eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام می دهم از بام خانه سمت حرم ببخش نوکرتان را بضاعتش این است ..💔 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله #صبحم_بنام_شما @Modafeaneharaam
🔅امیرالمؤمنین عليه السلام: 🍁مَن وَضعَ نَفسَهُ مَواضِعَ التُّهمَةِ فلا يَلومَنَّ مَن أساءَ بهِ الظَّنَّ 🍂هر كس خود را در جايگاه هاى تهمت قرار دهد، نبايد كسى را كه به او گمانِ بد مى برد سرزنش كند 📚حکمت 159 نهج البلاغه @Modafeaneharaam
📣 🌹مراسم پنجمین سالگرد شهادت شهید مدافع حرم مهدی حسینی🌹 📆پنجشنبه ۱۴۰۰/۰۷/۰۸ مهرماه ⏰از ساعت ۱۶ 🗺 شهدای بهشت زهرا (س)_قطعه۲۶،ردیف ۹۲،شماره ۴۴ مزارشهید مدافع حرم مهدی حسینی @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کلیپ | حاج قاسم سلیمانی: از دعای عرفه ی امام حسین (ع) تا همه ی گفته های امام حسین (ع) تا همه ی بیاناتی که در آنجا انجام گرفت، تا آخرین آن که در مجلس یزید بود. همه ی اینها با دقت، خرد و کوچک و بزرگش با دقت انجام گرفته... یک ترسیم، یک‌ زیبایی ویژه ای داده این حادثه ی کوتاه کربلا، همه ی ثانیه های اون و همه ی ذرات حادثه ی اون ارزشمند است برای بشریت... انگار حادثه ی کربلا، مثل نوش دارویی است برای شفای بشریت، برای علاج بشریت، دارویی است برای درمان نفس بشریت، برای علاج ما در این دنیای فانیِ زودگذری که ازش عبور میکنیم. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(پیاده روی مردم ولایت مدار آران و بیدگلِ کاشان و روستای نشلج به سمت کربلای ایران "مشهد اردهال" با گذر از روستای با صفای علوی) ارسالی اعضای محترم @Modafeaneharaam
🔆 راه‌های تشخیص باطن خویش می‌خواهم بدانم در باطن، به چه صورتی هستم، آیا این امر ممکن است؟ پاسخ آیت‌الله حسن‌زاده آملی: بله، هر انسانی می‌تواند باطن برزخی خویش را تشخیص دهد و بفهمد در باطن به چه صورتی می‌باشد. اگر آدمى می‌خورد و می‌خوابد و شهوت به كار می‌برد و به اطراف کاری ندارد، "بهيمه" (چهارپایان آرام و غیردرنده) است. و اگر علاوه بر اين سه امر، ضرر و آسيب و آزار به خلق خدا دارد، "سبع" (حیوانات شرور و درنده) است. و اگر می‌خورد و می‌خوابد و شهوت به كار می‌برد و حيله و مكر و تزوير و خلاف و دروغ و از اينگونه امور با بندگان خدا دارد به طوری که در باطن، دشمن اما به ظاهر دوست است؛ "شيطان" است. و اگر صفات سبعى و شيطانى ندارد و خالصانه به عبادت پروردگار مشغول است و به مردم منفعت رسانده و خلق خدا از او آسوده‏‌اند، "ملَک" (فرشته) است. و اگر علاوه بر عبادات و مقامات ملَك، با ترک انواع معصیت، به سوى معارف الهی و درک حقايق و سير و سلوک الى الله حرکت دارد، "انسان" است. خلاصه اینکه بشر خاکی به پنج‌گونه تقسیم می‌شود: بهيمه، سبع، شيطان، فرشته و انسان‏ حال هرکسی با این علم می‌تواند بفهمد که در باطن به چه صورت است. نیازی نیست انسان نزد کسی برود که چشم برزخی دارد و از وی بخواهد باطن او را بگوید...! @Modafeaneharaam
امروز خود را آسمانی کنید. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دست رد به سینه امام حسین علیه السلام #کلیپ_تصویری #دکتررفیعی @Modafeaneharaam
🌷 🍃 ❤️ 📱 سایز‌ پروفایل 🍃نشر حداکثری... @Modafeaneharaam
