eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
34.1هزار دنبال‌کننده
30.2هزار عکس
12.1هزار ویدیو
288 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 ڪلام شهیدان......🕊 ❣ 🕊 یڪ طوری زندگی ڪن ڪه خداعاشقت بشه تاخوب بخرد تورو. ❣ 🕊 یاامام رضا: تو ڪه آخر گره رو وامیڪنی پس چرا امروزو فردا میڪنی. ❣ 🕊 تا میتوانید برای ظهور دعا ڪنید ڪه بهترین دعا هاست. ❣ 🕊 شیعه به دنیا آمدیم ڪه مؤثر در تحقق ظهور باشیم. ❣ 🕊 در اون دنیا جلوی بی حجاب ها و آنهایی ڪه تبلیغ بی حجابی میڪنند را میگیرم. ❣ 🕊 آمدم به عراق برای جنگ تا انتقام سیلی حضرت زهرا (س) را بگیرم. ❣ 🕊 نمازهایتان را اول وقت بخوانید ڪه بهترین عمل است. ❣ 🕊 هر جوان پسر یا دختری ڪه نمازش را اول وقت بخواند شفاعتش میڪنم. ❣ 🕊 از راه و اهداف انقلاب و سخنان امام خامنه ای دور نشوید. 🌹 🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔🍃💔🍃💔💔🍃💔🍃💔 ⚠️ مارا چه شده است ... ⁉️😔 💢 تا دیروز دخترانمان براے حفظ حجاب مےجنگیدند و ڪشته مےشدند... اما امروز افتخارشان نمایش و در هر شهر و برزنے شده است؟! 💢 پسرانمان ڪه تا دیروز براے برگرداندن جنازه یڪ دختر ایرانے از دست بعثے شهید مےدادند ، امروز آتش حراج به غیرتشان زدند و منادے آزادے روابط اند! 🔰مگر چند سال فاصله است بین جوان دیروز و جوان امروز ⁉️ چه شد ڪه افتخار شد؟! چه شد ڪه مد شد؟! چه شد ڪه رخت بر بست؟! جواب این سوال ها واضح است... ⭕️جواب همه نهفته است در هاے شبهه ناڪے ڪه وارد سفره ها شد! رسانه و ماهواره هاے بیگانه ڪه وارد خانه ایرانے شد وصبح تا به شب تبلیغ بے حیایے و بے عفتے ڪرد و خانواده را یڪ لفظ بے معنے ترجمه ڪرد... آن مبلغانے ڪه بدرستے تبلیغ نڪردند و از دشمن جاماندند در جاییڪه دشمن حتے به سر سفره هاے مردم نفوذ ڪرده بود... و آن هایے ڪه ادعاے دین داشتند ولے جلوے منڪر را نگرفتند... همه ما مسئولیم ...☝️😔 @Modafeaneharaam
🌙⭐️ 👈وقتی در آن سر و صدا و شلوغی همه می‌خوابند روی زمین، حسین جانبازی را می‌بیند که نمی‌تواند فرار کند و روی ویلچر گیر کرده، حسین هم به سمت آن جانباز می‌دود تا او را عقب بیاورد
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 " اجر بوسیدن پدر و مادر " مردی به حضور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و پرسید: «ای رسول خدا! من سوگند خورده ام که آستانه ی در بهشت را ببوسم، اکنون چه کنم؟» پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: مادر و پدرت را ببوس، یعنی اگر چنین کنی، به آرزوی خود در مورد بوسیدن آستانه ی در بهشت می رسی🌺🍃 او پرسید: اگر پدر و مادرم مرده باشند، چه کنم؟ پیامبر فرمودند: قبر آنها را ببوس...☺️ ❤️ بیایید از امروز به بعد قدر این دو فرشتہ را بیشتر بدانیم ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدافعان حرم 🇮🇷
داستان پسرک فلافل فروش🌹 #قسمت_چهل‌وچهارم #ابراهيم_تهراني حاج باقر شيرازي چند روزي بود كه هادي را ن
