eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
34هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
11.7هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
دانش آموزان دبیرستان معارف اسلامی صدرا کرمانشاه'🇮🇷 با چسباندن تصاویر شهدای دانش آموز حرم شاهچراغ(ع) بر روی دفترهای خود و اجرای خودجوش پویش برگرفته از سرود 'رفیق شهیدم'(دفتری که عکس تو رو داشت خریدم...) باشهدا تجدید میثاق کردند🇮🇷 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جزئیات تکان دهنده از نحوه شهادت آرمان علی وردی در شهرک اکباتان از زبان دوست صمیمی او @Modafeaneharaam
▪️۳۸ هزار دروغ در ۴۶ روز @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اعترافات کومله درباره نقش‌آفرینی در اغتشاشات 🔹۳ عضو گروه تروریستی کومله حاضر در پایگاه‌های شمال عراق در گفت‌وگو با العربیه درباره اقدامات این گروه در اغتشاشات ایران می‌گویند. «کاکو علی‌یار» عضو كميته مركزی کومله: 🔹مردم را برای تظاهرات و آمدن به خیابان‌ها در عصر روز اعتصاب دعوت کردیم. «روژین علی محمود» عضو نیروهای پیشمرگه: 🔹در این مدت از طریق گروهک‌های داخلی خود در ایران برای کمک به مردم عملیات‌هایی را اجرا کردیم. «میما محمدی» از فرماندهان پیشمرگه: 🔹نیروهای ما در داخل ایران نقش به‌سزایی در برنامه‌ریزی و اداره تظاهرات ایفا کردند. @Modafeaneharaam
می‌گفت: امیدوارم . . . هر گلوله ای که به تنم می خورد درد و رنجش را از عسل شیرین تر حس کنم @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏷سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: بر محفوظ بودن دختر خودمان حریص باشیم اما بر ولنگاری جامعه بی‌تفاوت باشیم؟ که کسی جرات نکند در جامعه امر به معروف و نهی از منکر بکند! @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 #براساس_زندگینامه_شهید_مرتضی_جاویدی* #نویسنده_داریوش_مهبودی* #قسمت_ب
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * _مگه چی شده؟🤔 با اشاره پایین را نشان داد. پایین پای آنها نارنجکی در زیر خاک افتاده بود💣. مرتضی یواش و دراز کش رفت نارنجک را برداشت .عراقی سر برگرداند چیزهایی به عربی بلغور کرد مثل اینکه ناسزا بگوید.مرتضی با خونسردی نارنجک را توی جیبش گذاشت .حالا قلبها مثل ساعت کار میکرد و میشد صدای نفس ها را شنید🤭. آرام به بچه ها گفت: _به محض این که نارنجک را پرتاب کردم فرار کنید.🏃‍♂ مدتی صبر می‌کنند تا هوا تاریک شود. ناگهان چیزی منفجر می‌شود و گرد و خاک و هیاهو بلند میشود. بچه ها در می روند به سمت خط خود یعنی هویزه. آنها را به رگبار می بندند. آقا مرتضی و اشرافی از ناحیه دست و کتف گلوله باران می شوند خود را به مزرعه گندم پرت می کنند و در تاریکی شب به عقب برمی گردند.🌚 ♥️♥️♥️♥️ حدود یک سال از ازدواجمان میگذشت و هر ماه سابقه نداشته خبر شهادت از زبان به زبان نچرخد.🥀 من از بس که ناراحت می‌شدم و گریه میکردم مرتب تصاویر مخصوصی از تشییع پیکر و تدوین شد مثل فیلم از جلوی چشمم می گذشت.