داشته باشه؟
کسی هست از من زودتر ایمان آورده باشه؟
کسی هست از من بیشتر جنگیده باشه؟
همه گفتن نه چون واقعا هم نبود
ایشونم فرمود
پس من شرایطم از همه برای گرفتن حقوق بیشتر مساعدتره باید طرفدار این قانون باشم ولی من با اون غلام تازه مسلمان از امروز به بعد یکسان خواهیم گرفت از بیت المال
این حقوق بیت المال در واقع سهمی بود که از تمام اندوخته حکومت اسلامی به همه مردمی که مسلمان بودن تعلق داشت
و این مدل ضریبی ناعادلانه بود که امیرالمومنین در زمان خودش به حالت درست میگردونه
و تمرکز رو بجای فتوحات روی تصفیه درونی ساختار اسلامی میگذاره*
ولی مخالفان زیادی داره از طلحه و زبیر بگیر تا معاویه و خوارج و...
سه تا جنگ داخلی در طی چهارسال به حکومتش تحمیل میشه
ولی امیرالمومنین توان مدیریت این پیچ تاریخی رو داشت اگر مردم همراه میبودن
ولی نبودن
رفاه طلب بودن حق و ناحق براشون مهم نبود فقط میخواستن ماجرا تموم شه
معاویه هم دقیقا همیشه رو همین ویژگی مردم تمرکز میکرد
مثل کسی که دستش شکسته ولی به همون استخوان شکسته ی کج جوش خورده عادت کرده نمیخواد درد جا انداختنش رو تحمل کنه
ترجیح میده همونطور به زندگیش ادامه بده!
مردم در پوستین دین حبس شدن و پشت محتوای حقیقی اعتقادشون رو خالی کردن و درنهایت به مسلخ بردن!
سال 41 هجری امیرالمومنین صبح نوزدهم رمضان توی مسجد کوفه در حال نماز ضربت خورد و دو روز بعدش هم به شهادت رسید
ژانت_توی نماز؟ کی اینکارو کرد؟
_بله یکی از خوارج
یه گروه سیاسی مخالف
سکوتم که طولانی شد
ژانت پرسید:
_حرفهات تموم شد؟
گفتم:_نه...
راستش میخوام درباره کس دیگه ای حرف بزنم
ولی نمیدونم چطوری و از کجا!
ژانت بلند شد تا آبمیوه بیاره:
_خب تا یه لیوان آبمیوه بخوریم فکر کن ببین چطور باید بگی!
نفس عمیقی کشیدم
چند بار آیه شرح صدر رو زیر لب زمزمه کردم
خدایا چقدر گفتن ازش سخته
بهم توان بده!
کمی از آبمیوه م خوردم
و بعد بالاخره طوری که فکر میکردم بهتره شروع کردم:
_یادتونه گفتم تمام خلقت بر اساس محبت و علاقه و عشق خدا به موجودات بنا شده و خدا این عشق رو بین ما هم جاری کرده؟
_آره خب
_خب علاقه حقیقی و غایی و نهایی، مختص خداست که مثبت بی نهایته و چون بی پایان و نامحدوده و همیشه چیز جدیدی برای کشف کردن داره شبیه شنا کردن توی دریا
نه مثل لذت های مادی شناخته شده سیری پذیره و نه زدگی ایجاد میکنه
هرچی هم توش عمیق بشی شدت بیشتری پیدا میکنه
اما مسئله همون پنهان شدن خداست!
واقعیت اینه که ما خدا رو نمیبینیم و با حواس پنجگانه درک نمیکنیم
خدا هدف رو پیدا کردن خودش قرار داده و نشانه هایی طراحی کرده به عنوان راهنما و جهت یاب که مسیر حصول به خودش رو هموارتر میکنن و جهت رو نشون میدن
بهتر بگم، هدف یافتن و عاشق شدن و حل شدن در خداست و این دنیا بستری...
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۲۸۱ و ۲۸۲ _...و بنی امیه روی میراث پیامبر سایه اند
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۲۸۳ و ۲۸۴
_بستری برای این هدفه و با هدف دیگه ای توجیه نمیشه موجودیتش
اما انسان که خدا رو نمیبینه سختشه که عاشق خدا بشه!
