⭕️ عبرتهای کرونایی (۶)
✅ صحنهای از صحرای محشر
✍ نویسنده: علیاکبر مظاهری
وقتی در قرآن میخواندیم که در صحرای محشر، برخیها، از عزیزانشان فرار می کنند:
یَوْمَ یَفِرُّ المَرْءُ مِنْ أخیه وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ و صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ؛
روزی که آدمی از برادرش میگریزد، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و فرزندانش. هركس را در آن روز كاری است كه به خود مشغولش دارد. (سوره عبس، آیه۶_۹)
بهعقل میپذیرفتیم، چون خداوند فرموده است. اما گاهی، در دل، سوالی پدید میآمد، اگرچه به زبان نمیآمد، که: چطور اینان از آنان میگریزند؟ مگر آنجا چهخبر است؟!
کرونا نشانمان داد که آنجا، محصول اینجاست. صحرای قیامت، صحنهٔ بزرگ شدهی دنیاست.
ببینید:
امروز مریضی رو توی ICU بستری کردم. صدام کردن که بیا همراهاش میخوان رضایت بدن و ببرنش خونه.
با عصبانیت رفتم ICU. مریض رو دیدم. سچوریشن [سطح اکسیژن خون] ۷۵. تاکیپنه [نفسش تنگ بود و تند نفس میکشید]. تبدار. بدحال.
به همراهش گفتم: چرا میخوای ببریش؟
زد زیر گریه و گفت: "میترسیم اینجا وایسیم پیشش. هیچکدوم از بچههاش راضی نمیشن. میترسن کرونا بگیرن."
و دوباره شروع کرد به گریهکردن. گفتم: اگه ببرینش میمیره.
با گریه گفت: "میدونم. ولی ما هم بمونیم اینجا کرونا میگیریم. یه نفر بمیره بهتر از چند نفره."
پشت ماسک و شیلد، تو اون لباس ها، نه نفسم در میومد نه صدام. فقط بهش گفتم: خانم! پس ما داریم چکار میکنیم؟ تحمل این ماسک و اینلباسها و این محیط، برای ما راحته؟ ما زندگیمونو گذاشتیم برای شما، شما نمیخواین بذارید برای پدرتون؟!
با گریه گفت: "میدونم. خدا خیرتون بده. ولی ما نمیتونیم."
و من، در حالیکه رفتم به سمت در، یاد اون روزها و حواشیش افتادم که بعضیها به ما میگفتند: تافتههای جدا بافته... . (۱)
(۱) خانم دکتر محدثه زجاجی، متخصص داخلی.
۸ آذر ۹۹
ما را در رسانههایمان دنبال کنید:
تلگرام
t.me/mazaheriesfahani_ir
سروش
sapp.ir/mazaheriesfahani_ir
ایتا
eitaa.com/Mazaheriesfahani
اینستاگرام
instagram.com/mazaheriesfahani_ir
واتساپ https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81
بله
https://ble.ir/mazaheriesfahani
⭕️ عبرتهای کرونایی (۷)
✅ فایده تلخ!
✍🏻 نویسنده: علیاکبر مظاهری
آقای حکیمانی، که مردی است اهل دانش، اهل قلم، اهل تحقیق، اهل تدریس، نوشته است:
دیدهاید که آدمی گاهی بارها و بارها یک حکمت را میخواند و میشنود و میگوید، امّا به جانشنمینشیند؟
بهعقل و بهدانش، آن را قبول دارد، امّا به دلش نمیچسبد، بر وجدانش نمینشیند، آن را از بُن جان ادراک نمیکند.
من این شعر مولوی را سالهای سال است که خواندهام، شنیدهام، درس دادهام، امّا میدانستم که آن را ادراک وجدانی نمیکنم:
این جفایخلق با تو در جهان
گر بدانـی گنـج زر آمد نهـان
خلق را با تو چنین بدخو کنند
تا تو را ناچـار رو آن سو کنند
این یقیندان که در آخر جملهشان
خصـم گـردند و عـدو و سرکـشان (۱)
تا اینکه بیماری کرونای نیمبندی گرفتم. آزمایشها آن را درست نشان نمیداد، امّا پزشک باوجدانم میگفت:
«با اینکه جوابها منفی است، امّا من که صدها بیمار کرونایی را معاینه و درمان کردهام، آثار کرونا را در شما بهوضوح میبینم.»
من که به دانش و دقّت و تجربه
پزشکم باور داشتم، به درمانش تن دادم.
تا کنون این احوال را تجربه نکرده بودم. آنفولانزا را قبلا تجربه کرده بودم، امّا ضربان پتک این بیماری، سنگینتر بود.
برابر دستور پزشکم عمل کردم؛ دارویی که تجویز کرد، رژیم غذاییای که داد، دستورهای استراحتی و بهداشتی، همه را عمل کردم و گامبهگام با او راه میرفتم.
ضعف شدیدی داشتم، سینه و نفسم سنگین بود، مغز سرم درد شدید داشت، حافظهام پریشان بود، چشمانم سنگین بود، حس بویایی و چشاییام، بدبو و بدطعم بود.
دستورهای درمانیام سنگین بود، از عهده یک نفر برنمیآمد، همراه میخواست.
ناگهان دیدم تنهایم!
همسرم گفت: «کرونا نیـست. یک سرماخوردگی ساده است»!
او فرزندان و دیگر اهالی خانه را به اندیشه خود فراخواند و آنها همگی او را همراهی کردند و مرا در منزلی جدا و تنها رها کردند.
کاملا متروکه شدم. تک. از همه خانواده یک نفر باقی نماند. مدیریت همسرم، در این مسائل تخریبی و منفی، فوق العاده است. حتی به برادر و خویشاوندانم در شهرستان، که نگران حالم بودند و به اینان زنگ میزدند و ابراز نگرانی میکردند، اینان میگفتند: «چیزی نیست. یک سرماخوردگی ساده است. نگران نباشید.»
آنان که با خودم تماس میگرفتند و تنگی و سنگینی نفسم وسرفههای دردناکم را میدیدند، حیران میماندند که چرا حرف آنان و احوال من اینقدر متفاوت است!
همزمان، چند تن از خویشانم در شهرستان، زمینخورده کرونا بودند و برخیشان در ICU و در حال مرگ... . معما برای ایشان حل نمیشد.
ناگهان چنان اطرافم خلوت شد که وحشتآور بود؛ همسرم فرار کرد و به شهر دیگری نزد خانوادهاش رفت. فرزندان، همگی، حتی یک تلفن نمیزدند. بیسابقه بود! چنان از ایشان آزرده شدم که دیگر نمیخواستم ببینمشان.
از همهشان بهشدّت رنجیدم، امّا از همسرم متنفر شدم!
روزان و شبان میگذشت و من در دردناکترین حالت عمرم بودم، امّا هیچکدامشان را نمیدیدم و صدایشان را از تلفن نمیشنیدم و حتی یک پیام و پیامک از آنان دریافت نمیکردم.
دلم سخت شکست، امّا ناگهان دیدههایم به عالَمهایی دیگر باز شد:
۱. خدا را نزد خود یافتم. خودش فرموده: «أنَا عِنْدَ المُنْکَسِرَةِ قُلوبُهُمْ
من نزد دلشکستگانم.» (۲)
۲. دنیا را عریان دیدم، بَزکهایش رنگ باخت، جلوهگریهایش پیر شد، دلبریهایش چروکید.
۳. اینگاه بود که از بُنِ جان شعر مولوی را درک کردم که:
خلق را با تو چنین بدخو کنند
تا تو را ناچار رو آنسو کنند
سود عظیمی تحصیل کردم، امّا بسیار تلخ!
این فایده کرونا برایم عزیز است. اگرچه چونان زهر افعی است، اما چشمانم را باز کرد.
بعد از این ما دیده خواهیم از تو بس
تـا نپـوشد بـحر را خاشـاک و خـس (۳)
الاهی! بر این نعمت تلخ و گوارایت سپاست میگویم.
۱۰ آذر ۹۹
(۱) مثنوی مولوی
(۲) منیهُ المرید/صفحه۱۲۲
(۳) مثنوی مولوی
ما را در پیامرسانهایمان دنبال کنید:
واتس اپ
https://chat.whatsapp.com/GIofNmHH1JS36q8PZ2huoH
ایتا
http://eitaa.com/Mazaheriesfahani
تلگرام
http://t.me/mazaheri_esfahani
اینستاگرام
http://instagram.com/mazaheri_esfahanii
سروش
http://sapp.ir/mazaheri_esfahani
بله
https://ble.ir/mazaheri_esfahani
انا لله و انا الیه راجعون
عمو عباسعلی، پس از یک قرن زندگی مومنانه در این جهان، به جهان دیگر رفت.
