eitaa logo
میوه دل من
3.2هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
22 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
🎈🌸🎈🌸🎈 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃؟ 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🎈🌸🎈🌸🎈
🍄☘🍄☘🍄 🍄☘🍄 ☀️☀️ توی جنگل ما کنار یک رود خانه درخت بزرگی قرار داشت که خانم کاکلی و جوجه هایش در آنجا زندگی می کردند.🌳🕊🐣🐥 هر چه زمان گذشت جوجه ها بزرگتر می شدند و به غذای بیشتری نیاز داشتند برای همین خانم کاکلی و آقای کاکلی با هم به دنبال غذا رفتند.🐥🕊 جوجه ها تنها مانده بودند یک دفعه یک پروانه قشنگ پر زد و روی شا خه ای نشست جوجه ها که پروانه ندیده بودند از ترس سر هایشان را زیر پرهایشان کردند « مثلا پنهان شدند» .😮🐥 پروانه گفت : چرا می ترسید ؟ به من میگن پروانه. معمولا پرنده ها از دیدن من خوشحال می شوند چون من غذای آنها هستم. جوجه ها که گرسنه بودند تلاش کردند پروانه را بگیرند و بخورند ولی پروانه بالاتر پرید.🐤😳 آنها به پروانه گفتند: چقدر تو زیبا هستی و چه قشنگ می پری ، پروانه گفت: خداوند این بالهای زیبا را به من داده بعد هم پر زد بالاتر چون می ترسید پرنده ها بخورنش .🤗 جوجه ها داشتند درباره پروانه🦋 حرف می زدند که درخت تکان خورد فوری ترسیدند و سرهاشونو لای پر هم پنهان کردند.🐤😮 یک حیوان بزرگ با پنجه های قوی به درخت چسبیده بود با گوش های پهن و بدن پشمالو خیلی هم با نمک و مهربون به نظر می ر سید . به جوجه ها گفت : نترسید شما که غذای من نیستید.😬 جوجه ها گفتند : ما را چه جوری دیدی ما که مخفی شدیم . او گفت : ولی فقط شما سرتان را پنهان کرده بودید؛ بدنتان بیرون بود. جوجه های قشنگ، اسم من کوآل🐨ا است من نوعی خرس درختی هستم و در همسایگی شما با خا نواده ام کنار کلبه زندگی می کنم.🐨 جوجه ها گفتند : خوش به حالت؛ می تونی همه جا بروی . کوآلا گفت : ولی من و همه حیوانات که بال نداریم دوست داریم مثل شما پرنده باشیم ودر آسمان آبی و زیبای خداوند پرواز کنیم خدا نعمت بزرگ پرواز کردن را به شما داده صبر کنید بزرگتر شوید ، عجله نکنید .🐨🐥 یک مرتبه کوآلا دید پرنده ی شکاری به سوی جوجه ها می آید فریاد زد : خطر! کوآلا خود را روی لانه ی جوجه ها انداخت و با پنجه های خود به بال های پرنده شکاری میزد.🐥🐨😏 پروانه خود را به خانم کاکلی رساند و گفت : مرا نخورید؛ جوجه هایتان در خطر هستند زود بیائید . خانم کاکلی و کو آلا با کمک هم به هر زحمتی که بود پرنده ی شکاری را دور کردند .🐨🕊😰 کوآلا کمی زخمی شده بود ولی خوشحال بود که توانسته جوجه های همسایه را نجات بدهد.🐨☺️ خانم کاکلی از پروانه و کوآلا تشکر کرد و بعد از آن داستان شجاعت کوآلا در جنگل پیچید و همه او را کوآ لای قهرمان می نامیدن. 👶تولد تا هفت سال @tavalodtahaftsaleghey 🍄☘🍄 🍄☘🍄☘🍄 🔙۵۹🔜