برای همین خدا #وجه_الله رو طراحی کرده
یعنی کسی که هم انسانه و موجودات درکش میکنن و میتونن ببیننش و هم #تجلی_گاه صفات خداست
هر صفتی که در خدا هست در ابعاد کوچکتر در این فرد هم هست
پس کسی که عاشق این انسان ها که نماد و تجسم اون صفات هستن میشه در واقع عاشق اون صفات خداگونه و در نهایت عاشق خدا شده
و برعکس کسی که با اونها دشمنی کنه و دوستشون نداشته باشه به این معناست که با اون صفات زاویه داره و درونیاتش با جهت الهی همسو نیست
چون این افراد چیزی از خودشون ندارن تماما آینه ی خدانما هستن که خدا خالص کرده برای مجسم کردن خودش در ابعاد کوچک و متجلی شدن*
آیه #تطهیر یادتونه؟
فلسفه معصومیت همینه
پس خدا این امکان رو خلق کرده تا ما راحتتر پیداش کنیم به عنوان آدرس و نشونه*
و از همین جهته که واسطه بین خدا و مخلوقات هستن و ما هم چون ذاتا کشش داریم به خدا چون مبدا و خاستگاه ماست، ذاتا این افراد رو هم دوست داریم پس یک امر ذاتیه
و الگو قرارشون میدیم
چون اونها حالت ایده آل همون صفات ما هستن و ما هم دوست داریم اون صفات رو درونمون کامل کنیم
پس فاکتوری که عنصر اصلی و پایه اعتقاد یعنی ولایت رو جامیندازه و برپا میکنه محبته
میخوام بگم اون عشق حقیقی که همه عالم به دنبالشن اینجاست!
عشق به انسان کامل به عدل محض به مهربانی و دلسوزی محض به محبت و خلوص محض به شجاعت و استحکام محض
پس عشق به ولی خدا نماد و تابلو و تجلی قابل نمایشِ عشق به خداست
حالا ما توی مکتبمون کسی رو داریم که در خلق عشق در طول تاریخ بشر بی نظیره
کسی که بیشترین اشعار احساسی جهان در وصف او سروده شده، بیشترین نواها در وصفش ساخته و پرداخته شده، بیشترین قطرات اشک که پاک ترین و ارزشمند ترین تبلور احساسات انسانی هستن برای او ریخته شده
کسی که بزرگترین اجتماع بشری به بهانه او و برای دیدن مزار و بارگاه او شکل گرفته متشکل از 25 میلیون نفر با نژاد ها و حتی مذاهب مختلف!
هیچ انسانی روی کره زمین تا این حد عشق و محبت تولید و متصاعد نکرده تا امروز!
کسی که آدمها حاضرن بخاطرش از جیب خرج کنن
بیشترین نذری ها و غذاهای رایگان بخاطر او و از طرف او به مردم هدیه میشه*
خب به نظر شما این طبیعیه؟
یک نفر دیگه توی دنیا میتونید مثال بزنید در طول کل تاریخ، که این حجم از محبوبیت رو درک کرده باشه؟
اگر هست مثال بزنید
خب به نظر شما علتش چیه؟
ژانت صورتش رو با کنجکاوی جمع کرد: _منظور تو...؟!
_امام حسین(ع)امام سوم شیعیان
فوری گفت:
_همه اینایی که گفتی واقعی بود؟
_بله
_خب... چرا تا این حد محبوبه؟!
_منم همینو پرسیدم ازتون
چی میشه که یک انسان تا این حد متمایز میشه
چرا در مورد کس دیگه ای به این حجم رخ نداده؟!
سکوت شد و باز خودم شکستمش:
_خیلی خب خودم توضیح میدم
امام حسین فرزند دوم امیرالمومنین و حضرت زهرا و نوه پیغمبر بود
بعد از شهادت امام حسن مجتبی امام دوم شیعیان، ایشون به امامت رسید و تا زمانی که معاویه خلیفه بود سکوت کرد چون پیشتر بر سر #جبر سیاسی اجتماعی امام حسن مجتبی با شخص معاویه مصالحه کرده بود*
ولی وقتی معاویه مرد و پسرش یزید خلیفه شد علم قیام برداشت تا حاکمیتی که غصب شده بود رو پس بگیره و خلافت #حقیقی اسلامی رو برای بشر احیا کنه
کتایون به حرف اومد:
_خب چرا؟ شما میگید که امام بوده و حکومت اسلامی شایسته امام صالحه پس چرا از اول مبارزه نکرد؟
_ دلیل مصالحه امام مجتبی رو که گفتم جبر سیاسی اجتماعی بود
از یک طرف سرحدات روم آماده مبارزه با کلیت حکومت اسلامی بود
و درگیری داخلی بیش از این به صلاح نبود مشابه شرایط صدر اسلام
از طرفی هم مردم
برای جهاد آماده نبودن پشت امام معصوم رو خالی کردن معاویه فرمانده سپاه امام حسن رو خرید و 8 هزار نفر از سپاه 12 هزار نفره! باهاش رفتن
عملا جنگیدن ممکن نبود
چون معاویه آدم ظاهر الصلاحی بود و نمیشد با خون رسواش کرد
توی مبارزه باید میزان اثرگذاری رو هم سنجید!