🔰 سالگرد شهید مدافع حرم "محمد جاودانی" 🔸 با اجرای گروه تئاتر آئینی سلماء 📆 پنج‌شنبه ۸ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۱۹ 📌 مشهدمقدس، عرصه میدان جانباز، مقابل پروما @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرویس آتش‌نشانی ویژه ناشنوایان در تهران من 🚒 به دوستانتون معرفی کنین، شاید همین الان تو آسانسوری یا حریقی ناشنوایی گرفتار باشه. @Modafeaneharaam
🔴یکی از اساتید ریاضی دانشگاه تهران نقل می کرد: 🔻قرار بود جمع منتخبی از اساتید و نخبگان ریاضی برای شرکت در کنفرانسی بین المللی به یکی از کشور های غربی برن. وقتی سوار هواپیما شدم دیدم یه روحانی تو هواپیماست. به خودم گفتم بفرما؛ اینا سفر خارجی هم ما رو ول نمی کنن. رفتم پیشش نشستم بهش گفتم حاج آقا اشتباه سوار شدید مکه نمیره گفت: می دانم، گفتم حاجی قراره ما بریم کنفرانس علمی شما اشتباهی نیاین، گفت: می دانم دیدم کم نمیاره... جدیدترین و پیچیده ترین مساله ریاضیمو که قرار بود تو کنفرانس مطرح کنم داخل برگه نوشتم دادم بهش، گفتم شما که داری میای کنفرانس بین المللی ریاضی اونم تو یه کشور خارجی حتما باید ریاضی بلد باشید. اگر ریاضی بلدید این سوال رو حل کنید، برگه رو بهش دادم و خوابیدم. از خواب که بیدار شدم دیدم داره یه چیزایی تو برگه می نویسه گفتم حاجی عجله نکن اگه بعدا هم حلش کردی من دکتر فلانی هستم از دانشگاه تهران. جوابشو بیار اونجا بده. دوباره خوابیدم. بیدار که شدم دیگه نمی نوشت گفتم چی شد؟ برگه رو بهم داد و گفت: سوالت چهار راه حل داشت سه راه حل رو نوشتم و اون راهی هم که ننوشتم بلد بودی. شوکه شده بودم ادامه داد: این هم مساله منه اگر تونستی حلش کنی من از قم... بعدها فهمیدم که به ایشون لقب را داند و ایشان در صاحب نظر بود. تا جایی که دورانی که پا تو سن نذاشته بود در هفته روزی یکبار عده ای از پروفسور های فرانسه و سایر کشور های اروپایی برای کسب علم و ریاضی و نجوم خدمت ایشان میرسیدند. @Modafeaneharaam
🔸آغاز طرح شهید فخری‌زاده برای ارائه واکسن ملی فخرا 🔹پایگاه‌های سیار واکسن فخرا با استقرار در مناطق مختلف شهر تهران اقدام به ارائه اختیاری واکسن فخرا یا سینوفارم به انتخاب افراد و در قالب کارآزمایی بالینی فاز ۳ واکسن فخرا می‌کنند. 🔹این طرح تا پایان‌ ماه صفر ادامه دارد و کلیه داوطلبان می‌توانند با مراجعه به پایگاه‌های ثابت و سیار مرکز کارآزمایی فخرا یا پیش‌ثبت‌نام در سایت fakhravac.ir در این طرح مشارکت فرمایند. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌دمعشق 🎥 روایتی از یک مرید حاج قاسم که دوهفته برای شهید سلیمانی گریه می‌کرد... @Modafeaneharaam
👊 منُ فرار ...! ‌ •قبل از ماموریت اخرش به سوریه پایش در فوتبال شکسته بود! برای اینکه زودتــر برود سوریه، زودتــر از موعد گچ پایش را در آورد. کمی می لنگید. اصرار می کـــردم برود عصــا بگیرد. قبول نمی کرد. ته دلـــم فـــکرش را هم نــمی کردم با این پا بـــرود مأموریت! ‌‌ ‌‌ •خوشحــال بودم که به مأموریت نمی رود. اما محمـود می گفت: «خـــانم، تو دعـــا کن هرچه خیر هست خدا همان را انجام دهد». گفتم: «آخـــرتو چطـــوری می خواهـی توی درگیری با این پایت فرار کنی؟» ‌‌ ‌‌ •خندید و گفت: «مـــگر من می خواهم فرار کنـــم؟ آن قـــدر می جنگـــم تا با دست پـــر برگردم! من و فـــرار؟!». ‌ ❤️ ‌‌‌ 📒منبع : "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" | به روایت همسر شهید. ‌‌‌‌ 📸 تصویری از علی آقا و محمد آقا در حال نقاشی کشیدن روی گچ پای بابا محمود 😍 ‌‌‌‌ ●پ.ن : ساده زیستی شهید رو در وسایل منزلشون مشاهده کنید. ‌ @Modafeaneharaam
