گفت : عرفه بریم جنوب؟
.
لحظاتی بعد با چند نفر دیگه
ترمینال جنوب بودیم ،
چند ساعت بعدش
طرفای قبلِ ظهر اهواز بودیم؛🙂
دو سه ساعت بعد ، طلائیه💛
روی یه خاکریز نشسته بودیم ... گفت پایه اید؟
گفتیم پایه ایم ... .🍃
محمودرضا !✋
هنوز هم پایه ایم
راهمون بنداز عزیز ...💔🕊
راوی:دوست شهید
#محمودرضا_بیضائی
@Modafeaneharaam
🌹🍃🌹
#شهیدی_که
#مسئول_کمیته_ازدواجه💍💕
یادمہ از اولین دوره هاے راهیان نور ڪہ رفتہ بودم ،وقتے وارد هویزه شدیم قشنگے فضاش ما رو گرفت ...😊
ڪسایے ڪہ رفتن هویزه میدونن چے میگم ...
جلوے درش کفشاشو👟 میگیرن و واڪس میزنن ....
از تونل سر بندها ڪہ عبور میڪنے میرسے بہ یہ حیاط ڪہ دو طرفش شهدا دفنن و چند تا درخت🌴 رو مزار بعضے شهدا سایہ انداختہ و دلچسبے فضا رو دو چندان میڪنہ
یادمہ وارد شدیم و راوے روایت گرے میڪرد . یڪے از بچہ ها ڪہ سابقہ دار بود اصرار ڪرد بچہ ها بریم سر قبر 👈شهید علے حاتمے🌷
پرسیدیم چرا بین اینهمہ شهید به اونجا اصرار دارے ...⁉️
گفت بیاین ڪارتون نباشہ 🤔
رفتیم سر مزار شهید و مشغول فاتحہ و صحبت و دیدیم چند تا خواهرا هم پشتمون سرپا وایسادن و منتظرن بیان همونجا و چون ما اونجا بودیم خجالت😓میڪشیدن جلو بیان
برام جاے تعجب بود خوب بقیہ شهیدا اطرافشون خالین برن برا اونا فاتحہ بخونن ...
ڪہ این رفیقمون گفت آخہ این شهید مسئول ڪمیتہ ازدواجہ 💑
هر ڪے با نیت بیاد سر خاڪش سریع ازدواج میڪنہ (پس بگو چرا خواهرا صف وایساده بودن 😂😂😂)
ما هم از قصد هے ڪشش میدادیم و از روے مزار بلند نمیشدیم 😁...
یهو راوے اومد بلند جلومون با صداے بلند و🗣خنده 😄 گفت :آقایون این شهید شوهر میدهها ... زن نمیده به ڪسے
یهو همه اطرافیان و اون خواهراے پشت سرے خندیدند 😂و ما هم آروم آروم تو افق محو شدیم ..🌅
البتہ راوی بہ شوخے میگفت ؛ خیلے بچه ها با نیت اومدند و ازدواج 🎊هم ڪردند .
شهید علی حاتمی🌹
#یادشهداباصلوات
@modafeaneharaam
#شهیدی_که_به_آرزوی_خود_که_شهادت_بعد_از_سفر_مکه_بود_رسید💔👇
همرزم شهید میگفت:
در عملیات والفجر ۱۰ سید از بغل تیر خورد، اول من خوردم بعد سید...
یک ساعت بعد از من، مجروح شد و تیر خورد به بازویش و از بازویش تیر به پهلویش اصابت کرد درست مثل مادرش زهرا(س)...😔
همانطور که در به پهلویش زدند سید هم از پهلو تیر خورد...
در آن حال و در آن درد شدیدی که داشت به جای آخ گفتن می گفت:
#یازهرا_س...
#یامهدی_عج...
#یاحسین_ع...
عاشق ائمه بود این نشان دهنده ی این است که سراسر زندگی سید با ائمه (ع) بود...👌
آقا مجتبی یک آرزو داشت این آرزو را وقتی تو شلمچه بودیم یک بار من توی مداحی اش🎤 شنیده بودم...
وقتی زیارت عاشورا می خواند می گفت:
خدایا...
تو را به سر بریده ی امام حسین(ع) قسمت می دهم من یک بار بروم توی مدینه زیارت عاشورا بخوانم بعد جان مرا بگیر...🕊
همسر شهید هم می گفت:
خودش همیشه می گفت دوست دارم بعد از سفر حج یک سال نشده شهید بشوم...
همین طور هم شد...😭
.