قصد خودکشی که نداریم
برای همین هم وقتی امام حسین به امامت میرسه در برابر معاویه قیام نمیکنه چون اولا قبلا مصالحه کردن با شخص معاویه
و ثانیا قیام چیزی رو ثابت نمیکنه چون معاویه تو لاک نفاقه و نمیشه کفرش رو به مردم اثبات کرد
ولی یزید اینطور نبود
کفرش علنی بود
و همه امت هم میدونستن که حدود اسلامی رو رعایت نمیکنه و ابایی هم از بیانش نداشت!
و از طرفی معاویه شرط مصالحه رو نقض کرده بود چون شرط این بود که بعد از خودش جانشین تعیین نکنه
ولی کرد
پس اینجا قیام مقبولیت و منطق هم داره
کتایون:_یه سوال
شما میگید امام علم کائنات رو در دست داره و از غیب آگاهه
پس اگه اینطوره....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۲۸۳ و ۲۸۴ _بستری برای این هدفه و با هدف دیگه ای تو
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۲۸۵ و ۲۸۶
_....پس اگر اینطوره و امام حسین میدونه که شهید میشه پس چرا قیام میکنه
این یه جور خودکشی نیست؟
_ خودکشی یعنی کار بی حاصل و بی منطق و هیجانی
اولا مردم کوفه چندین هزار نفر براش نامه نوشتن که
بیا اعلام حکومت کن
ما باهات بیعت میکنیم کنارت میجنگیم خلافت رو پس میگیریم
چون خون مردم هم از بی دینی یزید به جوش اومده بود
خب حالا امامی که مردم به قیام دعوتش میکنن و قول پشتیبانی میدن چه توجیهی داره که قیام نکنه
که بگن عافیت طلب بود شجاعت قیام نداشت با این که ادعاش رو داشت؟
اصلا منطق امامت همینه مگه میتونه متضاد با موجودیت خودش عمل کنه
کار دین که با غیبیات پیش نمیره قبلا گفتم
اینکه امام علم داره نافی محک مردم نیست #مردم در این قضیه باید آزمونشون رو میدادن که دادن
میتونستن موفق باشن ولی نبودن
که اگر بودن حکومت اسلامی حقیقی شکل میگرفت
گفتم خدا برای اون نصرت عظیم همیشه آماده ست
منتظر مردمه این مردم هستن که هنوز رشد پیدا نکردن و به حد کافی و آماده نیستن
اینجا همون قضیه هزینه رشد مطرح میشه
این قیام فقط یه هدف نداشت کلی اثرات داشت که چندتاش رو من میدونم و میگم
مهمترینش همین که #قیام_عاشورا و شهادت امام حسین و یارانش بزرگترین هزینه رشد بشر بوده
قبلا منطقش رو براتون توضیح دادم
انگشت سبابه و جسم داغ!
هدف مقدس
قربانی...
به قول حافظ که میگه عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد، یک نفر اینطور بلاکش یک تاریخ میشه در نمایان کردن و متجلی کردن حق پیش چشم انسانها
حالا اینکه چطوری رو توضیح میدم
ببین یزید در اسلام یک پارادوکس ساخت:
خلیفه حکومت اسلامی که ضد اسلام و قوانین اسلامیه!
و کفر جهر و علنی داره
خب این تمسخر دین و حاکمیت دینیه
یعنی اینجا اگر این مدل تخریب و متوقف نمیشد خیلی زود اون حکومت به ظاهر اسلامی پوست مینداخت و میشد حکومت نژادی و میراث پیامبر برای همیشه از دست میرفت
اباعبدالله(ع) این خدمت بزرگ رو به دین کرد که اجازه نداد ساختار دین به کفر برگرده و چارچوب رو حفظ کرد
یادته گفتم
حقیقت دین مقابل اون فرهنگ جنگ و غارت و پادشاهی که به نام اسلام شکل گرفت قیام کرده؟
برای همینه که رسول الله (ص) میفرماید *حسین و منی و انا من الحسین*
حسین منی که واضحه حسین نوه منه و از نسل من
ولی "انا من الحسین" یعنی چی؟
یعنی #سنت و #شریعت من به واسطه حسین(ع) #حفظ و #احیا میشه!
حسین(ع) اجازه نمیده حکومت سکولار شاکله حاکمیت دینی رو هضم کنه
میگه بیعت نمیکنم ولو به بهای جان
در خطبه ای که ایراد میکنن میفرمایند:
"اسلام مرده و اکنون مرگ گواراتر است
من مرگ را جز حیات نمیبینم و زندگی با ظالمین را جز ننگ نمیبینم
مردم برده ی دنیا شده اند و دین لغلغه ی زبان آنهاست
ولی اگر دنیایشان به خطر افتد خواهید دید چه اندکند دینداران
پس ای شمشیر ها مرا دربرگیرید که مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است!"