امیرعبداللهیان: اگر نقش ویژه شهید حاج قاسم سلیمانی نبود، امروز منطقه ما شکل دیگری داشت 🔺وزیر امور خارجه در دیدار با فرمانده نیروی قدس سپاه: 🔹اگر نقش ویژه شهید حاج قاسم سلیمانی، قهرمان مبارزه با تروریسم و صهیونیسم نبود، امروز منطقه ما شکل دیگری داشت. 🔹اگر داعش در سوریه و عراق موفق می‌شد، امروز سراسر جهان با تروریسم و افراط گرایی مواجه بود. 🔹نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سرباز بدون مرز است که سهم بزرگی در کمک به امنیت و صلح منطقه‌ای و جهانی دارد. 🔹وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران با افتخار مسیر سردار صلح، حاج را در نهادینه سازی صلح و دوستی با کشورهای منطقه و مبارزه با تروریسم دنبال خواهد کرد. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جزئیات نحوه دستگیری سرکرده یک گروهک تروریستی 🔹پرده‌برداری از آخرین تلاش رژیم صهیونیستی برای برهم زدن امنیت کشور! @Modafeaneharaam
✨هم اکنون✨ حرم امام رئوف نایب الزیاره اعضای کانال هستیم🌹 @Modafeaneharaam
🍃می گویند سحرها مناجات های را خدا خوب خریداری میکند♡ 🍃گویی همه چیز از همان سحرهایی شروع شد که اشک هایش میان را دست های نوازشگر خدا پاک کرد و به او وعده داد که به زودی خریدارش میشود🙃 🍃گویا زمزمه های های سحرگاهی اش فرشتگان را نیز بی تاب کرده بود و سفارشش را نزد کرده بودند❣ 🍃اخر میدانی، شب همه ارباب را رها کردند اما شب عاشورا را آغاز شهادتش دانست. عهد بست، وفا کرد و چشم هایش را به روی دنیا بست و عاشقانه به سمت روانه شد🕊 ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۴ دی ۱۳۶۷ 📅تاریخ شهادت : ۸ مهر ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۸ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت رضای مشهد @Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAACITNhVe9eQjSnOVQ9MSAt2l5TUmuNLQACYAsAAoV-sFJtZHICLInE3yEE.mp3
3.4M
🔊 #صوتی | سبک #زمینه تو شبای جمعه عاشقی چه زیباست❤️ 👤 حاج امیر #عباسی #شب_جمعه هوایت نکنم میمیرم 👌 #پیشنهاد_دانلود @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدافعان حرم 🇮🇷
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_دهم 💠 از حیاط خانه که خارج شدیم، مصطفی با همان لحن محکم شروع کرد :«ببخشید
✍️ 💠 احساس می‌کردم از دهانش آتش می‌پاشد که از درد و ترس چشمانم را در هم کشیدم و پشت پلکم همچنان مصطفی را می‌دیدم که با دستی پر از سینه‌اش را گرفته بود و از درد روی زمین پا می‌کشید. سوزش زخم شانه، مصیبت خونی که روی صندلی مانده و همسری که حتی از حضورش کرده بودم؛ همه برای کشتنم کافی بود و این تازه اول مکافاتم بود که سعد بی‌رحمانه برایم خط و نشان کشید :«من از هر چی بترسم، نابودش می‌کنم!» 💠 از آینه چشمانش را می‌دیدم و این چشم‌ها دیگر بوی خون می‌داد و زبانش هنوز در خون می‌چرخید :«ترسیدم بخواد ما رو تحویل بده، کردم! پس کاری نکن ازت بترسم!» با چشم‌هایش به نگاهم شلاق می‌زد و می‌خواست ضرب شصتش تا ابد یادم بماند که عربده کشید :«به جون خودت اگه ازت بترسم، نابودت می‌کنم نازنین!» هنوز باورم نمی‌شد قاتل شده باشد و او به قتل خودم تهدیدم می‌کرد که باور کردم در این مسیر اسیرش شده و دیگر روی زندگی را نخواهم دید. 