#جانباز_شهیدسیدمجتبیعلمدار🌹
@Modafeaneharaam
در هنگام عزیمت شهید شالیکار که برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و مقابله با ظالمان می رفت، به محمد گفتم: حاجی خیلی مواظب خودتان باشید😢 و سعی کنید زودتر برگردید که در این موقع حاج محمد رو کرد به من و گفت: « برای چه ناراحتی☝️، اصلا نگران نباش و خودت را جای حضرت ام البنین(س) و حضرت زینب (س) بگذار».😔
در این موقع شرمندگی به سراغم آمد و از حرفم خجالت کشیدم واز همین جهت نتوانستم در چهره حاجی نگاه کنم😞، لذا سرم را پائین انداختم و با خود گفتم: « چرا این حرف را بزبان آوردم و اجر خودم را کم کردم آخر من در مقامی نیستم که حتی تصور کنم مانند حضرت ام البنین(س) و حضرت زینب(س) باشم».♥️
جانباز دفاع مقدس و شهید مدافع حرم 🌹 حاج محمد شالیکار 🌹
@Modafeaneharaam
🍃شرهانی بودیم ، خادم آن جا تا فهمید از یزد آمده ایم ، ذکر خیر محمد حسین را پیش کشید .
فکر می کرد یزدی است . گفت من از بچه های یزد خاطره خوبی دارم ، خادمی داشتیم که از همه خوش روتر و مهربان تر بود
🍃هرشب توی یادمان شرهانی روضه می گرفت
مفصل هم عزاداری می کرد
🌷پشت لباسش نوشته بود
#منم_گدای_فاطمه
📚عمارحلب زندگی نامه شهید محمدحسین محمدخانی
🌷یادش با ذکر #صلوات
@modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🍃🌹🍃🌹🍃 شب بیستودوم #چلهی_ترک_گناه🌸 قدم قدم تا #محرم ✨ انشاءالله سعی کنیم به نیت ظهور گناه رو ترک
🍃🌹🍃🌹🍃
شب بیستوسوم #چلهی_ترک_گناه🌸
قدم قدم تا #محرم ✨
انشاءالله سعی کنیم به نیت ظهور گناه رو ترک کنیم.👌
انشاءالله اربعین ڪربلا باشیم🌹
التماس دعا
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ختم #صلوات به نیت:⏬ شهدای فاجعه منا🌹 #سالروز_شهادت هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و برای سلا
جمع کل صلوات:
🌹12,560🌹
انشالله همگی حاجت روا بشین❤
التماس دعا🙏
رضا اخلاص😁
اولین بار که اقا رضا رو دیدم وآشنا شدم با این شهید بزرگوار
انجا بود که میخواستیم با بچه های پایگاه بریم کوه.🏔
همه آماده شدیم نزدیک سی نفر بودیم
همه ما برای اینکه وسایل اضافی با خودمون نبریم سریع راه افتادیم به این خیال که ما وسیله ای ندیدیم.😶
در صورتی که چند پتو در کوچه جلوی مسجد رها شده بود.😐
وقتی جز نفرات اول به بالای کوه رسیدیم ونظاره گر بچه ها بودیم دیدیم
اقا رضا آخر همه ، همه اون پتو ها رو برداشته و داره میاره بالا...😓
به خاطر این کارها ، حاج رضا
#رضا_اخلاص لقب گرفته بود
و ایشان رو رضا اخلاص صدا میکردند.
بنده هم چندین سال که میدیدمشون با این اسم صدا میکردم🙊
در صورتی که بعدها خودشون به بنده گفتند که من
محمد رضا زارع الوانی هستم نه
رضا اخلاص...😁
#شهید_مدافع_حرم 🌹
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 کلیپی از گفتگوی شهید مدافع حرم «عبدالکریم پرهیزگار» و فرزند خردسالش☺️
شرمندهی فرزندان شهداییم😢
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹وقتی سردار سلیمانی نام دختری را در حضور خانواده اش به زینب تغییر داد❗️
🔸روایت فرزند شهید مدافع حرم حسین محرابی از حضور حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در منزل شهید
@Modafeaneharaam
توی جبهه ترکش به گلویش💔 خورده بود. یکی از دوستانش به نام مهدی به یکی از همسایهها به نام آقای قاسمی زنگ زده و گفته بود احمد مجروح شده و در بیمارستان امام رضا(ع) مشهد بستری است. آقای قاسمی هم به سراغ ما آمد و ماجرا را گفت. من و پدرش خیلی سریع خودمان را به مشهد رساندیم🚕. ترکش اذیتش میکرد و هیچ چیزی نمیتوانست بخورد. حتی قرص را هم نمیتوانست از گلو پایین ببرد😔، حتی آب هم نمیتوانست بخورد، برای همین دائم با آمپول و سرم سرپا نگهش میداشتند.
یکی از روزها که با هم روی چمنهای حیاط بیمارستان نشسته بودیم گفت مادر جان آرزو دارم قبل از این که دوباره به جبهه برگردم سفر جمکران قسمتم شود☺️. اصلا باور نداشتم که آخرین روزهای دیدار من و احمد است. دکترها می گفتند یک ترکش است و در میآوریمش و خوب میشود اما یک هفته که از آمدنش گذشت شهید شد😭. توی وصیت نامهاش از محمد خواسته بود که راهش ادامه داشته باشد. نوشته بود برای اسلام و ایران دعا کنید.☝️
بیستم مرداد سال 62 بود که شهید شد. درست مثل علیاصغر که تیر در گلویش نشسته بود.احمدم علیاصغر من بود😔
راوی:مادرشهید
#احمد_نظیف
#ایام_شهادت🕊🕊
@Modafeaneharaam