داستان پسرک فلافل فروش🌹 اين اواخر كمتر حرف ميزد. زماني كه از تهران برگشته بود بيشتر مشغول خودسازي بود. از خودش كمتر ميگفت. به توصيه‌هاي كتب اخلاقي بيشتر عمل ميكرد.🍃 هادي عبادتها و مسائل ديني را به گونه‌اي انجام ميداد كه در خفا باشد. كمتر كسي از حال و هواي او در نجف خبر داشت. او سعي ميكرد خلوت خود را با مولای متقيان اميرالمؤمنين حفظ كند.👌☺️ هادي حداقل هر هفته با تهران و دوستان و خانواده تماس ميگرفت و با آنها بگوبخند داشت، اما در روزهاي آخر تغييرات خاصي در او ديده ميشد. شماره‌ي همراه خود را عوض كرد.... آخرين بار با يكي از دوستانش تماس گرفت. هادي پس از صحبتهاي معمول به او گفت: نميخواي صداي من رو ضبط كني؟! ديگه معلوم نيست بتوني با من حرف بزني!😔 به يكي از دوستان طراح هم گفته بود: من چهره‌ي جذاب و خوبي ندارم،😔 اگه توانستي يه طرح قشنگ از عكسهاي من آماده كن! بعدها به درد ميخوره!💔 با اينكه بارها در عملياتهاي گروههاي مردمي از طرف سپاه بدر عراق شركت كرده بود، اما وصيتنامه‌اش را قبل از آخرين سفر نوشت!🌺 درست در روز 19 بهمن 1393 ،يعني يك هفته قبل از شهادت. وصيتنامه‌ي كاملي نوشت كه توصيه‌هاي بسيار خوبي در آن داشت. 👌👌 عجيب اينكه بيشتر درخواستهايي را كه او در وصيتنامه آورده بود به طرز عجيبي اجرا شد. ّ نيروهاي مردمي شد. آنقدر عجله او بعد از تكميل وصيتنامه راهي مقر داشت كه سجاده‌اش در اتاقش همينطور باز ماند! 💔 بعد هم با دوستانش عازم سامرا گرديد. آنها در عمليات پاكسازي مناطق اطراف سامرا و ديگر مناطق حضور فعال داشتند. نيروهاي مردمي در چند عمليات قبلي با كمك مشاوران ايراني توانسته بودند مناطق مهمي نظير جرف‌الصخر را از دست داعش پاكسازي كنند. هادي به همراه ديگر ، حدود بيست کيلومتر جلوتر از حرم عسکريين در سنگرها حضور داشتند. ✌️💪 آنها بيشتر شبها را به حرم ميآمدند و آنجا ميخوابيدند. هادي هم كه موقعيت خوبي پيدا كرده بود، از فضاي معنوي حرمين سامرا به خوبي استفاده ميكرد. داستان شهید مدافع حرم هادی ذولفقاری❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👣 🌹 جنٺ براے شیعیان زیباسٺ امّا 👣 زیباتر از راه نجف تا کربلا نہ 👣 موکب بہ موکب عشاق جمعند 🌹 امسال آیا قسمت من هسٺ یا نہ؟ 🍃🌹🍃
روزے که میرفت سوریہ ازش میپرسن حسین کے برمیگردے؟ گفت طولے نمیکشہ ولے تاسوعاخونہ ام که صبح شهید میشہ وبرش میگردونن 🌷 🕊 حسین_جمالی🕊
#ڪلام‌شهیــــدمـــدافع‌حرم👆 سجــــادطاهـــرنیــا🍃❤️ برســـد بـــه دستــــ مســـئولان نجـــومےبگیـــر✊👊 @Modafeaneharaam
༻﷽༺ #جانم_بہ_فداٺ_یا_رقیہ_س❤️ این روزها قافیہ ےشعر گشتہ اربعین امسال هم اگر نروم مےخورم زمین اینبار من مدد زِ رقیہ گرفتہ ام نازے ڪند بہ پیش پدر راهیم همین #الدخیلڪ_یابنٺ_الحسین💚
مدافعان حرم 🇮🇷
