#حرف_خوب
💌 آیتالله حقشناس: «ما گرفتار نفس خودمان هستیم. همین نفس است که ما را پایبند پول میکند، پایبند مقام میکند، پایبند اطوار دنیوی میکند. اگر شما با نفستان مبارزه نکنید، او به جنگ شما خواهد آمد و شما را به پستی و منافیات عفت و اخلاق دعوت خواهد کرد.»
@Modafeaneharaam
#میلاد_امام_حسن🌹🌹
💐روز و شب ڪار ڪنم، #پول پس انداز ڪنم
💐همه را هدیه به استادِ حرمساز ڪنم
💐او تمام هنرش را بڪـند خرج ضریح
💐من ڪنار #حرمت عقده ی دل باز ڪنم
─━━━━⊱🎁⊰━━━━─
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من امام حسنی ام؟
🎙 حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
@Modafeaneharaam
حرم امام رضا نائبالزیاره هستیم🌹
جان جوادت ی کربلا ......😔💔
منو دریاب که حالم بدون تو آشوبه
منو دریاب یه لحظهام با تو که باشم خوبه
منو دریاب آقا با یادت آروم میشم
آخه هر جا باشم میدونم هستی پیشم
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دلتان را برای شبهای قدر آماده کنید
🔹 انواع روزه در ماه مبارک رمضان از منظر آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽گزارش خبرنگار صدا و سیما از مراسم افطاری وحدت، با حضور خانواده شهدای فاطمیون، عموم شهروندان ایرانی و افغانستانی در جوار گلزار شهدای بهشت معصومه(س) قم
@Modafeaneharaam
و شهادت
پاداش کسانی است که
در این روزگار
گوششان غبار دنیا نگرفته باشد
و صدای آسمان را بشنوند...
و شهادت
حیاتِ عند رب است...
#شهیدمحمد_قلیپور 🥀
🌹 #سالروز_شهادت 🕊
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🌺🌿🌺🌿🌺 🌿🌺🌿🌺 🌺🌿🌺 🌿🌺 🌺 ⚡️ادامه داستان جذاب و واقعی ✅💐 #دهه_شصتی 💐✅ 🎯💎🎯💎🎯💎🎯💎🎯 💠 #قسمت_شصت_و_پنجم : عید
🌺🌿🌺🌿🌺
🌿🌺🌿🌺
🌺🌿🌺
🌿🌺
🌺
⚡️ادامه داستان جذاب و واقعی ✅💐 #دهه_شصتی 💐✅
🎯💎🎯💎🎯💎🎯💎🎯
💠#قسمت_شصت_و_هفتم : رقیب
آقا محمدمهدی ... که همه آقا مهدی صداش می کردن ... از نوجوانی به شدت شیفته و علاقه مند به مادرم بوده ... یکی دو باری هم خاله کوچیکه با مادربزرگم صحبت کرده بوده ... دیپلم گرفتن مادرم و شهادت پدربزرگ ... و بعد خواستگاری پدرم ... و چرخش روزگار ...
وقتی خبر عقد مادرم رو به همه میگن ... محمدمهدی توی بیمارستان، مجروح بوده ... و خاله کوچیکه هم جرات نمی کنه بهش خبر بده ... حالش که بهتر میشه ... با هزار سلام و صلوات بهش خبر میگن ... آسیه خانم عروس شد و عقد کرد ... و محمد مهدی دوباره کارش به بیمارستان می کشه ... اما این بار ... نه از جراحت و مجروحیت ... به خاطر تب 40 درجه ...
داستان عشق آقا مهدی چیزی نبود که بعد از گذشت قریب به 20 سال ... برای پدرم تموم شده باشه ... و همین مساله باعث شده بود ... ما هرگز حتیاز وجود چنین شخصی توی فامیل خبر نداشته باشیم ...
نمی دونم آقا مهدی ... چطور پای تلفن با پدر حرف زده بود... آدمی که با احدی رودربایستی نداشت ... و بی پروا و بدون توجه به افراد و حرمت دیگران ... همیشه حرفش رو می زد و برخورد می کرد ... نتونسته بود محکم و مستقیم جواب رد بده ...