این درست است که برخی از همسران، که زندگی عاشقانهای دارند، نمیتوانند دوری هم را تاب آورند.
هنوز دو ماه از رحلت زن عمو نگذشته، عمو نزد همسرش رفت. زندگی و عشقشان چنان بود که جدایی از هم برایشان معنی نداشت.
الاهی! عمو و زن عمویم را به تو میسپارم. از ایشان، در بهترین منزلهای بهشتت، میزبانی کن.
رحلت عمو را به عموزادههای عزیزم و خاندان مظاهری، نیز به خودم، صبورباش میگویم.
نیز آفرین میگویم به عموزادهها، بهخصوص آقای حاج غلامرضا مظاهری، که از امتحان خدمت به پدر و مادر، در دوران کهنسالی ایشان، سرفراز برآمدند.
علیاکبر مظاهری
۱۱ آذر ۱۳۹۹
باسم ربالشهداء
ما، در زمان جنگ، این احساس را داشتیم که خداوند سبحان، از سر حکمت، ارجمندترین گلهایمان را میچیند.
اکنون میبینیم گویا این
گلچینی، سیره مستمره الاهی است.
الاهی! این "فخری"ها، جانمایههای افتخاریمانند.
آهستهتر بچینشان. لطفا!
@Mazaheriesfahani
سلام خدمت دوستان گرامی
کانال «بهترینهای نهجالبلاغه»، ایجاد شده است برای نشر گزیدههایی از نابترین معارف نهجالبلاغه.
۹۹/۹/۵
لینک
@mazaheri37
مدارا تا کجا.pdf
1.15M
⛔ مدارا تا کجا؟
✍️ نویسنده: علیاکبر مظاهری
📑منتشر شده در ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان»
٩٩/٠۹/۱۵
#مدارا_تا_کجا
ما را در رسانههایمان دنبال کنید.
تلگرام👇
t.me/mazaheriesfahani_ir
سروش👇
sapp.ir/mazaheriesfahani_ir
ایتا👇
eitaa.com/Mazaheriesfahani
اینستاگرام👇
instagram.com/mazaheriesfahani_ir
واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81
بله 👇👇
https://ble.ir/mazaheriesfahani
روز دانشجو را به دانشجویان خوبم، نیز به همه دانشجویان، خجستهباش میگویم.
علیاکبر مظاهری
۱۶ آذر ۹۹
http://eitaa.com/Mazaheriesfahani
⭕️ عبرتهای کرونایی (۸)
💖❤️ افزایش ازدواج
✍🏻 نویسنده: علیاکبر مظاهری
از دلایل عمده کاهش ازدواج، تشریفات و مراسم ازدواج است. در تاریخ ما ایرانیان، هیچگاه تشریفات ازدواج، مانند این زمان نبوده است. هر چه این امور بیشتر شد، ازدواج کمتر شد.
نسبت این دو، سیر معکوس است؛ زیادشدن یکی سبب کاهش دیگری میشود.
هرگاه آمار افزایش مجردان در ایران را میبینم، اندیشناک میشوم؛ بالای ۱۰ میلیون پسر و دختر مجرد، که برخیشان به «تجرد مطلق» رسیدهاند.
هنگام دیدن این آمار، ذهنم به سمت «چراها»ی آن میچرخد. یکی از چراهای اصلی و علتهای دانهدرشت، همانا افزایش تشریفات و اسرافهای حرام است و بزک کردن این حکم خداوند و سنت پیامبر. چنانش بزک کردهاند که از صورت اصلی بیرون آمده است.
♦️ معجزه کرونا!
در این نیم قرن اخیر که شاهد وقایع جامعه بودهام ، سیر افزایش ولخرجیهای مسرفانه با سیر کاهش ازدواجهای بههنگام را بهوضوح دیدهام. این روند نامبارک، در چند سال اخیر، به اوج رسید و رکورد زد.
هیچ عاملی نتوانست این روند را مهار کند، بر دهان تشریفات مسرفانه لگام بزنند، ازدواج را افزایش دهد، سن ازدواج را پایین آورد.
تا اینکه ناگهان ویروس «کرونا» سر رسید؛ بیرحم، ضعیفکش، هولانگیز، فراگیر.
و به قول رئیس جمهور ایتالیا: «آمد که ما را از اریکه تکبر و خودخواهی، فرو کشد».
( سخنان کامل ایشان را در نوشتههای بعدی میآورم).
کرونا، آمار ازدواج را بالا برد و سطح تشریفات را بهشدت فرود آورد. همگان دانستند (میدانستند، به روی خود نمیآوردند!) که تشریفات، ولخرجیها، آداب نابخردانه، از سببهای اصلی آن رونده صعودی و نزولی است؛ صعود شمار مجردان و نزول میزان ازدواجهای بههنگام.
چون تالارهای شاهانه بسته شد، از تجمع جمعیتها نهی شد، همچشمیها کمرنگ شد، جنازههای مردگان، بیمراسم و تشریفات، غریبانه به حلقوم حفرههای زمین فرو شد، جوانان و خانوادهها دیدند بدون دنگ و فنگ هم میشود ازدواج کرد.
و بدینسان بود که حجلهها رونق گرفت!
۱۷ آذر ۹۹
ما را در پیامرسانهایمان دنبال کنید:
واتس اپ
https://chat.whatsapp.com/GIofNmHH1JS36q8PZ2huoH
ایتا
http://eitaa.com/Mazaheriesfahani
تلگرام
http://t.me/mazaheri_esfahani
اینستاگرام
http://instagram.com/mazaheri_esfahanii
سروش
http://sapp.ir/mazaheri_esfahani
بله
https://ble.ir/mazaheri_esfahani
💖❌ پشیمانیِ قبل از عروسی (۱)
✍🏻 نویسنده: علیاکبر مظاهری
از مسائلی که ممکن است در انتخاب همسر پیش بیاید این است که پسر یا دختر و یا هر دوی آنان، پس از گذراندن بعضی از مراحل مقدّماتی ازدواج، مانند گفتوگوها، رفتوآمدها، خواستگاری، بلهبرون و حتّی بعد از عقد و آشنایی بیشتر با اخلاق، رفتار، شکل و اندام و خانواده و بستگان یکدیگر، از این ازدواج پشیمان میشوند و درمییابند که این همسر، همسری نیست که میخواستند و تصوّر میکردند.
و یا خلاف آن است که در تحقیقات به آن دست یافته بودند. و یا این که درمییابند که به این شخص علاقهای ندارند و یا از او متنفّرند و نمیتوانند با او زندگی خوبی داشته باشند؛ حال به هر دلیلی و عاملی که میخواهد باشد.
حتّی ممکن است بدون هیچ دلیل و عاملی نیز این حالت بهوجود آید؛ یعنی فقط میدانند که از این شخص خوششان نمیآید و او را به عنوان همسر خود نمیپسندند.
در این حالت، میخواهند که از این ازدواج منصرف شوند و از راهی که آمدهاند برگردند، امّا عواملی آنان را از این بازگشت، منصرف میکند. مثلاً تصوّر میکنند دیگر زشت است که برگردیم، حرفمان میان دو خانواده و فامیل پخش شده، جواب مردم را چه بدهیم؟ وقتی مردم بفهمند چه میگویند؟ شاید فکر کنند مسألۀ خاصّی در کار بوده. دیگر نمیشود دل طرف را شکست. به او و خانوادهاش لطمه میخورد. اگر این کار را بکنیم، ناراحتی و دشمنی پیش میآید. دیگر کار از کار گذشته و باید تحمّل کرد ... .
یا این که مطلب درونی و پشیمانیشان را به نزدیکان خود، مثل پدر و مادر و برادر و خواهر و یا دوستاننزدیک، میگویند، امّا آنان از انصراف و بازگشت میترسانندشان و مطالبی مانند مطالب فوق به اینها میگویند و ایراد و اشکالهایشان را هم توجیه میکنند و وعدههایی مبنی بر این که: «بعداً محبّت پیدا ایجاد میشود. کارها کم کم روبهراه میشود»، دختر و پسر را میترسانند.
این عوامل، بهکلّی، شجاعت و شهامت و ارادۀ بازگشت و بیان حقیقت را از آنان سلب میکند و در نتیجه، پشیمانی و بیعلاقگی را در دلخود پنهان میدارند و تظاهر به رضایت و علاقه میکنند و سرانجام، تن به ازدواج ناخواسته میدهند.
