📕📗📘📙📔📒
📌 کیفر اعمال
💢 خواهش نفسانی
#داستان_سیوپنجم
🔰 قاضیای در بنی اسرائیل بود که میان مردم عادلانه قضاوت میکرد. وقتی در بستر مرگ افتاد به همسرش گفت: هنگامی که مُردم، مرا غسل بده کفن کن و چهرهام را بپوشان و مرا روی تابوت بگذار که به خواست خدا چیز ناگوار و بدی نخواهی دید.
🔹 وقتی مُرد، همسرش طبق وصیت او رفتار کرد. پس از چند دقیقه روپوش را از روی صورت او کنار زد، ناگهان کرمی را دید که او را قطعه قطعه میکند. از این منظره وحشت زده شد روی صورت او را پوشاند و مردم آمدند و جنازه او را دفن کردند.
🔸همان شب شوهرش را در عالم خواب دید به او گفت آیا از دیدن آن کرم وحشت کردی؟ و زن جواب داد: آری!
🔹قاضی گفت: سوگند به خدا، آن منظره وحشتناک به خاطره جانبداری من در قضاوت نسبت به برادرت بود.
🔸 روزی برادرت باکسی نزاع داشت. وقتی برای قضاوت نزد من آمدند، من پیش خود گفتم: خدایا حق را با برادرزنم قرار بده.
🔹وقتی به نزاع آنان رسیدگی کردم، حق نیز با برادر تو بود و من خوشحال شدم. آنچه از کرم دیدی، مکافات اندیشه من بود که مایل بودم حق با برادر زنم باشد و بی طرفی را حتی در قلبم رعایت نکردم.
🌀وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا(سوره کهف آیه ۴۹)
🔸 همه اعمال خود را حاضر میبینند.
💠 هر دو هفته جمعه ها همراه با #مسابقه و #جایزه
⭕️مسابقه بعدی ۳۱ اردیبهشت ماه
#قصههای_دلنشین
#مهر_ماندگار
#داستان_کوتاه
#کتابخوانی
https://eitaa.com/joinchat/2645360643C4fe1428e20