در چشمهای سبز تو دیدم بهار را
چنگ لطیف باد، به گیسوی تار را!
روی سپید و موی سیاهت بهم زدست
قانونِ در تناقض لیل و نهار را
گویا که نشر پرتوی خورشید را کشید
آن خالقی که ساخت، سر انگشت یار را
اندام نازِ نازکِ نازآفرین تو
تبریک گو کند خود پروردگار را!
دلبرده از خدا و بشر ماه پارهام
دریاب حال بیدل دل بیقرار را...
پایاب امن ساحل صبرم فرو نشست
نقشی بر آب دیده بزن انتظار را!
#غریق
- @Mava_a !🌿'
ماوی
برای علی بعد از تو، همه چی تمومه . . - #محمود_کریمی #شاخه_نبآت - @Mava_a !🥀'
لاخیر بعدک فی الحیاة و إنما أبکی
مخافة أن تطول حیاتی
گریه میکنم و از این میترسم که
بی تو زیاد زنده بمانم
- از عاشقانههای امیرالمؤمنین بر مزار فاطمهاش . .
#شاخه_نبآت
- @Mava_a !🥀'
ماوی
• [سیلی] ضربهای که به وسیله کفِ دست به چهره کسی زنند.
ملعون ازل و ابد گفت:
جوری زدم که هر دو گونهی "او" لطمه خورد.
• [لگد] [ لَ ] [ گَ ] لج. لت یا ضربهای که با پا به کسی یا چیزی زده شود. زخم با پا از ستور یا آدمی.
ماوی
• [لگد] [ لَ ] [ گَ ] لج. لت یا ضربهای که با پا به کسی یا چیزی زده شود. زخم با پا از ستور یا آدمی.
تا زمین خورد
صدا کرد؛ علی! چیزی نیست . .