پس از ازدواج، چند صباحی با فشار بر خود و تظاهر به دوستداشتن زندگی جدید و محبّت ساختگی به همسر، به سر میبرند؛ امّا در درونشان آشوبی برپاست. کم کم توان تظاهر به محبّتساختگی و رضایتدروغین، رو به کاهش میرود؛ زیرا محال است که انسان بتواند یک عمر با ظاهرسازی در کنار انسانی که به او علاقه ندارد و یا از او نفرت دارد، زندگی کند و باطنش آشکار نشود. دیر یا زود، محتویات درونیاش آشکار میشود و «از کوزه همان برون تراود که در اوست».
آنگاه اختلافات، بهانهگیریها، بیحوصلگیها، کج خُلقیها و نزاعها شروع خواهد شد و میشود آنچه نباید بشود.
در چنین مواردی چه باید کرد؟
اگر جوانان (دختر یا پسر یا هر دو) دچار چنین پشیمانیای شدند، چه کنند؟ آیا بمانند و به این پیشامد ناخواسته تن دهند و یا میتوانند خود را نجات دهند؟
پاسخ را در پست بعد بخوانید.
۲۱ آذر ۹۹
ما را در رسانههایمان دنبال کنید.
تلگرام
t.me/mazaheriesfahani_ir
سروش
sapp.ir/mazaheriesfahani_ir
ایتا
eitaa.com/Mazaheriesfahani
اینستاگرام
instagram.com/mazaheriesfahani_ir
واتساپ https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81
بله
https://ble.ir/mazaheriesfahani
💖❌ پشیمانیِ قبل از عروسی (۲)
✍🏻 نویسنده: علیاکبر مظاهری
ادامه👇🏻
✅ جواب
برهمزدن خواستگاری و نامزدی ـ بهخصوص اگر عقد هم صورت گرفته باشد ـ کار خوبی نیست و باید مواظب بود که کار به اینجا نکشد؛ امّا بدتر از آن این است که آدمی، یک عمر با ندامت و بیعلاقگی و ناراحتی زندگی کند.
اگر دختر و پسر، یا یکی از آنان، از این وصلت پشیمانند، بهترین راه این است که قبل از عروسی، از هم جدا شوند و راه را ادامه ندهند. هر چند این کار مشکل است و ناخوشایند، امّا زندگی با پشیمانی، سختتر است.
وظیفۀخانوادهها و پدران و مادران در این باره این است که:
اوّلاً: دختر و پسر را در انتخاب همسر، راهنماییو یاری کنند که کار به پشیمانی منجر نشود.
ثانیاً: اگر چنین مسألهای پیشآمد، آنان را راهنمایی کنند که مبادا پشیمانیشان از روی وسواس بیجا و توقّعات غلط باشد.
ثالثاً: اگر این پشیمانی پیشآمد و دیدند آنان راضی به این ازدواج نیستند، به هیچوجه آنها را سرزنش نکنند و با تهدید و ترساندن از عواقبکار، به این ازدواج ناخواسته مجبورشان نکنند؛ بلکه راضی به جدایی شوند و دختر و پسر را کمک کنند و زمینه را فراهم نمایند تا بدون ناراحتی و درگیری و بدون به وجود آمدن کینه و دشمنی، این قضیّه فیصله یابد. این کار به صلاح دختر و پسر و خانوادههایشان است.
اگر این ازدواج ناخواسته و همراه با پشیمانی و بیعلاقگی انجام گیرد، مشکلات فراوانی را برای زن و شوهر و خانوادههایشان به دنبال خواهد داشت. هر چند که این جدایی برای خانوادهها ـ بهخصوص خانوادۀدختر ـ تلخ است، امّا ازدواج با نارضایتی و اکراه تلختر است.
«عاقل آن است که اندیشه کند پایان را.»
خواهر و برادر جوانم!
اوّلاً: بکوش با رعایت مطالب فصل چهارم و پنجم کتاب «جوانان و انتخاب همسر» دچار چنین پشیمانیای نشوی.
ثانیاً: اگر شدی، مواظب باش پشیمانی و نارضایتیات از روی وسواس بیجا و بهانههای کودکانه نباشد. و این را بدان که انسان بیعیب و نقص و کاملاً مورد دلخواه، هرگز یافت نمیشود. هر کسی و هر خانوادهای، عیبهایی دارد؛ همانگونه که خودت و خانوادهات نیز عیبهایی دارید. این طبیعت هر موجود غیر معصوم است.
ثالثاً: اگر راضی به این ازدواج نیستی، نارضایتی و پشیمانیات را کتمان نکن؛ بلکه با صراحت اعلام کن و این راه را ادامه نده. نترس. شجاع باش. هر چند که این کار، کار خوبی نیست و نمیبایست قضیّه به اینجا برسد، امّا فعلاً که چنین شده، چارهای غیر از «توقّف» و «بازگشت» وجود ندارد.
با صراحت اعلام کن که نمیخواهی این راه را ادامه دهی. خودت را مجبور به ادامۀراه نکن. زندگی مشترک، یک روز و یک ماه و یک سال نیست که بشود با اکراه و نارضایتی تحمّل کرد؛ یک عمر میخواهی با همسرت زندگی کنی و این کار سادهای نیست. نگذار مسأله بُغرنج شود. نگذار عروسی انجام گیرد و آنگاه بخواهی با طلاق از او جدا شوی و یا یک عمر بسوزی و بسازی. زندگی با نارضایتی و دلسردی، زندگی موفّقی نخواهد بود و ثمرۀخوبی به بار نخواهد آورد.
نگذار کار به طلاقِ بعد از عروسی بکشد. این فرد بیگناه و خانوادهاش را بدبخت نکن. یک زندگی جهنّمی برپا نکن. بچّههایی را بیمادر یا بیپدر نکن. تا زود است اقدام کن و قضیّه را فیصله بده و نگذار کار به جاهای خطرناک بکشد.
خداوند سبحان مددکارتان باد.
۲۲ آذر ۹۹
ما را در رسانههایمان دنبال کنید.
تلگرام
t.me/mazaheriesfahani_ir
سروش
sapp.ir/mazaheriesfahani_ir
ایتا
eitaa.com/Mazaheriesfahani
اینستاگرام
instagram.com/mazaheriesfahani_ir
واتساپ https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81
بله
https://ble.ir/mazaheriesfahani
⭕️ عبرتهای کرونایی (۹)
✍🏻 نویسنده: علیاکبر مظاهری
✅ بازشدن وجدانها!
🍃 برگ درختان
جنگلهای شمال کشورمان چند درخت دارد؟
هر درخت چند برگ دارد؟
همه باغها و جنگلها و باغچهها وخانههای ایران چند درخت دارد؟
هرکدام از درختها چند برگ دارد؟
اکنون تصویر را بزرگتر کنیم:
در آفریقا جنگلهایی است که هواپیما چندین ساعت برفراز آنها پرواز میکند.
درختهای آن جنگلها چندتا است؟
هردرخت چند برگ دارد؟
تصویر رابازهم بازتر کنیم:
همه درختهای جهان و همه برگهای آنها چندتا است؟
در پاییزان، در یک زمان واحد، چند برگ ازاین درختان میریزد؟
سرتان گیج رفت؟!
آری، سرگیجکننده است.
اکنون این سخن خدا را بشنوید:
«ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ اِلَّا یَعْلَمُهَا»؛هیچ برگی از هیچ درختی نمیافتد، مگر آنکه خدا آن را میداند!
(سوره انعام/آیه ۵۹)
هیچ پدیدهای از اراده خدا خارج نیست. هیچکس نمیتواند از سیطره خدا بیرون شود:
«لایُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ»؛ازحکومتت نمیتوان فرارکرد.
(حضرت امیر، دعای کمیل)
این ویروس منحوس!
کرونا یکی از پدیدههای خلقت است. "کلب مُعَلَم"، سگ دست آموز خدا است.
هیچ یک از پدیدههای هستی، "شر مطلق" نیستند. کرونا مخلوق خدا است. حتماً در وجود او حکمتی هست. اگرچه او بر اثر عمل مردمان ایجاد شده باشد و عقوبتی باشد برای مردمان، اما خدا به آن جان داده است.
محال است که خداوند «شر مطلق» بیافریند.
آدمی همواره نیازمنده هشدار است تا مغلوب غفلت نشود. اگر غرش رعدگونه هشدارها نباشد، آدمی بر اثر غفلت، به کجراهه میرود. یا خوابی سنگین اورا میبرد و ناگهان به دره میافتد.
سخنان موحدانه رئیس جمهور ایتالیا
اکنون، پیش از ادامه مطلب، سخنانی زیبا، موحدانه، خداباورانه، اخلاقی رئیس جمهور ایتالیا (سرجو ماتارلا) را باهم میخوانیم:
«خيلی مغرور شده بوديم، خيلی مشغول شده بوديم، در تخريب و تصرفِ طبيعت خيلی بیپروا شده بوديم، به چيزی جز منافعِ خود نمیانديشيديم، ضعيف را پامال میكرديم، به صاحبِ قدرت و ثروت، برای ارتقای مال و موقعيت، كرنش میكرديم، باور داشتيم قاعده دنيا همين است و اينگونه خواهد ماند.
