📕📗📘📙📔📒
📌 عفو و گذشت
💢 ثمره آیه
#داستان_سیوهشتم
🔰 امام سجاد(ع) کنیزی داشت. روزی آب روی دست امام میریخت تا حضرت آماده نماز گردد. دستش خسته شد و ظرف آب از دستش افتاد و به سر امام آسیب رساند.
🔹 حضرت سر را بلند کرد و به سوی کنیز متوجه شد. کنیز گفت: «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ». امام گفت: خداوند تو را عفو کند.
🔸کنیز گفت:« وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» امام فرمود: برو که در راه خداوند عزیز و بزرگ آزادی.
🌀خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ(سوره اعراف آیه ۱۹۹)
🔸 ای پیامبر با امت به شیوه عفو و بخشش رفتار کن و به نیکوکاری امر فرما.
#قصههای_دلنشین
#مهر_ماندگار
#داستان_کوتاه
#کتابخوانی
@Mehremaandegar
📕📗📘📙📔📒
📌 لحظات مرگ
💢 ابراهیم خلیل الله
#داستان_سیونهم
🔰حضرت ابراهیم(ع) خانهای داشت که در آن عبادت میکرد و هنگامی که بیرون میرفت آنرا قفل میکرد. روزی به خانه برگشت آمد و دید مردی درون خانه است.
🔹از او پرسید: چه کسی تو را به خانه من آورده است؟ جواب داد: مالک خانه، مرا به خانه آورده است.
🔸ابراهیم(ع) فرمود: مالک خانه منم، مرد گفت: کسی که مرا وارد کرده از من و تو مالکتر است.
🔹پرسید: تو کدام یک از فرشتگانی؟ پاسخ داد: من فرشته مرگم.
🔸ابراهیم(ع) پرسید: آیا میتوانی صورتی را که در آن زمان، جان مومنان را میگیری به من نشان دهی!
🔹پاسخ داد: آری! روی از من بگردان. ابراهیم(ع) از او روی برگرداند و چون به او نگریست، جوانی با صورتی زیبا و جامهای نیکو و بوی خوش دید.
🔸ابراهیم(ع)گفت: ای فرشته مرگ! اگر مومن هنگام مرگ صورت تو را ببیند برایش کافی است و با رضایت جان میدهد.
🌀قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ۖ(سوره جمعه آیه ۸)
🔸 بگو عاقبت مرگی که از آن میگریزید، شما را ملاقات خواهد کرد.
#قصههای_دلنشین
#مهر_ماندگار
#داستان_کوتاه
#کتابخوانی
@Mehremaandegar
📕📗📘📙📔📒
📌 کیفر اعمال
💢 هیکلهای وحشتناک و زیبا
#داستان_چهلم
🔰 از شیخ بهایی نقل شده است که میگفت: رفیقی در قبرستان اصفهان داشتم که همیشه بر سر مقبرهای مشغول عبادت بود و گاهی به دیدنش میرفتم.
🔹روزی از او سوال کردم از عجایب قبرستان چه دیدهای؟
🔸گفت: روزی جنازهای را در قبرستان آوردند و دفن کردند هنگام غروب بود که بوی گندی بلند شد و مرا ناراحت کرد. ناگاه هیکل وحشتناک مانند سگ دیدم که بوی گند از او بود، او سر آن قبر آمد و ناپدید شد.
🔹مقداری گذشت بوی عطری بلند شد که در عمرم چنین بوی خوشی استشمام نکرده بودم. در این هنگام صورت زیبا و دلربایی آمد و بر سر همان قبر محو شد.
🔸زمان گذشت دیدم صورت زیبایی از قبر بیرون آمد ولی زخم خورده و خونآلود است. گفتم پروردگارا! به من بفهمان این دو صورت چه بود.
🔹به من فهماند که آن صورت زیبا اعمال نیک و آن هیکل وحشتناک کارهای بدش بوده است و چون اعمال زشتش بیشتر بوده است در قبر نیز انیس همان میشود تا پاک شود و به صورت زیبا برسد.