اون شب حتی از خوشی فکر جنوب رفتن خوابم نمی برد ... چه برسه به اینکه واقعا برم ... اما...
از دعای ندبه که برگشتم ... تازه داشت صبحانه می خورد ... رفتم نشستم سر میز ... هر چند ته دلم غوغایی بود ...
ـ اگر این بار آقا مهدی زنگ زد ... گوشی رو بدید به خودم ... خودم مودبانه بهشون جواب رد میدم ...
ـ جدی؟ ... واقعا با مهدی نمیری جنوب؟ ... از تو بعیده ... یه جا اسم شهید بیاد و تو با سر نری اونجا ...
لبخند تلخی زدم ...
ـ تا حالا از من دروغ شنیدید؟ ... شهدا بخوان ... خودشون، من رو می برن ...
.
.
🔷🔷🔷🔷🆔 @Modafeaneharaam
💠#قسمت_شصت_و_هشتم : یه الف بچه
با حالت خاصی بهم نگاه کرد ...
ـ چرا نمیری؟ ... توی مراسم مادربزرگت که خوب با محمد مهدی ... خاله خان باجی شده بودی ...
نمی دونستم چی باید بگم ... می خواستم حرمت پدرم رو حفظ کنم ... و از طرفی هم نمی خواستم بفهمه از ماجرا با خبر شدم ... با شرمندگی سرم رو انداختم پایین ...
ـ جواب من رو بده ... این قیافه ها رو واسه کسی بگیر که خریدارش باشه ...
همون طور که سرم پایین بود ... گوشه لبم رو با دندون گرفتم...
ـ خدایا ... حالا چی کار کنم ... من پا رو دلم گذاشتم به حرمت پدرم ... اما حالا ...
یهو حالت نگاهش عوض شد ...
- تو از ماجرای بین من و اون خبر داری ...
برق از سرم پرید ... سرم رو آوردم بالا و بهش نگاه کردم ...
ـ من صد تای تو رو می خورم و استخوان شون رو تف می کنم ... فکر کردی توی یه الف بچه که مثل کف دستم می شناسمت .... می تونی چیزی رو از من مخفی کنی؟ ... اون محمد عوضی ... ماجرا رو بهت گفته؟ ...
با شنیدن اسم دایی محمد ... یهو بهم ریختم ...
ـ نه به خدا دایی محمد هیچی نگفت ... وقتی هم فهمید بقیه در موردش حرف می زنن دعواشون کرد ... که ماجرای 20 سال پیش رو باز نکنید ... مخصوصا اگر به گوش خانم آقا محمد مهدی برسه ... خیلی ناراحت میشه ...
تا به خودم اومدم و حواسم جمع شد ... دیدم همه چیز رو لو دادم ... اعصابم حسابی خورد شد ... سرم رو انداختم پایین... چند برابر قبل، شرمنده شده بودم ...
ـ هیچ وقت ... احدی نتونست از زیر زبونت حرف بکشه ... حالا ... الحق که هنوز بچه ای ...
ـ پاشو برو توی اتاقت ... لازم نکرده تو واسه من دل بسوزونی... ترجیح میدم بمیرم ولی از تو یکی، کمک نگیرم ...
.
⬅️ادامه دارد...