آسمان را از دود و سرب و گازهای سمی سياه كرده بوديم، دريا را از ماهی تهی و از زباله و نفت و فاضلاب پر كرده بوديم.
بهنامِ دين، بهنامِ دموكراسی، بهنامِ حقوق بشر، میكشتيم، اسير میكرديم، غارت میكرديم و حتی از کشتنِ زنها و بچهها شرم نمیكرديم.
صبرِ خدا هم حدی دارد، تحملِ كائنات هم حدی دارد، ظرفيتِ زمين و آسمان هم حدی دارد.
بالاخره بايد كسی پيدا میشد و به انسانِ مست و مغرور فرمان بدهد، ايست...!
و اين ماموريت به يک ويروسِ كوچکِ غيرِ قابلِ رويت واگذار شد تا به معنای واقعی، انسانِ طغيانگر را سرِ جايش بنشاند و بهدرستی به او بفهماند كه ای انسان! «تو خيلی ضعيفی!»، «تو خيلی تنهایی!»، «تو خيلی ترسویی!» و...
همه هواپيماها و قطارها را زمين گير كرد.
همه تجارتخانهها و همه بازارهای جهان را تعطيل كرد.
درهای استاديومها، اماكنِ تفريحی، رستورانها، سينماها، پاركها و... را به دستِ خودِ انسان بست. و به كره زمين گفت: حالا نفس بكش، به آسمان گفت: حالا آبی شو، به خورشيد و ماه و ستارهها گفت: حالا بچرخيد و برقصيد. به حيوانات هم گفت: حالا بدونِ ترس از شكار شدن بهدست انسان آنگونه كه در ذات و ميلِ شماست، زندگی كنيد.
و به انسان دستور داد در خانه بمان و به آنچه داشتی و به آنها ناسپاس بودی بيانديش. شايد هنوز فرصتی برای زيستن عاشقانه پیدا کنی!»
۲۵ آذر ۹۹
از خانم مهدیه فرد، که همکاری کردند، سپاسگزاریم.
ما را در پیامرسانهایمان دنبال کنید:
واتس اپ
https://chat.whatsapp.com/GIofNmHH1JS36q8PZ2huoH
ایتا
http://eitaa.com/Mazaheriesfahani
تلگرام
http://t.me/mazaheri_esfahani
اینستاگرام
http://instagram.com/mazaheri_esfahanii
سروش
http://sapp.ir/mazaheri_esfahani
بله
https://ble.ir/mazaheri_esfahani
روز پرستار را، که در روز میلاد حضرت زینب است، به پرستاران، بهویژه جانبرکفان میدان نبرد با کرونا، خجستهباش میگوییم.
۲۹ آذر ۹۹
ما را در پیامرسانهایمان دنبال کنید:
واتس اپ
https://chat.whatsapp.com/GIofNmHH1JS36q8PZ2huoH
ایتا
http://eitaa.com/Mazaheriesfahani
تلگرام
http://t.me/mazaheri_esfahani
اینستاگرام
http://instagram.com/mazaheri_esfahanii
سروش
http://sapp.ir/mazaheri_esfahani
بله
https://ble.ir/mazaheri_esfahani
⭕️ عبرتهای کرونایی (۱۰)
💔 مادر کرونایی
✍🏻 نویسنده: خانم فاطمه وجگانی، ارشد تعلیم و تربیت، از راوند کاشان
✅ مثل همیشه روی تختش نشسته بود.
بچههایش را که میدید، گل از گلش شکفته میشد. حالش را میپرسیدی، میگفت: به مرحمت شما.
ننه وقتی میخندید، گونههایش چال میافتاد؛ همینطوری که دختران امروزی آرزو میکنند.
ننه قبلا سکته کرده بود و پاهایش شل شده بود. هفتهای که بستری شد، یکشب در کنارش بودم. با خواندن عدیله و عاشورا، کمی جان گرفت و حرف میزد.
رنگ رخسارهاش صورتی بود، ولی دست و پایش ناله داشت. فریاد تشنگیاش بلند بود و از خوردن آب سیرایی نداشت. سراغ عصایش را میگرفت، که برویم خانه، بابا چشمبهراه است.
مادر کرونایی رمقی برای قربون صدقههاش نمانده بود. مادر کرونایی همون مادری بود که بدون بچههایش، لقمه غذایی نمیخورد. همان مادر مهربانی که اگر چاییاش را نمیخوردی، به دلش میخورد.
کرونا اگر عذاب الاهی است، شاید امتحان خوبی برای بچههایِ مادران کرونایی باشد.
قرآن کریم میفرماید:
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ،
وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ،
وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ؛
روزى كه انسان از برادرش بگريزد و از مادر و پدرش و همسر و فرزندانش. (عبس/۶ تا ۹)
چه فرزندانی که در این ایام از مادران فرار کردند، نیز از پدران! و یادشان رفت که مادر، همان مادر است و پدر، همان پدر!.
مادر کرونایی ما، از تاب درد شبهنگام، لحظهای خواب به چشمش نرفت، ولی روزِ آن شب، خوب خوابید و دیگر ناله نداشت!
ننه لپقرمزی، زرد زرد و بدنش سرد سرد شده بود.
دختران قدیمی قول میدادند با چادر سفید آمدهاند و با جامهٔ سفید برمیگردند. دختران قدیمی دلبسته بابایخانه بودند.
ننه و بابا عهد کرده بودند که همیشه باهم باشند.
ننه، بعد از چهار هفته، بابا را هم بهدنبال خودش برد. بابایی که هنوز بستری نشده بود و از دارو بیزار بود، کروناویروس، بیانصافی کرد و هر دوی آنها را کمتر از یکماه برد، دور دور...
خانهشان تاریک و سرد و بیروح است.
دل ما خالی خالی.
ولی جای ایشان گرم و نورانی و روحانی است.
انشاءالله.
۳۰ آذر ۹۹
ما را در پیامرسانهایمان دنبال کنید:
واتس اپ
https://chat.whatsapp.com/GIofNmHH1JS36q8PZ2huoH
ایتا
http://eitaa.com/Mazaheriesfahani
تلگرام
http://t.me/mazaheri_esfahani
اینستاگرام
http://instagram.com/mazaheri_esfahanii
سروش
http://sapp.ir/mazaheri_esfahani
بله
https://ble.ir/mazaheri_esfahani
⭕️ عبرتهای کرونایی (۱۱)
💝 آزمون وفا
✍🏻 نویسنده: علیاکبر مظاهری
✅ سعید و سعیده، تازهعروس و دامادند. دوران عقد را میگذرانند. چنان عاشق هماند که شیرین و فرهاد باید نزدشان زانو بزنند.
شاد باش ای عشق خوشسودای ما
وی طبیب جمله علتهایما (مولوی، مثنوی)
آنان در تلاشاند آشیانهٔ عشقناک خود را سرپا کنند؛ هردو میکوشند.
دیروز که سعیده احوال سعیدش را پرسید، احساس کرد کسالتی دارد. نتوانسته بود سر کار برود. سعیده برآشفت، بیمعطّلی همهٔ کارهایش را رهاند و به سوی سعید پر کشید.
سعید گفت: نیا! خطر کرونا هست. اما سعیده، که گویا کلمات را نمیشنید، فقط بر سرعت پروازش افزود. سعیده به بالین سعید رسید. سعید که محجوبیتی معصومانه دارد، شادمان بود از آمدن سعیده و هراسان بود از سرایت کرونای احتمالیاش به او.
سعیده گفت: سعیدجان! نکوش که مرا منصرف کنی! من یک لحظه به زندگی بدون تو اصلا فکر نمیکنم! سعید، محجوبانه و متشکرانه، ماندن سعیده را پذیرفت. خانواده ها نیز دیدند تلاش بر سر برحذر داشتن سعیده ثمری ندارد، نه! امکان ندارد، سپاسگزارانه پذیرفتند و شیرین و فرهاد را تنها گذاشتند.
سعیده چنان فضا را لطیف کرد، چنان بر سر سعید عاطفه پاشید که او روشن شد، جانگرفت، دیگر کسالت به یادش نمیامد، هراس از وجود احتمال کرونا محو شد. ناگهان احساس کردند که این باهمبودن و برجان هم عطر مُشک فشاندن، عجب قدرتمندشان میکند!
