فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 به قولت عمل کن حاج قاسم...
ویژه روز سوم محرم
@Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAADnV9CU2XHEnIFB1kXxZL_lUvzRIqTAAIOCgACXiAZUgABpBc_2Oq31xsE.mp3
3.05M
📣آی رفیقی که میای سینه میزنی
خودتو محضر اربابت ببین
همونجوری که اونجا خودتو خرج میکنی، اینجا هم خودتو خرج کن...
به آقا اباعبدالله(ع) گفتن زیارت شما اهل بیت(ع) به قسمته یا به همته⁉️
آقا فرمودند: زیارت ما نه به همته؛ نه به قسمت؛ فقط به دعوته...
🎙صوت شهید مدافع حرم محمد حسین محمدخانی
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
▪️ حاج منصور ارضی
ویژه شب #سوم_محرم
روضه سوزناک #حضرت_رقیه
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
📚 #سه_دقیقه_در_قیامت 2⃣ #قسمت_دوم 💢حتما حتما داستان رو بخونید و از دست ندید. واقعا رزق معنویتونه و
📚 #سه_دقیقه_در_قیامت
3⃣ #قسمت_سوم
💢یاد خواب دیشب افتادم..با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل به من گفت که وقت رفتن من نرسیده است! فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار کنم و دیگر حرفی از مرگ نزنم.
💢اما همیشه دعا میکردم که مرگ ما با شهادت باشد. در آن زمان بسیار تلاش کردم تا وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم. اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه همان لباس یاران آخرالزمانی امام غایب است.
💢سالها گذشت. باید این را اضافه کنم که من یک شخصیت شوخ ولی پرکار دارم. حسابی اهل شوخی و بگو و بخند و سرکار گذاشتن هستم. مدتی بعد ازدواج کردم و مثل خیلی از مردم دچار روزمرگی شدم. یک روز اعلام شد که برای یک ماموریت جنگی آماده شوید.
💢حس خیلی خوبی داشتم و آرزوی شهادت مانند رفقایم داشتم. اما با خودم میگفتم ما کجا و #شهادت کجا. آن روحیات جوانی و عشق و شهادت در وجود ما کمرنگ شده. در همان عملیات چشمانم به واسطه گردوخاک عفونت کرد.
💢حدود ۳ سال با سختی روزگار گذراندم بارها به دکتر رفتم ولی فایده نداشت. تا اینکه یک روز صبح احساس کردم انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده است! درست بود! چشم من از مکان خودش خارج شده بود و درد بسیار شدیدی داشتم.
💢همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس کردم که مرا عمل کنید دیگر قابل تحمل نیست. تیم پزشکی اعلام کرد: غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم چپ ایجاد شده که فشار این غده باعث بیرون آمدن چشم گردیده و به علت چسبیدگی این غده به مغز کار جداسازی آن بسیار سخت است...
💢پزشکان خطر عمل را بالای ۶۰ درصد میدانستند اما با اصرار من قرار شد که که عمل انجام بگیرد. با همه دوستان و آشنایان و با همسرم که باردار بود و سختی های بسیار کشیده بود از همه حلالیت طلبیدم و راهی بیمارستان شدم.
💢حس خاصی داشتم احساس می کردم که دیگر از اتاق عمل برنمیگردم. تیم پزشکی کارش را شروع کرد و من در همان اول کار بیهوش شدم. عمل طولانی شد و برداشتن غده با مشکل مواجه شد..
پزشکان نهایت تلاش خود را می کردند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد....
💢احساس کردم که کار را به خوبی انجام دادند. چون دیگر مشکلی نداشتم، آرام و سبک شدم.چقدر حس زیبایی بود، درد از تمام بدنم جدا شد. احساس راحتی کردم و گفتم خدایا شکر عمل خوبی بود. با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم.
💢برای یک لحظه زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم. از لحظه های کودکی تا لحظهای که وارد بیمارستان شدم همه آن خاطرات برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت...
💢چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را می دیدم. در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا با لباس سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم.بسیار زیبا بود. او را دوست داشتم می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم.
💢با خودم گفتم چقدر زیباست چقدر آشناست.او را کجا دیدم؟! سمت چپم را نگاه کردم.عمو و پسر عمه ام، آقاجان و پدربزرگم ایستاده بودند. عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود. پسر عمه ام از شهدای دوران دفاع مقدس بود.
💢از اینکه بعد از سال ها آن ها را می دیدم بسیار خوشحال شدم. نا گهان یادم آمد جوان سمت راست را. حدود ۲۰ الی ۲۵ سال پیش... شب قبل از از سفر مشهد ... عالم خواب...حضرت عزراییل! با لبخندی به من گفت: برویم. با تعجب گفتم کجا؟ دوباره نگاهی به اطراف انداختم. دکتر ماسک روی صورتش را درآورد و گفت: مریض از دست رفت دیگر فایده ندارد.