😔 تا اینکه نامه یا پیغامی از او نمی رسید و کمی آرام گرفتم اگر خودش میاد همین که روبرو می شدیم حتما می گفت: _ من که کاری برای شما نکردم .خودت اینها را بر من حلال کن. یا بعدش می‌توانست مثل همیشه بگوید: _تو چرا خودت را انقدر زجر میدی‌ اصلا ناراحت نباش من هرجا باشم خودم را در میبرم. تازه مرگ که دست آدمیزاد نیست. خودش میاره ..خودش هم هر وقت صلاح بدونه میبره..🕊 _من که دست خودم نیست. به هر حال منم آدمم عاطفه دارم .جیگرم خونه 💔.دلم مثل سیر و سرکه میجوشه .مگه میشه آدم توی فکر شوهرش نباشه؟ کی همچی کرده که من دومیش باشم؟!😔 چند روزی که پیش ما می‌ماند واقعا حالم خوش بود، ولی همین که سر می گذاشت به قرآن از در می رفت، دوباره می شدم همان سیاه وقتی که کنج خانه باید به گل قالی زل میزند و خاطره می نوشت، یا از سر بی حوصلگی مریض می شد و دق می کرد. _اصلا بیا بریم اهواز؟! _یعنی چی؟! میخواست کلا اهواز ساکن شویم .حداقل چهار روزی، هفته یکبار ،می شد از منطقه برگردد و سری هم به من بزند. بعد که فهمیدم چه می گوید واقعا میخواستم بال در بیاورم آنقدر که بدون مقدمه و مشورت با خانواده قبول کردم😍. _خوب چه وسایلی را باید با خودمون ببریم. _هرچی میخوای بیار فقط سعی کن توی یک کوله پشتی و یک ساک جا بگیره..🎒 داشتم از تعجب کلافه میشدم و مثل خرچنگ دور خودم میچرخیدم میرم و اتاق را زیر و رو می کردم. _مگه میشه آدم همه زندگیش رو توی یه ساک و کوله جا بده.😓 _ما نباید بجز لباس چیز دیگه ای رو با خودمون برداریم. چند روز بعد راستی داشتیم با اقوام و خانواده خداحافظی می کردیم با یک ساک و کوله پشتی عازم فسا شدیم تا بعد از آنجا به شیراز و بعدش به اهواز برویم. @Modafeaneharaam •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋💞 🌷 شیعه از هجرِ رُخت جامِ بلا می نوشد 🌾 خرّم آن سینه که در وصلِ شما می کوشد 🤲 بار الها ... همه یِ عمر سلامت دارش 💐 کوثری را که از آن آبِ بقا می جوشد الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج 💞 عج ❤️ @Modafeaneharaam
امام هادی علیه السلام: مَنْ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فَلاَ تَأْمَنْ شَرَّهُ هر كه براى خود شخصيّت و ارزشى قائل نشود از گزند او خاطر جمع مباش تحف العقول جلد۱ صفحه۸۸۱ @Modafeaneharaam
💕برشی از کتاب قصه ی دلبری 💕 🦋💫محمد حسین پروانه ی شهر دمشق💫🦋 صدای ''این گل پر پراز کجا آمده'' نزدیک تر میشد.سعی میکردم احساساتم را کنترل کنم. می خواستم واقعا آن اشکی که داخل قبر می‌ریزم اشکِ روضه ی امام حسین علیه‌السلام باشد نه اشک از دست دادن محمدحسین. هرچه روضه به ذهنم می‌رسید می خواندم وگریه میکردم.دست وپاهایم کرخت شده بود ونمی توانستم تکان بخورم. یاد روز خواستگاری افتادم که پاهایم خواب رفته بود وبه من می‌گفت شمازودتر بروبیرون. نگاهی به قبر انداختم. باید میرفتم.