فرشتهها، که انس ایشان را دیدند، به تبسم گفتند:
چون ازیشان مجتمع بینی دو یار
هم یکی باشند و هم ششصدهزار (مولوی، مثنوی)
وقت نماز شد. سعیده سعید را برای نماز مهیا کرد. باهم نماز خواندند و پس از نماز، تعقیباتی ویژه خواندند. نه! نخواندند، عمل کردند!
کرونا، در برابر عشق آن زوج تازهوصال، اندامی برای عرضه نداشت. شرمنده شد و به گوشهای خزید و سپس گریخت.
سعید و سعیده، در روزهایآینده، زیرکانه مراقبکرونا هستند که اگر خواست خود را بنمایاند، سپر عشق را در روی آن بگیرند و سرش را با نیروی شیدایی خود بکوبند.
انشاالله!
🤲🏻 خدایا! سعید و سعیده را برای هم نگهدار!
نوش جان هم باشند!
۲ دی ۹۹
ما را در پیامرسانهایمان دنبال کنید:
واتس اپ
https://chat.whatsapp.com/GIofNmHH1JS36q8PZ2huoH
ایتا
http://eitaa.com/Mazaheriesfahani
تلگرام
http://t.me/mazaheri_esfahani
اینستاگرام
http://instagram.com/mazaheri_esfahanii
سروش
http://sapp.ir/mazaheri_esfahani
بله
https://ble.ir/mazaheri_esfahani
💢 ساحران ماهر
⚘ مشاوره خانوادگی، اعتقادی، اخلاقی
🖋 نویسنده: علیاکبر مظاهری
❇️ پرسش:
آقایی پرسیدهاند: آیا جادو، در زندگی همسران، اثر دارد؟
گاهی، در زندگیمان، حالتهایی پیش میآید که غیرعادی است. مثلاً در همسرم تغییر اخلاق و تغییر رفتارهایی میبینم که نمیتوانم باور کنم طبیعی باشد. تغییرهایی که هیچ دلیلی برای آنها نمییابم؛ نه دلیل یقینی، نه دلیل احتمالی. از این رو ذهنم به سوی جادو و جنبل میرود.
اکنون سوالم این است که:
۱. آیا جادو، در زندگی همسران، واقعیت دارد؟
۲. آیا این تغییرات ناگهانی اخلاقی و رفتاری همسرم متاثر از جادو و رمالی و دعا نویسی است؟
۳. من، در این نوسانات حال همسرم و بدرفتاریها و بداخلاقیهای او، چه کنم؟
✅ پاسخ ما:
۱. درباره جادو، رمالی، دعانویسی، طالعبینی، بختبستگی، تاثیر اجنه، بسیار میپرسند. و عجب است که سوالکنندگان از این مسائل و معتقدان به این امور، فقط مردمان عامی و بیفرهنگ نیستند، باسوادان و روشنفکران نیز هستند.
پاسخ ما به آنان واضح است؛ همه این امور را باطل اعلام میکنیم. میگوییم اینها خرافات است. اعتنا نکنید. مشکلاتتان را به گردن جنها، جادوگران، طلسم، بختبستگی، دعانویسی، فالگیری، طالعبینی، نیندازید و چاره کارتان را از باطلکنندگان سحر و گشایندگان طلسم نخواهید و دنبال طلسمگشایی به وسیله شیادان نباشید.
آنگاه این سخن حضرت امیر در نهج البلاغه را برایشان میخوانیم و توضیح میدهیم:
آنهنگام که امیرمؤمنان عزم کوفتنسر خوارج نهروان کرد و سپاه را سامان داد و مهیّای رفتن به نبردگاه شد، کسی از صحابیان ایشان که به پندار خود، «علم نجوم» میدانست، به امام عرض کرد: «ای امیرمؤمنان! اگر در اینهنگام به نبرد روی، میترسم که به مراد خویش نرسی و بر دشمنانت پیروز نگردی. مـن این سخن را از دانشستارهشناسی و محاسبههای نجومی میگویم.»
امیردانایان فرمود:
أتَزْعُمُ اءَنَّكَ تَهْدِي إلَى السَّاعَةِ الَّتِي مَنْ سَارَ فِيها صُرِفَ عَنْهُ السُّوءُ؟ وَ تُخَوِّفُ السَّاعَةِ الَّتِي مَنْ سَارَ فِيهَا حَاقَ بِهِ الضُّرُّ؟ فَمَنْ صَدَّقَكَ بِهَذَا فَقَدْ كَذَّبَ الْقُرْآنَ، وَ اسْتَغْنَى عَنِ الاِسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ فِي نَيْلِ الْمَحْبُوبِ وَ دَفْعِ الْمَكْرُوهِ، وَ تَبْتَغِي فِي قَوْلِكَ لِلْعَامِلِ بِأمْرِكَ أنْ يُولِيَكَ الْحَمْدَ دُونَ رَبِّهِ، لِأنَّكَ بِزَعْمِكَ أنْتَ هَدَيْتَهُ إلَى السَّاعَةِ الَّتِي نالَ فِيهَا النَّفْعَ، وَ أمِنَ الضُّرَّ؛
تو میپنداری زمانی را میدانی و مینمایانی که هرکس در آن بـه سـفر رود، بـدی و نـاگـواری از وی دور میشود؟ و از ساعتی میهراسانی که هرکس در آن، مسافرت کـند، به زیان و دشواری دچار میگردد؟! آنکس که تو را در این ادّعا تصدیق کند(و تو را بر این مدّعایت راستگو شـمارد)، قرآن را تکـذیب کـرده و در رسیدن به خواستنیها و دورراندن ناگواریها، خود را از خداوند، بینیاز پنداشته است!
تو آنی که خواهانی تا آنکس که راستگویت میپندارد و در این گفتار، فرمانت را میبرد، تو را به جای خداوند، ستایش کند و سپاس گوید؛ زیـرا کـه ادّعـای آن داری کـه وی را بـه زمـانی راه نمودهای که سود برده و از زیان، در امان مانده است!
سپس امام روی به مردمان و لشکریان نمود و فرمود:
أيُّهَا النَّاسُ إيَّاكُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ إلّا ما يُهْتَدَى بِهِ فِي بَرِّ اءَوْ بَحْرٍ، فَإِنَّهَا تَدْعُو إلَى الْكَهَانَةِ، وَ الْمُنَجِّمُ كَالْكَاهِنِ، وَ الْكَاهِنُ كَالسَّاحِرِ، وَ السَّاحِرُ كَالْكَافِرِ، وَ الْكَافِرُ فِي النَّارِ، سِيرُوا عَلَى اسْمِ اللَّه؛
هان! مردمان! از آموختن دانشستارگان، پرهیز کنید؛ جز آن مقدار که برای راهیافتن در سفرهای دریا و بیابان، سودمند باشد؛ زیرا ستارهشناسی، به کـهانت و غیبگویی مـیانجامد و منجّم، چونان کاهن و غیبگوست، و غیبگو، چونان جادوگر است و جادوگر، چونان کافر است و کافر، در آتش دوزخ است!
(اکنون با توکّل به خداوند، به جهاد با دشمنان شتابید) و به نام الله به پیش روید!
(خطبه ۷۹ نهجالبلاغه)
برخیها میپذیرند و از این خرافهها دست میکشند و ذهنشان را از این یاوهها پاک میکنند، بعضیها هم (که تعدادشان اندک نیست!) نمیپذیرند و همچنان به این راه باطل ادامه میدهند.
۲. اما آنچه واقعیت دارد، «سحر بیان» است.
سحر بیان چیست؟
این سخن پیامبر اکرم را ببینید:
«إنَّ مِنَ البَیانِ لَسِحراً»؛ راستی که در پارهای از سخنها جادو است. برخی از بیانها سحر دارند.
(نهجالفصاحه، ح ۹۱۶ / الغدیر، ج۲، ص۹ / تحف العقول، ص ۵۷)
اینان، مانند ساحران، باطل را در جامه حق میپوشانند و مینمایانند. این زبانبازان، با این بیان سحرآمیزشان، گناهی مانند گناه جادوگران را نصیب میبرند.
ادامه👇🏻
شاید کسانی، با بیانی سحرآلود، روی ذهن و دل همسرتان کار میکنند. سخن زهرآگین اینان میتواند اندیشه همسرتان را به بیراهه بکشاند و دل او را از شما و از زندگیتان سرد کند. نیز میتواند همسرتان را از شما متنفر کنید.
آری، این جادوگران توانا و زهرزبان، میتوانند از زندگیتان دمار برآورند. اینان، با اندیشه پلیدشان و زبان چالاکشان و پیگیری خستگیناپذرشان، راست و دروغ را در هم میآمیزند و با دروغ و غیبت و تهمت و سخنچینی، چنان آشوبی در ذهنها و دلها و زندگیهای همسران میافکنند و چنان آبرو و حیثیت مردمان را میسوزانند، که شیطان برایشان هورا میکشد.