💢خیلی عجیب بود که دکتر جراح پشت به من قرار داشت اما من می توانستم صورتش را ببینم! می فهمیدم که در فکرش چه میگذرد و افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم میفهمیدم. از پشت در بسته لحظه ای نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد.
💢برادرم با یک تسبیح در دست نشسته بود و ذکر می گفت.حتی ذهن او را می توانستم بخوانم او میگفت: خدا کند که برادرم برگردد. دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است. اگر اتفاقی برایش بیفتد با بچه هایش چه کنیم...
یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچههای من چه کند!! کمی آن طرف در یک نفر در مورد من با خدا حرف میزد.
جانبازی بود که روی تخت خوابیده بود برایم دعا می کرد
💢قبل از اینکه وارد اتاق عمل بشوم با او خداحافظی کرده و گفته بودم که شاید برنگردم. این جانباز خالصانه می گفت: خدایا من را ببر اما اورا شفا بده. زن و بچه دارد اما من نه. ناگهان حضرت عزراییل بهم گفت: دیگر برویم ...
#ادامه_دارد..
🌹🍃🌹🍃
@Modafeaneharaam
🔹 رفته بود کرمان درسش را ادامه بدهد، اما جوانی نبود که بخواهد عاطل و باطل بگردد.
🔸کنار درس و مشق، گشت دنبال کاری تالقمه حلال دربیاورد.😊
هتل کسری نیرو می خواست.
🔹هنوز یکی دو هفته نگدشته،به چشم همه آمد.
رئیس هتل نه به اندازه یک گارسون که بیشتر از چشمهایش به او اعتماد داشت.
🔸بعد انقلاب خیلی ها اهل احتیاط شدند، اما قاسم از قبلش هم رعایت میکرد.
از همکارانش در هتل کسی یاد ندارد که حتی یک بار غذایی را مزه کرده باشد.💔
✍راوی: حجت الاسلام عارفی
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔عزادارى در شب عمليات مصادف با #شب_سوم_محرم سال ٩٤، مياندار هيئت شهيد مدافع حرم مهدى عليدوست آلانقى، ١٨ ساعت قبل از شهادت🕊
#محرم
@Modafeaneharaam
🍁شهید مدافع حرم امیر سیاوشی 🌹
📌زمانی که در دمشق بودیم نیروهای فاتحین به شوخی به شهید سیاوشی گفتند محاسنت را کوتاه کن اگر دست داعش اسیر شوی
محاسنت را میگیرند سرت را میبرند ❗️
📌شهید سیاوشی گفت این اشک هایی که برای امام حسین گریه کردم به محاسن من ریخته شده من محاسنم رانمیزنم وخود ارباب نمیگذارد این سرمن دست داعشی ها بیوفتد.
#راوی_مشاور_حاج_قاسم
@Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAADpF9Cmdvd71y6nbssfem3QoETMmgLAAIgAwACKiVRUhlnX8DvwduVGwQ.mp3
11.23M
▪️شب چهارم
▪️شب حر
◼️شور فارسی عربی
#محرم
#ملت_امام_حسینیم
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ختم #صلوات به نیت:⏬ #حضرت_رقیه🌹 #شب_سوم_محرم هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و برای سلامتی و
جمع کل صلوات:
20/478/870🌹
انشالله همگی حاجت روا بشید❤
التماس دعا
ختم #صلوات به نیت:⏬
#جناب_حر_بن_ریاحی🌹
#شب_چهارم_محرم
هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺
مهلت صلوات فرستادن تا فردا شب ساعت۲۱
تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇
@ahmad_mashlab1115
🌹امام باقر (ع): «مَن بَنی مَسجِداً ولَو مِثلَ مَفحَصِ قَطاةٍ بَنَیاللّهُ لَهُ بَیتاً فِیالجَنَّةِ»
کسی که یک #مسجد بنا کند ـ هرچند کوچک باشد ـ خداوند یک خانه در #بهشت برای او بنا میکند.👌 (وسائل، ج 3، ص 486)
سلام دوستان🌺
اهل خیر کجایید براتون یک رزق معنوی اوردیم👌
مطلع شدیم مسجدی در یکی از مناطق بنام امام غریبمون امام محمد باقر ع نیمه کاره مونده 😔
همون طور که میدونید امسال بخاطر شیوع کرونا خیلی از نذری ها برگزار نمیشه ☝️
یه یا علی بگیم امسال رزق معنوی مون تکمیل این مسجد باشه ان شا الله✅✅
عزیزانی که تمایل دارند نذر خود را به صورت نقدی برای ساخت این مسجد اهدا کنند میتونن به این شماره واریز کنند
👇👇👇
6037-6919-8007-9966
بنام اقای قدردان و اکبری
در ضمن عزیزانی که تمایل به دیدن عکس ها و مستندات بیشتری از مسجد امام محمد باقر ع دارند به این ایدی مراجعه کنند
@Modafeaneharaam_ad
اجرتون با سه ساله ارباب❤️
یا علی✋
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 رزمنده ایرانی در حین جنگ با داعش: آقایی که میگی کربلا درس مذاکره است! بیا مذاکره کن!