فقط صداهای درهم وبرهمی می شنیدم که از من میخواستن بروم بالا... مو به مو همه ی وصیت هایش را انجام داده بودم درست مثل همان بازی ها. سخت بود در آن شلوغی وگریه و زاری باکسی صحبت کنم. آقایی رفت پایین قبر .در تابوت را باز کردند. وداع برایم سخت بود ولی دل کندن سخت تر‌ 💔⚡️💚 چشم هایش کامل بسته نمیشد می‌بستند دوباره بازمیشد وقتی بدن را فرستادند در سراشیبی قبر پاهایم بی‌حس شد کنار قبر زانو زدم همه ی جانم را آوردن در دهانم که به آن آقا حالی کنم بااو کار دارم از داخل کیفم لباس مشکی اش را بیرون آوردم همان که محرم ها می‌پوشید.چفیه ی مشکی هم بود.صدایم می لرزید به آن اقاگفتم این لباس وچفیه رو قشنگ بکشید روی بدنش.خداخیرش بدهد، درآن قیامت، با وسواس پیراهن را کشید روی تن محمدحسین وچفیه را انداخت دور گردنش.✨ فقط مانده بود یک کار دیگر به آن آقا گفتم شهید می خواست برایش سینه بزنم شما میتونید؟ بغضش ترکید دست وپایش را گم کرده بود.نمی توانست حرف بزند چنددفعه زد روی سینه اش.بهش گفتم نوحه هم بخونید.برگشت نگاهم کرد صورتش خیس بود نمی دانم اشک بود یا آب باران.پرسید چی بخونم گفتم هرچی به زبونتون اومد گفت خودت بگو نفسم بالا نمی آمد انگار یکی چنگ انداخته بود وگلویم را فشار میداد.خیلی زور زدم تا نفس عمیق بکشم گفتم: " از حرم تا قتلگه زینب صدامیزد حسین دست وپامیزد حسین زینب صدامیزد حسین" سینه میزد برای محمدحسین🌱💫 و شانه هایش تکان میخورد‌.برگشت بااشاره به من فهماند که همه را انجام دادم. ☀️🌺🌱 خیالم راحت شد.پیش پای ارباب تازه سینه زده بود💚🕊💚 🕊سالروز شهادت🕊 🌷اللهم‌صل‌علی‌محمدوال‌محمدوعجل‌فرجهم🌷 @Modafeaneharaam
🎐 | 🏷 در قنوت نماز هایش می‌خواند : اللّٰهم اَخرِج حُب دُنیا مِن قَلبی...! نمی‌خواست ذره ای از دنیا در قلبش باشد..؛ شهید شد..!((:💔 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢مگه آدم چقدر میتونه بی رحم باشه؟ 🔹 تصاویر بازداشت و اعترافات قاتلین بسیجی شهید سید روح الله عجمیان به همراه اولین تصاویر از صحنه جنایت 🔹 متهمان: بعد از آنکه عده ای به دنبالش دویدند با سنگ و چاقو زدیم ، صحنه جان دادنش هم دیدیم ولی پشیمانیم ..... 🔞 این تصاویر برای کودکان و افراد دارای بیماری قلبی و افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمی شود @Modafeaneharaam
شکر خدای را برای نعمتِ نهفته در مهنت اغتشاشات اخیر، که آن رو شدن دست منافقان، برای کوتاه شدن و به ناب محمدی رسیدنِ انقلاب اسلامیِ مردم ایران است، تا صداقت پیشهگان وارسان حقیقی آن باشند.  @Modafeaneharaam
‌«سجاد فراهانی‌» به جمع شهدای وطن پیوست‌ 🔹معاونت اجتماعی فرماندهی انتظامی استان مرکزی: شهید مدافع وطن «سجاد فراهانی» از نیروهای استان مرکزی در روز یکشنبه ۱۵ آبان در درگیری با اشرار در استان سیستان و بلوچستان به درج رفیع شهادت نائل آمد. @Modafeaneharaam