💠 سرخی گریه چشمم را خون کرده و خونی به تنم نمانده بود که صورتم هرلحظه سفیدتر می‌شد و او حالم را از آینه می‌دید که دوباره بی‌قرارم شد :«نازنین چرا نمی‌فهمی به‌خاطر تو این کارو کردم؟! پامون می‌رسید ، ما رو تحویل می‌داد. اونوقت معلوم نبود این جلادها باهات چیکار می‌کردن!» نیروهای امنیتی هرچقدر خشن بودند، این زخم از پنجه هم‌پیاله‌های خودش به شانه‌ام مانده بود، یکی از همان‌ها می‌خواست سرم را از تنم جدا کند و امروز سعد مقابل چشم خودم مصطفی را با چاقو زد که دیگر باورم نمی‌شد و او از اشک‌هایم را حس می‌کرد که برایم شمشیر را از رو کشید :«با این جنازه‌ای که رو دستمون مونده دیگه هیچکدوم حق انتخاب نداریم! این راهی رو که شروع کردیم باید تا تهش بریم!» 💠 دیگر از چهره‌اش، از چشمانش و حتی از شنیدن صدایش می‌ترسیدم که با صورتم به پنجره پناه بردم و باران اشک از چشمانم روی شیشه می‌چکید. در این ماشین هنوز عطر مردی می‌آمد که بی‌دریغ به ما کرد و خونش هنوز مقابل چشمانم مانده بود که از هر دو چشمم به جای اشک خون می‌بارید. در این کشور غریب تنها سعد آشنایم بود و او هم دیگر جانم شده بود که دلم می‌خواست همینجا بمیرم. پشت شیشه اشک، چشمم به جاده بود و نمی‌دانستم مرا به کجا می‌کشد که ماشین را متوقف کرد و دوباره نیش صدایش گوشم را گزید :«پیاده شو!» 💠 از سکوتم سرش را چرخاند و دید دیگر از نازنین جنازه‌ای روی صندلی مانده که نگاهش را پرده‌ای از اشک گرفت و بی‌هیچ حرفی پیاده شد. در را برایم باز کرد و من مثل کودکی که گم شده باشد، حتی لب‌هایم از می‌لرزید و گریه نفسم را برده بود که دل سنگش برایم سوخت. موهایم نامرتب از زیر شال سفیدی که دیشب سمیه به سرم پیچیده بود، بیرون زده و صورتم همه از و گریه در هم رفته بود که با هر دو دستش موهایم را زیر شال مرتب کرد و نه تنها دلش که از دیدن این حالم کلماتش هم می‌لرزید :«اگه می‌دونستم اینجوری میشه، هیچوقت تو رو نمی‌کشوندم اینجا، اما دیگه راه برگشت نداریم!» 💠 سپس با نگاهش ادامه مسیر را نشانم داد و گفت :«داریم نزدیک میشیم، باید از اینجا به بعد رو با تاکسی بریم. می‌ترسم این ماشین گیرمون بندازه.» دستم را گرفت تا از ماشین پیاده شوم و نگاهم هنوز دنبال خط خون مصطفی بود که قدم روی زمین گذاشتم و دلم پیش عطرش جا ماند. سعد می‌ترسید فرار کنم که دستم را رها نمی‌کرد، با دست دیگرش مقابل ماشین‌ها را می‌گرفت و من تازه چشمم به تابلوی میان جاده افتاد که حسی در دلم شکست. 💠 دستم در دست سعد مانده و دلم از قفس سینه پرید که روی تابلو، مسیر دمشق نشان داده شده و همین اسم چلچراغ گریه را دوباره در چشمم شکست. سعد از گریه‌هایم کلافه شده بود و نمی‌دانست اینبار خیال دیگری خانه خاطراتم را زیر و رو کرده که دلم تنها آغوش را تمنا می‌کرد. همیشه از زینبیه دمشق می‌گفت و نذری که در حرم (سلام‌الله‌علیها) کرده و اجابت شده بود تا نام مرا زینب و نام برادرم را ابوالفضل بگذارد؛ ابوالفضل پای مادر ماند و من تمام این را دشمن آزادی می‌دیدم که حتی نامم را به مادرم پس دادم و نازنین شدم. 💠 سال‌ها بود و دین و مذهب را به بهانه آزادی از یاد برده و حالا در مسیر برای همین آزادی، در چاه بی‌انتهایی گرفتار شده بودم که دیگر رهایی نبود... ✍️نویسنده: @Modafeaneharaam
ختم به نیت:🔰 🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنین علیه السلام و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺 مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱ تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇 @Ahmad_mashlab1115