هرگز از نیرنگ این سیاهدلان ایمن مباشید.
شما، به جای اینکه برای یافتن دلیل تغییر اخلاق و رفتار همسرتان، به دنبال جادو و جنبل بگردید، دلیل را در سخن و وسوسه معاشران ایشان بجویید.
هستند کسانی که در سخنشان سحر است. اینان - که خدا لعنتشان کند - با سخنان خود، جادوی واقعی میکنند. میان همسران جدایی میافکنند. میان فرزندان و پدر و مادر را نیز جدا میکنند. «جداکنندگان میان گوشت و ناخن»اند. دلهای عزیزان را از هم دور میکنند. و هزار فساد دیگر میکنند.
اینان از دروغ و آراستن آن به راست، بسیار استفاده میکنند. از بسیارگفتن خسته نمیشوند. حریصانه دو ساعت و نیم، یکسره حرف میزنند تا به هدف پلید خود، که همانا آلودن دلها و افکندن نفاق میان همسران و عزیزان است، برسند.
برای رسیدن به هدف پلید خود، از دروغ، قسم ناحق، غیبت، تهمت، باک ندارند. حتی از گریه نیز استفاده میکنند. و معمولا به هدف میرسند و دلشان خنک میشود. چه خنکی پلیدی!
آری، شما به جای ترسیدن از جادوی ساحران و رمل رمالان و نفرین دعانویسان، مراقب این جادوگران واقعی باشید.
۳. تا جایی که میتوانید، از ارتباط همسرتان با اینان، پیشگیری کنید.
بدون خشونت، اما با قاطعیت، پای این ساحران را از زندگیتان قطع کنید.
توفیق صد در صد، ممکنتان نیست. هر مقدار که توانا باشید، همان مقدار ممکن را انجام دهید.
۴. آگاهیبخشی به همسرتان.
با ملایمت به همسرتان بفهمانید که ارتباط با این «ساحران بیان»، برای زندگیتان و برای ایمان و اخلاق خود همسرتان، زیان دارد.
۵. آنچه باقی میماند را تحمل کنید.
با همه تلاشهای اصلاحی، تاثیر نفس آلوده این «ساحران ماهر» ، بهکلی قطع نمیشود. این «ساحران سخنور»، همیشه و همهجا بودهاند و هستند و خواهند بود. و هرگاه و هرجا که باشند، فضای دلها را آلوده میکنند. لعنت خدا بر اینان!
باقیمانده اثر جادوی این «جادوگران زبان» را باید تحمل کرد. جارهای جز این نیست.
خداوند رحمان، بر این تحمل دشوار، صبر و اجر دهد.
۵ دی ۹۹
ما را در رسانههایمان دنبال کنید:
تلگرام:
http://t.me/mazaheri_esfahani
سروش:
http://sapp.ir/mazaheri_esfahani
ایتا:
http://eitaa.com/Mazaheriesfahani
اینستاگرام:
http://instagram.com/mazaheri_esfahanii
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81
بله:
https://ble.ir/mazaheri_esfahani
💢 «حتی یکبار»ها
✍🏻 نویسنده: علیاکبر مظاهری
✅ برخی مردمان، نه! بسیاری از مردمان، نه! بیشتر مردمان، نه! همه مردمان، الّا اندکی از آنان، میپندارند امکان ندارد زن و شوهر در همه زندگی، حتّی یکبار اوقات تلخی نکنند، یا از همدیگر اوقاتشان تلخ نشود، یکبار باهم قهر نکنند، از هم گله نکنند، با هم دعوا نکنند، از هم ایراد نگیرند، از هم عیبجویی نکنند، از هم انتقاد نکنند، از هم نرنجند، حتّی در دل!.
ما که میگوییم: چرا. ممکن هست. نمیتوانند باورکنند. شاید چون ما میگوییم، بپذیرند، امّا در دل باور نمیکنند، در جان، وجدان نمیکنند، حتّی نمیتوانند تصور کنند! میپندارند افسانه است، در قصّههاست، در رؤیاهاست.
و ما چون میبینیم که این پندارها دارد از روزگار خانوادهها دمار بر میآورد، میخواهیم به ایشان بهویژه زوجهای جوان بباورانیم که ممکن هست. امّا چون تا آدمی مطلبی را با جان، وجدان نکند، برایش مقبول نمیشود، به اینسو میرویم که به آنان نمونه نشان دهیم تا ببینند و اطمینان کنند.
دیدهها را نمیشود تکذیب کرد، موجودها را نمیتوان انکار کرد.
پس نمونههایی از حتّی یکباریها را نشان میدهیم :
۱. سعید و سعیده
دو روز قبل حکایت عاشقیِ فداکارانه سعید و سعیده را نوشتم، درشمار حکایت های کرونایی. ایشان سه ماه است که راه زندگی مشترک را شروعِ به پیمایش کرده اند. از جزء جزء و ریز ریز و لحظه لحظه زندگیشان باخبرم. ایشان حتّی یکبار از هم نرنجیدهاند، سخن تلخ به هم نگفتهاند، حتّی در فرایند خواستگاری و بلهبرون، که معمولا و به عادت بیمارگونه بسیاری از خانوادهها، باید سخن درشتی گفته شود و کدخداها سبیلی بجنبانند و عمّهخانمها و خالهخانمها گیسی تکان دهند، نیز هیچ تلخیای ایجاد نشد.
از بنجان آفرینشان گفتم که چنین صبورانه امور را اداره میکنند.
در این سه ماه اندازه سه سال کار کردند؛ آشنایی، کسب شناخت، گفتگو، تحقیق، انتخاب، خواستگاری، عقد، وامگیری بانکی، خریدها، خانهدیدنها، انتخاب مسکن آینده، مهمانیها، پاگشاها، اهدای هدیهها، رسم شبیلدایی اول، که چند شب پیش بود، در همه این مراحل و همه این کارها حتّی یکبار به چالش کشیده نشدهاند، به بنبست نرسیدهاند، به هم نیش نزدهاند، از هم نرنجیدهاند.
ایشان در همین جهان، همین ایران، همین جامعه، همین زمان(پاییز و زمستان سال ۱۳۹۹) زندگی میکنند، با امکانات مالی مانند مردمان معمولی همین جامعه.
به ایشان میگویم: همین فرمان را تا آخر بروید؛ میخواهم حکایت حتّی یکبارتان را در تاریخ ثبت کنم!
الاهی که نیکوفرجام باشند.
شادباش ای عشق خوش سودای ما!
۹ دی ۹۹
ما را در رسانههایمان دنبال کنید:
تلگرام:
http://t.me/mazaheri_esfahani
سروش:
sapp.ir/mazaheriesfahani_ir
ایتا:
http://eitaa.com/Mazaheriesfahani
اینستاگرام:
http://instagram.com/mazaheri_esfahanii
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81
بله:
https://ble.ir/mazaheri_esfahani
🔹فرشتهٔ مهربان من
🔸رابطهای برتر
🖋نویسنده: خانم ریحانه فرجی؛ آموزگار، دانشجوی روانشناسی
🔹اشاره*:
خانم ریحانه فرجی، دانشجویم است، در درس «دانش خانواده»، نیز نمایندهٔ کلاس است. اگر سر کلاس نباشد، نبودش نمود دارد. بهخصوص که تحویل و بررسی و ارسال مشق شبها (کارها و تکلیفهای کلاس)یی که به دانشجویان میگویم، به عهده ایشان است.
یکی دو روز بود که حضورش کمرنگ شده بود. جویایش شدیم، معلوم شد که همراه مادرشوهرش در بیمارستان است.
با اندکی تعجب، جویای ماجرا شدیم. معلوم شد که رابطهٔ این عروس و مادرشوهر، رابطهای فوق روابط معمول جامعه است.
حس کنجکاوی روانشناسانه و جامعهشناسانهمان گل کرد که از سر این راز، مُهر برداریم، و برداشتیم.
این عروس، مادرشوهرش را مانند مادر خودش دوست دارد، و آن مادرشوهر، این عروس را مانند فرزندانش عزیز میدارد. مادر، از حضور این دختر، حالش خوب میشود. این دختر نیز از خدمت به آن مادر، لذت میبرد.
این شد که از خانم فرجی خواستیم که گوشهای از این رابطهٔ خداپسندانه را برای ما و دیگر دانشجویانمان و خوانندگانمان، بنویسند، و نوشتند.
با هم میخوانیم:
🔹فرشتهٔ مقدس
قبلاً فکر میکردم هیچ فرشتهای روی زمین نیست، اما در اشتباه بودم.