تاریخ گوشه‌اى از مسجد کنار جمع اسیران نشسته، کسى را دیده از اهل شهر که داخل مسجد آمده و یزید را که شادمان دیده، جرئت پیدا کرده و همان میان مجلس از یزید هدیه‌اى خواسته. تاریخ دست مرد را دیده که سمت یکى از دختران رفته و صداى مرد را شنیده که خواسته او را از یزید هدیه بگیرد. تاریخ نفس نکشیده، چشم بر هم نگذاشته و فاطمه دختر حسین (ع) را دیده که خود را کنارى کشیده و بعد صدایش را شنیده که رو به زینب (س) گفته یتیمى بس نبود که طمع به خدمت‌گذاری من دارند؟ تاریخ دست زینب(س) را دیده که نگهبان او شده و خاطرش را آسوده کرده که تقدیر خدا این چنین نیست. مرد را دیده که دوباره میان نگاه دل شاد یزید و حرف‌هاى زینب(س) خواسته‌اش را تکرار کرده و بعد پرسیده این‌ها کیستند و اسیران کدام جنگ‌اند؟ یزید را دیده که از فراز تختش اشاره کرده و گفته آن فاطمه دختر حسین(ع) است و دیگرى زینب(س) دختر على (ع). تاریخ صورت مرد را دیده که بى‌رنگ و لب‌هایش را که خشک شده، نگاهش بین اسیران گشته و سمت یزید برگشته و حاکم بر تخت نشسته را لعن کرده. گفته اینان را که این طور گوشه مسجد نشانده‌اى اسیران روم پنداشتم نه اهل بیت پیامبر و باز زبان به نفرین یزید باز کرده. تاریخ یزید را دیده که بر تختش لرزیده و بعد دستور داده مرد را گردن بزنند. تاریخ ندیده اما مرد همان وقت که دست بسته از کنار اسیران مى‌رفته سرش پایین بوده و خاطرش شرمنده و زبانش عذرخواه. . پ.ن: چله نشينى روايت ها، در فردانيوز پ.ن: روز چهارم صفر . @modafeaneharaam
◾️ جان، امشب که پدر را دیدی، ما را هم دریاب... دل ما هم پدر میخواهد... 😔 ◾️ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها را محضر امام زمان و شما بزرگواران عرض میکنیم... @modafeaneharaam
💠 شهادت حضرت رقیه مرا دشمن به قصد کُشت می‌زد به جسم کوچک من مُشت می‌زد هرآن گه پایم از ره خسته می‌شد مرا با نیزه‌ای از پُشت می‌زد توئی ماه من و من چون ستاره غمم گشته پدرجان بی‌شماره اگر روی کبودم را تو دیدی مکن دیگر نظر بر گوش پاره بیا بشنو پدرجان صحبتم را غم تو بُرده از کف طاقتم را دو چشم خویش را یک لحظه وا کن ببین سیلی چه کرده صورتم را 😭😭 @modafeaneharaam
تا صبح فقط نگاه کردی... دیدی بغلم نکردی آخر ...😔 @modafeaneharaam
برای 😭 "از خاک عطر نم نم باران بلند شد از جای خود به شوق فراوان بلند شد یک مشت آب هدیه برای رباب برد کم کم صدای خنده ی طفلان بلند شد بابا رسید و بوسه به دستان او گذاشت" این خواب دختریست که یک آن بلند شد- و دید خیمه ها همه آتشفشان شده فریاد زد به سمت بیابان بلند شد از پشت خارها که به آنسو نگاه کرد خورشید سربرهنه پریشان بلند شد باور نکرد و بغض خودش را به باد داد این شد که دست مرد نگهبان بلند شد شب بود...آیه آیه زمین خورد والضحی از نی صدای حضرت قرآن بلند شد دختر گرفته بود دلش را که ناگهان از خانه های کوفه بوی نان بلند شد وارد شدند خسته و شلاق کافری از جا به احترام یتیمان بلند شد @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
داستان پسرک فلافل فروش🌹 #قسمت_چهل‌وپنجم #قدم‌هاي‌آخر اين اواخر كمتر حرف ميزد. زماني كه از تهران برگ