🎯💎🎯💎🎯💎🎯💎🎯
@Modafeaneharaam
🌺
🌿🌺
🌺🌿🌺
🌿🌺🌿🌺
🌺🌿🌺🌿🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت حاج قاسم از وصیت امیرالمومنین به امام حسن مجتبی(ع)
@Modafeaneharaam
#یاصاحبالزمانعجلالله♥
برای آمدنت انتظار کافی نیست
دعا و اشک و دل بی قرار کافی نیست
چنین که یخ زده ایمان، اگر هر روز
هزار بار ببارد بهار کافی نیست
خودت دعا بکن ای مهربان که برگردی
دعای این همه چشم انتظارکافی نیست
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
@Modafeaneharaam
امام على عليه السلام:
أبلَغُ ما تَستَدِرُّ بهِ الرحمَةَ أن تُضمِرَ لِجَميعِ الناسِ الرحمَةَ
بهترين وسيله ريزش رحمت[الهی] این است که خیرخواه همه مردم باشی
غررالحكم ح3353
یعنی اگر یک مسئولیت کوچیک یا بزرگ داری فقط به فکر خودت واطرافیان واقوام نباشی بلکه به فکر همه مردمی باشی که دارند تواین سرزمین تلاش می کنند وزندگی می کنند
یعنی اگر یک کتاب خوب، یک سخنران یا سخنرانی خوب یا حتی اگر یک متن خوب پیدا کردی دیگران روهم از اون ها آگاه کنی
یعنی اگر می تونی دست چند نفر رو بگیری وداماد کنی یا جهیزیه تهیه کنی یا کمک مالی کنی نگویی به من چه! بلکه همه رو ازخودت بدونی وتمام تلاشت روبراشون انجام بدی
یعنی وقتی تو محل کارت می بینی مراجعه کننده اومده وداره دور خودش می چرخه ونمی دونه چیکار کنه کارش رو راه بندازی وراهنماییش کنی حتی اگر وظیفه تو نباشه...
یعنی اگر راننده تاکسی هستی و تو کل یک روز یه نفر پول کرایه کم داشت یا نداشت گازش رونگیری بری وبا محبت تا مقصد برسونیش...
یعنی اگر می خوای به یکی کمک کنی، سبک سنگین نکنی حالا این شخص بعدا چقدر می تونه به من کمک کنه بلکه با خدا معامله کنی نه باشخص وثروت ومقامش!
@Modafeaneharaam
🚨مداحی سوزناک میثم مطیعی با لباس عجیبش برای شهدای مدافع حرم در حضور رهبر😔
دختر3 ساله ای وسط مراسم میگه بابامو میخوام و گریه های رهبرانقلاب حفظ الله😭😭😭👇
http://eitaa.com/joinchat/551419918Cc6533406d8
🆘 #شوخی_رهبری_با_همسرشان 💯
یڪی از نزدیڪان #مقام_معظم_رهبری
میگوید : آقا احترام زیادی بــه #همسر
خود میگذارند و ایـن احترام ، جواب
سالها صبر و استقامت همسرشان است!
معظم له درباره همسرشان می فرماید :
«ایشان حتی یک بار هم، از وضع سخت
زندگی و هنگامی ڪه در زندان بـه سر
میبردم ، گله نکرده اند.» یک روز مـن بر
سر سفره ای در کنار رهبر نشسته بودم.
#خانم_ایشان ، هنوز نیامده بودند . وقتی
ایشان آمدند رهبر ما ، با حالت شوخی
و احترام به ایشان فرمودند: .... 😳😱
📛حتما ادامه داستان رو بخونید♨️👇🏼
http://eitaa.com/joinchat/551419918Cc6533406d8
📌حاج قاسم، فرماندهای که کفشهای رزمندگان را جفت میکرد
✍زین العابدین حسنی سعدی، از همرزمان شهید سلیمانی در گفتوگو با ایسنا:حاج قاسم به هیچ عنوان خودش را در قالب یک فرمانده نمیدید و گاهی کارهایی می کرد که هیچ فرماندهی انجام نمی داد. در دشت عباس که برای رزم شبانه اردویی زده بودیم ایشان همراه با همه رزمندگان در تپه ها در ارتباط بود و حتی یادم هست در شبی که همه رزمندگان خواب بودند و حاج قاسم کاری نداشت و بیکار بود، بلند شد و کفش های تک تک بچه ها را جفت می کرد و پتو روی بچه ها می کشید.
پس از پایان جنگ هم در خدمت حاج آقا بودیم تا بحث ناامنی جنوب شرق و حضور اشرار در این منطقه از کشور مطرح شد. یکی از ویژگی های حاج قاسم بحث رافت و مهربانی ایشان بود. در این عملیاتها، در ابتدا مقرر شد که ما از طرف حاج قاسم، نامههایی را برای سران اشرار ببریم. ایشان به شدت به ما تاکید داشتند که در هنگام برخورد با این افراد حق ندارید توهینی به آنها کرده و یا با بیاحترامی صحبت کنید. آنها مثل برادرانتان هستند که باید به راه راست هدایت شوند.
