فرمانده شهید گروهان علیاکبر(ع) فاطمیون
همه او را به یک دلبستگی خاص میشناختند؛ آن هم حُبّ ِ حضرت علی اکبر(ع) بود. هرجا که به نام علی اکبر(ع) مزین بود مهدی صابری هم یک گوشه آن مشغول بود. فرقی نداشت هیئت محلیشان باشد یا گروهان مخصوص تیپ فاطمیون. برای همین وصیتاش را بعد از بسمالله با «یا علی اکبر ِ لیلا» آغاز کرد. رفته بود که برای ایام فاطمیه برگردد، همین هم شد. روز شهادت حضرت زهرا(س) خبر شهادتش را آوردند.
«مهدی صابری» یکی از شهدای افغانستانی مدافع حرم است. بیست و چهار پنج سال بیشتر نداشت اما فرمانده توانای گروهان حضرت علی اکبر(ع) نیروی مخصوص تیپ فاطمیون بود، تیپی که بعده ها تبدیل به لشکر شد. در ماجرای گرفتن «تل قرین» که اهمیت فوق العادهای در از بین بردن کمربند حائل رژیم صهیونیستی در بلندیهای جولان داشت، اواخر سال 93 به شهادت رسید.
شهید صابری در بخشی از وصیتنامه خود نوشته است: روضه بدن ارباً ارباً؛ روضه وداع؛ روضه گودال؛ روضه در؛ روضه پهلو؛ روضه سر بریده. همیشه آرزو داشتم این روضهها به سرم بیایند، خدا کند، یعنی میشود؟ رسیدن به سن ۳۰ سال، بعد از آقا علی اکبر(ع) برایم ننگ است.
@Modafeaneharaam
14.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ ️ این حسین کیست که عالم همه دیوانهی اوست؟
این چه شمعیست که جانها همه پروانه اوست؟
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️#محرم_نامه_شهدایی ⑦①
🖤شهید مدافعحرم #رضا_حاجی_زاده
ما هم
خودمونو میسپاریم به
خدای امام حسین علیهالسلام...
@Modafeaneharaam
چشمی که در عزای تو تر میشود حسین!😭
بیحرمتی است، خیره به نامحرمی شود
#امام_حسین
@Modafeaneharaam
🔰عنایت حضرت علی اکبر (ع) به شهید غلام علی رجبی
غلام علی را بعد از شهادتش، چند باری خوابش را دیدم. آخرین بار که در خواب دیدمش، پرسیدم: کجایی مادر؟ چه خبر؟
گفت: دارم می روم کربلا. هر شب جمعه می روم کربلا زیارت حضرت علی اکبر (ع).
📚مجموعه یادگاران/جلد ۲۴؛ کتاب غلام علی رجبی/ به قلم سید احمد معصومی نژاد/ناشر: روایت فتح/ نوبت چاپ: دوم-۱۴۲۲؛ خاطره شماره ۹۹٫
@Modafeaneharaam
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️نوحه معروف «خواهر من» با شعر سید جواد عینالملک و صدای فراموش نشدنی حاج حسین فخری
#نوحه
@Modafeaneharaam
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
به نام خدا #بدون_تو_هرگز قسمت 0⃣3⃣ 💫طلسم عشق بیست و شش روز بعد از مجروحیت علی، بالاخره تونست
به نام خدا
#بدون_تو_هرگز
قسمت 1⃣3⃣
💫مهمانی بزرگ
بعد از مدت ها پدر و مادرم قرار بود بیان خونه مون ... علی هم تازه راه افتاده بود و دیگه می تونست بدون کمک دیگران راه بره ... اما نمی تونست بیکار توی خونه بشینه ... منم برای اینکه مجبورش کنم استراحت کنه ... نه می گذاشتم دست به چیزی بزنه و نه جایی بره ...
بالاخره با هزار بهانه زد بیرون و رفت سپاه دیدن دوستاش ... قول داد تا پدر و مادرم نیومدن برگرده ... همه چیز تا این بخشش خوب بود ... اما هم پدر و مادرم زودتر اومدن ... هم ناغافلی سر و کله چند تا از رفقای جبهه اش پیدا شد ...
پدرم که دل چندان خوشی از علی و اون بچه ها نداشت ... زینب و مریم هم که دو تا دختر بچه شیطون و بازیگوش ... دیگه نمی دونستم باید حواسم به کی و کجا باشه ... مراقب پدرم و دوست های علی باشم ... یا مراقب بچه ها که مشکلی پیش نیاد ...
یه لحظه، دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم ... و زینب و مریم رو دعوا کردم .... و یکی محکم زدم پشت دست مریم...
نازدونه های علی، بار اولشون بود دعوا می شدن ... قهر کردن و رفتن توی اتاق ... و دیگه نیومدن بیرون ...
توی همین حال و هوا ... و عذاب وجدان بودم ... هنوز نیم ساعت نگذشته بود که علی اومد ... قولش قول بود ... راس ساعت زنگ خونه رو زد ... بچه ها با هم دویدن دم در ... و هنوز سلام نکرده ...
- بابا ... بابا ... مامان، مریم رو زد ...
#ادامه_دارد...
@Modafeaneharaam
10.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤔تاحالا ۲٠٠٠ تا دیزی کنارهم دیده بودید؟
🏴محرم تنها ماهی هست که مطمئنی فقرا یه سفرهای دارن که سر اون بشینن و احتمالا گرسنه نمیخوابن!
کاش یه عده اینو میفهمیدن!
السلام علیک یا اباعبدالله💔
#محرم
#امام_حسین
@Modafeaneharaam