اسلام مدل یزیدی رو امضا نمیکنه
اسلام مدل یزیدی یعنی هیچی یه پارادوکس که خیلی زود پوست میندازه و میشه یه حکومت نژادی و اساس اسلام رو تغییر میده
وقتی سر اباعبدالله رو برای یزید میبرن چه شعری میخونه؟
میگه کاش پدرانم که در بدر مردن (مشرکینی که با پیامبر جنگیدن و از بنی امیه بودن!) اینجا بودن و میدیدن که چطور از بنی احمد(فرزندان پیامبر) انتقام گرفتم!
نگاه کاملا نژادی و تلافی جویانه به پیامبر و اسلام!
برای کسی که جایگاه پیامبر رو اشغال کرده و خلیفه حکومت اسلامیه!
بعد هم میگه بنی هاشم با حکومت بازی کردن نه وحی ای اومد و نه خبری بود!
امتی که یک کافر خلافت دینی و جایگاه پیامبرش رو غصب میکنه و حرکتی نمیکنه عقب گرد داشته!
این امت همون مهاجر و انصار زمان حیات پیامبره؟
نه
این امت به لحاظ اعتقادی و تربیتی با برنامه اسلام در حال احتضاره
به شوک احتیاج داره
اباعبدالله(ع) با پذیرش این بلای بزرگ و قربانی شدن در راه خدا این شوک رو به پیکره امت وارد کرد
همون قربانی که برای رشد بشر به ودیعه گذاشته شده بود و حسین پذیرفت
ماجرای ذبح اسماعیل یادتونه؟
خدا در آیه رهایی اسماعیل میفرماید
"و فدیناه بذبح عظیم"
نمیخواد اسماعیل رو قربانی کنی اون رو به ضبح عظیم بخشیدم!
میشه گفت
اون ذبح عظیم یه قوچه؟
پس اساسا ارزش کارش وقتی معلوم میشه که میفهمیم اینکار رو کرد با اینکه علم داشت به اینکه چه بلایی به سرش میاد!
کاملا آگاهانه به قربانگاه میره
نه فقط خودش
بلکه خانواده و عشیره و همه چیزش رو فدا میکنه برای حفظ دین و رشد مردم
برای #عاقبت_بخیری ما
همون چراغ راه و کشتی نجاتی که پیامبر فرمود*
همون نشانه هایی که گفتم خدا میگذاره برای اینکه پیداش کنیم
یک تقابل و مصاف بین تمام خیر و تمام شر، تمام عقل و تمام جهل شکل میده که تا ابد حجت تمام کنه و درست و غلط رو بشناسونه
که ثابت کنه....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۲۸۵ و ۲۸۶ _....پس اگر اینطوره و امام حسین میدونه ک
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۲۸۷ و ۲۸۸
_که ثابت کنه اون مدل ظالمانه بود و مدل ما حق
با گوشت و پوست و استخون، با خون اثباتش میکنه
#ذبح میشه برای اینکه ظلم رو ثابت کنه
بچه شیش ماهه #قربانی میکنه برای اثبات ظلم
که ثابت کنه ببینید فقط دعوای سیاسی نبود!
بچه که گناهی نکرده پس چرا بچه رو میکشن؟ پس ظالم بودن
پس #حق با ما بود
موج #تاریخی میسازه برای اینکه #اسلام حقیقی فراموش نشه تا ابد حقیقت دین برای کسانی که دنبالش میرن حفظ بشه
اگر در گام اول حقیقت اسلام و تشیع مدیون فداکاری حضرت زهرا(س)ست
در گام دوم هم مدیون اباعبدالله(ع) و عاشوراست
اگر عاشورا شکل نمیگرفت و امت اسلامی تکون نمیخورد بنی امیه اسلام رو هضم میکر
چه برسه به تشیع!
این خدمتیه که به هدف حقیقی خلقت میکنه و از طرفی یک خطکش میسازه برای تمام آزادگان جهان و برای همیشه در طول تاریخ سکوت در برابر ظالم رو حرام اعلام میکنه
هر چی فریاد که قرآن زد در دفاع از حق و تقابل با ظلم رو اباعبدالله(ع) جامه عمل پوشوند و عینا پیش چشم مردم جهان ترسیم کرد
که با سختترین شرایط هم میشه
خب این چطور حاصل شد؟
با فداکاری
با پذیرش اون بلای عظیم و #رسالت تولید موج اجتماعی
که هزینه ش رو تمام و کمال پرداخت با جان و مال و خانواده و آبروش
ژانت کنجکاو لب باز کرد:
_میشه دقیقتر بگی چه اتفاقی افتاد وقتی که قیام کرد؟
_امام با خانواده از مدینه به سمت کوفه که دعوتش کرده بودن با یه کاروان کوچیک، نه با لشکر، حرکت کرد
منتها قبل از اینکه برسه به کوفه
والی یزید در کوفه ابن زیاد؛ با عملیات روانی و تطمیع مالی مردم و قبایل رو ساکت کرد* که قصه ش مفصله ، و همه ساکت شدن و نامه ها و بیعت ها فراموش شد
بعد هم ابن زیاد به دستور یزید سپاهی فراهم کرد که در نزدیکی کوفه جایی به اسم #کربلا جلوی این کاروان کوچک رو گرفتن و تمام مردانشون رو قتل عام کردن به بدترین شکل ممکن!
