eitaa logo
شهدایی
361 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
34 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدایی
#رمان #مبارزه_با_دشمنان_خدا #پارت_ششم وحشتم چند برابر شد اما سریع خودم رو کنترل کردم و خواستم فرا
اومدم اقامه ببندم که حاجی گفت: _ نماز بی وضو؟؟ بعد یه لبخندی زد ایستاد به نماز، بدون توجه به من! در باز بود و به خوبی می دونستم بهترین فرصت برای فراره، اما پاهام به فرمان من نبود. وضو گرفتم. ایستادم به نماز. نماز که تموم شد، دستم رو گرفت و برد غذاخوری حرم، غذاش رو گرفت و نصف کرد، نصفش رو با سهم ماست و سوپش داد به من. منم تقریبا دو روزی میشد که هیچی نخورده بودم،دیگه نفهمیدم چی دارم می خورم، غذای شیعه، غذای حضرت. قبل از اینکه اون دست به غذاش بزنه، غذای من تموم شده بود،بشقابش رو به من تعارف کردو گفت: _بسم الله... فکر کردم منظورش اینه که بسم الله بگم و منم بی اختیار و نه چندان آهسته گفتم: _بسم الله... نمی دونم به خاطر لهجه ام بود یا حالتم یا ... ولی حاجی و اطرافیان با صدای بلند خنده شون گرفت، مونده بودم باید بخندم، بترسم یا تعجب کنم. کم کم سر صحبت رو باز کرد، منم از هر تکه ماجرا یه تیکه هایی رو براش تعریف کردم و فقط گفتم که به خاطر خدا از کشورم و خانواده ام دل کندم و اومدم ایران تا به خاطر اسلام مبارزه کنم و حالا هم هیچ جا پذیرشم نکردن و میگن خلاف قانونه و باید برگردم کشورم و اجازه تحصیل و اقامت ندارم. وقتی داشتم اینها رو می گفتم، تمام مدت سرش پایین بود و دونه های تسبیحش رو بالا و پایین می کرد، حرف های من که تمام شد، از جا بلند شد و رفت سمت قرآن و قرآن باز کرد، بعد اومد سمتم. دستش رو گذاشت روی شانه ام و گفت: _ به ایران خوش اومدی. «پ.ن: از قول برادرمون(شخصیت نوجوان داستان): در بین ما استخاره کردن وجود نداره و من برای اولین بار، اونجا بود که با این عمل مواجه شدم و اصلا مفهوم این حرکات رو درک نمی کردم، بعدها حاجی به من گفت؛ جواب استخاره، آیه ای از قرآن بود که خداوند به مومنین دستور میدن در راه خدا هجرت کنن» ... 🔴
🕊هر روز با یاد و خاطره‌ی یک شهید🥀 عملی شهدا خیلی مهربان بود. دوستش داشتم. هر وقت دلم می گرفت، می آمد باهام حرف می زد. روحیه ام عوض می شد. تلفن کرد. گفت «سلام به مادر مجاهد خودم. » جوابش را دادم. گفت «من رو دوست داری؟» گفتم «چی شده پشتِ تلفن از این حرف ها می زنی؟» گفت «دوست دارم مثل حضرت زینب(س) رفتار کنی. یک وقت برای من ناراحت نشی ها. » دلم از جا کنده شد. تلفن را دست به دست کردم. گفت «آدم چیزی رو که دوست داره، در راه خدا می ده، تو چی؟» گفتم «هر چی خدا بخواد، خوشه. تو دست من امانتی مادر، سپردمت به خدا. هر وقتی بخواد، امانت مال خودشه، می گیره. » یادگاران، جلد 14 کتاب شهید ناصر کاظمی، ص 97 بـ وقتـ شهـدا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @Martyrs16
............❣
یار را عاشق شوی آخر شهیدت می کنید محسن حججی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺فیلم کمتر دیده شده از شهید حججی 🔺حضور شهيد بهمراه شهيدان محمدخانی، سياح طاهری و مصطفی صدرزاده در مناطق عملياتي سوريه - محرم ٩٤ -شهدا-صلوات -شهدایی ---🥀🕊🥀🕊🥀--- @Martyrs16
. ♦️۳۳ سال قرنطینه برای دفاع از کیان ایران 🔹آقای قنبری جانباز و و روان کرمانی که به دلیل و بیماری های شدید تنفسی نمی تواند به خانواده‌اش نزدیک شود. 🔸نثارروان شهدا وشفای جانبازان مومن مون هزاااران هزار سلام ودرود و صلوات 🌹 مسئولین ِ خائن ننگتان باد..... شهدایی @Martyrs16
14.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰فیلم مراسم عسل خوران غواصان لشکر ۲۵ کربلا قبل از عملیات والفجر هشت_بهمن ۱۳۶۴ (عج)🌷🕊 شهدایی @Martyrs16
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روضه جانسوز مادر شهید امیرعلی محمدیان در معراج شهدا به خدا دیگه نمی گم گرمشه سردشه جلوی آفتابِ جلوی برفِ زیر بارونِ... پیکر مطهر شهید محمدیان از سال ۹۴ در منطقه باقی مانده بود. ‎ شهدایی ---🥀🥀🥀---- @Martyrs16