🌀رسول خدا(ص): إِنَّ الْعَبْدَ لَيُحْبَسُ عَلَى ذَنْبٍ مِنْ ذُنُوبِهِ مِائَةَ عَامٍ
🔸به درستی که بنده گاهی برای یکی از گناهانش صد سال در قیامت حبس میشود.
#قصههای_دلنشین
#مهر_ماندگار
#داستان_کوتاه
#کتابخوانی
@Mehremaandegar
📕📗📘📙📔📒
📌 لطف و رحمت الهی
💢 لطف حق
#داستان_چهلویکم
🔰روزی حضرت موسی(ع) برای مناجات به کوه طور میرفت، کافری به او گفت: موسی! کجا میروی؟ حضرت فرمود: برای مناجات خدا به کوه طور میروم.
🔹گفت: موسی! به خدای خودت بگو که مرا از خدایی تو ننگ و عار آید و اگر روزی دهنده من هستی مرا به روزی تو احتیاجی نیست.
🔸موسی(ع) از گفته او پریشان شد و به جانب کوه طور روانه گشت، بعد از مناجات از جانب خدا خطاب رسید: ای موسی! چرا پیغام بنده مرا نرساندی؟
🔹موسی عرض کرد: خداوندا! خودت میدانی چه گفت. خطاب آمد: ای موسی! به او بگو اگر تو از خدایی ما ننگ و عار داری ما از اینکه تو بنده ما هستی ننگ و عار نداریم. تو اگر روزی ما را نخواهی من روزی تو را به تو میرسانم.
🔸 وقتی آن مرد پیغام خداوند را شنید، سر به فکر فرو برد و عرض کرد: ای موسی! بزرگ پادشاهی است؛ کریم بندهنوازی است؛ ای دریغ از من که عمر خود را ضایع کردم و به بطالت گذراندم؛ ای موسی! دینت را بر من عرضه کن و موسی(ع) چنین کرد.
🔹کلمه توحید و شهادت را بر زبان جاری کرد و به سجده افتاد و در همان حال، جان به جان آفرین تسلیم کرد.
🌀رسول خدا(ص): تَعَرَّضُوا لِرَحمَةِ اللّه ِ بما أمَرَكُم بهِ مِن طاعَتِهِ
🔸با اطاعت از اوامر خدا خود را در معرض رحمت او قرار دهید.
#قصههای_دلنشین
#مهر_ماندگار
#داستان_کوتاه
#کتابخوانی
@Mehremaandegar
📕📗📘📙📔📒
📌 مال حرام
💢 تاثیر غذای حرام
#داستان_چهلودوم
🔰 شریک بن عبدالله نخعی قاضی مشهور دارای هوشی سرشار و استعدادی قابل ملاحظه بود و او را برای قضاوت از دیگران بهتر و لایقتر میدانستند.
🔹 فضل بن ربیع میگوید: روزی شریک بن عبدالله به ملاقات خلیفه آمد، مهدی عباسی او را گرامی داشت و از وی خواست یکی از سه کار را انتخاب کند.
🔸یا منصب قضاوت پایتخت را بپذیرد یا به فرزندان خلیفه علم بیاموزد یا یک وعده غذا را با او صرف کند.
🔹 شریک از تماس زیاد با دربار پرهیز میکرد و سعی میکرد خود را به دستگاه نزدیک نسازد تا دامنش آلوده نگردد، از این رو از پذیرش هر سه پیشنهاد عذر خواست؛ ولی مهدی عباسی عذر او را نپذیرفت و گفت: حتماً یکی از آنها را اختیار کن.
🔸شریک فکری کرد و بعد پیش خود گفت خوردن غذا آسان تر از قبول کردن آن دو کار دیگر است.
🔹خلیفه دستور داد غذای مطبوعی تهیه کنند، سپس سفره گستراند و انواع غذاهای رنگارنگ در آن نهادند آنگاه شریک و خلیفه مشغول خوردن شدند.
🔸فضل بن ربیع گفت: به خدا قسم بعد از صرف آن غذا کم کم با رجال دولتی رفت و آمد کرد، تا جایی که هم منصب قضاوت آنها را پذیرفت و هم به آموزش فرزندان آنها پرداخت.