که جزئیاتش در تواریخ نقل شده
زن و بچه ها رو هم به اسارت گرفتن و بردن به شام بارگاه یزید
ژانت با چشمهای گرد شده گفت:
_چقدر عجیب یعنی مردم رهاش کردن؟ با وجودی که دعوتش کرده بودن به قیام؟
_عجیب نیست!
مردم رفاه طلب همیشه امامشون رو به مسلخ میبرن
_خب
تو که گفتی حکم اسیر فقط مربوط به کافر حربیه
یعنی کسی که کافر باشه و بجنگه
ولی اونها به هر حال مسلمون بودن دیگه!
نفس عمیقی کشیدم:
_به فتوای اونا چون علیه خلیفه حکومت اسلامی قیام کرده خارجی تلقی میشه
یعنی کافر!
اگر چه خود خلیفه کافر باشه وفسق آشکار داشته باشه!
آخه یه فتوایی دارن که میگن حق با غالبه
هر کی به حکومت رسید حق با اونه و قیام علیهش جایز نیست!
این قانون دقیقا زاینده فساد و از بین برنده روحیه ظلم ستیزیه که با حقیقت قرآن و اسلام در تضاده
اباعبدالله(ع) عدالت خواهی و ظلم ستیزی رو برای اسلام حفظ کرد با شکستن این قاعده
کتایون متفکر گفت:
_ولی به هر حال اونا بیعت نکرده بودن و قصد شورش داشتن با منطق اون حکومت سرکوب شورشی ها منطقی بود
فکر نمیکنی این فقط یه دعوا بر سر حکومت و خلافته که مثل همیشه یه برنده و یه بازنده داره؟
_اولا بیعت نکردن جرم نیست مثل اینه که الان کسی رو به جرم اینکه حکومتی رو قبول نداره صرفا، اعدام کنن!
مگه نمیگید آزادی اندیشه؟
ثانیا اباعبدالله(ع)برای قیام پشتوانه مردمی داشت 25 هزار امضا پای نامه های دعوتش بود اگر دموکراسی رو مبنا قرار بدیم هم باز محق بود
ثالثا گفتم حکومت یزید با منطق خودش بی مفهوم و پارادوکس بود
کافری که پیغمبر رو قبول نداره نباید جانشین پیامبر در خلافت باشه
مردم حق دارن به این اعتراض کنن!
رابعا که باز یکی دیگه از اثرات قیام عاشورا بود نحوه برخورد با اونها بود
حذف مخالف سیاسی
اگرچه پدیده مزمومیه ولی مرسومه و میشه فهمیدش
اما کشتار و نسل کشی و زن کشی و کودک کشی و آب بستن و هتک حرمت و سم کوب کردن پیکرها و حمل سرها و... اینها که قابل توجیه نیست
کشتن بچه نوزاد و شیرخوار که دیگه جدل سیاسی و دعوای حکومت نیست
همه سلسله وقایع دردناکی که حادثه کربلا رو رقم زدن*
فقط نشانه بیرحمی و ظلم و نامسلمانی اون جماعته که حسین علیهالسلام رو کافر خطاب کردن و با لباس دین کشتن
همون چیزی که اباعبدالله به دنبال اثباتش به مردم بود و بخاطرش به قربانگاه رفت
اگر حکومت خواهی بود چرا زن و بچه ش رو توی مدینه نگه نداشت و با خودش برد؟
برای اینکه حجت رو به مردم کوفه تمام کنه که خانواده خودم رو تو آسایش نگذاشتم وقتی خانواده شما در خطر تهاجم ابن زیاد قرار داره من عافیت طلب نیستم همراه شمام!
اما رفتار اونها چیه؟!
اگر حکومت خواهیه چرا وقتی پای جون وسط میاد عقب نمیکشه
اصلا کی وقتی تو مدینه نمیتونه یه سپاه چند هزار نفری فراهم کنه با یه کاروان کمتر از صد نفر راه میفته سمت یه شهر دیگه؟
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۲۸۷ و ۲۸۸ _که ثابت کنه اون مدل ظالمانه بود و مدل م
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۲۸۹ و ۲۹۰
_مقابل پاسخ یزید بجای لشکر زن و بچه میبره و امید داره به کوفه برسه؟
پس چرا تو این شرایط دست به قیام میزنه؟
جز اینکه داره به تکلیفش مقابل درخواست مردم عمل میکنه؟
چرا وقتی توی کربلا کاروانش رو نگه میدارن بیعت نمیکنه
عقل آدم میگه
اول باید جونت رو نجات بدی که بعدا حالا شاید تونستی حکومت رو به دست بیاری
دیگه هر چی هم باشه از جون که عزیزتر نیست
همه اینها به شرط حیات معنی پیدا میکنه اول باید اونو حفظ کرد!