🔹روحانی مهر ۹۳: درس کربلا مذاکره است!
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
خاطره ای زیبا از هیئت رفتن شهید #محسن_قطاسلو
#قابل_توجه_بچه_هیئتی_ها
🌸همیشه نفر اولی بود که به هیئت میمومد، آخرین نفر هم بیرون میرفت😊 حتی تو سخت ترین شرایط کاری و خسته گی هیئت هفهته گیش ترک نمیشد حتی تو اردوگاه های اموزشی، هیئت محله خودشون که همیشه جای خودش رو داشت؛
🌸تو دانشگاه افسری امام علی علیه السلام یکشنبه ها جلسه هفتگی داشتیم. حتی یادمه تو اروگاه هم که بودیم(کویر و جنگل و کوهستان و...) به ما میگفت بچه ها بیاید مدتی که اینجا هستیم هیئت هفتگی برگزار کنیم؛ بهش میگفتیم #حاج_محسن بچه ها #خسته اند، کسی شرکت نمیکنه؛ میگفت ما که کسی رو مجبور نکردیم، اونایی که دوست دارن خودشون میان. چند نفر میومدن.واقعا هم جلسات با شور و حال معنوی خیلی بالایی برگزار میشد
🌸خودش هم مثل همیشه نفر اول میومد مینشست تو جلسه.همیشه هم که بهش نگاه میکردم از همه بیشتر اشک میریخت و گریه میکرد.
🌸یادمه همیشه میگفت ما نمک پرورده ی سفره اهل بیت و امام حسین علیه السلام هستیم. شبهایی هم که به مرخصی میومد بچه ها بهش میگفتند هیئت نیا ،خسته ای ،استراحت کن؛
🌸میگفت خیلی زشته برای کار خودم تا دقیقه نود پایه باشم ولی نوبت به جلسه روضه امام حسین(ع) برسه بگم خسته م!!!!
هیچ وقت پاهاش رو زمین بند نبود.
🌸محسن خیلی زرنگ بود...تعصب خاصی رو این جلسات داشت...آخرش هم تو جلسات روضه حاجتش رو از اربابش گرفت😔❤️
#اولین_شهید_نوهد
#شهادت_فروردین95
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر زینب کبری سلام الله علیها❤️
شب چهارم با نوای حاج علی اکبر معزغلامی پدر شهید مدافع حرم حسین معز غلامی 🌹
روضه سوزناک و دلنشین پدر در اتاق پسر💔
@Modafeaneharaam
به چادر خاکی اومدم بدم قَسمت.mp3
14.36M
🔊 #صوتی
📌 سبک #زمینه
📝 با چادر خاکی اومدم بدم قَسَمِت....
👤 حاج حسین #سیب_سرخی
▪️ #دوطفلان_حضرت_زینب
ویژه #چهارم_محرم
@Modafeaneharaam
🌹حر انقلاب شهید طیب حاج رضایی که به خاطر دفاع ازحضرت امام(ره) توسط شاه جنایتکار به جوخه اعدام سپرده شد😔
وقتی محمد آقا پیام طیب را به امام گفت، امام فرمود: طیب، حُر دیگری بود.💔
🌷شادی روحش صلوات 🌷
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 ازحالوهوایحرممطهرحسینی ...💔
#محرم
#زیارت_قبول
@Modafeaneharaam
#خاطرات_شهید
در مأموریت ها همه رزمندگان چفیه میانداختند گردنشان الا محمود؛ ☝️
یک شال سیاه داشت که همیشه گردنش بود، نه فقط محرم و صفر...❗️
یکبار از او خواستم تا علت شال سیاه انداختنش را برایم بگوید گفت:
مادر جان! ما عزادار امام حسین علیه السلام هستیم... 💔
گفتم: الان که محرم وصفر نیست!
گفت: مادرم! عزادار امام حسین علیه السلام بودن محرم و صفر نمی خواهد ما همیشه عزادار حسینیم... ✅
#شهید_محمود_رادمهر🌷
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
استاد #رائفی_پور
⭕️ ما هم سد راه امام زمان هستیم،باید حُر بشیم🏴
#الحسین_یجمعنا
@Modafeaneharaam