🌀وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ (سوره بقره آیه ۱۸۸)
🔸مال یکدیگر را به ناحق نخورید
#قصههای_دلنشین
#مهر_ماندگار
#داستان_کوتاه
#کتابخوانی
@Mehremaandegar
📕📗📘📙📔📒
📌لحظات مرگ
💢 حضرت مریم(ع)
#داستان_چهلوسوم
🔰 حضرت عیسی(ع) بامادرش حضرت مریم(ع) در کوههای لبنان روزها را روزه میگرفتند و شبها به عبادت میپرداختند و غذایشان هم از گیاهان بود.
🔹روزی حضرت عیسی(ع) برای تهیه غذا از کوه پایین آمد در این زمان ملکالموت نزد مریم(ع) که مشغول عبادت بود آمد و گفت: سلام بر تو ای مریم! که روزها را روزه میگیری و شبها را عبادت میکنی.
🔸مریم(ع) از هیبت ملک الموت بیهوش شد، وقتی به هوش آمد ملک الموت دوباره به او سلام کرد و او بیهوش شد. وقتی به هوش آمد گفت: ای بنده خدا تو کیستی؟
🔹گفت من عزرائیل فرشته مرگ هستم. مریم گفت: آیا تو برای دیدار من آمده ای یا برای قبض روح من؟
🔸گفت: برای قبض روح تو آمده ام. مریم گفت: به من مهلت بده تا فرزندم نزد من آید.
🔹عزرائیل گفت: چنین اجازهای ندارم و در همان لحظه مریم را قبض روح کرد.
🔸حضرت عیسی(ع) برگشت و فهمید که مادرش دار فانی را وداع گفته است. چون کسی به کمک او نیامد به تنهایی به غسل دادن مشغول شد. دید جبرئیل و میکائیل او را کمک می کنند و سپس حورالعین آمدند و به تجهیز جنازه حضرت مریم(ع) پرداختند.
🌀قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ(سوره جمعه آیه ۸)
🔸بگو عاقبت مرگی که از آن میگریزید شمارا ملاقات خواهد کرد.
#قصههای_دلنشین
#مهر_ماندگار
#داستان_کوتاه
#کتابخوانی
@Mehremaandegar
📕📗📘📙📔📒
📌 موعظه
💢 پنج سفارش
#داستان_چهلوچهارم
🔰مردی به نام ابوایوب انصاری خدمت پیامبر(ص) رسید و عرض کرد: یا رسول الله(ص) به من وصیتی فرما که مختصر و کوتاه باشد تا آن را به خاطر بسپارم و به آن عمل کنم.
🔹پیامبر(ص) فرمودند: پنج چیز را به تو سفارش می کنم. اول از آنچه در دست مردم است ناامید باش که این ثروت است.
🔸همچنین از طمع پرهیز کن زیرا طمع، فقر حاضر است و سوم نمازت را چنان بخوان که گویا آخرین نماز تو است و زنده نخواهی ماند تا نماز بعدی را بخوانی.
🔹پیامبر(ص) ادامه داد: چهارم از انجام کاری که بعداً مجبور به عذرخواهی میشوی، بپرهیز و پنجم اینکه برای برادرت همان چیزی را دوست بدار که برای خودت دوست میداری.
🌀يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ(سوره یونس، آیه ۵۷)
🔸ای مردم! نامهای که پند و اندرز و شفای دلهای شما و هدایت و محبت بر مومنان است از جانب خدا برای نجات شما آمد.
#قصههای_دلنشین
#مهر_ماندگار
#داستان_کوتاه
#کتابخوانی
@Mehremaandegar
📕📗📘📙📔📒
📌 نسخه های رستگاری
💢 مهربانی
#داستان_چهلوپنجم
🔰 روزی گوسفندی از میان گله حضرت موسی(ع) فرار کرد و سر به بیابان گذاشت.
🔹حضرت به دنبال آن گوسفند به راه افتاد و از گله دور شد. بالاخره گوسفند خسته شد و موسی(ع) او را گرفت، آنگاه گرد و غبار سر و روی گوسفند را پاک کرد و دست مرحمت بر او کشید.