چرا دیگران قیام نکردن؟
خیلی ها پشتوانه اجتماعی داشتن!
چون احتمال موفقیت ظاهری نبود
ولی برنامه امام فراتر از این حرفا بود
پیروزی تاریخی
که به دست آورد...
منطقا این چیزی که داریم میبینیم قابل توجیهه؟
هزار و چهارصد سال پیش یه عده عرب سر حکومت و دینی که اونجا ظهور کرده بود اختلاف سیاسی پیدا میکنن و حکومت معترضین رو قتل عام میکنه
حالا هر چقدر هم که اون کشتار فجیع بوده باشه
این حجم از بازتاب رسانه ای و عمومی شدنش منطقیه
طبیعیه که در طول تاریخ تا این حد معروفیت پیدا کنه؟
کلی نمونه تاریخی دیگه از کشتارها و فجایع میشه پیدا کرد که جز توی کتابهای تاریخ جایی پیدا نمیشه خیلی هاش هم اصلا ثبت نشده
اما چه چیزی به این واقعه تا این حد #عمومیت و مهمتر #محبوبیت داده؟
اصلا عمدا این تعداد کم رو که مردم هم ترکشون کردن تو یه بیابونی کشتن که صدا و خبرش هم به جایی نرسه
اونوقت الان
بعد از 1400 سال بزرگترین اجتماع بشری، بخاطر اون واقعه و اون آدمها تو همون بیابون برگزار میشا
واقعا طبیعیه؟
بدون اینکه سالها رسانه داشته باشن
تو طول اینهمه سال نه تنها این واقعه پشتوانه رسانه ای نداشته
همیشه از جانب قدرت ها مورد کتمان و مضیقه قرار گرفته
سالها دست زائرین اباعبدالله(ع) قطع میشده بارها حرم مطهر رو به آب بستن که رودخانه از اونجا عبور کنه
و مزار ناپدید بشه چندین بار بنا و بارگاهش تخریب شده
پس در طول اینهمه سال چه چیزی این خبر، این موج، این غم شگفت انگیز رو زنده نگه داشته با این حرارتی که در دلهای ماست که اینطور دوستش داریم و براش اشک میریزیم؟
کتایون:_پاسداشت یه شخصیت ضد ظلم و دینی به عنوان مناسک آیینی معقول و خوبه
ولی چرا انقد شلوغش میکنید؟
اینهمه اشک و ناله و زاری دیگه چیه؟
مگه شما نمیگید که بهشت و جهنمی هست و امام حسین و یارانش رفتن بهشت و دشمنانشون هم جهنم
پس همه چی تموم شده دیگه
شما واسه چی گریه میکنید؟
_اول تو بگو اصلا این همه گریه از کجا میاد؟
مگه میشه این همه سال مردم بخاطر یک غم گریه کنن و اشکی هم باقی بمونه مگه یک غم چقدر میتونه گریه مردم رو دربیاره؟
اونم عمومیت!
آدم برای سختترین دردها هم یکی دوسال گریه کنه سبک میشه 1400 سال! یک تاریخ!
چرا جای دیگه این دیده نمیشه؟
ولی درباره بخش دوم سوالت بله حسین(ع) و یارانش صاحبان بهشتن و یزید و ایادی ش هم مالک دوزخ
ولی مثل حسین علیهالسلام و مثل یزید هنوز اینجا روی زمین در تقابل و کنش هستن
بازیکن ها عوض میشن ولی بازی هنوز تموم نشده
درجریانه...
وقتی بهش میگن با یزید بیعت کن میفرماید
"مثلی لایبایع مثله"
یکی مثل من با یکی مثل یزید بیعت نمیکنه
شابلون ساخته شده
بحث تربیت تاریخی بشر درباره این موضوع مهمه
مثل حسین علیهالسلام یا مثل یزید؟!
ما هنوز هم گریه میکنیم چون هنوز عاشورا تموم نشده
چون در حقیقت اون واقعه هر سال تکرار میشه
چون تمامیت بشریت امامش رو ذبح کرده
و تا وقتی با فهم این اشتباه و برای یاری کردن دین خدا اظهار ندامت نکنه هنوز روی همون موضعه
پس ما با این اشکها
میخوایم اعلام کنیم ما با اونا نیستیم ما تو تیم توئیم حسین علیهالسلام!
ما اگر جای اونا بودیم اون کار رو نمیکریم ما از این اتفاق متاسفیم!
