༻﷽༺😭💔
نگاه مےڪنم از هرطرف بہ دور و برم
پر اسٺ چهـرۀ نورانے بنے هاشــــم
براے خاطـر زینبـــــ خـدا نگہ دارد
علـے اصغر و عبـاس و اڪبر و قاسم
خدا ڪند ڪه فقط چشم زخممان نزنند
خدا ڪند ڪه بلا سمٺ خیمہ ها نرسد
خدا ڪند ڪه سرانجام داستان حسین
بہ تیر و نیزه و طوفان ڪربـــلا نرسد
#شب_دوم_محرم🌙
#ورود_ڪاروان_بہ_ڪربلا💔
#امان_از_دل_زینب💔😔
#یا_اباعبدالله_الحسین_ع💔
مدافعان حرم 🇮🇷
#یاصاحب_الزمان_عج🌹🍃 💠ڪاش یڪ #سہ_شنبہ شبے قسمتم شود 💚در راهِ #جمڪران سرراهے ببینمٺ 💠یا ڪه #درمحرمے
✒️📃
🖋 دلــــــــــ❣ــــــنوشته ...
✋السلام علی المهدی...
☘یاران امام حسین برای امام زمان عصر خودشون یعنی امام حسین،از جون مایه گذاشتند و مضایقه نکردند.راه رو شناختند و در نهایت اخلاص حرکت کردند.
اما...
ما در راه امام زمانمون چیکارکردیم؟😔
اصلا به یادش هستیم؟! ما که انقد عاشق امام حسینیم چرا امام زمانمون رو فراموش کردیم؟ مگه امام زمان از سلاله ی پاک امام حسین نیست.پس چرا تنهاش گذاشتیم؟!😢
راستی چرا انقدر ظهور آقا عقب افتاده و بیش از هزار وصدساله که منتظره؟!
🥀امام زمانمون تنهاست.بیاید یه قدمی واسش برداریم.آیت الله بهجت فرمودن بهترین راه،انجام واجبات و ترک گناهانه.
حداقل تا اونجا که میتونیم در انجام واجبات و ترک گناهان کوتاهی نکنیم.
🎀راستی...هرکارخیری انجام میدیم به نیت حضرت مهدی باشه وثوابشم هدیه کنیم به آقا.
سلامتی و تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات🌺
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
داستان پسرک فلافلفروش🌹
#قسمت_سیام
خانهاي وسيع و قديمي در نجف به هادي سپرده شده بود تا از آن نگهداري
کند.
او در يکي از اتاقهاي کوچک و محقر آن سکونت داشت.
بيشتر وقتش را در خانه به عبادت و مطالعه اختصاص داده بود. او از
صاحبخانه اجازه گرفته بود تا زائران تهيدستي که پولي ندارند را به آن
خانه بياورد و در آنجا به آنها اسکان دهد.
براي زائران غذا درست ميکرد. در بيشتر کارها کمکحالشان بود. اگر
زائري هم نبود، به تهيدستان اطراف خانه سکونت ميداد و در هيچ حالي از
کمک دادن دريغ نميکرد.
آن خانه حدود صد سال قدمت داشت و بسيار وسيع بود، شايد هر کسي
جرئت نميکرد در آن زندگي کند.
بعد از شهادت هادي آن را به طلبهي ديگري سپردند، اما آن طلبه نتوانست
با ظلمت و وحشت آن خانه کنار بيايد!
اربعين که نزديک ميشد هادي اتاقها را به زائران و مهمانان ميداد و
خودش يک گوشه ميخوابيد.
گاهي پتوي خودش را هم به آنها ميبخشيد. او عادت کرده بود که بدون
بالش و لوازم گرمايشي بخوابد.
يک بار مريض شده بود خودش در سرما در راهروي خانه خوابيد اما اتاق
را که گرم بود در اختيار زائران راهپيمايي #اربعين قرار داد.
او در اين مدت با پيرمرد نابينايي آشنا شده بود و کمکهاي زيادي به او
کرده بود. حتي آن پيرمرد نابينا را براي زيارت به کربلا هم برده بود.