🔹جلسه هفتگی هیئت شهدای گمنام 🔸️تحلیل و بررسی حوادث اخیر کشور 🔸️سخنران: حجت‌الاسلام سید محمد حسین راجی 🔸️ مداح: کربلایی علی خوال 🔸️ زمان: دوشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۱۸:۰۰ 🔸️مکان : مشهد، عرصه میدان شهدا، گلزار شهدای گمنام @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | فکرش ما را رها نمیکند... 👈🏻 رهبر انقلاب: «ببینید این قضیّه‌ی شاهچراغ شیراز، چه جنایت بزرگی بود! آن پسربچّه‌ی پایه‌ی دوّم یا پایه‌ی ششم یا پایه‌ی دهم، اینها چه گناهی کرده بودند؟ آن طفلک شش‌ساله‌ای که پدر و مادر و برادرش را از دست داده، این کوه سنگین غم را چرا بر دوش او انبار کردند؟ چرا؟ این بچّه چه ‌کار کند با این غم بزرگ و غیر قابل تحمّل. اینها جنایت است؛ اینها جنایتهای بزرگی است.» ۱۴۰۱/۰۸/۱۱ 🏷 @Modafeaneharaam
💕 معرفی شهید 💕 💌 وصیتنامه زینب کبری(س)بنت حیدرالکرار اسم شما شفا است. اسم شما راه گشا است. اسم شما بانوی ایثار و اقتدار که می آید چهار ستون بدن من حقیر می لرزد که من سگ رو سیاه که باشم که بخواهم جان ناقابل خود را در راه حرم امن شما تقدیم کنم. بی بی جان من حقیر رو سیاه و آلوده، دستانم خالی است و چیزی ندارم (عملی ندارم که راه گشا در روز قیامت باشد) که در طبق اخلاص قرار دهم و تقدیمشان کنم جز این جسم آلوده و ناقابل خود که اگر شما قبول فرمائید رو سفید خواهم شد و اگر نه که من رو سیاه و خسران زده هستم. فقط ترا به خدا بی بی جان مگذارید که حقیرتان شرمنده برادرتان حضرت عباس بن علی بن ابی طالب علیه السلام شوم (غیرت الله) مدافع حرم شما بودن افتخار ماست و مدال افتخار است زیرا راه شما و راه آل الله راه نجات است(ان الحسین مصباح الهدی و السفینه النجاه ) در این راه و امتحان سخت الهی صمیمانه و عاجزانه به دعای خیر تمام کسانی که ذره ای و کمتر از ذره ای به گردن من روسیاه حق دارند احتیاج مبرم دارم ان شاءالله که بتوانم سرباز خوبی برای ولایت فقیه حضرت آیت الله خامنه ای (حفظ ) باشم. در وصیت نامه خود درخواست کرده است: «برای من سنگ مزار برای من نگذارید مدیون هستید. سیمان می‌کنید و با یک تکه چوب «کلنا عباسک یا زینب (س)» را می‌نویسید، ما نیز طبق خواسته وی عمل کردیم. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پویش اول صبح امروز در بوشهر دوستان این پویش برای ضد انقلاب و صدای آمریکا سنگینه تا میتونید این پویش رو جلو ببرید خانم‌ها و دخترخانم های عزیزمون هم پویش رو شروع کنند @Modafeaneharaam
🛑 اهالی قلم، بشتابید 📢 اولین جشنواره استانی شعر و دلنوشته «حماسه‌ی قلم» 🎁💎به همراه جوایز نقدی💎🎁 🗓️مهلت ارسال آثار : حداکثر ۳۰ آبان 📲راه ارتباطی برای ارسال آثار و کسب اطلاعات بیشتر: ایتا ، روبیکا یا بله 09213733968 ⚜️معاونت فرهنگسازی ناحیه‌ی بسیج دانشجویی استان مازندران ⚜️ @Modafeaneharaam
پاتو از روی آیات الهی بردار!.mp3
13.14M
یه جوری میگن انقلاب اسلامی زمینه ساز ظهوره انگار خدا درباره انقلاب وحی نازل کرده، اصلا چه سند معتبری برای این انقلاب وجود داره؟ کی گفته ولی فقیه نایب امام زمانه؟ این حرفا رو از خودشون درآوردن که مردم رو فریب بدن من عاشق امام زمانم ولی این چیزا رو قبول ندارم.💥 @Modafeaneharaam