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز ۲۹ فروردین ماه، مصادف با سالروز تولد حضرت آیت الله خامنهای، رهبر انقلاب است.❤️
البته تاریخ تولد رهبر انقلاب در شناسنامه روز ۲۴ تیر ثبت شده، اما ایشان در یکی از دیدارهایشان فرمودند که تاریخ تولد صحیحشان روز ۲۹ فروردین است.
حضرت آیت الله خامنهای در تاریخ ۲۹ فروردین سال ۱۳۱۸ در مشهد به دنیا آمدند.🌸
سلامتی اقامون صلوات😍😍😍
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ وجَنّبْنی فیهِ مُرافَقَةِ الأشْرارِ وأوِنی فیهِ بِرَحْمَتِكَ الى دارِ القَرارِبالهِیّتَكِ یا إلَهَ العالَمین
خدایا در این روز مرا بر موافقت نیکان موفق بدار
و از رفاقت اشرار دور گردان
و مرا در بهشت دارالقرار به رحمتت منزل ده
به حق الهیتت ای خدای عالمیان
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺رئیسی: کوچکترین حرکتی از طرف شما علیه ملت ایران اتفاق بیفتد، مقصد نیروهای مسلح مرکز رژیم صهیونیستی خواهد بود
🔹رئیس جمهور در مراسم روز ارتش: پیام ما به رژیم صهیونیستی این است که اگر به دنبال عادی سازی در روابط با کشورهای منطقه هستید، بدانید کوچکترین حرکت شما از دید نیروهای اطلاعاتی و مسلح جمهوری اسلامی مخفی نیست و بدانید اگر کوچکترین حرکتی از طرف شما علیه ملت ایران اتفاق بیفتد، مقصد نیروهای مسلح ایران مرکز رژیم صهیونیستی خواهد بود.
@Modafeaneharaam
💢رفتار یک مدافع حرم در برابر زن بدکاره
موتورش را کنار خیابان نگه داشت و بهطرف زن بدحجاب رفت! کم مانده بود چشمان علی از حدقه بیرون بزند. اسدالله مقابل زن ایستاد و گفت: خانم ببخشید! شما این وقت شب اینجا کنار خیابون چه کار میکنید؟! زن با غمزه نگاهی به سر و وضع اسدالله انداخت و با خنده گفت: دارم کاسبی میکنم! منتظر مشتریام... تو و رفیقت مشتری هستید؟ ارزون حساب میکنم تا مشتری دائمی شید!
صورت اسدالله سرخ شد، گفت: قیمتت چقدره! شبی چقدر کاسبی میکنی؟! با این حرف اسدالله نزدیک بود علی سکته کند. عقبعقب رفت و افتاد داخل جوی آب! زن گفت: بهبه... برادر شما هم بله! الکی ریش میذاری؟! رد گم کنیه مارمولک؟! حالا چون پسر خوبی بودی و رفتی سر اصل مطلب امشب رو ارزون حساب میکنم! صد تومن خیرشو ببینی!
اسدالله دست در جیب لباسش کرد و مبلغی پول بیرون آورد، رفت سمت علی و گفت: سی تومن بده! علی داشت قبض روح میشد و زبانش بند آمده بود. به سختی گفت: آقااسدالله! جون مادرت ما رو بیخیالشو! من نون حلال خوردم توی عمرم از این کارها نکردم به امام حسین (ع).
اسدالله گفت: «چرا چرت و پرت میگی؟ پول داری یا نه؟!» بهزور پول را از علی گرفت و رفت طرف زن. علی بلند فریاد زد: من راضی نیستم! اسدالله هم گفت: مهم نیست! راضی میشی.... اسدالله رفت طرف زن و پول را به او داد و گفت: بفرمایین! صد تومنه، این هم روزی امشب شما! حالا تشریف ببرید منزل، کنار خیابون خطرناکه.... آمد طرف موتور و سوار شد، علی نگاهی به زن انداخت. حال او هم دستکمی از حال علی نداشت. هر دوی آنها از کار اسدالله شاخ درآورده بودند.
