📕📘📗📙📒📕
💠خدمت به جانباز (۱)
#داستان_ششم
#مالک_زمان
راوی: جانباز شهید ناصر توبهایها
🔹 در زمان دفاع مقدس، فرمانده یکی از گردان های لشکر ۴۱ ثارالله بودم. آن زمان #سردار_سلیمانی فرمانده لشکر ما بود. یک شب سردار، تمام فرماندهان را جمع کرد و در خصوص یکی از عملیات ها صحبت کرد. هرکس برای خود نظری داد بالاخره تصمیم بر این شد که عملیات در زمان مقرر صورت بگیرد.
🌾🌾🌾🌾
🔸 چند روزی گذشت و تمام بچه ها آماده عملیات شدند، قرار بود شبانه عملیات را شروع و بعثی ها را غافلگیر کنیم. همه به صف شدیم و به سمت بیابان حرکت کردیم، نیروها زیر پوتینشان موکت چسبانده بودند تا صدایی ایجاد نشود.
هوای کویر آنقدر صاف بود که میتوانستیم ستاره ها را تک تک بشماریم. برخلاف روز که هوای گرمی داشت، شب نسیم خنکی به سر و صورتمان میزد.
🍂🍂🍂🍂
🔹 کم کم به مقر بعثیها نزدیک شدیم، تمام نیروها پشت تپه های سنگر گرفتند و منتظر فرمان شدند، دستور آتش صادر شد.
در چند لحظه گلوله ها و خمپاره ها بود که رد و بدل شد، من هم از جایم شروع به تیراندازی کردم. ناگهان کمرم درد گرفت....
✅ادامه دارد
💠جمعه ها ساعت ۲۱ همراه با #مسابقه و #جایزه
🔹بهرهبرداری از این مطالب با ذکر منبع @Mehremaandegar بلامانع است.
#مالک_زمان
#داستان_کوتاه
#سردار_سلیمانی
#حاج_قاسم
#مهر_ماندگار
@Mehremaandegar
مهر ماندگار
📕📘📗📙📒📕 💠خدمت به جانباز (۱) #داستان_ششم #مالک_زمان راوی: جانباز شهید ناصر توبهایها 🔹 در زمان دفا
📕📘📗📙📒📕
💠خدمت به جانباز (۲)
#داستان_ششم
#مالک_زمان
راوی: جانباز شهید ناصر توبهایها
🔹 روی زمین افتادم، چیزی یادم نیست اما وقتی چشمانم را باز کردم روی تخت بیمارستان بودم و دستگاهی به من متصل بود.
خواستم دستانم را روی تخت بگذارم و بلند شوم اما نتوانستم، دوباره تلاش کردم می خواستم دستانم را بلند کنم اما نشد.
🍂🍂🍂🍂
🔸 فریاد زدم دکتر! دکتر !کمکم کن تا بلند شوم، دکتر کنار تختم آمد و گفت آرام باش.
با چشمی گریان گفتم: چه اتفاقی افتاده؟
دکتر سرش را پایین انداخت و گفت: متاسفم، ترکش به نخاع شما برخورد کرده و فلج شده اید.
چشمم را با ناراحتی بستم. چند روزی در بیمارستان بودم و بعد از آن خانواده ام از شهرستان آمدند و مرا بردند.
🍁🍁🍁🍁
🔹 چند ماهی در خانه بودم، تنها کارم خوابیدن روی تخت بود و تنها جایی که می توانستم ببینم سقف بود. حتی می دانستم چند نقطه سیاه روی سقف است!
اوایل فروردین بود که دیدم زنگ خانه را می زنند، همسرم داخل حیاط رفت و در را باز کرد، صدای آشنایی به گوشم خورد، گوشم را تیز کردم اما نتوانستم بشناسم!
✅ادامه دارد
💠جمعه ها ساعت ۲۱ همراه با #مسابقه و #جایزه / #تمدید مسابقه هفته دوم تا ۱۵ دی ماه
🔹بهرهبرداری از این مطالب با ذکر منبع @Mehremaandegar بلامانع است.
#مالک_زمان
#داستان_کوتاه
#سردار_سلیمانی
#حاج_قاسم
#مهر_ماندگار
@Mehremaandegar
📕📘📗📙📒📕
💠خدمت به جانباز (۳)
#داستان_ششم
#مالک_زمان
راوی: جانباز شهید ناصر توبهایها
🔹 درب را باز کردند و وارد شدند، چشمم را پایین انداختم، درست میدیدم سردار به دیدارم آمده بود!
با دستان گرمش مرا به آغوش کشید بوسه مرا مهمان کرد، با آن همه مشغله بالای سرم نشست و چند ساعت با هم گپ و گفت داشتیم.