هادي زماني كه مشغول كارهاي عرفاني و ذكر و خلوت شده بود، كمتر با
ديگران حرف ميزد.👌
اين هم از توصيههاي بزرگان است كه انسان در ابتداي راه سكوت را بر
هر كاري مقدم بدارد.
هادي ميدانست بسياري از معاشرتها تأثير منفي در رشد معنوي انسان
دارد، لذا ارتباط خود را با بيشتر دوستان در حد يك سلام و عليك پايين
آورده بود.
اين اواخر بسيار كتوم شده بود. يعني خيلي از مسائل معنوي را پنهان
ميكرد. از طرفي تا آنجا كه امكان داشت در راه خدا زحمت ميكشيد.🌹
هر زائري كه به نجف ميآمد، به خانهي خودش ميبرد و از آنها پذيرايي
ميكرد.🍃
هيچ وقت دوست نداشت كه ديگران فكر كنند كه آدم خوبي است. اين
سال آخر روزهداري و ديگر مراقبتهاي معنوي را بيشتر كرده بود.
تا اينكه ماجراي مبارزه با داعش پيش آمد، هادي آنجا بود كه از خلوت
معنوي خود بيرون آمد.
ً او به قول خودش مرد ميدان جهاد بود شجاعتش را هم قبال اثبات كرد.
حالا هم ميدان مبارزه ايجاد شده بود.
دستنوشتهی شهید حججی برای محرم💔💔💔
یا رب الحسین علیهالسلام
خدایا؛ چندیست عقدۀ دل پیشت باز نکردهام و باز به لطف شما فرصتی مهیا شد...
خدایا؛ محرم حسین علیهالسلام رسید... تاسوعا رسید... عاشورا رسید...🏴
محرم رو به اتمام است و من هنوز...
خدایا؛ چه شده است؟ مگر چه کردهام که اینگونه باید رنج و فراق بکشم؟💔
خدایا؛ میدانم... میدانم روسیاهم، پرگناهم...😔
اما... تو را به حسین علیهالسلام... تو را به زینب سلاماللهعلیها... تو را به عباس علیهالسلام...😔
خدایا... دیگر بس است... اصلاً بگذار اینگونه بگویم... غلط کردم.😔😭
خدایا... بگذر... بگذر از گذشتهام. ببخش...😭
باور ندارم در عالم کبریایی تو گنهکاران را راهی نباشد.
یا اله العالمین...🍃
ببخش آن گناهانی را که از روی جهالت انجام دادهام.
ببخش آن خطاهایی را که دیدی و حیا نکردم.😔
خدایا، تو را به #مُحرَم حسین علیهالسلام مرا هم مَحرَم کن...
این غلام روسیاه پرگناه بیپناه را هم پناه بده...😔
خدایا، یکسال گذشت و من کل سال را تنها با خاطرات همان چند روز جهاد گذراندم...💔😔
زندهام به امید دوباره رفتن...
مپسند... مپسند که اینگونه رنج بکشم...
سینهام دیگر تاب ندارد...
مگر چند نفر شوق رفتن دارند؟
یعنی بین این همه خوبان روسیاهی چون من راه ندارد؟
مگر جز این است که حسین علیهالسلام هم عباس علیهالسلام را برد و هم #حُر را...
مگر جز این است که هم حبیب روسفید شد و هم جو ْن...
خدایا اگر شوقی هست، اگر شجاعتی هست، اگر روحم به تکاپو افتاده است برای رفتن همه و همه به لطف تو بوده و بس...
میتوانستی مرا هم در این دنیا غرق کنی...
میتوانستی مرا هم آنقدر سرگرم دنیا کنی که فکر جهاد هم نباشد جه برسد به رفتن...
میتوانستی آنقدر وابستهام کنی که نتوانم از داشتههایم دل بکنم...
اما خدایا، از همه چیز دل بریدهام...
از زن و فرزندم گذشتم...
دیگر هیچ چیز این دنیا برایم ارزشی ندارد جز آنچه که مرا به تو برساند...🍃
خدایا، من از همه چیز این دنیا گذشتم تو نیز از من بگذر...😔
و این همه را فقط از لطف تو میدانم...
پس: ای که مرا خواندهای؛ راه نشانم بده...🍃