هشت سال است که یافتهام فرشتهای پاک و مهربان، روی زمین است و کنار ما زندگی میکند؛ فرشتهای که غرق نور و معنویت الهی است؛ فرشتهای که پاک و معصوم است؛ فرشتهای که پر از آرامش و مهربانی است؛ فرشتهای که هر وقت در آغوشش میروم، انگار در عالم دیگری سیر میکنم.
ملکی از ملائکه که هر وقت دست نوازشش را بر سرم میکشد، آرامش تمام وجودم را فرامیگیرید.
فرشتهای که هر وقت برایم مشکلی پیش میآید، سجادهٔ پر از گلش را پهن میکند و تا اذان صبح برایم دعا میکند و قرآن میخواند.
وجود نازنینی که هر وقت لبخند من و فرزندش را میبیند، جوانتر میشود.
فرشتهای که یک لحظه نبودش را نمیتوانم تصور کنم.
هماو که هر وقت ناراحت میشوم، مرا به صبر دعوت میکند. او که آزارش به یک مورچه هم نرسیده است.
او که در سختترین شرایط، فقط لبخند بر لب و تسبیح در دست دارد.
او فرشتهای است که با عشق مرا صدا میکند.
او که کوه، در برابر صلابتش سست است.
این وجود شریف، مادرشوهرم است!
خدایا! وجود شریفش را سلامت بدار.
با افتخار، دستان پرمهرش را میبوسم.
۱۱ دی ۹۹
*اشاره از: علیاکبر مظاهری
*┄┅═✧❁🌸❁✧═┅┄*
ما را در رسانههایمان دنبال کنید:
تلگرام:
http://t.me/mazaheri_esfahani
سروش:
sapp.ir/mazaheriesfahani_ir
ایتا:
http://eitaa.com/Mazaheriesfahani
اینستاگرام:
http://instagram.com/mazaheri_esfahanii
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81
بله:
https://ble.ir/mazaheri_esfahani
🔹مشاورهٔ خانواده
🔸باطری زندگیتان را شارژ کنید (۱)
🖋نویسنده: علیاکبر مظاهری
آقا و خانمی پرسیدهاند:
زندگی ما زندگی خوبی است، اما محبت میانمان گاهی فروکش میکند، بهگونهای که احساس خطر میکنیم که نکند عشقمان سوخته باشد. گهگاه این اتفاق در زندگیمان میافتد که دچار افت عشق میشویم. چه باید کرد؟ راهنماییمان کنید.
پاسخ ما:
🔸اول: زندگی زنوشوهری به شارژ دائم نیاز دارد. رابطههای نسبی و ژنتیکی ممکن است بهگونهٔ خودکار شارژ شود؛ مثلاً علاقهٔ میان مادر و فرزند معمولاً دچار افت نمیشود، هرچند که یکی بر دیگری جفا کند که در این مثال معمولاً فرزند به مادر جفا میکند و گاهی هم برعکس است و مادر به فرزند جفا میکند. این علاقه دچار افت نمیشود؛ ممکن است موجهایی در رابطهشان ایجاد شود؛ اما به صفر نمیرسد. چرا؟ چون میان آنها رابطهٔ خونی وجود دارد. سایر خویشاوندان نسبی درجهٔ یک مثل پدر و فرزند، برادر و برادر، خواهر و خواهر و... نیز همینطور هستند چون در میانشان رابطهٔ ژنتیکی برقرار است.
اما رابطهٔ زن و شوهر، سببی است، نه نسبی؛ ایشان بهسبب عقد به هم پیوستهاند. عقد این دو را به هم گره زده و مرتبط کرده است. این رابطه به شارژ دائمی نیاز دارد.
همهٔ ما یا اکثرمان موبایل داریم. باطری موبایل دائماً شارژ میخواهد. اگر زمانی بگذرد و شارژ نکنیم، دچار افت انرژی میشود و در نهایت، تأخیر شارژ سبب خاموشی باطری میشود.
زن و شوهر در رابطهشان، به شارژ دائمی نیاز دارند. این پیوند باید همیشه تغذیه شود تا که از هم گسیخته نشود. این یک قاعده و قانون است؛ قانونی تکوینی، تشریعی، علمی، شرعی و عقلی است.
شما دو بزرگوار همیشه باید در اندیشهٔ تقویت رابطه و عشقتان باشید. نگذارید که دچار افت شود، اگر هم چنین اتفاقی افتاد، فوراً آن را تقویت کنید. دائماً توشههایی آماده داشته باشید که هنگام افت عشقتان، آن را تغذیه کنید.
از عواملی که باعث تقویت رابطهٔ زن و شوهر میشود و این پیوند را محکم نگه میدارد، بلکه محکمتر میکند، عشقورزی است؛ عشقورزی کلامی، جسمانی و عاطفی.
زندگی زنوشوهری هیچگاه از عشقورزی بینیاز نیست.
مثال:
رانندهٔ ماهر آن است که هنگام رانندگی بهخصوص در سفرهای دور، مراقب عقربههای آمپرها باشد. آمپر نشان میدهد که بنزین رو به اتمام است، پس به اولین جایگاه بنزین که رسیدیم، بنزین میزنیم. آمپر آب نشان میدهد که آب رادیاتور رو به کاهش است. در اولین مکان ممکن توقف میکنیم و داخل رادیاتور آب میریزیم و آن را سر پر میکنیم. بقیهٔ ملزومات نیز همینطور است؛ بهخصوص روغن، زیرا روغن دیرپیداست. آمپر بنزین جلوی چشم ماست و زود پیداست. راننده کمتر دچار مشکل بیبنزنی میشود، چون آمپر بنزین در جلوی چشم او نمایان است؛ اما آمپر روغن اینگونه نیست. باید مراقبت کرد. روغن تدریجاً کم میشود و ناگهان موتور خودرو میسوزد. رانندهٔ ماهر آن است که همهٔ نیازهای موتور اتومبیل را تأمین کند تا در میانهٔ راه درمانده نشود و بتواند به مقصد برسد.
زندگی زنوشوهری اینگونه است: زن و شوهر باید مواظب آمپرهای نیازهای زندگی زنوشوهریشان باشند. این افتی که شما در سؤالتان مطرح کردهاید، قابلتوجه است. ببینید کدامیک از آمپرها پایین آمده است و توجه نکردهاید، ببینید کدامیک از خوراکهای موتور زندگی کم یا تمام شده است. این نواقص را جبران کنید تا موتور زندگی چالاک شود و شما را به مقصد نهایی برساند.
عشقورزی عاطفی، کلامی و جسمانی از بهترین غذاها برای موتور زندگی زنوشوهری است. این را دائماً مراقبت و استفاده کنید و باطری زندگی و جانتان را شارژ کنید.
🔸دوم:
مشاوری دائمی داشته باشید؛ مشاوری دانا و توانا و مرضیالطرفین؛ یعنی هر دو او را بپذیرید و سخن او برای هر دوی شما ارجمند باشد. هرگاه نیاز شد به او مراجعه کنید و نگذارید کارد به استخوان برسد و بعد نزد مشاور بروید. حتی اگر افتی هم مشاهده نمیکنید، گهگاه نزد مشاور بروید تا بهاصطلاح زندگی و رابطهتان را چکاب کنید.
🔸ادامهٔ راهکارها را در پست بعدی بخوانید.
*┄┅═✧❁🌸❁✧═┅┄*
ما را در رسانههایمان دنبال کنید:
تلگرام:
http://t.me/mazaheri_esfahani
سروش:
sapp.ir/mazaheriesfahani_ir
ایتا:
http://eitaa.com/Mazaheriesfahani
اینستاگرام:
http://instagram.com/mazaheri_esfahanii
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81
بله:
https://ble.ir/mazaheri_esfahani
هدایت شده از لینکها
کانال «مجموعه آثار»، حاوی برخی از آثار علیاکبر مظاهری است، با قابلیت #جستجو.
واتس اپ👇🏻
https://chat.whatsapp.com/IoZh94psjJY3zlseOnvtkp
ایتا👇🏻
http://eitaa.com/Majmooe_Asaar_ostad_AM
تلگرام👇🏻
http://t.me/Majmooe_Asaar_ostad_AM
از زبان مشاور
🔹مشاورهٔ خانواده 🔸باطری زندگیتان را شارژ کنید (۱) 🖋نویسنده: علیاکبر مظاهری آقا و خانمی پرسیدها
🔹مشاورهٔ خانواده
🔸باطری زندگیتان را شارژ کنید (۲)
🖋نویسنده: علیاکبر مظاهری
🔸سوم:
مطالعه کنید. در این مبحث، منظورمان مطالعهٔ کتابهایی است که به رابطهٔ زنوشوهری مربوط میشود، همچنین کتابهای مهارتآموزی زندگی خانوادگی و افزایش عشق میان زن و شوهر.