بعد از آن رو کرد به همسرم و گفت من تصمیم گرفته ام اول سال خدمت این جانباز عزیز برسم و به او خدمت کنم.
🌾🌾🌾🌾
🔸 همسرم امتناع کرد ولی وقتی اصرار سردار را دید قبول کرد، الان ۲۵ سال کار اول سالش این است که به کرمان می آید و سری به پدر و مادر می زند و بعد دو الی سه روز پرستار شخصی من می شود، غذا درست می کند، مرا هم می برد و ...
من خوشحال هستم که سردار کنارم هست و از طرفی ناراحتم که مزاحمت برایشان ایجاد کرده ام، خدا خیرش دهد.
🍂🍂🍂🍂
🔹 امیرالمومنین(ع) در قسمتی از نامه ۵۳ به مالک اشتر می فرماید:فَلاَ تُشْخِصْ هَمَّکَ عَنْهُمْ، وَلاَ تُصَعِّرْ خَدَّکَ لَهُمْ، وَتَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لاَ يَصِلُ إِلَيْکَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُيُونُ، وَتَحْقِرُهُ الرِّجَالُ؛ فَفَرِّغْ لاُِولَئِکَ ثِقَتَکَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْيَةِ وَالتَّوَاضُعِ، فَلْيَرْفَعْ إِلَيْکَ أُمُورَهُمْ، ثُمَّ اعْمَلْ فِيهِمْ بِالاِْعْذَارِ إِلَى اللهِ يَوْمَ تَلْقَاهُ ...
🍁🍁🍁🍁
🔸از تلاش در امور نیازمندان دریغ مکن، بر روی از آنان بر مدار، نسبت به امور نیازمندانی که به تو دسترسی ندارند، و آنان که مردم تحقیر شان می کنند کنجکاوی کن، برای به عهده گرفتن امور اینان، انسانی مورد اعتماد خود را که خدا ترس و فروتن است آماده کن تا وضع آنان را به تو خبر دهد. سپس با آنان به صورتی عمل کن که به وقت ملاقات حق، عذرت پذیرفته شود...
💠جمعه ها ساعت ۲۱ همراه با #مسابقه و #جایزه / تا #ساعت ۲۴ امشب فرصت شرکت در مسابقه را دارید .
🔹بهرهبرداری از این مطالب با ذکر منبع @Mehremaandegar بلامانع است.
#مالک_زمان
#داستان_کوتاه
#سردار_سلیمانی
#حاج_قاسم
#مهر_ماندگار
@Mehremaandegar
مهر ماندگار
📕📗📘📙📒📔 📌احترام بزرگترها 💢کیفر عدم احترام #داستان_پنجم 🔰 وقتی حضرت یعقوب(ع) به مصر رو آورد، یوسف به
📕📗📘📙📒📔
📌احترام بزرگترها
💢شرم خداوند
#داستان_ششم
🔰 امام صادق(ع) فرمود: همانا خداوند شرم دارد از اینکه ۸۰ ساله ها را عذاب کند و فرمود: وقتی روز قیامت پیری را میآورند و نامه عملش را به او میدهند هر آنچه از آن بر مردمان آشکار می شود همه گناه و نافرمانی است و این حال بر او درازا می کشد تا اینکه بگوید:
پروردگارا! آیا مرا به سوی آتش باز میگردانی؟
🔸خداوند میفرماید: ای پیر کهنسال! من حیا می کنم از اینکه تو را عذاب کنم، زیرا تو در دنیا برای من نماز میخواندی، پس دستور میدهد: این بنده ام را به بهشت ببرید.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🔰 احترام دوستان
🔹روزی پیرزنی نزد پیغمبر اکرم(ص) آمد. حضرت خیلی به او احترام گذاشتند.
وقتی اصحاب علت احترام رسول خدا(ص) را جویا شدند، حضرت فرمودند: این زن در زمان خدیجه نزد ما می آمد و دین مقدس اسلام به ما دستور میدهد که دوستان را پیوسته احترام کنیم.
🌀رسول خدا فرمودند: اَلشَّيْخُ فِي أَهْلِهِ كَالنَّبِيِّ فِي أُمَّتِهِ،اَلْبَرَكَةُ مَعَ أَكَابِرِكُم
پیرمرد میان اهلش، همچون پیغمبر است در میان امتش؛(زیرا) برکت با بزرگان شما است.
💠 اولین مسابقه از محتوا سوم اردیبهشت ۱۴۰۰
🔹بهرهبرداری از این مطالب با ذکر منبع @Mehremaandegar بلامانع است.
#قصههای_دلنشین
#مهر_ماندگار
#داستان_کوتاه
#کتابخوانی
#رمضان
@Mehremaandegar