🔸گوسفند را همچون یک مادر نوازش کرد و با کمال مهربانی به گوسفند گفت: به من رحم نکردی ولی چرا به خودت ستم کردی؟
🔹وقتی خداوند صبر و تحمل موسی(ع) را دید به فرشتگانش فرمود: موسی(ع) شایسته مقام پیامبری است.
💠چو مرهم خسته را راحت رسان باش// به سختی چاره بیچارگان باش (ناصر خسرو)
🌀إِنَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِلْمُؤْمِنِينَ(سوره جاثیه، آیه ۳)
🔸 همانا آیات الهی در آسمانها و زمین برای اهل ایمان پیدا است.
#قصههای_دلنشین
#مهر_ماندگار
#داستان_کوتاه
#کتابخوانی
@Mehremaandegar
📕📗📘📙📔📒
📌 مناجات عارفانه
💢 چشمان شاداب
#داستان_چهلوششم
🔰 یوسف بن اسباط از پدرش روایت می کند که گفت: به مسجد کوفه وارد شدم دیدم جوانی با پروردگارش مناجات میکند و در سجدهاش میگوید: برای آفریدگارم صورتم در سجده و خاک آلوده است و همین سزاوار است. برخاستم و به سوی او رفتم. دیدم علی بن الحسین(ع) است.
🔹وقتی فجر طلوع کرد به سویش شتافتم و به او گفتم: یابن رسول الله(ص)! چرا اینقدر خود را عذاب میدهی، حال آنکه خدای تعالی تو را این چنین فضیلت و برتری بخشیده است؟!
🔸پس گریست و فرمود: عمرو بن عثمان از اسامه بن زید برایم روایت کرد که رسول خدا(ص) فرمودند: در روز قیامت، همه چشمها گریان هستند؛ مگر چهار چشم.
🔹چشمی که از ترس و خشیت الهی گریه کرده باشد، چشمی که در راه خدای تعالی بسته باشد، چشمی که به حرامهای الهی نگاه نکرده باشد و چشمی که شبها برای عبادت الهی بیدار مانده باشد.
🔸آنگاه خداوند بر فرشتگان مباهات میکند و میفرماید: به بنده ام بنگرید که روح او نزد من و پیکرش در اطاعت من است، وی بدنش را از بستر جدا ساخته و مرا از ترس و عذاب و امید به رحمت من میخواند. گواه باشید که او را آمرزیدم.
🌀اُدْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ(سوره غافر، آیه ۶۰)
🔸 مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.
#قصههای_دلنشین
#مهر_ماندگار
#داستان_کوتاه
#کتابخوانی
@Mehremaandegar
📕📗📘📙📔📒
📌 نماز
💢 حالات نماز امام زینالعابدین(ع)
#داستان_چهلوهفتم
🔰 هنگامی که امام سجاد(ع) وضو میگرفت، رنگ چهرهاش زرد میشد، اهل خانهاش به او میگفتند: چه این چه حالتی است که هنگام وضو به تو دست می دهد؟ میفرمود: آیا نمیدانید میخواهم پیش روی چه کسی بایستم؟!
🔹ابوحمزه عثمانی می گوید: علی بن حسین(ع) را دیدم که نماز میخواند یک دفعه ردای ایشان از دوشش افتاد، حضرت آنرا بر نگردانید تا از نماز فارغ شد.
🔸سبب آن را پرسیدم، حضرت فرمود: آیا میدانی پیش روی چه کسی بودم؟ هیچ نمازی از بنده پذیرفته نیست مگر اینکه در آن دل متوجه خدا باشد.
🔹عرض کردم: فدایت شوم! پس نماز ما نابود است. حضرت فرمود: هرگز خداوند نمازتان را با نوافل کامل می کند
🌀إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ۗ(سوره عنکبوت آیه ۴۵)
🔸نماز انسان را از کار زشت و منکر باز میدارد
#قصههای_دلنشین
#مهر_ماندگار
#داستان_کوتاه
#کتابخوانی
@Mehremaandegar
💠 تندیس جالبی ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ فنلاند با این ﻋﻨﻮﺍﻥ :
ﺑﺨﻮﺍﻥ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﻫﺴﺘﯽ ...
#کتاب
#کتابخوانی
@Mehremaandegar