ما راضی به این اتفاق نبودیم
این یه جور اعلام نارضایتی از اتفاق پیش اومده و وضع موجوده که انسانها رقم زدن
دلایل مهم دیگه ای هم هست
درسته که کشتارهای زیادی در طول تاریخ وجود داشته که قلب انسان رو به درد میاره ولی مصبیت و غم امام برای ماموم خیلی متفاوته
#محبت به ولایت در همه انسان ها وجود داره
تو یه تیم ورزشی یه مربی برای بازیکناش چقدر اعتبار داره؟
حالا تصور کن کسی در سبک زندگی و اعتقاد و تفکر و دورنمای زندگیت الگو و مربیت باشه، کسی که حلقه واسط تو با خداست
کسی که انسان کامله جز خوبی توش نمیبینی
کسی که تو رو دوست داره براش اهمیت داری
اصلا بخاطر تو و امثال تو این سختی ها رو تحمل کرده که این پیام رو به گوش شما برسونه، یه همچین کسی رو چقدر دوست خواهی داشت؟
غمش برات با غم بقیه یکیه؟
معلومه وقتی از مصائبش بگن آتیش میگیری
اصلا رابطه تو با امامت از همه عالم متفاوته
اما فقط این نیست
درسته که این مصائب سنگینه ولی دلیل ناراحتی ما و حتی خود اولیا خدا فقط این نیست
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۲۸۹ و ۲۹۰ _مقابل پاسخ یزید بجای لشکر زن و بچه میبر
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۲۹۱ و ۲۹۲
_مهمترین دلیل خشم و غم ما بی احترامی به آیات خدا و در واقع بی ادبی بشر به خداست!
تصور کن خداوند برای هدایت بشر یه امکان فوق العاده خلق کرده بعد بشر بجای استفاده نه تنها رهاش میکنه بلکه تکه تکه ش میکنه!
خب این بی ادبی به خدا نیست؟
تحمل این توهین برای ما سخته که یک عده به خدا بی حرمتی کردن
چون امام خلیفه الله و جانشین خدا در زمینه پس هر رفتاری با امام مثل همون رفتار با خداست
یعنی اگر دستمون به خدا هم میرسید همینکارو میکردیم!
خب این بی احترامی غیر قابل تحمله
اینکه صالح ترینِ بندگان خدا، که خداوند عاشقشه رو پیش چشمان خدا
با بی شرمی تمام ذبح کردن بدترین درده
اگر کسی بمیره از این غم رواست
یه چیز دیگه هم هست
اینکه اباعبدالله علیهالسلام سفره دار توبه و کاتالیزور ارتباط با خداست
یعنی فضایی فراهم کرده که همه بتونن راحتتر بخشیده بشن و نزدیک بشن به خدا
یادته درباره #توبه و #استغفار صحبت کردیم؟
دیدی گاهی دلت میخواد از خدا بابت یه اشتباهی عذرخواهی کنی ولی انگار نمیتونی؟
حس میکنی سنگینی؟
چون قلبت سخت شده
این یه رابطه همیشگیه قلب هرچی رقت بیشتری داشته باشه ارتباطات حسی و شهودی بهتری برقرار میکنه
و برعکس
اشک کلید رقت قلب و ارتباطه
مثل بچه ای که موقع ببخشید گفتن
اگر کارش گیر کنه اولین و آخرین سلاحش برای راضی کردن پدر و مادر اشکه
پس اباعبدالله علیهالسلام با اشکی که بر مصیبت خودش از دیده ها جاری میکنه سفره دار اشکه که برکتش هم رقت قلب و تسهیل ارتباطه
چیزی که ما درکش کردیم!
قبلا گفتم که خدا به بنده هاش چقدر محبت داره
اگر بلایی سرشون بیاد و اذیت بشن همون ناراحتی و مصیبت رو هم وسیله ای برای آمرزش گناهان و سبک شدن روح و قلب و نزدیکی بیشتر به خودش قرار میده
یعنی مثلا
کسی عزیز از دست میده خدا در ازای ناراحتی هاش بیشتر بهش محبت میکنه
مثل مادری که بچه اش مریض بشه بیشتر بهش توجه میکنه
حالا تصور کن
تو هیچ بلایی سر عزیزانت نیومده ولی با یه نفر دیگه همزاد پنداری میکنی و برای غمش اشک میریزی
خب وقتی همون اندوه به تو عارض میشه همون اثر رو هم در نزد خدا داره دیگه
تازه اونم همزاد پنداری با چه کسی
امام معصوم...
کسی که غم امام رو درک کنه دغدغه هستی رو درک کرده و این خودش یعنی بزرگترین پیشرفت در سیر تربیتی
از این جهت سفره دار شده
یه بلایی رو به جون خریده که اونقدر بزرگ و قابل توجهه که همه باهاش ارتباط برقرار میکنن
چقدر آدم بخاطر درک این مصیبت بخشیده و متصل شدن!