داستان پسرک فلافل فروش🌹 سيد روح‌الله ميرصانع هادي سه بار براي مبارزه با داعش👹 راهي منطقه‌ي سامرا شد. او با نيروهاي حشدالشعبي همكاري نزديكي داشت. دفعه‌ي اول حدود بيست روز طول كشيد و كسي خبر نداشت. چند بار به او زنگ زدم اما حرف خاصي نميزد. نميگفت كه كجا رفته، تا اينكه برگشت و تعريف كرد كه در مناطق نبرد با داعش👹 مشغول مبارزه بوده. بار دوم زمان كمتري را در مناطق درگيري بود. وقتي به نجف برگشت، به منزل ما آمد. خيلي خوشحال شدم. به هادي گفتم: چه خبر؟ توي اون مناطق چي كار ميكني؟! هادي ميگفت: خدا ما رو براي جهاد آفريده، بايد جلوي اين آدم‌هاي از خدا بيخبر بايستيم. بعد ياد ماجرايي افتاد و گفت: اين دفعه نزديك بود شهيد بشم، اما خدا نخواست! با تعجب پرسيدم: چطور؟! هادي گفت: توي سامرا مشغول درگيري بوديم. نيروهاي انتحاري داعش👹 قصد داشتند با فريب نيروهاي ما خودشان را به محدوده‌ي حرم برسانند. در يكي از روزهاي درگيري، يكي از نيروهاي داعش👹 خودش را تا نزديك حرم رساند اما يكباره لو رفت! چند نفر به دنبال او رفتند و اين نيروي انتحاري وارد يك ساختمان شد. ما محاصره‌اش كرديم. من سريع به دنبال او وارد ساختمان شدم. آن نيروي داعشي موضع گرفته بود و مرتب شليك ميكرد. اما در واقع محاصره بود اگر از پشت ديوار بيرون ميآمد، به درك واصل ميشد. بعد از چند دقيقه گلوله‌هاي من تمام شد و آرام از ساختمان بيرون آمدم. يكي از دوستان من وارد ساختمان شد و من بيرون ايستادم. چند دقيقه بعد دوست من داد زد: خشاب برسون ... خشاب را برداشتم و آماده شدم كه وارد ساختمان شوم. يكباره صداي مهيب انفجار من را به گوشهاي پرت كرد. عامل انتحاري داعش👹 كه فهميده بود نيروهاي ما گلوله ندارد از مخفيگاه خودش بيرون آمد و خودش را به نيروهاي ما رساند و بلا فاصله خودش را منفجر كرد ... چند لحظه بعد وارد ساختمان شدم. من فقط چند ثانيه با فاصله داشتم. زنده ماندن من خيلي عجيب بود. ديوارهاي داخل ساختمان خراب شده و خون شهداي ما به در و ديوار پاشيده بود😔😔😭. پيكرهاي پاره‌پاره‌ي شهدا همه جا ريخته بود.😔😔😔😔😭 داستان شهید هادی ذولفقاری🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشمتون نورانے به حـرم حضـرت رقیـه سلام الله😔💔 💔 بی‌بی.... کربلا....😔 @modafeaneharaam
رفته بود شناسایی، بعد از شناسایی نقشه عملیات را پهن کرد، نقطه ای را نشان داد و گفت: اگر من شدم اینجا از روی چند رد شدم به صاحبش بگویید 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلا رقیه نه بگو دختر خودت .......... کلیپ مانع شدن دختر شهید مدافع حرم از رفتن پدر کجا می فهمیم ما ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 هر کی الان کربلاش جور شده که خوشبحالش، اونی که نشده ببینه... 🔻 من هنوز کربلام جور نشده 😔😭 💔💔💔💔💔💔😭😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مبلغ جمع شده تا این لحظه
می‌گوینــد ... شنیدن ڪِی بود مانند دیدن این روزهـا شنیده هایمان ڪمی دیدنـی شده‌اند ... هنــوز حرامیـان ! پدران حسینی را شهید می‌کنند؛ دارند خرابه ها تڪرار می‌شوند رقیه ها دلتنـگ پدران می‌شوند ، از شام پــــدر می آورند و جـان رقیـه ها را می‌گیرند ...
چه گفتی ڪہ شدند بگو بـرادر منم جان دارم ... درحال نجوا کردن با به حق ما را هم بخر... 💔💔💔