وداع تلخ با پیکر شهید مدافع امنیت "سید روح‌الله عجمیان" در معراج ... @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری| جای همه شهدامون خالی 🌷 انتشار به‌مناسبت سالروز شهادت شهید محمد‌حسین‌ محمدخانی( عمّار) @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 #براساس_زندگینامه_شهید_مرتضی_جاویدی* #نویسنده_داریوش_مهبودی* #قسمت_ب
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * شب اول ، قبل از عملیات آمدند بالای قمطره . پس از چند ساعتی پیاده روی 🚶‍♂همان جا استراحت کرده بودند .شب دوم از همان محوری که در جلسه توجیه شده بودند ،عبور کردند و به تپه ی بردزرد رسیدند .آنجا منطقه ی سکوت رادیویی بود📻. نباید پیامی رد و بدل میشد بعید نبود خط به خط شود و پیام را عراقی ها بشنوند🤦‍♂. منطقه سکوت رادیویی که تمام شده بود سوال کردیم جواب دادند. _ما داریم به کله مرغان نزدیک می شویم. و عملیات شروع شد آنها رفتن یک قسمت از هدف خودشان را گرفتند. خش خش بیسیم توی خمپاره‌ها کم بود فقط میشد شنید که: «گرفته نمیشه تمام» آیا آنها نتوانسته بودند بخشی از هدف را تعریف کنند به هر حال عراقی‌ها از ایشان خیلی بهتر بود. با آن همه امکانات از دور اشراف هم داشتن در آن تپه کذایی. مرتضی همانجا بالای تپه مستقر شده و با گروهان کوچک خود یک پایگاه ساخته بود. من تا آن قسمتی که دست دشمن مانده بود زیر دست مرتضی افتاده و اشراف خوبی برای آنها داشت عراقی ها باید از پایین میامدن بالا .در عوض از زاویه‌ای دیگر دشمن اشراف داشت آن هم با فاصله دور. مرتضی بدون فاصله توی سینه آنها بود شب اول تعدادی اسیر آنجا گرفته بود. سوال کردیم. لبخندی زد.😊 _من وضعم خوب است بچه ها هم روحیه بالایی دارند ولی موش های پایین دارند می لولند. عملیات در محورهای عملیات متفاوتی برپا شده بود آنجا که توفیق کمتری داشت باید میگذاشتیم تا صبح شود. صبح عملیات، اولین هواپیمایی که آمد تپه بردزرد را بمباران کرد💣. هلیکوپترها🚡 میامدن آنجا را به راکت می‌بستند .معلوم‌شد که سوراخ دعا را خوب پیدا کردیم و آن تپه برای دشمن اهمیت حیاتی دارد.😉 آنروز گزارش داده بودند که: _یک ،چهار لول ضد هوایی از دشمن جا مانده ولی خراب است. و جا خواستن راه بیاندازند نتوانستیم. آن روز رفت و شب آمد. همان وقت رفته بود سروقت ضد هوایی و راهش انداخته بود. فردای همان روز با همون چهار لول غنیمتی جاده را که از پایین تپه میگذشت به گلوله بست که جهنم چمن از راه تغذیه دشمن را قرق کرد. پنج ماشین را تیرباران کرد .یکی از آنها کامیونی بود که منفجر شد و حتما بار مهمات حمل می کرد .همان انفجار و لاشه ی دیگر ماشین ها باعث شده بود که راه بند بیاید و این گلوگاه مهم بسته شود .حالا دقیقا یادم نیست که روز دوم بود یا سوم ، فرمانده ی عملیات به من گفت: ببین شما نمی تواند کاری کنید تا این آقای جاویدی از برد زرد بیاید عقب؟! _آخر از کدام راه؟!دور تا دور تپه را دشمن محاصره کرده ما هم که تازه درگیر شده ایم. @Modafeaneharaam •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*