از این جهت هم چراغ هدایته، هم کشتی نجاته
هم راه رو نشون میده هم خودش میبردت!
"باب الله الواسعه" یعنی همین
بزرگترین در به سمت خداست چون غمش اونقدر بزرگ و توی چشمه که همه باهاش ارتباط برقرار میکنن و وارد این جرگه میشن
کار ما رو راحت کرده
این غم یک #غم_پویاست که خلق شده برای #نجات_بشر
پس ما نوحه و گریه میکنیم به این چند دلیل
و یه حس قلبی متفاوت که فقط وقتی وارد قلبت بشه درکش میکنی
تو تجربیات همه مستبصرهای #شیعه هم این دیده میشه*
روایتی هست میفرماید
"ان الحسین حرارت فی قلوب"
یعنی حسین گرماییه که توی دل همه هست
مثل آتیش زیر خاکستر
که وقتی از بیرون بهش دمیده میشه گر میگیره
طبیعی نیست ارتباط برقرار کردن تا این سطح
حتی آدمایی که نمیشناسنش با شنیدن مصائبش اشک میریزن حتی مسیحیا*!
یعنی یه جور فطرت درونیه فطرت ما با این درِ باز خدا آشناست!
نفس عمیقی کشیدم و از جام بلند شدم
پنجره رو کمی باز کردم:
_چقدر گرم شده هوا
ژانت دستی به صورتش کشید:
_آره
خیلی گرمه
........
نگاهم به کتابم بود و گوشم به حرفهای کتایون با مادرش:
_خب من الان چکار کنم به نظر تو به همین راحتیه
من اگر بیام اونجا هزار تا گرفتاری برام پیش میاد! بگیرنم دلت خنک میشه؟
همونطور که نگاهم به صفحات کتاب بود زدم زیر خنده:
_آخه تو به درد کی میخوری که بگیرنت؟!
اخمی کرد و به مکالمه ش ادامه داد:
_به هر حال بابا حتما اونجا پرونده داره من مطمئنم
به همین راحتی منو راه نمیدن راهم بدن با کلی سین جین و گرفتاری
من حوصله دردسر ندارم!
بیا یه کشور بی طرف قرار بذاریم همو ببینیم
کمی سکوت کرد که علتش رو نفهمیدم
بعد با لحن متفاوتی گفت:
_بعدا راجع بهش صحبت کنیم الان نمیتونم تصمیم بگیرم
باشه مواظبم
تو هم مواظب خودت باش
خیلی خب به کمندم سلام برسون
نخیر لازم نکرده! فعلا
باز خندیدم:
_حالا میمیمیری به بابای کمندم سلام برسونی؟
صورتش رو جمع کرد:
_صد سال سیاه!
کتابم رو بستم و روی میز گذاشتم:
_چی گفت؟
_شنیدی که
گیر داده که بیا ایران
_منظورم حرف جدید بود
_بابا بهش میگم بیا هر دومون بریم یه کشور دیگه همو ببینیم چه میدونم هلندی ترکیه ای جایی
میگه من میخوام تو بیای اینجا با خانواده ما آشنا بشی با ما...
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
✨﷽✨
🌷✨🌷✨🌷✨🌷
🕊️💚قرارصبحـ💫ـگاهی💚🕊️
✨🌷دعای فرج 🌷✨
إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ
خدايا گرفتارى بزرگ شد،و پوشيده بر ملا گشت،و پرده كنار رفت،و اميد بريده گشت،و زمين تنگ شد،و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى،و شكايت تنها به جانب تو است،در سختى و آسانى تنها بر تو اعتماد است،خدايا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما فرض نمودى،و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى،پس به حق ايشان به ما گشايش ده،گشايشى زود و نزديك همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر،اى محمّد و اى على،اى على و اى محمّد،مرا كفايت كنيد،كه تنها شما كفايتكنندگان منيد،و يارىام دهيد كه تنها شما يارىكنندگان منيد،اى مولاى ما اى صاحب زمان،فريادرس،فريادرس،فريادرس، مرا درياب،مرا درياب،مرا درياب،اكنون،اكنون،اكنون،با شتاب،با شتاب،با شتاب،اى مهربانترين مهربانان به حق محمّد و خاندان پاك او.
✨🌷✨🌷✨🌷
🌺بیاآرامش دنیای نفـ💚ـس گیر🌺
●کانال شهدایی🕊
●اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج🕊
[@Martyrs16]
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
بسم الرب الشهدا و الصدیقین
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم
فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
#الهی_بدماء_شهدائناعجل_لولیک_الفرج
●کانال شهدایی🕊
●اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج🕊
[@Martyrs16]