اسدالله گفت: سوار نمیشی برادر؟ علی با شرمندگی سوار شد و راه افتادند. برگشت به طرف زن، همچنان مات و مبهوت به آنها نگاه میکرد و بعد راهش را گرفت و رفت.
🔺آنچه خواندید گوشهای از رفتار جوانمردانه شهید مدافع حرم فاطمیون "اسدالله ابراهیمی" است که در کتاب «بهار، آخرین فصل» به قلم مرتضی اسدی از سوی انتشارات روایت فتح به رشته تحریر درآمده است.
@Modafeaneharaam
📜#زندگینامه_شهدا
🍃شهید حاج حبیب جنت مکان 1 فروردین ماه 1340 درمنطقه چنیبه سفلی اهواز در خانواده ی مذهبی به دنیا آمد.خانواده جنت مکان اصالتا از بختیاری های منطقه جنت مکان از توابع شهرستان گتوند بودند که به اهواز مهاجرت کردند.
🍃دوران ابتدایی را در مدرسه آقاسی چنیبه و دوران راهنمایی را در مدرسه دکتر حسابی امانیه به پایان رسانید.خانواده ایشان قبل از پیروزی انقلاب به منطقه کمپلو مهاجرت می کنند. سال1358موفق به اخذ دیپلم علوم انسانی شد.
🍃شهید از اوایل نوجوانی به اهل بیت (ع) علاقه داشتند و در روز عاشورا هم مقتل گوش می داد و هم مقتل خوانی می کردند. ایشان فعالیت های انقلابی خود را از مسجد زین العابدین واقع در کمپلوی اهواز شروع کرد. اعلامیه های امام را به کمک دوستانش پخش می کرد و به مردم اطلاع رسانی می کرد. همیشه در راهپیمایی ها شرکت می کرد در زمان پیروزی انقلاب17سال داشت. با تشکیل کمیته انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد درآمد. 19 ساله بود که جنگ شروع شد از شروع تا پایان جنگ در جبهه حضور داشتند به قول همسرش همیشه در بین همکارانش معروف بود به پیک جنگ بود و خبر از جنگ می آورد. ایشان در عملیات های مختلفی شرکت داشتند. همچنین در تیپ امام حسن (ع) و در گردان امیرالمؤمنین(ع)، جعفرطیار(ع) و در بیشتر یگان خوزستان حضور داشتند.در مجموع نه بار مجروح شدند و، 45 درصد جانبازی داشتند.یک ریه و یک کلیه ایشان از کار افتاده بود و در مجموع کمر ایشان ترکش داشت و نمی توانست راحت بنشید.
ایشان از راویان دفاع مقدس بود و همراه با کاروانهای راهیان نور به مناطق عملیاتی می رفتند و بسیار تاکید داشتند که باید واقعیت های جنگ را به مردم بگوییم.
🍃در تاریخ 1364/11/12 با خانم مریم جنت مکان ازدواج کرد و زندگی مشترکشان را در اتاقی در طبقه بالای خانه پدری واقع در منطقه کمپلو اهواز شروع کردند.
🍃بعد از جنگ با وجود این که مجروح بود و جسم بیماری داشت هیچ وقت آرام و قرار نداشت و هرجا که لازم می دید حضورش موثر است به آن جا می شتافت و ایفای نقش می کرد. با شنیدن خبر حمله داعشیان سفاک به عراق در آنجا حضور می یابد و با حضور در لشکری که زیر نظر عتبات بود تجربیات خود در دفاع مقدس را در دفاع از اسلام به کار می بندد سرانجام در منطقه بیجی استان صلاح الدین عراق در حین انجام ماموریت در روز پنجشنبه 27 فروردین سال 1394 با بمب و تله های انفجاری کنترل از راه دور گروهک داعش به شهادت رسیدند.
🍃پیکر مطهرش شب تا صبح در حرم حضرت عباس (ع) بود.در بین الحرمین مردم عراق و زائران ایرانی تشییع باشکوهی برای ایشان برگزار کردند. سرانجام روز دوشنبه سی و یکم فروردین پیکر مطهر ایشان در بهشت آباد اهواز در کنار همرزمان شهیدش به خاک سپرده شد.
#شهید_حبیب_جنت_مکان
@Modafeaneharaam