اگر کتاب میشناسید که خب، وگرنه بپرسید تا کتاب معرفی کنم.
🔸آفتشناسی و آفتزدایی
سخن دیگر آنکه علاوهبر تغذیهٔ دائمی، باید زندگیتان را آفتشناسی و آفتزدایی دائمی کنید؛ یعنی عاقلانه، موشکافانه و بیطرفانه آسیبها را بشناسید و بدانید که چه چیزهایی به زندگی شما آسیب میزند. تأمل کنید، یادداشت بردارید و یا اینکه از مشاورتان بپرسید. پس از شناختن آفت، نوبت به آفتزدایی میرسد، نگذارید پیوند ارتباطتان با هجوم آفتها دچار سستی و از هم گسیختگی شود.
مثلاً: شوخیهای نیشدار آفت است. از زندگیتان حذف کنید. گاهی یک شوخی نیشدار به رابطهٔ زنوشوهری آسیب شدید میزند؛ مانند زدن تبر بر ریشهٔ درختی ستبر.
آفت دیگر توهین به همسر است. توهین هم کوچکش زیانبار است و هم بزرگش؛ توهین ممنوع! اصلاً اجازه ندهید در رابطهٔ شما توهین جایی برای خود پیدا کند و...
برای یافتن آفتهای زندگی زنوشوهری مطالعه کنید. کتابی معرفی میکنم که به مبحث آفتها و آفتشناسی و آفتزدایی مربوط است و شیوههای شارژکردن عشق و زندگی را بیان کرده است؛ کتاب «فرهنگ خانواده». این کتاب دارای سی فصل است. بخشی از کتاب دربارهٔ آفتها و آفتشناسایی و بخشی دیگر دربارهٔ آفتزدایی و شارژکردن زندگی و بخشی دیگر دربارهٔ دوران میانسالی و کهنسالی است.
🔸نکتهٔ آخر:
اینکه علاوهبر عشق، گذشت نیز در زندگی جایگاهی رفیع دارد.
در آغاز گفتیم برای تقویت زندگی و استحکام پیوندتان، عشقورزی کنید؛ عشقورزی عاطفی، کلامی، جسمی و جنسی. در پایان هم میگوییم که گذشت کنید. زندگی زنوشوهری بدون گذشت، آسیب میبیند و دچار همان افتی میشود که شما بیان کردهاید. همین که خطایی از همسر سر زد - البته خطا نباید باشد - آمپر عشق و محبت بهطرف افت میرود و دل به سردی میگراید.
قرآن میفرماید:
«... وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ». (سورهٔ نور آیهٔ ۲۴)
یکدیگر را ببخشید. آیا دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟
همهٔ ما مشتاق و نیازمند عفو خداییم. خدا میفرماید: اگر عفو و گذشت من را میخواهید، باید همدیگر را ببخشید.
خداوند سبحان یاورتان باد.
۱۹ دی ۹۹
*┄┅═✧❁🌸❁✧═┅┄*
ما را در رسانههایمان دنبال کنید:
تلگرام:
http://t.me/mazaheri_esfahani
سروش:
sapp.ir/mazaheriesfahani_ir
ایتا:
http://eitaa.com/Mazaheriesfahani
اینستاگرام:
http://instagram.com/mazaheri_esfahanii
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81
بله:
https://ble.ir/mazaheri_esfahani
🔹فرشته عذاب!
🖌نویسنده: خانم هانیهسادات سلطانی
🔸اشاره:
پس از انتشار نوشته خانم ریحانه فرجی؛ "فرشته مهربان من"، نوشته دیگری از یکی دیگر از دانشجویانم رسید به نام "فرشته عذاب"، که میخوانیم.
نام نویسنده، مستعار است.
به نام آفرینندة خوبیها
🔸دلنوشتة یک گمنام خطاب به حجتالاسلام استاد مظاهری؛
سلامعلیکم
نیمهشب بود که داستان خانم فرجی را در کانال «از زبان مشاور» خواندم. با قلبی شکسته و کامی تلخ با خودم میگویم، مگر مادرشوهرها هم اینقدر خوب میشوند؟
بعد کمی به بخت و اقبال خودم بدوبیراه میگویم، بغض میکنم، گوشی را برمیدارم برای نوشتن طومار گلایه
که اگر از فرشتههای مهربان تمجید میکنید، کمی هم فرشتههای عذاب (امثال مادر شوهر من) را نصیحت کنید.
حالا قرار است هر مادرشوهری که این متن را خواند با خودش بیندیشد بهبه چه عروسی؟! خدا بدهد شانس.
احتمالاً حسودی میکنم، حسودی هم نه. حقیقتاً اهل حسودیکردن نیستم، اما غبطه میخورم.
خاطرم هست مجرد که بودم، وقتی به همسر خیالیام فکر میکردم برایش یک مادر پیر هم متصور میشدم، توی همان خیالاتم میفرستادمش حج واجب که آخر عمری آرزوی برآورده نشده دلش را آزرده نکند، قبل از سفر برایش یک چمدان سوغات میخریدم، برای همة نوهها و نتیجهها که بیدغدغه، تمام سفرش صرف زیارت شود.
با خودم فکر میکردم هر بار که آذوقة زمستان آماده کنم حتماً بخشی را برای او تدارک خواهم دید، سنش بالاست ثواب دارد.
خلاصه که تمام تصوراتم پر بود از خاطرات خوب با مادرشوهر پیر خیالیام.
اما واقعیت چندان شبیه تصوراتم نبود، ...
خلاصه که خواستم از این فرشتة عذاب گلایه کنم.
پسرم روی پایم خوابیده بود، نگاهش کردم، اندیشیدم که من از کدامشان میشوم، از آن مهربانهایش؟! یا آن فرشتههای عذاب؟!
و نوشتهام سمتوسوی دیگری گرفت...
🔸و حالا دلنوشتة من برای عروسهایی مثل خودم که کم نیستند؛
نوشتة خانم فرجی را که خواندم، به عنوان یک عروس حسرت چنین مادرشوهری را خوردم. با خودم زمزمه کردم یادت باشد پسرت که بزرگ شد و رخت دامادی به تن کرد، تو هم بشوی فرشتة مهربان عروست.
از آنهایی که کماند و حسرت برانگیز.
نکند بین دعواهای عروس - مادرشوهری نگذاری پسرت طعم داشتن عشق و مادر را یکجا بچشد. نکند زیر قولی بزنی که وقتی چشمش را به این دنیا گشود توی گوشش زمزمه کردی: "نمیگذارم آب توی دلت تکان بخورد."
کار از کار من و مادر همسرم گذشته، روی صحبتم با مادرشوهرهای فعلی نیست، میخواهم با عروسهای اینجا کمی درد دل کنم، آنهایی که مثل من و برعکس خانم فرجی، زندگی آنقدرها هم روی خوشش را نشانشان نداده است.
همانهایی که مثل من از شب عقدشان بغضهایشان را پشت لبخند تلخشان فروخوردند که آب توی دل پدر و مادرشان تکان نخورد.
همانهایی که در خانة پدر، لوس و دردانه بودند و در خانة مادرشوهر، با شنیدن طعنه و کنایه، پوست انداختند و بزرگ شدند.
همانهایی که روی تخت بیمارستان، موقع تولد فرزندشان با خودشان میجنگیدند که از قلب شکستهشان بگذرند یا تقصیرات مادرشوهر.
روی صحبتم با عروسهای جمع است، آنهایی که مثل من دل خوشی از خانوادة شوهر ندارند.
بیایید از خودمان شروع کنیم و این سیکل معیوب عروس - مادرشوهری را ختم به خیر کنیم.
پسرانی تربیت کنیم لایق دردانههای مردم،
از ما که گذشت...
اگر داستان زندگی ما فرشتة مهربان ندارد، خودمان بشویم فرشتههای مهربان داستان زندگی عروسهایمان.
به جای هر قطره اشکی که ریختیم، توی دل عروسهایمان یک لبخند بکاریم.
حیف این زندگی نیست که نیمی از آن به تلخی و جنگ با مادرشوهرمان بگذرد و نیم دیگرش به تلخیکردن با عروس؟!
۲۲ دی ۹۹
*┄┅═✧❁🌸❁✧═┅┄*
ما را در رسانههایمان دنبال کنید:
تلگرام:
t.me/mazaheriesfahani_ir
سروش
sapp.ir/mazaheriesfahani_ir
ایتا
eitaa.com/Mazaheriesfahani
اینستاگرام
instagram.com/mazaheriesfahani_ir
واتساپ https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81
بله
https://ble.ir/mazaheriesfahani
May 11