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌺✨من حجابم را دوست دارم، چرا که هرگاه می‌ایستم و آن را با افتخار به سر می‌کنم، به یاد هزاران شهیدی می‌افتم که بر خاک افتادند تا دختران و زنان ایران زمین با وقار بایستند! التماس دعا @Martyrs16
«🍃» - - [🙂] محمدࢪضابه‌دو‌چیز‌خیلۍحساس‌بود [🖐🏽] موهاش،موتوࢪش [🕌] قبل‌ازࢪفتن‌به‌سوࢪیه [💇🏻‍♂] هم‌موهاش‌ࢪوتࢪاشید [🙎🏼‍♂] هم‌موتوࢪش‌ࢪودادبه‌ࢪفیقش [🤭] بدون‌هیچ‌وابستگۍرفت ! شهدایی [@Martyrs16]
♥️🎙 با اینکه جانشین فرماندهے تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود ، همیشه گوشه نمازخانه می خوابید! یک شب برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نماز شب میخواند.📿✨ آنقدر محو مناجات با خدا بود که متوجه حضورم نشد :)🕊 نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم: "خب آقاجان ، ما بعد از ظهر کلی کار کردیم. توی کوه و جنگل بالا و پایین کردیم و خسته شدیم! کمی هم استراحت کن... شما فرمانده مایی!باید آماده باشی!🌿" لبخندی زد و گفت: "خدا به ما به جون بخشیده ، باید جونمون رو فداش کنیم...♥️ جز این باشه رسم آزادگی نیست!🖐🏻"  راوی دوست و همرزم شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنکه به تـو معروف شد🕊🥀 هرگز مجهول و بی نام نشود 🥀✨🥀✨🥀✨🥀✨🥀 ...🌷 -شهدل-صلوات [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مردمان مسافر کاروان مرگند⚠️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماازاون پسرهانیستیم که.. گیتارمیزنیم(: ماپسران علوی ... اسلحه به دست هستیم -پسرونه -شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| 💌 ✍🏻تاسوعای سال ٩٢ بود، بهمون خبر دادند، بچه‌ھای ‏مقاومت، عملیاتی وسیعی تو منطقه ‏زینبیه، اطراف منطقه ‏حجیره کردند وتروریستهارو‌سه‌کیلومتری‌از اطراف حرم مطهر خانم زینب ( سلام‌اللھ‌علیها )، دور کردند. صبح زود رفتیم اونجا و محمودرضا رو هم دیدیم و خیلی از عملیاتی ‌که‌منجر به‌تامینِ امنیت‌ حرم‌ خانوم شده بود، خوشحال‌بود✌️🏻 ‏پرچم سیاهی تو دستش بود و می گفت : خودم از بالای اون ساختمون پایین آوردم. به اون ساختمون نگاه کردم دیدم پرچم سرخ یاابالفضل(؏) رو جاش به اهتزاز در آورده بود رسیدیم خیابون جلوی حرم که دو سال احدالناسی جرات رد شدن ازش رو نداشت.. چونکه تک تیراندازها حسابش رو می رسیدند و حالا با تلاش محمودرضا و دوستاش، امن شده بود. رفتیم وسط خیابون، رو به حرم ایستادیم، دیدم محمودرضا داره آروم گریه می کنه و سلام می ده: سَلامٌ عَلى سَیِّدَتِنا وَمَولاتِنا زَینَب بِنت أمیرِالمُؤمِنین عِلیّ‌بنِ‌أبی‌طالِب، وَرَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه✋🏻💔 🕌 •°🕊🌹🍃••• 💛✨ شهدایی @Martyrs16
مـٰانتوهرچقـدرم‌‌بلندوگشـٰادباشہ آخـرش‌چـٰادرنمیشہ میرآث‌خاڪی‌حضرت‌زهـرآ'س'چـٰادرِ...シ!💛" @Martyrs16
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادربزرگ شهیددانشگر میگه: یه روزتوبلندگوی مسجدشهرورامین صدازدآی مردم یه شهیدافغانستانی دارن تشبیع میکنن ... دانشگر شهدایی [@Martyrs16]
🕊 🍃عباس می‌دانست که شهید می‌شود حتی استخاره هم کرده بود و زمانی که آیت‌الله احدی قرآن را باز می‌کند؛به عباس می‌گوید نیت شهادت کرده‌ای،چون همه آیات بهشت آمده است.عباس به آیت‌الله احدی می‌گوید حاجی فقط کسی متوجه این موضوع نشود. 🍃روز آخر با همه خداحافظی می‌کند مادرش هنگام خداحافظی گفت:ما همه دعا می‌کنیم که برگردی.گفت:اینطور دعا می‌کنید شاید برعکس شود.من یقین دارم که الهاماتی به او شده بود. به دوستانش در دانشگاه گفته بود برایم روضه حضرت ابوالفضل بخوانید. همه این‌ها را زمینه‌چینی کرده بود و بعد راهی شد... ✍راوی: پدر شهید شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا