eitaa logo
میوه دل من
18هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.9هزار ویدیو
23 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍄☘🍄☘🍄 🍄☘🍄 ☀️☀️ لالایی لا گل بابا  تويي خوشبو ، تويي زيبا  بخواب اي نور چشمانم  به روي سينه بابا  لالالايي  گل چايي  عصاي دست بابايي  كه بابا پيرو غمگين است  تويي كه مرد فردايي  لالايي لا  تفنگش را  به دستت مي دهم فردا  بگيري جاي بابا را  بجنگي با سياهي ها  لالالايي  تو مهماني  كنار من نمي ماني  عزيز كوچك بابا  تو فردامرد ميداني  لالالايي گل زيبا  چراغ خانه بابا  خدا باشد نگهدارت  به زيرسايه مولا 👶تولد تا هفت سال @tavalodtahaftsaleghey 🍄☘🍄 🍄☘🍄☘🍄 🔙۵۲🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍄☘🍄☘🍄 🍄☘🍄 ☀️☀️ اینم یه بازی راحت و ساده برای کوچولوهای زیر دوسال😍 روبان های رنگی رواز از صفحه ای رد کنید و اجازه بدین کوچولون اونارو در بیاره 👶تولد تا هفت سال @tavalodtahaftsaleghey 🍄☘🍄 🍄☘🍄☘🍄 🔙۵۳🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
20.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍄☘🍄☘🍄 🍄☘🍄 ☀️☀️ این قسمت: 🌹سیاه یا سفید 👶تولد تا هفت سال @tavalodtahaftsaleghey 🍄☘🍄 🍄☘🍄☘🍄 🔙۵۴🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍄☘🍄☘🍄 🍄☘ ☀️ ☀️ 🐠 یکی بود یکی نبود، در یک دریاچه ی آبی و قشنگ کنار جنگلی بزرگ و سبز ، ماهی کوچولوی قرمزی زندگی می کرد . ماهی کوچولوی قصه ی ما با لاک پشت مهربانی🐢 دوست بود . خانه ی لاک پشت در جنگل کنار دریاچه بود و هر روز برای آب تنی به دریاچه می آمد ، برای همین هم با ماهی کوچولو دوست شده بود. آنها ساعتها باهم بازی می کردند . وقتی هم که از بازی خسته می شدندروی سنگهای ته دریاچه می نشستند و باهم حرف می زدند . لاک پشت از جنگل می گفت ، از درختان سبز و بزرگ🌲🌳 ، از خورشید ،🌞 گلهای رنگارنگ ،🌹🌷 حیوانات قشنگ و زرنگ . آن قدر می گفت و می گفت که ماهی کوچولوی قصه ی ما حسابی می رفت توی فکر جنگل. 🐠ماهی کوچولو در دلش یک آرزو داشت و آرزوش این بود که یک روز جنگل را ببیند . 😴 شبها خواب جنگل را میدید و روزها منتظر آمدن لاک پشت می شد. عاقبت یک روز به لاک پشت گفت : ( تو می توانی مرا به جنگل ببری؟) 🐢لاک پشت مهربان گفت : ( تو یک ماهی هستی و ماهی ها فقط در آب زندگی می کنند من نمی توانم تورا با خودم به جنگل ببرم.) ماهی کوچولو حسابی غصه دار شد . در گوشه ای نشست و چشمان قشنگش را بست تا دوباره به جنگل فکر کند و خواب جنگل را ببیند.☹️😔 لاک پشت مهربان وقتی که دید ماهی کوچولو چقدر دلش می خواهد همراه او به جنگل بیاید ، تصمیم گرفت تا راجع به ماهی کوچولو با دوستانش صحبت کند . این بود که با عجله با ماهی قرمز غمگین خداحافظی کرد و روی آب آمد و خودش را به جنگل رساند ، به پرنده ها گفت ،🕊 که فورا همه ی حیوانات را خبر کند . آنها هم بی معطلی رفتند به سراغ حیوانات جنگل. چند دقیقه نگذشته بود که اهو خانم و خاله خرسه🐻 و خرگوشها 🐇و پروانه ها🦋 و عنکبوتها🕷 و خلاصه همه و همه جمع شدند کنار لا پشت مهربان. خاله خرسه گفت : ( چرا با این عجله ما را خبر کردی؟)🐻🤔 عنکبوتها گفتند : ( لاک پشت مهربان ، ما چه کمکی می توانیم به تو بکنیم؟) 🐢لاک پشت گفت : ( ما باید به یک دوست خوب کمک کنیم تا به آرزویش برسد.) همه با تعجب گفتند : ( دوست خوب ؟ یک آرزو ! خوب این دوست خوب کیست و آرزویش چیست؟) لاک پشت گفت : ( ماهی کوچولوی توی دریاچه دلش می خواهد به جنگل بیاید . دلش می خواهد شما دوستان خوب و گلها و درختان را ببیند . ما باید به او کمک کنیم . ) همه ی حیوانات شروع کردند به پچ پچ کردن . بعضیها هم ساکت بودند و فکر می کردند 🙄🤔🧐 ناگهان عنکبوتها گفتند : (( ما برایش تورمحکمی 🕸می بافیم ، او را در تور می گذاریم و به جنگل می آوریم .)) لاک پشت گفت : (( نه، نه ، نه ، ماهی باید درآب باشد ، مگر شما نمی دانید که ماهی بدون آب نمی تواند زندگی کند . )) خاله خرسه دوید و رفت یک کوزه ی خالی عسل آورد 🍯و گفت : (( توی کوزه آب می ریزیم ، ماهی کوچولو را در آن می گذاریم و به جنگل می آوریم . )) لاک پشت گفت : (( توی کوزه تاریک است و او نمی تواند جایی را ببیند ، خسته می شود و حوصله اش سرمی رود .)) آهو خانم با یک جست از جمع دور شد و رفت و به خانه و خیلی زود برگشت . توی دستش یک ظرف بلوری بود ، آن را به لاک پشت داد و گفت : (( این ظرف را پر از آب کن و ماهی کوچولو را در آن بگذار . او می تواند از توی این ظرف شیشه ای همه جا را ببیند .)) لاک پشت ظرف شیشه ای را بغل گرفت و رفت ته آب . ماهی کوچولو روی سنگی نشسته و دم کوچولویش را شلپ شلپ می زد به آب .🐢🐠 لاک پشت گفت : (( عجله کن ، برو توی این ظرف شیشه ای ، من تو را با خود به جنگل می برم . ماهی کوچولو رفت توی ظرف آب و لاک پشت مهربان او را با خود به جنگل آورد . ماهی کوچولو تا چشمش به گلها و درختان افتاد خیلی تعجب کرد . همه ی حیوانات منتظرش بودند . همه با صدای بلند گفتند : (( ماهی کوچولو ، دوست خوب ما خوش آمدی به جنگل ما .)😊😇 ماهی کوچولو توی ظرف آب شادی می کرد . بعد هم میمون🐒🐵 کوچولوها شروع کردند به جست و خیز کردن و تاب خوردن روی شاخه های درخت . عنکبوتها بند بازی می کردند وخرس کوچول🐼و روی دستهایش راه می رفت . همه ی حیوانات سعی می کردند ماهی کوچولو را خیلی خوشحال کنند . آن قدر به ماهی کوچولو خوش گذشته بود که دلش نمی خواست ازجنگل برود . ولی با خودش فکرکرد حتما دوستانش درآب منتظرش هستند . این بود که از همه خدا حافظی کرد و همراه لاک پشت مهربان به ته آب برگشت . او چیزهای زیادی داشت تا برای ماهیهای کوچولو تعریف کند 👶تولد تا هفت سال @tavalodtahaftsaleghey 🍄☘🍄 🍄☘🍄☘🍄 🔙۵۵🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍄☘🍄☘🍄 🍄☘🍄 ☀️☀️ کاردستی بسیار زیبا با شانه تخم مرغ برای کوچولوهای تو خونه😍 میتونید عکسای کاردستیتون رو که برای کوچولوهای زیر دوسال درست کردین برامون بفرستین من منتظرم👇 @sanjaghak1374 👶تولد تا هفت سال @tavalodtahaftsaleghey 🍄☘🍄 🍄☘🍄☘🍄 🔙۵۷🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✂️ 🐓🐔🐓🐔🐓🐔 کاردستی خروس بامزه مسیر 🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸ @tavalodtahaftsaleghey .¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋 🔙۵۸🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍄☘🍄☘🍄 🍄☘🍄 ☀️☀️ توی جنگل ما کنار یک رود خانه درخت بزرگی قرار داشت که خانم کاکلی و جوجه هایش در آنجا زندگی می کردند.🌳🕊🐣🐥 هر چه زمان گذشت جوجه ها بزرگتر می شدند و به غذای بیشتری نیاز داشتند برای همین خانم کاکلی و آقای کاکلی با هم به دنبال غذا رفتند.🐥🕊 جوجه ها تنها مانده بودند یک دفعه یک پروانه قشنگ پر زد و روی شا خه ای نشست جوجه ها که پروانه ندیده بودند از ترس سر هایشان را زیر پرهایشان کردند « مثلا پنهان شدند» .😮🐥 پروانه گفت : چرا می ترسید ؟ به من میگن پروانه. معمولا پرنده ها از دیدن من خوشحال می شوند چون من غذای آنها هستم. جوجه ها که گرسنه بودند تلاش کردند پروانه را بگیرند و بخورند ولی پروانه بالاتر پرید.🐤😳 آنها به پروانه گفتند: چقدر تو زیبا هستی و چه قشنگ می پری ، پروانه گفت: خداوند این بالهای زیبا را به من داده بعد هم پر زد بالاتر چون می ترسید پرنده ها بخورنش .🤗 جوجه ها داشتند درباره پروانه🦋 حرف می زدند که درخت تکان خورد فوری ترسیدند و سرهاشونو لای پر هم پنهان کردند.🐤😮 یک حیوان بزرگ با پنجه های قوی به درخت چسبیده بود با گوش های پهن و بدن پشمالو خیلی هم با نمک و مهربون به نظر می ر سید . به جوجه ها گفت : نترسید شما که غذای من نیستید.😬 جوجه ها گفتند : ما را چه جوری دیدی ما که مخفی شدیم . او گفت : ولی فقط شما سرتان را پنهان کرده بودید؛ بدنتان بیرون بود. جوجه های قشنگ، اسم من کوآل🐨ا است من نوعی خرس درختی هستم و در همسایگی شما با خا نواده ام کنار کلبه زندگی می کنم.🐨 جوجه ها گفتند : خوش به حالت؛ می تونی همه جا بروی . کوآلا گفت : ولی من و همه حیوانات که بال نداریم دوست داریم مثل شما پرنده باشیم ودر آسمان آبی و زیبای خداوند پرواز کنیم خدا نعمت بزرگ پرواز کردن را به شما داده صبر کنید بزرگتر شوید ، عجله نکنید .🐨🐥 یک مرتبه کوآلا دید پرنده ی شکاری به سوی جوجه ها می آید فریاد زد : خطر! کوآلا خود را روی لانه ی جوجه ها انداخت و با پنجه های خود به بال های پرنده شکاری میزد.🐥🐨😏 پروانه خود را به خانم کاکلی رساند و گفت : مرا نخورید؛ جوجه هایتان در خطر هستند زود بیائید . خانم کاکلی و کو آلا با کمک هم به هر زحمتی که بود پرنده ی شکاری را دور کردند .🐨🕊😰 کوآلا کمی زخمی شده بود ولی خوشحال بود که توانسته جوجه های همسایه را نجات بدهد.🐨☺️ خانم کاکلی از پروانه و کوآلا تشکر کرد و بعد از آن داستان شجاعت کوآلا در جنگل پیچید و همه او را کوآ لای قهرمان می نامیدن. 👶تولد تا هفت سال @tavalodtahaftsaleghey 🍄☘🍄 🍄☘🍄☘🍄 🔙۵۹🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@childrin1کانال دُردونه.mp3
11.65M
موضوع(بازیگوشی) با صدای ماندگار( مریم نشیبا) ♦️🔆 تولد تا ۷ سالگی⬇️ http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85 تا پنج سال 🎈🌸🎈🌸🎈 🔙۶۰🔜
🏴 بسته ویژه (س) 🏴بانوی بی نشونه این روزا خونه ی ما بوی عجیبی داره مامان داره رو دیوار پارچه سیاه میزاره میگم مامان این چیه؟ واسه چی این رنگیه؟ مامان با مهربونی میگه عزیز مادر پیامبر خوب ما داشته یه دونه دختر از اسمای قشنگش فاطمه، زهرا،کوثر این بانوی مهربون بعد باباش غریب شد به دست آدم بدا زخمی شد و شهید شد این پارچه های سیاه چادر خاکیشونه که یادگار مونده از بانوی بی نشونه السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س) ♦️🔆 تولد تا ۷ سالگی⬇️ @tavalodtahaftsaleghey تا پنج سال 🎈🌸🎈🌸🎈 🔙۶۱🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دختر ♦️🔆 تولد تا ۷ سالگی⬇️ http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85 تا پنج سال 🎈🌸🎈🌸🎈 🔙۶۲🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9⃣🇮🇷بسته ویژه یوم الله (روز میثاق با ولایت) تسبیح دونه دونه📿 رهبر چه مهربونه تسبیح دونه دونه دشمن اینو بدونه که ما همه با رهبریم در راه دین دلاوریم اطاعت از رهبر رو ما وظیفه خود می دونیم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 مسیر تولد تا ٧سالگی 🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸ @tavalodtahaftsaleghey .¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋 🔙۶۴🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا